انگیزه سازی
تعداد زیادی از آیات قرآن به بیان حال و احوال قیامت و حساب و کتاب و بهشت و جهنم پرداخته است. تصاویری که از انواع عذاب الهی و شدت آن ترسیم شده، واقعاً تکاندهنده است؛ مثلاً در یکی از آیات خداوند میفرماید: جهنمیان که دعوت پروردگار را اجابت نکردند، سرنوشتشان به قدرى شوم و رقتبار است که اگر تمام آنچه روى کره زمین است و حتى همانندش مال آنها باشد، حاضرند همه اینها را براى نجات از آن سرنوشت شوم بدهند و تازه از آنها پذیرفته نخواهد شد : «وَ الَّذِینَ لَم یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم ما فِى الأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَه مَعَهُ لاَفْتَدَوا بِهِ.»[1]
براى ترسیم عظمت این عذاب و کیفر آنها تعبیرى از این رساتر نیست که یک انسان مالک همه روى زمین، بلکه دو برابر آن باشد و همه را بدهد تا خود را رهایی بخشد و سودى نداشته باشد.
آخرین آرزوى یک انسان ـ که برتر از آن تصور نمیشود ـ این است که مالک تمام زمین شود و شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پایه است که حاضرند این آخرین هدف دنیوى، بلکه برتر و بالاتر از آن را هم فدا کنند و آزاد شوند؛ و به فرض که از آنها پذیرفته میشد، تنها مایه نجات از عذاب بود و از پاداشهای فوقالعاده عظیم اجابتکنندگان دعوت حق، خبرى نبود.
پناه میبریم به خدا از شدت عذاب قیامت که این فقط گوشهای از عظمت آن است. البته خدای مهربان برای نجات از عذاب قیامت راه نجات را هم معرفی کرده است.
اهمیت
بیان ادعا1: شکر و نجات از عذاب
خدای مهربان به همه ما وعده و مژده داده که اگر یک شرط را رعایت کنیم ما را عذاب نخواهد کرد.
اثبات ادعا: قرآن کریم
در سوره نساء آیه 147 میفرماید:
«ما یفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُم»؛ خداوند به عذاب شما اقدام نمىكند، اگر شكرگزار و مؤمن باشید.
در جای دیگری میفرماید:
«لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ[2]»؛ و اگر كفران كنید، عذاب من بسیار سخت است.
پس اگر کسی شکرگزار باشد خدا او را عذاب نمیکند؛ تمام عذابها و شکنجهها چه دنیوی و چه اخروی به دلیل ناشکری و کفران نعمت است.
گره به زندگی مخاطب
پس ای جوانی که آمدی و گفتی من این همه گناه کردهام، توبه هم کردهام اما هنوز از عذاب الهی بیم دارم، لطفاً راهی پیش پای من بگذار، قرآن راه را به شما معرفی کرده است: اگر شاکر باشی خداوند تو را عذاب نخواهد کرد. توبه کردهای، شکر گذار هم باش و مطمئن باش خدا عذابت نمیکند. بگو ان شاء الله.
بیان ادعا2: ناشکری عامل فشار قبر
صحبتمان را با عذاب الهی شروع کردیم. همه میدانیم که یکی از سهمگینترین عذابها فشار قبر است. یکی از ریشههای عذاب قبر یا فشار قبر را خدمتتان میگویم تا آن را ریشهکن کنیم.
اثبات ادعا:
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفّارَةٌ لِما كانَ مِنْهُ مِنْ تَضییعِ النّعمِ»[3]؛ فشار قبر برای مؤمن کفاره نعمتهایی است که ضایع کرده است.
فشار قبر به خاطر تضییع نعمت است و تضییع نعمت بخشی از ناشکری است. کسی که قدر نعمتهای الهی را میداند هم از فتنههای برزخ در امان است و هم از فتنههای دنیا و هم عذاب قبر و عذاب آخرت ندارد. باز هم بگو ان شاء الله.
تبیین ادعا1:
خداوند آیت الله بهجت را رحمت کند. ایشان میفرمودند:
این همه ابتلاءات و گرفتاریهای ما در اثر ناشکری و کفران نعمت است.
این فرمایش آیتالله بهجت هم ریشه روایی دارد هم ریشه قرآنی. نمونهای که قرآن در این موضوع مطرح میکند قوم سبأ است که خدا به خاطر ناسپاسی آنها را عذاب کرد.
