ارکان صبر در زندگی
اهمیت
صبر، مهمترین عامل بهشتی شدن بهشتیان
خدای متعال در قرآن کریم حالات متفاوتی از بهشتیان و جهنمیان را توصیف میکند و صحنههای مختلفی از بهشت و جهنم را به تصویر میکشد؛ یکی از ان صحنهها، لحظۀ ورود به بهشت است. ملائکه پس از خوشامدگویی به بهشتیان، علت بهشتی شدن آنها را بیان میفرمایند: «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار»؛[1] سلام و تحیت بر شما باد که صبر پیشه کردید، و بس نیک است سرانجام این سرا.
چرا بهخاطر صبر و استقامت؟! چرا نفرمودند بهخاطر نماز، روزه، جهاد و یا حج؟ چون زیربنای تمام کارهای خوب صبر است و تا صبر نباشد کار خوب اتفاق نمیافتد؛ امام رضا ? فرمودند: «کُلُّ أَعْمَالِ اَلْبِرِّ بِالصَّبْرِ یَرْحَمُکَ اَللَّهُ»؛ خدا تو را رحمت کند، همه اعمال نیک و خوب بهواسطه و کمک صبر است. خداوند متعال در 5 آیه دیگر، با تعابیر مختلف، علت بهشتی شدن بهشتیان را صبر معرفی میکند. بهعنوان مثال در آیه 12 سوره مبارکه انسان چنین فرموده است: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً» و در آیه ۱۱۱ سوره مؤمنون فرموده است: «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا».
در متن پیشرو ارکان صبر و تابآوری را بیان میکنیم که برای ساخته شدن ساختمان صبر به چه ستون و ارکانی نیاز است (خانۀ بیستون و بدون زیرساخت دوام ندارد و بیمعنا است). همچنین عواملی که باعث افزایش صبر میشود را بیان میکنیم.
اقناع اندیشه
امید، اولین رکن صبر است.
امید، صبرآفرین است.
امید، اولین عاملی است که باعث میشود انسان در برابر مشکلات صبر داشته باشد. وقتی امید نباشد، دلیلی برای صبر کردن وجود ندارد؛ در روایات نیز به این واقعیت اشاره شده است. پیامبر عزیز اسلام (ص) فرمودند: «إنَّمَا الأَمَلُ رَحمَهٌ مِنَ اللّهِ لاِمَّتی، لَولاَ الأَمَلُ ما أرضَعَت اُمٌّ وَلَدا، و لاغَرَسَ غارِسٌ شَجَرا»؛[2] امید رحمت خدا براى امت من است؛ اگر امید نبود مادرى فرزند خود را شیر نمیداد و کسى درختى نمیکاشت.
اهمیت و ارزش امید
در روایات شیعه، عبارت و اصطلاح بسیار لطیف و مناسبى براى انتظار در نظر گرفته شده و آن «انتظار فرج» است. فرج، بهمعناى نصرت و پیروزى و گشایش گرههای زندگى از جانب خداوند است. فرج و گشایش معنای عام دارد و فقط مخصوص امام زمان (عج) نیست (البته در روایات غالباً در مورد فرج امام زمان (عج) بیان شده است)؛ مثلاً اگر کسی امیدوار است از بستر بیماری برخیزد و به زندگی عادی ادامه بدهد، این خودش انتظار فرج و گشایش میشود. امید و آرزو آنقدر ارزش و جایگاه دارد که امام سجاد (ع) در دعاهای خویش از خدا اینگونه میخواستند: «اللّهُمَّ ربَّ العالَمِینَ … أسألُکَ … مِنَ الآمالِ أوْفَقَها»؛ بار خدایا! اى پروردگار جهانیان! … از تو مناسبترین آرزو را خواهانم.
