شخصیت حضرت زهرا (س)
دین شناسی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در حقیقت بر شناخت عمیق و درست از اصول اسلامی و آموزههای قرآن و سنت پیامبر اسلام استوار بود. ایشان به عنوان الگویی برای زنان و مردان مسلمان، همواره بر اهمیت تقوا، صداقت، عبادت خالصانه و پیروی از ولایت اهل بیت تأکید میکردند. ایشان شخصیتی است که پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و ائمۀ معصومین زبان به مدح و ثنای او گشوده اند. کلماتی که این بزرگواران دربارۀ زهرای مرضیه به کار برده اند، بسیار قابل تأمّل و پربار است. به گونه ای که پیامبر می فرمایند: «شَجْنَةٌ مِنِّی»[1]؛ «بَهْجَةُ قَلْبِی»[2]؛ «مُضْغَةٌ مِنِّی»[3] و «بَضْعَةٌ مِنِّی»[4]، فاطمه شاخۀ بدن، گوشت تن، پارۀ تن و شادی قلب من است! «أفْضَلُ نِساءِ أهلِ الاَرْضْ»[5]؛ بهترین خانم اهل زمین است. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «لِیَ الفخرُ بفاطمةَ و ابیها» من به فاطمه و پدر بزرگوارش رسول خدا به خودم می بالم.
در نامۀ بیست و هشتم نهج البلاغه امیرالمومنین می فرماید: «مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِین»؛ برترین زنان عالم (زهرای مرضیه) از ماست. و نیز رسول خدا فرمود: «لو کانَ الحُسْنُ شخصاً لکانت فاطمةَ بل هَی اعْظمُ»؛ اگر تمام خوبی ها را بخواهید به تصویر بکشید، فاطمه خواهد شد؛ عفاف، تقوا، کرامت و تمام واژه های مقدّس عالم را روی یک تابلو ترسیم کنید، «بَلْ هِیَ أَعْظَمُ»[6]؛ فاطمه از آنها بزرگ تر است.
دعای حضرت زهرا (س)
یکی از دعاهای زهرای مصیبت دیده، سختی کشیده، فقر دیده و مشکل دیده، این است: «اللَّهُمَّ لاٰ تَجْعَلْ مُصِیبَتِی فِی دِینِی وَ لاٰ تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هِمَّتِی»[7]؛ خدایا! کاری کم که همۀ همّ و غم من دنیا نشود – الان بعضی ها همۀ همّ و غمشان دنیا شده – خدایا! کاری کن که در اعتقاداتم، خلل وارد نشود، «وَ أَصْلِحْ لِی دِینِی»؛ دینم را اصلاح کن، «الَّذِی هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِی» دینی که پایگاه، اساس و مبناست. آقا! دنیا با همۀ زرق و برقش می گذرد.
شخصی نزد امام صادق (ع) آمد. امام از او پرسید: فلانی چطور است؟ – مدتی بود که او خدمت امام نیامده بود و آقا احوالش را از رفیقش پرسید – فرد مورد سؤال فکر کرد که منظور امام وضع جسمی و مالی آن فرد است. گفت: آقا! اوضاعی ندارد، وضعش خوب نیست. امام پرسید: «کَیْفَ دِینُهُ»؟ می گویم او چه طور است، نمی پرسم پول تو جیبی دارد یا نه؟ وضع مالی اش خوب است یا نه؟ می گویم دینش چه طور است؟ مرد گفت: اَلحمدُلله، دینش محفوظ و همان گونه است که شما می خواهید. اما مشکلات اقتصادی و مسایل مالی برایش پیش آمده است. امام فرمود: «هوَ وَ اللهُ الْغَنِیُ»؛ – پول ندارد، مهم نیست! – به خدا قسم که او بی نیاز است.[8]
دغدغۀ دینداری، دغدغۀ حفظ اعتقادات برای جوانان، دغدغۀ تربیت فرزندان براساس مبانی دینی، جنبه های سهل و آسانی دارد. گذشتگان ما فراوان دغدغۀ این امور را داشتند. عبدالعظیم حسنی، عمر بن حریث و ابی الجاروت، خدمت امام (ع) زانو می زدند و می گفتند: یابن رسول الله! آیا ما می توانیم دین مان را عرضه کنیم، تا بینید درست است یا نه؟ عمرو بن حریث خدمت امام صادق (ع) آمد، گفت: آقا! من اعتقاداتم را خدمت شما عرضه می کنم، شما ببینید درست است یا خیر؟[9]
دین شناسی حضرت زهرا (س) در انتخاب همسر و همسرداری
امیرالمؤمنین (ع) برای خواستگاری حضرت زهرا (س) آمد؛ در حالی که فاطمه خواستگاری های متعددی داشت که یکی از آن ها عبدالرحمان بن عوف بود که مهریۀ سنگینی پیشنهاد داد. اما به محض اینکه امیرالمؤمنین (ع) وارد شد، رسول خدا پیشنهاد امیرالمؤمنین را برای فاطمه مطرح کرد. نخستین سؤال فاطمه که دختر جوانی بود این است که: «أرَضِیَ اللهُ لی وَ رَسولُهُ؟» بابا جان! آیا خدا راضی است؟ آیا شما راضی هستید؟ نفرمود علی (ع) چه چیزی دارد، خانه اش کجاست، وسیله اش چیه، امکاناتش چه قدر است؟ بلکه گفت: «أرَضِیَ اللهُ لی وَ رَسولُهُ؟»[10] اگر خدا و رسولش راضی است، من هم راضی هستم؛ «رضیتُ بما رضی الله وَ رَسولُهُ».
