میگفت خونهای که از این درش مهمون بیاد تو، از اون درش بلا و گرفتاری میره بیرون. میگفت زودتر هم در رو باز بزارید اشکالی نداره؛ خیالتون راحت باشه این دو ماهه خلافکارها دور خلاف رو خط میکشن. همیشه زودتر از همه خودش آب و جارو میکرد و منقل اسفندش به راه بود. میگفت فکر نکنید ما هم سر گنج نشستیم. نه؛ بابابزرگت ماه به ماه یه چیزی لب طاقچه میزاره واسه همین روزا، در و همسایه و فامیلم از ما زیاد توقع ندارن. ساده میگیره خدا بزرگه. من خودم شنیدم، آروم به مادرم گفت: امروز سبزیا رو دیرتر پاک کن، صبر کن عروس همسایه بیاد، نذر کرده سال دیگه با اولادش بیاد روضه. روز هفتم روضه که میشد مادرا با خودشون شیر می آوردند بین همسایهها پخش می کردند آخرین بار که حاج خانمو دیدم کنار سماورش نشسته بود با همون دستای پر چین و چروکش با همون صدای لرزونش زیر لب گفت: این خانه عزادار حسین است
برگزاری روضه خانگی در سراسر کشور با شما ، اعزام سخنران با ما
اگر عضو ثاقب هستید برای دعوت از سخنران کلیک کنید
اگر عضو ثاقب نیستید ابتدا فرم ثبتنام را تکمیل کرده و سپس از منوی «درخواست مبلّغ» اطلاعات جلسه را ثبت کنید