حضرت زهرا (س) الگوی صبر
انگیزه سازی ابتدایی
در ایام سوگواری حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار داریم. این مصیبت بزرگ را به محضر مقدّس امام زمان (عج) و همه دوستداران حضرتش تسلیت میگوییم. سوگوار و عزادار آن بانویی هستیم که سرمشق ائمه و همه مؤمنان عالم است. در توقیع شریفی که از ناحیه امام زمان (عج) صادر شده، چنین آمده است: «فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛[1] در دختر رسول خدا برای من الگویی نیکو است.
دقت در این روایت، ما را نسبت به جایگاه حضرت زهرا (س) آگاه میکند و تا حدودی شخصیت آن حضرت را برای ما تبیین مینماید. بدیهی است آن حضرت که الگو و حجت بر ائمه هستند، به طریق اولی الگو و سرمشق بر ما نیز میباشند؛ بنابراین درس گرفتن از محضر ایشان ضروری است. ایام فاطمیه فرصت مغتنمی است که در آن میتوان علاوه بر تعظیم شعائر و عرض ارادت به محضر سیده نساء العالمین بیبی فاطمه زهرا (س) و دیگر معصومین علیهم السلام، روش هنرمندانه زیستن را از حضرت زهرا (س) آموخت.
گوشههایی از صبر حضرت زهرا (س)
قصد داریم یکی از ویژگیهای بارز اخلاقی حضرت صدیقه طاهره (س) را محور بحثمان قرار دهیم؛ آن صفت صبر است و یکی از نیازهای ضروری امروز جامعه است. وقتی به زندگی حضرت زهرا (س) مینگریم دورههای مختلف زندگی کوتاه و پُربرکت ایشان را مملو از سختی و مصیبت و در عین حال با صبر و استواری و استقامت میبینیم. حضرت فاطمه (س) در سال پنجم بعثت، که زمان اوج اذیتوآزار مشرکین مکه نسبت به پیامبر (ص) بود، به دنیا آمدند؛ در شعب ابیطالب و در زمان محاصره اقتصادی دشمن پنجساله بودند و در ده سال ابتدای بعثت، مشرکین بیش از نود جنگ بر پیامبر (ص) تحمیل کردند و حضرت فاطمه (س) ناظر شهادت تمام یاران پیامبر بودند. در دورانی که همسر امیرالمؤمنین (ع) بودند، سختی خانهداری و بچهداری و از طرفی فقدان حضور همسرشان در خانه بهخاطر حضور در جنگهای پیدرپی ایشان را در شرایط سختی قرار میداد. هیچکدام از این سختیها این بانوی بزرگوار را ملول و رنجور و خسته نکرد. همۀ مشکلات زندگی حضرت زهرا (س) را میتوان با این بخش از زیارتنامه حضرت تبیین نمود: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً»؛ ای کسی که خدا تو را آفرید و پیش از آفریدنت تو را امتحان کرد و تو را در آنچه امتحان کرد ثابت و صابر یافت.
شیوه راهبردی حضرت زهرا (س) در مقابل اینهمه سختی و مشکلات، صبر و استقامت هنرمندانه و زیبایی بوده که ایشان از خود بروز دادهاند و آن حضرت با رفتارهای صبورانه خویش، بزرگترین درس عملی را در برابر مشکلات برای همگان به نمایش گذاشتهاند.
اهمیت
اهمیت صبر در زندگی و بندگی
صبر و دینداری
صبر در دین اسلام جایگاه بینظیر و ویژهای دارد تا جایی که امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند کسی که صبر نداشته باشد، دین نخواهد داشت: «ایّها النّاس علیکم بالصّبر، فاِنَّهُ لا دینَ لِمَنْ لا صبرَ لهُ»[2].
والدین قبل از اینکه فرزندان خود را نمازخوان و باحجاب بار بیاورند، باید به آنها صبر بیاموزند؛ چون در صورتی که فرزند صبور نباشد، بدیهی است که نمیتواند سختیهای حجاب، روزه، حج و جهاد را تحمل کند.