روزی امیرالمؤمنین (ع) به خانه آمد، در حالی که گرسنه بودند. سؤال کرد، فاطمه جان! چرا به من نگفتید، تا غذایی برای بچه ها تهیه کنم؟ جواب زهرا (س) و خطاب او را بشنوید؛ ابالحسن! یابن عم! – این احترام متقابله بین زن و شوهر است – «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» – جانم و هستی ام به فدایت! هر کجا که بروی پشت سرت هستم. در ادامه حضرت زهرا (س) می فرماید: علی جان! می دانی چرا به تو نگفتم؟ «لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْه»[11]؛ از خدا خجالت کشیدم تکلیفی بر دوشت بگذارم که در توانت نباشد.
معادشناسی حضرت زهرا (س)
مرحوم شیخ صدوق (ره) در مجلس چهل و ششم از کتاب امالی، نقل می کند:
روزی زهرای مرضیه گریه کنان خدمت پیغمبر آمد و گفت: بابا! یا رسول الله! «أَیْنَ أَلْقَاکَ یَوْمَ الْمَوْقِفي الْأَعْظَم»؛ من روز قیامت شما را کجا پیدا کنم؟ پیامبر فرمود: دخترم! «عِنْدَ بَابِ الْجَنَّة»؛ کنار در بهشت ایستاده ام تا شیعیانم را شفاعت کنم. مرا آنجا خواهی دید. زهرا (س) فرمود: بابا! اگر آنجا پیدایت نکردم؟ حضرت فرمود: «الْقَیْنِی عَلَی الْحَوْضِ وَ أَنَا أَسْقِی أُمُّتِی»؛ اگر آنجا نبودم مرا کنار حوض کوثر که دارم شیعیان و پیروانم را آب می دهم خواهی یافت. زهرا (س) گفت: بابا! اگر آنجا نشد چه طور؟ پیامبر فرمود: «الْقَیْنِی عَلَی الصِّرَاطِ… عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّم». زهرا (س): بابا، در شفیر جهنم برای چه؟ پیامبر (ص): دخترم، برای آنکه گنهکارانی از اُمتم را که زمینه شفاعت برایشان وجود دارد، شفاعت کنم و بگویم خدایا! اینها امّت من هستند. «فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ»[12]؛ فاطمه از خبری که پیغمبر داد، لبخند زد و شاد شد.
فاطمه زهرا همین روزها که دارد به امیرالمؤمنین (ع) وصیت می کند و باز هم دغدغۀ قرآن دارد. می گوید: علی جان! من را تنها نگذار، کنار قبرم قرآن و دعا بخوان. بیایید ما هم دغدغۀ دین داشته باشیم و برای دین اهمیّت قایل شویم و با برگزاری روضه های خانگی از ائمۀ معصومین (ع) و زندگی زهرای مرضیه (ع) درس دین داری را یاد بگیریم.
جهت ثبت روضه خانگی و درخواست سخنران کلیک کنید.
منابع:
[1] . قال رسول الله (ص): إنَّ فاطمةَ شَجْنَةٌ مِنِّی یُؤْذیِنی ما آذاها و یَسُرِّنِی ما سَرَّها (بحارالانوار، ج 43، ص 26، معانی الاخبار، ص 303).
[2] . فَاطِمَةُ بَهْجَةُ قَلْبِی وَ ابْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ بَعْلُهَا نُورُ بَصَرِی وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهَا أَمَانَتِی وَ الْحبْلُ الْمَمْدُودُ فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ فَقَدْ هَوَی (بحارالانوار، ج 33، ص 110).
[3] . الغدیر، ج7، ص 232، فاطمةُ من المهد، ص 275.
[4] . فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی الله (بحارالانوار، ج 43، ص 203).
[5] . قال النبی (ص): الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ أهْلِ الارضِ بَعْدِی وَ بَعْدَ أَبِیهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ (بحارالانوار، ج43، ص 30).
[6] . فاطمةُ الزهرا، رحمانی، ص 10، فرائد المسلمین، ج 2، ص 68.
[7] . بحارالانوار، ج 83، ص 85.
[8] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 237.
[9] . بحارالانوار، ج66، ص 5.
[10] . مناقب شهر آشوب، ج3، ص 34.
[11] . بحارالانوار، ج 37، ص 103، و تفسیر برهان، ج 1، ص 282.
[12] . (امالی صدوق، ص 166؛ بحارالانوار، ج43، ص 21).