قوم سبأ، جمعیتى با حکومت عالى و تمدن درخشان در سرزمین حاصل خیز یمن بودند و براى کشاورزى وسیع خود، سدهاى محکم بسیار زیادى ساخته بودند و از انواع نعمتها بهره کافى داشتند ولی به مکافات سختى رسیدند به طورى که سرزمین آباد آنها به بیابان خشک و سوزان تبدیل شد. سرگذشت این قوم در قرآن در سوره سبأ آیه 15 تا 19 آمده است. علت این عذاب چه بود؟
راوی نقل کرده است: در محضر امام صادق علیه السلام بودم. شخصى از امام صادق علیه السلام در مورد معنی آیه (19 سوره سبأ) سؤال کرد. امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمود: منظور از این آیه این است که آنها مردمى بودند که آبادیهای به هم پیوسته و نزدیک همدیگر داشتند؛ آبادیهایی که داراى نهرهاى جارى و اموال بسیار و آشکار بود ولى در برابر نعمتهاى خدا، به جاى شکر، ناسپاسى کردند و عافیت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چراکه خداوند در آیه 13 سوره رعد میفرماید:] «انّ اللهَ لا یُغِیِّرُ بِقَومٍ حتّى یُغَیِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم»؛ همانا خداوند سرنوشت هیچ ملتى را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند.
خداوند سیل عظیمی را (با شکسته شدن سدهاى آنها) به سوى آنها فرستاد، به طورى که همه آبادیهایشان غرق در آب شده و ویران گشت، اموالشان نابود شد و باغهای پردرخت و پرمیوه آنها به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان بىمصرف شوره گز و اندکى درخت سِدر، مبدل گردید [چنانکه این مطلب در آیه 16 سوره سبأ آمده است، و در پایان همین آیه مىفرماید]:
«ذلِکَ جَزَینا هُم بِما کَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الکَفُورَ»؛ این را به خاطر کفرشان )ناسپاسی) به آنها جزا دادیم و آیا ما جز کفران کننده را به چنین مجازاتى کیفر میدهیم؟
تبیین2:
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده: من وقتى که غذایى را از ظرفى میخورم، ته ظرف را با انگشت و زبانم میلیسم که هیچ باقى نماند تا آنجا که ترس آن دارم خدمتگزارم مرا حریص و آزمند بخواند ولى این کار من به خاطر حرص و طمع نیست بلکه قومى از اهالى ثرثار (همان قوم سبأ) در میان وفور نعمت زندگى میکردند، آنها از مغز گندم، نان تهیه میکردند (ولى به قدرى ناسپاس بودند که) با همان نانها محل مدفوع کودکانشان را پاک مىنمودند، بهگونهای که از انباشتن همین نانهای آلوده کوهى از نان به وجود آمده بود.
مرد صالحى در حال عبور، زنى را دید که با نان محل مدفوع کودکش را پاک میکند، به آن زن گفت: واى بر شما! از خدا بترسید تا مبادا خدا بر شما غضب کند، و نعمتش را از شما بگیرد.
آن زن در پاسخ به طور مسخرهآمیز و مغرورانه گفت: برو بابا! گویا ما را از گرسنگى میترسانی، تا هنگامى که ثرثار (آب پربرکت این سرزمین) جریان دارد، ما هیچگونه ترسى از گرسنگى نداریم.
طولى نکشید که خداوند بر آن هوسبازان و رفاهطلبان اسرافکار غضب کرد، آب که مایه حیات است از آنها گرفته شد، قحطیزده شدند، کار به جایى رسید که همه اندوختههای غذائیشان تمام شد و مجبور شدند که به سوى آن نانهای آلوده انباشته که مانند کوهى شده بود، هجوم ببرند و سر صف به نوبت بایستند تا از آن نان که جیرهبندی شده بود، جیره خود را برگیرند.
اگر بعضی از روایات شاکر را ایمن از فتنه و نقمت میدانند استنادش به همین آیه است. در روایت آمده است:
«الشُّكْرُ عِصْمَةٌ مِنَ الْفِتْنَة[4].» و در روایت دیگر شبیه به همین مضمون نقل شده است:
«شُكْرُ النِّعْمَةِ أَمَانٌ مِنْ حُلُولِ النَّقِمَةِ.[5]»
شکرگزاری انسان را از فتنهها محفوظ میدارد؛ چه فتنههای دنیا و چه فتنههای آخرت. اگر به کسی مقام و پول و امکانات دادهاند و در دنیا به روی او باز شده اما مدام الحمدلله میگوید و نعمتها را به خدا نسبت میدهد این فرد هم از فتنهها و چالههای دنیا محفوظ است و هم از فشار قبر خیالش راحت و آسوده.