صبر ریشه همه فضائل و کارهای خوب
صبر یک فضیلت اخلاقی نیست؛ بلکه ریشه فضائل است. امام رضا (ع) در نامهای به یکی از یاران خود فرمودند: «کُلُّ أَعْمَالِ اَلْبِرِّ بِالصَّبْرِ یَرْحَمُکَ اَللَّهُ»؛ خدا تو را رحمت کند، همۀ اعمال نیک بهواسطه و کمک صبر است. آیا تقوای زبان و چشم و شکم، بدون صبر ممکن است؟ آیا ادب بدون صبر قابلتصور است؟
حرّ بهخاطر ادب به حضرت زهرا (س) عاقبتبهخیر شد؛ آنجا که امام حسین (ع) تلنگر محکمی زدند تا او را از خواب غفلت بیدار کنند و فرمودند: «ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ!» مادرت به عزایت بنشیند. حر گفت: اگر فرد دیگری از اعراب نام مادرم را مىبرد، من هم نام مادرش را مىبردم؛ ولى دربارۀ مادرت جز به عظمت نمىتوانم سخن بگویم. حرّ به ساحت مقدس حضرت زهرا (س) ادب کرد. ریشه این ادب چیست؟ آیا بهغیر از صبر است؟ او میتوانست پاسخ بدهد؛ اما خود را کنترل کرد، صبر کرد و پاسخ نداد.
صبر در قرآن
برای پی بردن به اهمیت صبر، این نکته کفایت میکند که بیشترین دستور خداوند در قرآن به پیامبر اکرم (ص) دستور به نماز، روزه، حج و جهاد نیست؛ بلکه دستور به صبر است. واژۀ صبر یکصدوسه مرتبه در قرآن ذکر شده است که بیست مرتبۀ آن خطاب به پیامبر اکرم (ص) است.
صبر، یک فضیلت انسانی
صبر یک فضیلت اسلامی، قرآنی و یا دینی نیست؛ بلکه یک فضیلت انسانی است. همه انسانها، حتی افراد ملحد، صبور بودن را فضیلت میدانند و برای صبر و انسان صبور ارزش قائل هستند. قرنها و بلکه هزاران سال از ظهور پیامبران و ادیان بزرگ الهی میگذرد؛ جمع کثیری از انسانها ایمان آوردند، عدهای کفر ورزیدند و جمعی هم در شکوتردید ماندند. یکی از موضوعاتی که هم برای معتقدان به ادیان و هم مخالفان از اهمیت زیادی برخوردار بوده، درک و اثبات تأثیر دین و مذهب در زندگی بشر است. طبعاً اثبات این مسئله در مورد دین اسلام که کاملترین دین بوده و در تمام شئون زندگی جمعی و فردی جاری و نافذ است، اهمیت بیشتری دارد.
دکتر باربارا، ال. فردریکسون، استاد دانشگاه میشیگان مقالهای در سال ۲۰۰۰ میلادی به چاپ رساند و موفق به دریافت جایزه تمپلتون در روانشناسی مثبت شد. او در این مقاله با طرح نظریه «توسعه و ساخت»، رابطه بین دین و سلامت روان را مورد بررسی قرار داد. در نهایت، نتیجه گرفت که دین در ارتقای سلامت جسمی و روانی بشر مفید و موجب رشد مارپیچ صعودی بهزیستی میشود.
بعد از حادثه ۱۱ سمپتامبر سال ۲۰۰۱ که منجر به تخریب برجهای دوقولو شده بود، یک گروه روانشناس از خانوادههای داغدار یک بررسی روانشناسانه به عمل آوردند و به نتایج جالبی رسیدند. مشاهده کردند بعضی از این خانوادهها بعد از این داغ و مصیبت دچار افسردگی، کسالت، پرخاشگری، و در یک جمله دچار هیجانات منفی شدهاند و بعضی از خانوادههای داغدار نیز دچار هیجانات مثبت شدهاند؛ یعنی بانشاط، پُرکار، سحرخیز شدهاند و با دیگران برخورد مهربانانه و خوبی دارند. بعد از بررسی عمیق این دو دسته متوجه شدند دستهای که دچار هیجانات مثبت روانی شدهاند، والدینشان در دوران کودکی بهگونهای آنها را تربیت کردهاند که شخصیت تابآور به دست آوردهاند و صبور و بردبار هستند. بنابراین، صبر یک فضیلت دینی (و اسلامی) نیست و یک ویژگی بارز شخصیتی است.
لازم به ذکر است که این آثاری که ذکر شد برای هر نوع صبری صادق نیست.
اقناع
انواع صبر: فعالانه و منفعلانه
دنیا سرشار از بلا و مصیبت است.
دنیا پُر از بلا و مصیبت است و زندگی بدون سختی و مصیبت وجود ندارد؛ آیه 4 سوره بلد به این واقعیت روشن و مغفول اشاره دارد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ»؛ ما انسان را در سختی قرار دادیم. مخاطب این آیه انسان است، نه مومنین و یا کافران. بنابراین، ما محکوم به صبر هستیم و باید در سختیها صبر کنیم.
