۱- اهمیت دعا
۱.۱- دعا باعث شفای بیماران است
امشب ، شب دوم از شبهای قدر است و از شب نوزدهم فضلیت و عظمتش بیشتر است. علاوه بر آن که امشب، شب شهادت مولیالموحدین، امیرالمؤمنینعلیهالسلام هم هست. امیرالمؤمنینی که همه کاره این عالم است. امیرالمؤمنینی که ابوالحسنین است. امیرالمؤمنینی که امشب برای شهادت ایشان گرد هم جمع شدهایم و لباس مشکی پوشیدهایم. امیرالمؤمنینی که به فکر همه افرادی که به درگاه الهی دعا میکنند، هستند.
در روایتی آمده است که امام حسین علیهالسلام فرمود: «من و پدرم در شب تاریکی در خانه خدا مشغول طواف بودیم، که متوجه نالهای شدیم که با سوز، تضرع میکرد. پدرم فرمود: ای حسین! میشنوی ناله گناهکاری که به خدا پناه آورده است؟ او را پیدا نما و نزدم بیاور. من در تاریکی شب در طواف بدنبالش گشتم تا او را میان رکن و مقام پیدا کردم و به حضور پدرم آوردم.
پدرم جوانی دید خوشاندام با لباسهای قیمتی به او فرمود: تو کیستی؟ گفت: مردی از اعراب هستم فرمود: ناله برای چیست؟ عرض کرد: گناه و نافرمانی و نفرین پدر اساس زندگیام را از هم پاشیده و سلامتی از بدنم رفته است.
فرمود: علت و حکایت تو چه بوده است؟ عرض کرد: پدری پیری داشتم که به من مهربان بوده و من دائم به کارهای ناشایست مشغول بودم. هر چه راهنمائی میکرد، نمیپذیرفتم و حتی گاهی او را آزار میرساندم.
روزی خواستم پولی که در صندوقش بود، بردارم که او متوجه شد، و من او را بر زمین زدم. خواست برخیزد، نتوانست، پولها را گرفتم و دنبال کار خود رفتم، شنیدم که میگفت: امسال به خانه خدا میروم و تو را نفرین میکنم.
چند روز به نماز و روزه مشغول بود و بعد به سفر خانه خدا رفت. من هم کارهایش را مینگریستم. او دست به پرده کعبه گرفت و مرا نفرین کرد؛ هنوز نفرینش تمام نشده بود که یک طرف بدنم خشک و بی حس شد، پیراهن را بالا زد و نشان داد.
بعد پشیمان شدم از او عذر میخواستم تا سه سال شد تا اینکه سال سوم ایام حج قبول کرد در حقم دعا کند. با هم به طرف مکه حرکت کردیم، در راه به وادی اراک رسیدیم، شب تاریک بود ناگاه پرنده ای بزرگ پرواز کرد و شتر رمید و او به زمین افتاد و مرد و همانجا او را دفن کردم.
این گرفتاریم از نفرین پدرم باقی مانده است. امام فرمود: دعائی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله دستور داده است، به فریادت خواهد رسید. آن دعا اسم اعظم دارد و هر بیچاره و مریض و فقیری بخواند حاجتش برآورده میشود…
آنگاه فرمود: شب دهم ذیحجه، عید قربان، این دعا را بخوان و صبح نزدم بیا و نسخه دعا را به جوان دادند. بعد از مدتی جوان با سلامت و شادی آمد.
امام فرمود: چطور شفا یافتی؟ گفت: در شب دهم دست به دعا کردم و اشک توبه ریختم تا برای مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازی از غیب شنیدم: ای جوان بس است خدا را به اسم اعظم قسم دادی، پس به خواب رفتم و پیامبر در عالم خواب دست بر بدنم گذاشت و فرمود: شفا یافتی. خود را سالم یافتم».
آن دعا که امام علی علیهالسلام تعلیم جوان داد، دعای مشلول است که اینگونه شروع میشود:
«اللهم إنی اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحیم یا ذاالجلال و الاکرام…»[1]
بله عزیزان! دعا این میزان اثر دارد که فردی را که نفرین پدر او را اینگونه مریض کرده، شفا دهد؛ لذا شفا از هر بیماری یکی از آثار مهم دعاست.
امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرماید: «عَلَیكَ بِالدُّعاءِ فَاِنَّه شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ[2]؛ همیشه خودت را به دعا ملزم کن، دعا شفادهنده هر درد و بیماری است.»
دعا شفای هر بیماری است. بیایید عزیزان در این شب عزیز در این شبی که از همه شبها بهتر است، دعا کنیم که خداوند همه بیماران را صحت و سلامتی دهد و مهمتر از آن خدا همه مریضیهای روحی و معنوی ما را شفا دهد.
هیچکس از در خانه خداوند تبارک و تعالی دست خالی برنمیگردد؛ امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرمایند: « مَا أَبْرَزَ عَبْدٌ يَدَهُ إِلَى اللَّهِ الْعَزِيزِ الْجَبَّارِ إِلَّا اسْتَحْيَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرُدَّهَا صِفْراً حَتَّى يَجْعَلَ فِيهَا مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ مَا يَشَاءُ فَإِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلَا يَرُدَّ يَدَهُ حَتَّى يَمْسَحَ عَلَى وَجْهِهِ وَ رَأْسِهِ[3]؛ حضرت صادق عليهالسّلام فرمود: هيچ بندهاى دست به درگاه خداى عزيز جبار نگشايد جز اينكه خداى عزوجل شرم كند كه آن را تهى بازگرداند تا اينكه از فضل رحمت خود در آن بنهد، پس هر گاه يكى از شماها دعا كرد، دستش را برنگرداند تا آن را به سر و روى خود بكشد.»
پس هیچ بنده ای نیست که دستش را به نشان گدایی جلوی خدای سبحان دراز کند و دست خالی برگردد. به همین خاطر در این روایت سراسر نور، حضرت میفرماید دستی را که پیش خداوند دراز کردی، بر سر و صورتت بکش! دیگر این دست، دست عادی نیست، دستی است که جلوی خداوند عالی اعلی دراز شده است. این دست ارزش دارد، انسان باید به این دست تبرک بجوید کما اینکه مرحوم شهید مطهری میفرمود: «دعا کردن عین عزت است و درخواست از دیگران ذلت را به دنبال دارد.»
قارون پسر عموی حضرت موسی بود. قارون وقتی در زمین فرو میرفت، گفت: آقا غلط کردم، نفهمیدم، ای پسر لاوی دست من را بگیر. (جدشان لاوی پسر حضرت یعقوب بود.) حضرت موسی گفت: «پسر لاوی با من حرف نزن.» روایت داریم حضرت موسی «شَدِيدُ الْغَضَبِ»[4] بود و به خاطر خدا غضب میکرد. به قارون غضب کرده بود که زمین قارون را با اموالش فرو برد. قارون هر چه التماس کرد حضرت موسی فرمود: «پسر لاوی با من حرف نزن، زمین او را فرو ببر.» در تفسیر صافی روایت است که حضرت موسی کلیم الله پیامبر و کلیم خدا بود. آن شب وقتی حضرت موسی رفت با خدا صحبت کند مناجات کند. خدا فرمود: ای موسی امشب هر چه با من صحبت بکنی من با تو قهرم صحبت نمیکنم. خدا با پیامبرش قهر کرد. همان حرفی که حضرت موسی به قارون گفت، خدا هم به موسی گفت. خدا فرمود: داغ رد کردن را ببین که چه قدر تلخ است. تو جواب این بنده من را ندادی، من هم جواب تو را نمیدهم. امشب هر چقدر یا رب، یا رب بگویی، از جواب خبری نیست. چرا جواب بنده من را ندادی؟!
بله عزیزان! امشب شب قدر است و ما امشب به در خانه اینچنین خدایی آمدهایم. برادر من! خواهر من! مبادا امشب از در خانه خدا نا امید بازگردی! مبادا دست خالی برگردی! ما اینچنین خدای کریمی داریم!