ناامیدی در دین ما تقبیح شده است. در روایات اسلامی آمده که دو گناه «تکبر» و «یأس و ناامیدی» با هیچ حسنهای از بین نمیروند. مرحوم شهید آیتالله دستغیب در کتاب «گناهان کبیره» دومین گناه کبیره (بعد از شرک) را ناامیدی میدانند. امام علی (ع) میفرماید: «اَعْظَمُ الْبَلاءِ انْقِطاعُ الرَّجاءِ»؛ قطع امید بزرگترین مصیبت است. یکی از شگردهای مهم شیطان ناامید کردن انسان است و در صورتی که شیطان در ناامید کردن یک فرد موفق شود، بیشتر راه جهنمی کردن آن شخص را انجام داده است. امید در دین اسلام جایگاه ویژهای دارد .
امید صبرآور است و نه آرزو.
آنچیزی که صبر را زیاد میکند امید است و نه آرزو. امید با آرزو فرق میکند؛ امید رجا است و آرزو امل. امید و آرزو از دو جهت باهم فرق دارند. تفاوت اول این است که امید از جنس عقلانیت است؛
اگر کسی نگاه روشن و غیرعقلانی به آینده داشته باشد، خیالباف است و به این آرزو میگوییم. پسری که قصد دارد تحصیلات خارجی کسب کند و یک شرکت بزرگ تجاری تأسیس کند و سپس با بازیگر فیلم هریپاتر ازدواج کند، به این فکر او امید نمیگوییم، بلکه خیال و آرزو است. اتفاقاً اثر آرزو معکوس است و صبر را از بین میبرد. دومین تفاوت امید و آرزو این است که امید از جنس عمل و کار و تلاش است. طبق یکی از روایات، انتظار فرج افضل الاعمال است. افضل الاعمال یعنی باید همراه با عمل و کار و تلاش باشد؛ نه فقط فکر و خیال و اوهام. اگر مردم امید به آمدن امام زمان (عج) داشته باشند، ولی فقط دعا کنند و هیچگونه عملی در جهت تحقق این هدف انجام ندهند، امر فرج به این زودی اتفاق نمیافتد. بنابراین، اولین رکن صبر امید است.
دومین رکن صبر، ایمان و توکل به خدا است.
اثبات این مطلب که، ایمان و توکل به خدا صبرآور است.
هرقدر انسان به حکمت و رحمت پروردگار ایمان بیشتری داشته باشد و به خدا توکل کند، به صبر او نیز افزون خواهد شد. امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «أصلُ الصَّبرِ حُسنُ الیَقینِ بِاللّه»؛[3] اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب نسبت به خداوند است.
انسان در پرتو یاد خدا و نماز، ارادهای نیرومند و ایمانی استوار پیدا میکند و همۀ مشکلات برای او آسان میگردد. خدای متعال در قرآن مجید میفرماید: «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ»؛ در زندگی از صبر و نماز کمک بگیرید، هر چند این کار جز برای خاشعان سنگین و گران است. امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که مشکل مهمی برای علی (ع) پیش میآمد، به نماز برمیخاست، سپس این آیه را تلاوت میفرمود.
بحث معنویتدرمانی در روانشناسی از اصول اثباتشده و پذیرفتهشده است .یکی از نخستین کسانی که این مسئله را مطرح کرد ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی بود. او میگوید: «ایمان، بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است.» و اضافه میکند: «ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان، زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام میدارد.» هنری لینک، روانشناس آمریکایی در کتاب «بازگشت به ایمان» میگوید: «در نتیجۀ تجربه طولانی خود در اجرای آزمایشات روانی بر روی کارگران (در خصوص انتخابات و ارشادهای شغلی) به این موضوع پی بردهام که افراد متدین و کسانی که به معابد رفتوآمد میکنند، دارای شخصیتی قویتر و بهتر از بیدینان و یا کسانی هستند که هیچوقت به عبادت خدا نمیپردازند.»
در نقل آمده است که بر روی نگین انگشتری حضرت زهرا (س) این عبارت درج شده است: «أَمِنَ الْمُتَوَکِّلُون»؛[4] توکلکنندگان به خدا، از خطرات در اماناند.