شخصی از راهی خلوت عبور میکرد که ناله مردی را شنید که در چاه افتاده بود. پرسید ته چاه چه میکنی؟ مرد گرفتار گفت: هوا تاریک بود، چاه را ندیدم و در آن افتادم. آن شخص که بالای چاه ایستاده بود پرسید صبر میکنی تا طناب بیاورم؟ مرد گرفتار پاسخ داد: بهجز صبر چهکار میتوانم بکنم!
ما نیز در چاه دنیا افتادهایم و اطرافمان پر از بلا و مصیبت است و چارهای جز صبر نداریم. اما باید بدانیم که دو نوع صبر داریم؛ صبر منفعلانه و صبر فعالانه.
صبر منفعلانه
صبر منفعلانه هیچ اجری در آخرت ندارد و در دنیا نیز موجب بهزیستی و سرزندگی نمیشود، بلکه موجب افسردگی و ضعف روحی میگردد.
بعضی از افراد در مشکلات سکوت میکنند؛ ولی در گوشۀ دل خود تل انبار میکنند به خیال اینکه صبر کردهاند؛ در حالی که این مصداق صبر نیست. صبر همیشه معادل سکوت و سخن نگفتن نیست، صبر همیشه به نشستن و منتظر بودن نیست و صبر همیشه دسترویدست گذاشتن نیست؛ بلکه صبر یعنی گاهی باید فریاد بزنیم، صبر یعنی گاهی باید حرکت کنیم و صبر گاهی به دستوپا زدن است.
صبر منفعلانه مردم یک جامعه را در فلاکت و نداری باقی میگذارد؛ بلایی که بر سر بسیاری از مردم هندوستان آمده است، بعضی از فقرای هندوستان در اوج فقرونداری هستند و جالب این است که از این وضع گلهای ندارند و هیچتلاشی برای رهایی از این وضعیت نمیکنند. میگویند علت فقر ما بهخاطر گناهانی است که در عالم قبل داشتهایم. یکی از عقاید هندوها اعتقاد به عوالم موازی است؛ میگویند چون ما در عالم قبل گناهکار بودهایم، سزای آن گناه در عالم قبل فقر و فلاکت در این عالم است و ثروتمندان این دنیا در عالم قبلی آدمهای خوبی بودهاند و جزای خوب بودنشان این است که ثروتمند باشند. بعضی از فقرای هندوستان میگویند باید با این وضعیت کنار بیاییم و صبر کنیم و نوکر ثروتمندان باشیم؛ در این صورت در عالم بعد ما هم پولدار میشویم. این همان صبر منفعلانه است؛ یا بهتر است بگوییم صبر احمقانه! این فضیلت نیست؛ بلکه توهم فضیلت است؛ همان است که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛[3] [آنان] کسانىاند که کوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود خیال میکنند که کار خوب انجام میدهند.
صبر فعالانه
صبری که باعث شکوفایی دین و دنیا میشود، صبر فعالانه است. بهعنوان مثال، اعلام شد که راه زیارت اربعین بسته است. بعضی از افراد ناراحت شدند و دسترویدست گذاشتند؛ اما دسته دیگر ناامید نشدند، گذرنامه و ویزا و پولشان را آماده کردند و حتی مرخصی هم گرفتند و منتظر ماندند که اگر مرزها باز شد خودشان را به کربلا برسانند. درست است که مرزها باز نشد، ولی قطعاً اینها به ثواب زیارت رسیدهاند؛ چون تلاش خود را کردهاند. به این نوع صبر، صبر فعالانه میگوییم.
رفتار
ویژگیهای صبر فعالانه
کسل نبودن در مشکلات و سختیها
صبر فعالانه چیست؟ از کجا بدانیم صبر فعالانه داریم یا منفعلانه؟ بهترین ملاک برای تشخیص صبر فعالانه، سه علامتی است که پیامبر اکرم (ص) برای صابرین ذکر میکنند: «عَلَامَهُ الصَّابِرِ فِی ثَلَاثٍ: أَوَّلُهَا أَنْ لَا یَکْسَلَ، وَ الثَّانِیَهُ أَنْ لَایَضْجَرَ، وَ الثَّالِثَهُ أَنْ لَایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَى»؛ علامت شخص صابر و شکیبا سه چیز است: سست و بیحال نیست، زودرنج نیست و از پروردگار متعال شکایت نمیکند.
اولین ویژگی صابرین این است که در سختی و بلا کسل و بیحال نمیشوند. بعضی از افراد در برخورد با کوچکترین مشکل، دل و دماغ کار کردن ندارند و بیحوصله میشوند. اما گروه دیگر وقتی با یک مسئله و مشکل مواجه میشوند، آرایش جنگی به خود میگیرند و تلاش میکنند.
