استشمام بوی بهشت از فاطمه (س)
یک دختر از پیغمبر به یادگار باقی مانده ، که وظیفه این بود که خاک پای او را توتیای چشم خود قرار بدهند ولی چه کردند؟ پیغمبر در حیات خودش چقدر احترام به حضرت زهرا (س) می کرد ! پیامبر میخواست به مردم بفهماند ایشان بعد از حجت خداست در میان شما . اگر دیدید یک روزی در مقابل حکومت وقت ایستاد بفهمید که حکومت باطل است . گفتار دختر من سند بطلان حکومت است ، اگر مقابلش ایستاد. دستش را می بوسید ، می گفت بوی بهشت از فاطمه استشمام می کنم برای این بود که بشناساند به مردم که چه موقعیتی دارد بعد از من حرفش چقدر عظمت دارد ؟
ولی خب نشد دیگر . آن همه ستم ها کردند آنقدر جور کردند که دیگر این ایام می فرمودند که: مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ۷۵ روز بنابر نقلی ، چقدر زنده بود در دنیا؟ دائم دستمالی به سر بسته بود هی آب می شد مثل شمع ذوب می شد روز به روز که می گذشت بدن آب می شد .
نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ ، دائم اشک می ریخت دل می سوخت ،
یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ ، گاهی بیهوش می شد گاه به هوش می آمد . گاه کنار قبر پدر می رفت ، گریه می کرد ،
قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا! ای پدر رفتی زیر خاک ها خوابیدی می شنوی صدای من را؟
صُبَّت علَیَّ مصائب لو انَّها صبت علی الایام صِرن لیالیا. انقدر مصیبت بر من ریخته شد اکر بر روز روشن ریخته شود شبِ تاریک می شد .
حضرت زهرا (س) یادگار پیامبر
♦️ذا مات یوماً میت قل ذکره و ذکر ابی مذمات والله ازید ؛ کسی می میرد یادش فراموش می شود ولی پدر تو یادت از ذهن من نمی رود. روز به روز بر یاد من بیشتر هستی ، گاهی هم بچه هایش را کنار خودش جمع می کرد به آنها می گفت کجا رفت آن پدر بزرگوار شما، آن جد بزرگوار کجاست؟ که از این در وارد می شد با لب خندانی ، شمارا روی دوش می گرفت ، اینَ ابوکم الذی یحملکما علی …
🔷 یک روزی گفت من دلممی خواهد صدای اذان موذن پدرم را بشنوم ، چون بعد از پیغمبر اکرم دیگر بلال اذان نمی گفت. می گفت اذان من مال حکومت حق بود در حکومت باطل من اذان نمی گویم . اذان نمی گفت. تا بعد از مدتی زهرا علیها السلام فرمود من دلم می خواهد صدای اورا بشنوم . به بلال گفتند صدیقه ی کبری می خواهد صدایت را بشنود خیلی خوشحال شد گفت من بنابر این نداشتم اذان بگویم ولی چون ایشان دستور می دهند چشم.
♦️رفت بالای بلندی صدا زد الله اکبر! تا صدای او بلند شد مدینه منقلب شد ؛ به یاد زمان پیغمبر افتادند شور و غوغا شد در مدینه با صدای اذان بلال. زهرا علیها السلام حالش دگرگون شد تا وقتی رسید به اسم پیغمبر اکرم دیگر از حال رفت بیهوش افتاد .رفتند به بلال گفتند دیگر اذان نگو دختر پیغمبر بیهوش شد.
بیایید در کنار یکدیگر و با برپایی روضهای برای حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، از مظلومیت اهلبیت (علیهمالسلام) و پیام جاودانه ایشان یاد کنیم. این مجالس فرصتی است برای بیداری دلها، درک عمیق از فداکاریهای ایشان، و ادای احترام به مقام والای دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله).
جهت ثبت روضه خانگی و درخواست سخنران کلیک کنید.