۱.۲- دعا از قرآن برتر است
از امام صادق علیهالسلام سؤال کردند که اگر دو نفر مشغول خواندن نماز شوند؛ یکی در نماز سورههای زیاد از قرآن بخواند و دیگری در نماز دعاهای زیادی بخواند. (یا در غیر نماز، کسی مینشیند و تلاوت قرآن میکند و کسی هم دعای ابوحمزه میخواند، دعای سحر یا دعای افتتاح میخواند.) کدام افضل هستند؟ فرمودند: هردو فضیلت دارد؛ ولی راوی سماجت کرد که در انتخاب این دو گزینه قرائت قرآن و دعا کدام برتر است؟ حضرت فرمودند: دعا خواندن و نیایش و گداییکردن حتی از تلاوت قرآن هم افضل است. این نص فرمایش امام صادق علیهالسلام است.»
در روایتی که “سید بن طاووس” از حماد بن عثمان نقل کرده میخوانیم:
«در شب بیستویکم ماه مبارک رمضان به محضر امام صادق علیهالسلام شرفیاب شدم. امام از من پرسید که آیا غسل کردهای؟ گفتم: آری. امام حصیری طلبید و مرا نیز به کنارش فراخواند. آن حضرت مشغول نماز شد و من نیز نزدیک آن حضرت، نماز میخواندم. وقتی که از نمازها فارغ شدیم، آن حضرت دعا کرد و من آمین گفتم و این کار ادامه داشت تا صبح طلوع کرد. امام اذان و اقامه گفتند و برخی از خدمتکاران را فرا خواند و نماز صبح را به امامت آن حضرت بجا آوردیم.
امام صادق علیهالسلام بعد از نماز، به تسبیح و تقدیس پروردگار پرداخت و بر پیامبرصلیاللهعلیهوآله درود فرستاد و برای مؤمنان دعا کرد، آنگاه به سجده رفت و ساعتی در سجده بود و در آن مدت جز صدای نفس حضرت چیزی را نمیشنیدم، سپس دعایی خواند.»[5]
ببینید عزیزان! اعمال مشترک شب قدر اعمال مخصوص شب بیستویکم را ملاحظه بفرمایید. اعمال مشترک عبارت است از غسل و زیارت امام حسین علیهالسلام و صد رکعت نماز و دو رکعت نمازی که بعد از حمد هفت مرتبه سوره توحید میخوانیم و دعای جوشن کبیر و دعای قرآن به سر و دعای اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِکُ لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً …
اعمال این شب بر دو قسم است، قسم اول دعاهایی که مربوط به دهه آخر ماه رمضان است و قسم دیگر اعمال مخصوص شب بیستویکم، که به این شرح است:
۱ـ دعایی است که در کتاب مصباحالمتهجد و کتاب کافی نقل شده است که در شب بیستویکم ماه رمضان خوانده میشود.
۲ـ مرحوم شیخکفعمی از سیدبنباقی دعایی نقل کرده است که در شب بیستویکم ماه رمضان میخوانده میشود.
۳ـ به فرموده شیخ مفید، در شب بیستویکم ماه رمضان، باید بسیار صلوات بفرستیم و بر ظالمان بر آل محمدصلیاللهعلیهوآله و همچنین قاتلان امیرمؤمنان علیهالسلام را بسیار لعن و نفرین کنیم و هم برای خودمان و هم برای پدر و مادرهایمان و سایر مؤمنان و مؤمنات دعا کنیم.
همانطوری که ملاحظه میفرمایید اکثر اعمال امشب دعا است؛ پس بهتر است ما با آمادگی کامل، قسمت بیشتری از وقتمان را برای دعاکردن و تضرع در درگاه الهی قرار بدهیم.
۲- دعا نباید جانشین فعالیت باشد
اجازه بدهید روایت دیگری را پیرامون دعا خدمتتان عرض کنم و سپس نتیجهگیری کنم. البته امیدوارم که شما بزرگواران جان مطلب را بگیرید و خدای ناکرده در زوایای روایت گیر نکنید و اصل فرمایش آلالله را متوجه بشوید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
روایت از رسول خدا داریم که پنج دسته هستند که دعایشان برآورده نمیشود.