یکی از دوستان تعریف میکرد که در فامیلمان پیرمرد بیماری بود. یک روز کارت دعوت مهمانی به دستمان رسید که آدرس آن یکی از تالارهای مجلل شهر بود. روز موعد به آدرسی که در کارت دعوت بود رفتیم. تقریباً تمام فامیل دعوت شده بودند؛ اما ذهن همه درگیر یک سؤال بود که این مهمانی به چه مناسبتی برگزار شده است؟! قبل از صرف شام، این پیرمرد میکروفون را برداشت و گفت میدانم که برای همه این سؤال پیش آمده که این مهمانی به چه مناسبتی برپا شده است. علت این مهمانی این است که دکترها به من گفتهاند که سرطان دارم و دو ماه بیشتر زنده نیستم. با خودم فکر کردم این جمعیت که قرار است بعد از مرگ من دور هم جمع بشوند، چه خوب است تا زندهام این جمعیت را دعوت کنم و از آنها حلالیت بطلبم. جالب اینجاست که پنج سال از آن دعوت میگذرد و پیرمرد هنوز زنده و سرحال است. به این صبر، صبر فعالانه میگوییم.
زودرنج نبودن
دومین ویژگی صابرین این است که زودرنج نیستند. زودرنج بودن هم برای خود شخص و هم برای اطرافیان باعث دردسر است و در صورتی که در یک خانواده، یک تشکیلات و یا یک جمع انسان زودرنجی باشد، نظم مجموعه و خانواده و تشکیلات را بههم میزند.
دختر و پسرهایی که قصد ازدواج دارند، یکی از مواردی که در جلسه خواستگاری باید بررسی کنند زودرنج بودن طرف مقابل است. اساساً زندگی با آدم زودرنج سخت است. یکی از راههای تشخیص این است که شخص بتواند در کارهای تشکیلاتی و گروهی شرکت کند و مسئولیت بپذیرد. انسانهای زودرنج از کارهای تشکیلاتی فرار میکنند و یا خیلی زود از یک مجموعه به مجموعه دیگر میروند. وقتی در تشکیلات از آنها انتقاد میکنند، ظرفیت انتقاد ندارند و قهر میکنند و نظم تشکیلات را بههم میریزند. اینکه انسان زودرنج نباشد، واقعاً سخت است و یکی از گامهای بزرگ سیر و سلوک و آدم شدن میباشد.
حاجآقا دولابی فرمودند: «لُب اخلاق دو کلمه است: مرنج و مرنجان.» در دو کلمه مرنج و مرنجان دریایی از معانی و معرفت نهفته است.
از حاجآقا مجتهدی (ره) نقل شده است: مرحوم آخوند از آقای نخودکی اصفهانی خواستند که او را موعظه کند. آقای نخودکی فرمودند: «مرنج و مرنجان» حاجآقا مجتهدی گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چه؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم مثلاً وقتی بفهمم کسی غیبت مرا کرده یا به من فحش داده است! چطور نباید برنجم؟ آقای نخودکی فرمودند: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی، دیگر نمیرنجی (یعنی تکبر و غرور را کنار بگذار).
نقل است جناب بایزید بسطامی از عرفای معاصر با امام هشتم از خانه به مسجد میرفت. در بین راه خانمی از پشتبام، خاکستر منقل را به کوچه ریخت، غافل از اینکه بایزید در حال عبور است. فردی که همراه بایزید بود، مشاهده کرد که بایزید میخندد. گفت: او خاکستر بر سر شما ریخته است و شما میخندید؟ جناب بایزید فرمود: این سر و صورتی که من میشناسم، سزاوار آتش است؛ شاکرم خدا را که به خاکستری اکتفا کرده است.
چقدر تفاوت است میان شاعری که سروده:
مرنجان دلم که این مرغ وحشی | ز بامی که برخاست مشکل نشیند |
و خواجه شیراز؟! که اینچنین سروده:
جفا کشیم و ملامت خوریم و خوش باشیم | که در طریقت ما کافریست رنجیدن |
پس دومین نشانه انسان صابر و شکیبا زودرنج نبودن است.
شکوه نکردن از خدا
خصلت سوم انسان صابر این است که در فراز و فرود زندگی و در سختی و آسایش زندگی همیشه شاکر نعمتهای خدا باشد و زبان به گله باز نکند. انسانهایی که خیلی نق میزنند و ناله و فغان دارند، نباید اسم خودشان را صبور بگذارند. در روایت داریم کمترین حد گله و شکایت این است که اگر اتفاق ناگواری برای بنده بیفتد، از شدت ناراحتی دست بر پشت دست بزند. بنابراین، یک دست بر پشت دست زدن کافی است تا اسم ما از فهرست اسامی صابرین بیرون بیاید!