ایمان و توکل باعث نصرت و امداد الهی است.
انسان با ایمان و توکل و تکیه به خدا (که قدرت مطلق است) به آرامش میرسد؛ چون ایمان دارد که هیچ بنبستی در زندگی وجود ندارد. خدای متعال موسی و هارون را مأمور کرد بهسراغ فرعون بروند. خیلی کار عظیمی است که دو نفر، بهتنهایی، به مقابله و معارضه با قدرت عظیمِ روزگار خود بروند؛ قدرت فرعونی یک قدرت بسیار عظیم و مستبد (از لحاظ سیاسی و اجتماعی، از لحاظ نفوذ در مردم و از لحاظ تأسیسات اداری) بود. حضرت موسی (ع) عرض کرد پروردگارا! ممکن است ما را به قتل برسانند (هراسی از مرگ نداشتند؛ ترسشان از این جهت بود که کارشان نیمه رها شود). خداوند فرمود: «لاتَخافا إِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَ اَری»؛ هیچ نترسید که من با شمایم، (و همه گفتار و رفتار شما را با او) میشنوم و میبینم. این معنای معیّت الهی است. معیت الهی در آیه 128 سوره نحل نیز مشهود است: «إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا»؛ اگر تقوا داشته باشیم، خدا با ما است. معنای معیّت الهی این است که میتوان دو نفر با دستِ خالی را به جنگ فرعون زمانه فرستاد.
وقتی که کار حضرت موسی (ع) به معارضه و رودررویی علنی افتاد، برای رهایی از دست فرعون، با بنیاسرائیل به بیرون شهر حرکت کردند. جاسوسهای فرعون خبر دادند که بنیاسرائیل شهر را ترک کردهاند. فرعون دستور داد لشکر را جمع کردند و پشت سر آنها راه افتادند. قوم حضرت موسی (ع) پیاده و بدون تجهیزات و همراه با زن و بچّه بودند و فرعون با سپاه و تجهیزات! اصحاب موسی (ع) لشکر فرعون را از دور دیدند و دستپاچه شدند. در قرآن چنین بیان شده است: «فَلَمّا تَرءَا الجَمعان»، وقتی که دو گروه، همدیگر را از دور دیدند، اینقدر بههم نزدیک شدند که میتوانستند یکدیگر را ببینند: «قالَ اَصحبُ موسی اِنّا لَمُدرَکون». بنیاسرائیل ترسیدند و گفتند که یا موسی! الان به ما میرسند و قتلعام میکنند. حضرت موسی (ع) جواب داد: «کلاً اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»؛ هرگز چنین چیزی پیش نخواهد آمد. چرا؟ «اِنَّ مَعِیَ رَبّی»؛ پروردگارم با من است. معیّت این است! معیّت الهی اینقدر اهمّیّت دارد! این معیّت را باید قدر دانست. اگر من و شما بتوانیم این معیّت الهی را حفظ کنیم، اگر کسانی دهبرابر قدرت آمریکا هم نیرو داشته باشند، معیت الهی بر آنها غلبه خواهد کرد.
مرتضی سلطانی، بنیانگذار شرکت زرماکارون و یکی از کارآفرینان برتر علمی در سال ۱۳۹۲ در بخش صنعت در هشتمین جشنواره امتنان از کارآفرینان برتر کشور است. زندگینامه عجیبی دارد. ﻣﺎدرش، ﻫﻤﺴﺮ دوم ﭘﺪرش ﺑﻮد. ﭘﺪرش از ﻫﻤﺴﺮ اولش ۸ ﻓﺮزﻧﺪ داﺷﺖ و ﻣﺎدرش از ناچاری به دلیل فوت همسرش مجبور به ازدواج شد و باید بار زندگی و ﺗﺮﺑﯿﺖ ۳ ﻓﺮزﻧﺪ ﯾﺘﯿﻢ دﯾﮕﺮش را نیز ﺑﻪ دوش میکشید. شروع کودکی مرتضی سلطانی در محرومیت از حداقلهای زﻧﺪﮔﯽ ﺳﭙﺮی ﺷﺪ.