قَالَ رَسُولُ اللَّه صلیاللهعلیهوآله : «خَمْسَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ؛ رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: دعای پنج گروه مستجاب نمیشود: مردي كه خداوند اختيار طلاق همسرش را به دست او سپرده است و همسرش او را آزار ميدهد و با اينكه ميتواند مخارج طلاق او را بدهد ؛ او را رها نمیكند؛ مردي كه بندهاش سه بار فرار کرده است ولی او را نمیفروشد؛ مردي كه از كنار ديوار شكستهاى میگذرد و با اينكه میبيند ديوار در حال فرو ريختن است، تندتر نمیرود تا آنكه ديوار بر سرش فرو بريزد؛ مردي كه به كسى قرض بدهد و گواهى بر قرض نگيرد؛ مردي كه در خانه خود بنشیند و بگويد خدایا روزى مرا برسان ولی به دنبال روزى نرود (دعاى اين افراد براى رفع اين گرفتاريها مستجاب نيست.)
تمام این مواردی که حضرت رسول بیان فرمودند بیانگر یک مطلب است که دعا کردن نباید تو را از کار و تلاش بازدارد. کاری که از دستت برمیآید را انجام بده؛ زحمتت را بکش؛ بعد اگر نشد یا به مشکل برخوردی یا مانع برایت پیش آمد یا هر اتفاق ناگواری بود دعا کن که خدایا کمکم کن و الا بنشینم در خانه و دعا کنم که خدایا برای من رزق بفرست که نشد دعا، که نشد رفتار اسلامی.
نخیر خواهر من! نخیر برادر من! دعا باید مقدماتش را هم فراهم کنی! دعا باید شرایطش را جور کنی و بالاتر از این اگر کاری برای تو مقدور بود و انجام ندادی و فقط دعا کردی خدا به تو اعتنا نمیکند؛ درست مثل مادری که به فرزندش میگوید در این هوای سرد، لباس گرم بپوش وگرنه سرما میخوری؛ اگر سرماخوردی من از تو مراقبت نمیکنم؛ مواظب باش, بعد بچه بیرون برود و سرما بخورد و بیاید به مادر بگوید کمکم کن.
یا مثلا مادر در آشپزخانه است شما هم لطف و مهربانی مادر را سراغ داری به مادر میگویی مادر لطفا برای من چایی بیاورید. او هم از سر لطف و مهربانیش برایتان چایی میآورد و میگذارد کنار شما؛ بعد قند هم در کنار شما هست؛ اما میگویی مادر قند هم به من بدهید. مادر میگوید خودت که دست داری، بردار!
ببین اینجا هم رسولالله صلی الله علیه و آله میفرمایند خودت که دست داری، بردار! خودت که میتوانی بنده گریز پا را بفروشی، بفروش! دیگر دعا کردن و خدا خدا گفتن ندارد؛ خودت انجام بده!
پس عزیزان اگر در این روزها و شبها مشکلی داریم و خودمان میتوانیم آن را حل کنیم؛ اما اقدامی انجام نمیدهیم، از خدا طلبکار نباشیم. خودمان باید برای رسیدن به حاجتمان تلاش کنیم و مثل آن پسربچه دبستانی که میگفت خدایا کوههای هیمالیا را در آفریقا قرار بده، نباشیم! از او پرسیدند این چه دعایی است؟ گفت: «در امتحان اشتباه نوشتم، از خدا میخواهم که کوههای هیمالیا را در آفریقا قرار دهد که نمرهام خوب شود!»
نه عزیز من! درست را بخوان، امتحانت را درست جواب بده! وقت خدا را هم نگیر! خودت و خدا را هم اذیت نکن!
۳- شرط استجابت دعا: قطع امید از غیر خدا
اما اگر قرار است بنده برای شما از دعا بگویم باید تمام بخشهای دعا را برای شما توصیف کنم تا حق مطلب را ادا کرده باشم.