این سؤال مطرح میشود که پس در حوادث ناگوار باید چه کنیم؟ یکی از بهترین راهها ذکر گفتن در هنگام مصیبت است؛ بهویژه در قرآن به یک ذکر خاص اشاره شده است: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[4] و صابران را بشارت و مژده بده؛ آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد. در روایتی دیگر آمده است که هرگاه با مصیبتی مواجه شدید جمله «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» را بخوانید.[5]
پیامبر اکرم (ص) همگام با یارانشان قدم میزدند که ناگهان بند کفش حضرت پاره شد؛ پیامبر این آیه شریفه را تلاوت کردند: «إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» یاران پیامبر تعجب کردند و سؤال کردند که آیا این آیه را برای پاره شدن بند کفش هم میخوانید؟! پیغمبر فرمودند که «اِنها مصیبة»؛ این هم مصیبتی است. خداوند در آیه 156 سوره بقره دستور داده که در مواجهه با مصیبتها متذکر به این ذکر شریف باشیم.
ذکر مصیبت
مقدمه روضه
بعضی از حوادث آنقدر دردناک است که اسوههای بشریت لب به شکایت باز میکنند؛ حضرت زهرا (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) از خلق خدا به خدا شکایت کردند. حضرت صادق (ع) میفرماید: حضرت فاطمه (س) از امت ساکت و بیتفاوت و از آن دو به درگاه پروردگار خود شکوهها میکرد، و در حالی که اشکهای او جاری بود، میگفت: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ نَشْکُوا فَقْدَ نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَیْنَا وَ مَنْعَهُمْ إِیَّانَا حَقَّنَا الَّذِی جعَلْتَهُ لَنا فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ»؛[6] خدایا! بهسوی تو شکایت میکنم در اندوه از دست دادن پیامبرت و فرستاده و برگزیدهات، و به تو شکایت میکنم از ارتداد امت و اینکه حق ما را از ما بازداشتند؛ همان حق (ولایت و رهبری) که در قرآن کریم خود بر پیامبرت نازل فرمودی.
روضه گریههای حضرت زهرا
این مردم به جای اینکه به حضرت فاطمه (س) سر سلامتی بدهند و او را دلداری دهند، چه کردند با عزیز دل پیغمبر خدا!
فضه، کنیز حضرت زهرا (س)، میگوید پس از رحلت رسول خدا (ص) حضرت زهرا (س) شبانهروز گریه میکردند. بزرگان و پیرمردان مدینه نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و گفتند: یا ابالحسن! فاطمه شبوروز گریه میکند؛ هیچیک از ما نمیتوانیم شبها راحت بخوابیم و روزها نیز آسایش در کسبوکار نداریم. از تو میخواهیم از فاطمه درخواست کنی که یا شب گریه کند یا روز. امیرالمؤمنین نزد فاطمه (س) آمدند و حضرت فاطمه (س) با دیدن امیرالمؤمنین کمی آرام گرفتند. امیرالمؤمنین فرمودند: مردم مدینه از من خواستهاند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز. فاطمه فرمودند: یا علیً! من مدت زیادی در بین آنها نخواهم ماند؛ به خدا سوگند نه شب آرام میگیرم و نه روز تا به پدرم رسولالله ملحق شوم. بنابراین، امیرالمؤمنین در بیرون از شهر برای فاطمه (س) اتاقی به نام بیتالاحزان بنا کردند و حضرت زهرا (س) روزها همراه با حسن و حسین به آنجا میرفتند و میگریستند.
روضه کربلا
آری امیرالمؤمنین (ع) در مدینه برای فاطمه (س) سرپناهی بنا کرد تا بتواند برای پدرش رسولالله (ص) گریه کند، اما بدن بیسر و قطعهقطعه و غرقبهخون حسین (ع) سه شبانهروز بر روی خاک گرم کربلا بود و هرکس میخواست بالای سر حضرت گریه کند با تازیانه از او دلجویی میشد.
منابع:
[1]. الغیبه، شیخ طوسی، ص۲۸۶.
[2]. بحار الانوار، ج۷۱، ص۹۲.
[3]. کهف، آیه 104.
[4]. بقره، آیه 155-156.
[5]. درالمنثور، ج۱، ص۳۷۷.
[6]. بحار الانوار، ج۴۳، صص۱۵۶و۲۱۴؛ همان، ج۵۳، ص۱۹.