در روزﻫﺎی ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ و ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﮔﻮرﺳﺘﺎن میرفت ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ بتواند ﺑﺎ ﺷﺴﺘﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ، مقداری پول ﺑﻪ دﺳﺖ آورد تا ﮐﻤﮏﺧﺮﺟﯽ ﺑﺮای ﻣﺎدرش ﺑﺎشد. ﺑﺎ ﭘﺎی ﺑﺮﻫﻨﻪ در ﺧﺎک و ﮔﻞ میدوید و ﺑﺎ ﺳﻄﻠﯽ ﭘﺮ از آب در دست، ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻫﺎ را میشست. مرتضی سلطانی میگوید: «در آن زمان در قبرستان پیرمردی ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻋﺰﯾﺰ ازدﺳﺖرفتهاش را ﻧﻮازش میکرد. شروع کردم به شستن آن قبر و وقتی کارم تمام شد چشمم به دستان او بود تا پولی به من بدهد تا بتوانم قبرهای دیگر را تمیز کنم. ﭼﺸﻤﺎن آن ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺑﻪ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ دوﺧﺘﻪ ﺷﺪ و ﻣﻦ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ را محکمتر در ﺧﺎک ﻓﺮو ﮐﺮدم و او ﺑﺎ ﺗأﺳﻔﯽ ﻋﻤﯿﻖ، زﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮد وای ﺑﺮ ﻣﻦ! وای ﺑﺮ ما! آن ﻣﺮد ﻣﻬﺮﺑﺎن ﻣﺮا ﺑﺎ ﺧﻮد به کفشفروشی برد و برایم کفش پلاستیکی خرید. هدیهای باارزش برای من بود؛ این کفشها یکی از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮات و ارزﺷﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ داراییهای ﻣﻦ هستند.
در نوجوانی کالسکهای داشت که در آن واکسهای رﻧﮕﺎرﻧﮓ میگذاشت و ﻣﺸﺘﺮیانی داشت ﮐﻪ ﺑﺮاﻗﯽ کفشهایشان را ﺑﻪ دﺳﺘﺎن او میسپردند. در جایی گفته بود با کار و تلاش و توکل بر خدا به جایی رسیدهام که ماهیانه ۸۰ میلیارد تومان حقوق میدهم و به چندین هزار نفر بهطور مستقیم و غیرمستقیم نان میدهم. ایشان گفته بود که هنوز کالسکه دستی و جعبه واکسم را نگه داشتهام و گوشۀ دفتر کارم گذاشتهام تا هیچوقت فراموش نکنم خدای بزرگ میتواند یک بچۀ یتیم فقیر را از کجا به کجا برساند!
بنابراین، دومین رکن از ارکان صبر، توکل و ایمان به خداست.
محبت، سومین رکن صبر است.
اثبات این مطلب که محبت صبر میآورد.
سومین رکن از ارکان صبر، محبت است. برای رسیدن به چیزی که دوست داریم و برای حفظ و نگهداری آن، سختیها و مشکلات مربوط به آن را تحمل میکنیم. بارها دیده شده زن و مردهایی که طاقت زندگی در کنار هم را ندارند، اما بهخاطر بچهها باهم زندگی میکنند و با بداخلاقی هم میسازند و صبر میکنند. محبت باعث شده که صبرشان زیاد شود. گاهی محبت به یک تیم فوتبال باعث میشود یک جوان از شهر خود هزار کیلومتر بهسمت پایتخت بیاید تا تیم مورد علاقهاش را تشویق کند و شب کنار ورزشگاه بخوابد. او این سختی را به عشق تیم محبوبش تحمل میکند. کسانی که به پیادهروی اربعین میروند، بیش از ۸۰ کیلومتر پیادهروی میکنند؛ ولی از این پیادهروی لذت میبرند و یک سال منتظر چنین ایامی هستند. محبت، سختیها را برایشان آسان و شیرین میکند .