از شرایط استجابت دعا این است که فقط به خداوند امید داشته باشیم و امیدمان به غیر او نباشد؛ یعنی باید تا جایی که میتوانیم تلاش کنیم؛ ولی خدا را همه کاره بدانیم و از همه جا قطع امید کنیم تا حاجتمان برآورده شود.
وجود نازنین امام صادق علیهالسلام میفرمایند: « کسی که دوست دارد هر چه از خدا مسألت مىكند خداوند به او بدهد، بايد از همه مردم نااميد شده و اميدى جز به خداوند عزيز نداشته باشد، زمانى كه خداوند به اين حالت از قلب او اطلاع پيدا كرد، چيزى از خدا سؤال نمیكند مگر كه خدا به او بدهد.»
ببینید در این روایت حضرت چه نکته اساسی و مهمیرا بیان میفرمایند! ایشان شرط قبولی دعا را نا امیدی از غیر خدا میدانند.
من اگر دعا کنم که خدایا حاجتم را برطرف کن، مثلا خدایا مریضم را شفا بده؛ ولی چشم امید به دکتر و دوا داشته باشم، خدایا قرضم را ادا کن اما به تمام دوستانم هم امید داشته باشم که کمکم میکنند، خدایا خانهام بده اما امیدم به وام و قرض و شغل باشد، دعایم برآورده نمیشود. دعا آن زمانی برآورده میشود که از همه جا نا امید شویم مگر از خانه خدا.
البته ما اسباب و وسایل را دخیل میدانیم. اگر مریض شدیم دکتر میرویم، دوا هم میخوریم، اما دکتر و دوا را شفادهنده نمیدانیم. کار دست دیگری است. اینها وسیلهاند. اگر فقط خدا را همه کاره دانستیم، آن زمانی که امیدمان از همه اسباب قطع شد و فقط به او دل بستیم، حاجتمان روا میشود.
“ماشا الیلیکینا” که در رشتهی گیتار از مدرسهی موسیقی فارغ التحصیل شده بود، سال بعد به عضویت گروه رقص و موسیقی فابریک درآمد و سپس در دانشگاه ایالتی ادبیات مسکو به ادامه تحصیل پرداخت.
به گزارش بولتن نیوز، در سال 2007، طبق گفتهی خودش، یکی از دوستان وی که در شهر دیگری زندگی میکرده است، به حالت کما میرود. ماشا وقتی میییند کاری از دستش بر نمیآید، مشغول مناجات شده و برای سلامتی دوست خود دعا میکند. فردای آن روز، دوستش که از حالت کما بیرون آمده بود با وی تماس گرفته و میگوید که: دیروز وقتی در حالت کما بودم تو را دیدم که به من خیلی کمک کردی.
آن طور که خود ماشا میگوید، این اولین باری بود که از خدا چیزی میخواست. همین امر سبب تغییر گرایشهای دینی او و گرویدن به اسلام میشود. [6]
حال، در شرایطی که انسانی با چنین وضعیت اخلاقی، تنها با یک دعا کردن – البته دعایی از ته دل، با نیت خالص و از سر نیاز واقعی – ره صد ساله را طی کرده و هم به خواستهاش میرسد و هم به اسلام ایمان میآورد،
حیف نیست ما از این دریای بی منتها بهره نبریم و خودمان حاجاتمان را از مردم بخواهیم؟؟
بیاییم یک بار هم که شده برای امتحان خدا هم که هست حاجتی را مد نظر قرار بدهیم و فقط از خدا بخواهیم نه از مردم عادی
۴- شرط کمال استجابت دعا: دعای دسته جمعی
اما یکی از شروط کمال در برآورده شدن دعا، دعای دسته جمعی است که باعث میشود احتمال برآورده شدن دعا بسیار زیاد شود.
دعا نيز اگر با جماعت باشد امكان اجابت آن بيشتر است. امام صادقعليهالسّلام ميفرمايند: «هرگاه چهار نفر يك چيز را با هم از خدا طلب كنند، قبل از متفرق شدن، دعايشان اجابت ميشود.» همچنين ميفرمايند: «وقتي پدرم از اتفاقی ناراحت ميشد، زنها و بچهها را جمع ميكرد و دعا ميفرمود و بقيه، آمين ميگفتند.» به فرموده حضرت عليعليهالسّلام دست خدا هميشه همراه جماعت است و جماعت نظر رحمت الهی را بیشتر از فرد جلب میکند و دعا زودتر مستجاب میشود.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «اَیُّها النّاسُ عَلَیْکُمْ بِالْجَماعَةِ وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ؛ اى مردم بر شما است که از جماعت جدا نشوید و از جدایى و پراکندگى بپرهیزید.»
آنحضرت در حدیث دیگرى میفرمایند: «اَلْجَماعَةُ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ؛ اجتماع سبب رحمت و پراکندگى باعث عذاب است»[7].
با توجه به اهمّیت تعبیر فوق به روایت دیگرى که از رسول خداصلیاللهعلیهوآله در همین زمینه نقل شده، توجه کنید. آنحضرت مىفرماید: «اِنَّ الشَّیْطانَ ذِئْبُ الاْنْسانِ کَذِئْبِ الْغَنَمِ، یَاْخُذُ الْقاصِیَةَ وَ النّاحِیَةَ وَ الشّارِدَةَ، اِیّاکُمْ وَ الشِّعابَ، وَ عَلَیْکُمْ بِالْعامَّةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْمَساجِدِ؛ شیطان گرگ انسانها است؛ مانند گرگ براى گوسفند. گوسفندانى را که از گله دور مىشوند یا در کنار قرار مىگیرند یا فرار مىکنند، مىگیرد. از جدایى و فرقه فرقه شدن بپرهیزید و بر شما باد که همراه مردم و جماعت و مساجد باشید.»[8]
حفصبنعمربجلی میگوید: «از وضع ناهنجار مالی و از هم پاشیدگی زندگیم به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم. امام فرمود: هنگامیکه به کوفه رفتی با فروش بالش زیر سرت هم که باشد به ده درهم غذائی آماده کن و تعدادی از برادرانت را به غذا دعوت کن و از ایشان بخواه تا درباره تو دعا کنند.
حفص میگوید: به کوفه آمدم و هر چه تلاش کردم غذائی مهیا کنم، نتوانستم تا بالاخره طبق دستور امام بالش زیر سرم را فروختم، غذایی آماده کردم و تعدادی از برادران دینی خود را دعوت نموده و از ایشان خواستار دعا در حل مشکلات زندگیم شدم؛ آنها هم با صرف غذا دعا کردند. به خدا قسم، جز مدت کوتاهی از این قضیه نگذشت که متوجه شدم کسی در خانه را میزند و چون در را باز کردم، دیدم شخصی که با او داد و ستد داشتم و از وی طلب کار بودم به سراغ من آمد.
با پرداخت مبلغ سنگینی که به گمانم ده هزار درهم بود، بدهی خود را با من تصفیه و مصالحه کرد، و از آن پس شرایط من همواره بهتر شد و از فقر و تنگدستی نجات پیدا کردم».
حال عزیزان اگر حاجت و دعای مهمی دارید و برای آن تلاش مؤثر هم انجام دادهاید، از غیر خدا قطع امید کنید و طبق فرمایش امام صادق علیهالسلام جماعتی را ولو چهار نفر جمع کنید؛ بهتر است که افطار هم بدهید؛ در صورت امکان، روضه هم بخوانید. همین که چند نفر برای موضوعی خاص دعا کنند، این دعا به هدف اجابت نزدیک است.
۵- روضه و ذکر مصیبت
همه ما برای دعا در شب قدر دور هم جمع شدهایم؛ اما مهمتر از آن برای من و مطمئن هستم برای شما عزای مولایمان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است که بنده نیز تا توانستم از روایاتی که مولا در این زمینه دعا فرموده بودند استفاده کردم؛ اما اجازه بدهید بی پرده بروم سراغ روضه آقا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و در این جمعی که دور هم هستیم روضه آقا را بخوانم و شما اشک بریزید. مرا نیز از دعای خیرتان فراموش نکنید. در رأس حوائج هم فرج آقا را مد نظر قرار بدهید.
السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین یا علیبنابیطالب علیهالسلام آفتاب عمر امیرالمؤمنین مثل امشبی غروب کرد. آفتاب عمر کسی که 63 سال همه تلاشش را در راه هدایت جامعه، در راه تربیت جامعه، و در راه پیشرفت و تعالی اسلام گذاشت. خداوند قسمت کند نجف اشرف کنار ضریح مطهرش زیارتنامهاش را بخوانیم. آنجا بگوییم: السّلام علیک یا ابا الائمه الهادی المهدی؛ سلام بر تو ای کسی که خدا تو را دوست داشت و تو هم خدا را دوست داشتی. سلام بر تو ای کسی که جهاد و تلاش داشتی.
امام سجادعلیهالسلام مخفیانه میآمد کنار قبر امیرالمؤمنین علیهالسلام آن زمان قبری نبود، خاک بود و بیابان بود. دست امام باقرعلیهالسلام را میگرفت میآمدند کنار قبر میایستادند، عرضه میداشتند: السّلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجة الله علی عباده. این زیارت« امین الله» از امام سجاد است. این زیارت امین الله را در بیابانهای نجف، کنار قبر امیرالمؤمنین مخفیانه میخواند و اشک میریخت. اینها راه ارتباط با این بزرگان را به ما یاد دادهاند و آموختهاند.
امروز خانه امیرالمؤمنین چه خبر بود؟ این دلها را ببریم کوفه پیش بچههای امیرالمؤمنین. امروز آقا ملاقاتهایی داشتند، افرادی دیدنش آمدند، تقریبا میدانستند طبیبها، امیرالمؤمنین را جواب کردهاند. تقریبا خود بچهها هم میدانستند. خود حضرت هم فرموده بود: «امشب پیامبر مرا دعوت کرده» لذا فرمود: «حسن جان، هلمّ الینا؛ بیا به سوی من، پیغمبر از من خواسته به ملاقاتش بروم.»
وقتی کسی با خبر شود عزیزش یک شب دیگر پیش نیست بیشتر میسوزد.
خیلیها آمدند، التماس دعا کردند، اصرار کردند که داخل خانه بیایند. چون اتاق کوچک بود همه آنها نمیتوانستند داخل شوند، چند نفر میآمدند و چند نفر میرفتند. در همین حال حضرت میفرمود: «اگر سؤال دارید از علی بپرسید، اما سؤالتان را کوتاه کنید.»
امیرالمؤمنین نمیتواند جواب مفصل بدهد چون حالش این قدر مساعد نیست که بتواند طولانی جواب بدهد، حتی گاهی اوقات حضرت ازهوش میرفت.
حجر بن عدی آمد شعر خواند، گریه کردند. گفت: «افسوس که امام هدایت از دست رفت، پیشوای امامت از دست رفت.» همین طور شعر میخواند. آقا چشمانش را باز کرد از امام حسن علیهالسلام سؤال کرد: «چه کسی شعر میخواند؟» گفت: «آقا جان حجر است، فدایی شماست.» فرمود: «بگو جلو بیاید.» چند قدم جلو آمد. فرمود: «حجر اگر یک روز بگویند از علی جدا شو جدا میشوی؟ حجر، اگر روزی بگویند از علی برائت بجوی برائت میجویی؟» گفت: «آقا اگر آتشم بزنند، قطعه قطعهام بکنند، از شما جدا نمیشوم. به شما پشت نمیکنم.»
به آقایش قول داد، خود و جوانش را فدا کرد؛ اما حاضر نشد از امیرالمؤمنین برائت بجوید.
آقا فرمود: «حجر، میدانستم؛ اما اگر جانتان در خطر بود، و از شما خواستند که به علی ناسزا بگویید، بگویید. جان تان را نجات دهید؛ اما اگر گفتند از علی برائت بجویید، علی را کافر بخوانید یا علی را کافر بدانید، این کار را نکنید. چون از اول زندگی ام یک لحظه شرک در زندگی ام نبود. من روزی پشت سر پیغمبر نماز خواندم که هیچ کس به پیغمبر ایمان نیاورده بود.»