محبت به یک وجود ماندگار، باعث صبر ماندگار است
محبت صبر را به اندازهای زیاد میکند که آن چیز ماندگار باشد. اگر به چیزی که تاریخ مصرف دارد و از بین میرود محبت داشت باشم، صبر من به همان اندازه خواهد بود و وقتی آن چیز از بین رفت، صبر هم از بین میرود. یک خانم ۶۱ ساله پیگیر کار طلاق بود. از او پرسیدند که در این سنوسال چرا میخواهی طلاق بگیری؟ گفت: من از اول هم شوهرم را دوست نداشتم و با او خوب نبودم؛ بلکه از او متنفر بودم. این چند سال هم بهخاطر فرزندانم با او زندگی میکردم. الان که بچههایم ازدواج کردهاند، دلیلی وجود ندارد که در خانۀ این مرد باشم. تا وقتی محبت به بچهها بود، صبر کرد؛ ولی با رفتن بچهها، صبر هم رفت. اگر این خانم بهخاطر خدا صبر کرده بود، هیچوقت صبرش تمام نمیشد. به همین دلیل، کسانی که به آخرت و قیامت اعتقاد دارند، صبورتر هستند.
جابر نقل میکند روزى رسولاللَّه d وارد منزل حضرت زهرا (س)شد؛ در حالى که پوششی از پوست شتر بر شانه فاطمه (س) بود به آسیاب کردن گندم مشغول بود تا براى بچهها نان تهیه کند. وقتى پیامبر (ص) دخترش را در این حال مشاهده کرد، اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «یا فاطمه! سختى و تلخى دنیا را براى رسیدن به حلاوت و آسایش آخرت تحمّل کن.»[5] این واقعیت دنیا است که فاطمه (س) با آن عظمت! رنج دنیا را باید بچشد.
ذکر مصیبت
مقدمه روضه
تحمل سختیهای دنیا با یاد محبوب آسان میشود؛ اما این سختی به جایی میرسد که دختر پیامبر (ص) نیز دیگر نمیخواهد در این دنیا بماند.
یا فاطِمَهُ الزَّهْراءُ، یا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا، إنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بکِ إِلى اللهِ، وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یا وَجِیههً عِنْدَ الله، اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللهِ
دل ِ من غرق ِ ماتم ِ زهراست
گر مُحرم عزای زینب بود
فاطمیه مُحرم زهراست
آنچه در حشر هم نمیخشکد
کوثرِ اشکِ نم نم زهراست
روضه
همه را دور بستر و سجاده جمع کرد و گفت عزیزانِ دلم! من دعا میکنم، شما آمین بگویید. ابتدا برای همسایهها دعا کرد؛ همان همسایههایی که به علی (ع) گفتند به فاطمه بگو یا شب گریه کن یا روز؛ ما از گریههای فاطمه خسته شدهایم. سپس برای خودش دعا کرد؛ ای کاش هیچوقت این دعا را نمیکرد! بچهها دیدند که یک دست را بالا آورد و صدا زد: «اللهم عجل وفاتی»؛ خدایا در مرگ فاطمه تعجیل کن.
یا زهرا بگو تمام فضای مجلسِ ما را بردارد. با شهدا همناله بشویم. ناله بزن بگو یا زهرا! … .
منایع:
[1]. سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ. (رعد، آیه 24.)
[2]. نهج الفصاحه، ح ۹۳۶.
[3]. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد التمیمی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۶۶ه.ش، ص۲۸۱.
[4]. بحار؛ ج۴۳، ص۹.
[5]. عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى فَاطِمَهَ وَ عَلَیْهَا کِسَاءٌ مِنْ جِلْدِ الْإِبِلِ، فَلَمَّا رَآهَا بَکَى وَ قَالَ: یَا فَاطِمَهُ تَعَجَّلِی مَرَارَهَ الدُّنْیَا بِنَعِیمِ الْآخِرَهِ [الْجَنَّهِ] غَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى. (شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۴۵)