اشک درچشمان حجر حلقه زد. یکی یکی میآمدند با مولا وداع میکردند. یکی از کسانی که آمد اصبغ بن نباته است. این روضه خیلی دلم را میسوزاند. اصبغبننباته از شرطةالخمیس است؛ یعنی از اصحاب سرّ آقاست؛ یعنی از افرادی که مورد اعتماد آقاست. شرطةالخمیس به کسانی میگویند که تا پای خونشان با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند.
اصبغ پشت در نشسته بود، اشک میریخت. امام حسن گفت: «چرا نمیروی؟ بابایم علی حالش خوب نیست.» عرضه داشت: «هر چه میخواهم بروم زانوهایم یاری نمیکند. هر چه میخواهم بروم این پا مرا نمیکشاند، کجا بروم؟ درخانه علی را رها کنم؟! من که شب و روز با علی بودم!»
اصبغ در نخلستانها دنبال علی میآمد. آقا برمیگشت میفرمود: «کجا میآیی؟» میگفت: «آقا دورت بگردم، بگذار دنبالتان بیایم، میترسم به شما آسیب برسانند.» مولا میفرمود: «خیالت راحت باشد. گاهی میآمد میدید علی سر در چاه کرده. آقا چه میکنی؟ چه میگویی؟ مگر چاه صدای شما را نمیشنود؟» میفرمود: «اصبغ درون این سینه درد است. با که بگویم؟ میروم با چاه سخن بگویم که سینه ام را خالی کنم.»
اصبغ کنار چاه با امیرالمؤمنین بود، زمانی که مولا درد دل میکرد. اصبغ در نخلستانها در نماز شب با علی بود. مگر طاقت میآورد؟
اصبغ گفت: «اجازه بده یک بار دیگر آقا و مولایم را ببینم. اجازه گرفت و وارد شد.» میگوید: «وارد شدم، دیدم آقا یک دستمال زردی به پیشانی بسته؛ اما رنگ آقا از رنگ دستمال زردتر است.»
آقا به بالشتی تکیه کرده بود، اصبغ همین که وارد شد، نتوانست طاقت بیاورد، خودش را روی پاهای آقا انداخت. مولای من! آقای من! آقا چشمانش را باز کرد. شاید فرموده باشد: اصبغ زینبم صدایت را میشنود. اصبغ، زینبم به اندازه کافی امروز درد دارد. اصبغ صدایت را آرامتر کن. اصبغ سؤال کرد: چه شده؟ فرمود: «دیگر برای علی گریه نکن، علی از این دردها و سختیها راحت شد.» گفت: «آقا، میدانم شما راحت شدی؛ اما من برای غریبی خودم گریه میکنم. من برای بی مولایی خودم گریه میکنم. مولا، دیدی قدرت را ندانستیم. دیدی توجه نکردیم. دیدی جایگاه شما را نشناختند.»
یا امیرالمؤمنین، یا علیبنابیطالب! امشب جلوی چشم بچهها نفس علی به شماره افتاده، اشک در چشمان زینب حلقه زده، امیرالمؤمنین یک وقت چشمش را به در اتاق دوخت؛ جبرئیل خوش آمدی. عزرائیل خوش آمدی. حبیبم رسولالله، خوش آمدی جلوی چشم بچهها نفس علی حبس شد و ضربان قلب علی دیگر نزد.[9]
پی نوشت ها:
[1] مهج الدعوات، ص 153 – داستانهایی از زندگی حضرت علی علیهالسلام، ص 191
[2] اصول کافی، ج ٤، ص ٢١٧
[3] الكافي (ط – الإسلامية)، ج2، ص471
[4] بحارالأنوار ج13، ص: 249
[5] سایت حوزه نت : اعمال شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
[6] باشگاه خبرنگاران جوان
[7] میزان الحکمة، ج 2، ص 46
[8] المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج 4، ص 8
[9] روضههای استاد رفیعی، ص38