اقناع اندیشه
بیان ادعا1: تناسب شکر با نعمت
شکر هر نعمت باید به حسب خودش باشد. چند نکته در مورد شکر خدمتتان عرض کنم:
1) شکر هر نعمت باید در خور و متناسب همان نعمت باشد
اثبات ادعا: آیات قرآن
قرآن در سوره مبارکه کوثر به پیغمبر خود میفرماید: «انا اعطیناک الکوثر»؛ ما به تو کوثر عطا کردیم؛ و در ازای آن خیر کثیر از نبی اکرم برای شکر این نعمت بزرگ دو کار مهم را یادآوری میکند: اول، نماز خواندن (فصل لربک) و دوم، قربانی کردن (والنحر)؛ یعنی هر نعمتی برای خودش یک شکر خاصی دارد؛ کسی که خدا به او بچهای عطا کرده باید ولیمه بدهد، کسی که به حج مشرف شده باید یک سور به مؤمنین بدهد. شکر هر نعمت این است که از آن صحیح استفاده کنیم؛ شکر نعمت چشم این است که با آن قرآن بخوانیم، به چهره پدر و مادر با محبت نگاه کنیم، منظرههای زیبای طبیعت را ببینیم. شکر نعمت گوش به این است که به صوت قرآن گوش بدهیم، معارف و مواعظ را بشنویم. شکر نعمت زبان این است که سخنان خوب و معارف را به دیگران انتقال بدهیم. شکر علم به این است که به آن عمل کنیم و آن را به دیگران تعلیم بدهیم: «شكر العالم على علمه عمله به و بذله لمستحقّه[6]
در روایت است که شکر بالادست شما به صداقت با اوست (شكر من فوقك بصدق الولاء)[7] و شکر کسی که همرتبه تو است به این است که در حق او برادری کنی (شكر نظیرك بحسن الاخاء) و شکر کسی که زیردست تو و پاییندست توست به این است که به او عطا کنی (شكر من دونك بسبب العطاء).
گره به زندگی مخاطب
شکر زیبایی و جوانی به عفت پیشه کردن است. کسی با وجود زیبایی و میل جوانی عفت پیشه کند خدا هم دنیا و هم آخرت او را آباد میکند. رجبعلی خیاط، در دیداری، ماجرایی را برای فقیه عالیقدر حضرت آیت الله سید محمد هادی میلانی-رضوان الله تعالی علیه- بازگو نموده است و حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی میلانی -فرزند ایت الله میلانی -که خود در آن دیدار حضور داشته، این واقعه را از زبان شیخ چنین تعریف میکند:
«در ایام جوانی (حدود 23 سالگی) دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان كند، بیا یك بار تو خدا را امتحان كن! و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرفنظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترك میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت كن.»
تبیین ادعا1: حکایت بزرگان
رجبعلی همچون حضرت یوسف (علیه السلام) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد. این كف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد. دیده برزخی او باز میشود و آنچه را كه دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند، میبیند و میشنود. به طوری كه چون از خانه خود بیرون میآید، بعضی از افراد را به صورت واقعی خود میبیند و برخی اسرار برای او كشف میشود.
از جناب شیخ نقل شده است كه فرمود:
«روزی از چهار راه “مولوی” و از مسیر خیابان “سیروس” به چهار راه “گلوبندك” رفتم و برگشتم، فقط یك چهره آدم دیدم!»
بیان ادعا2: شاکر باش اما در شکر نمان
شکر مقام بلند و رفیعی است اما نباید کسی در این مقام بماند و متوقف بشود. برای انسانهایی که میخواهند اوج بگیرند اولین مرحله صبر است؛ یعنی نسبت به گناه صبر میکنند؛ خیلی نفس قویای میخواهد. نسبت به عبادت صبر میکنم، نماز من نماز میشود. نسبت به مستحبات صبر میکنم، خدا خواسته است. نسبت به مکروهات صبر میکنم و انجام نمیدهم. نسبت به هر چیزی که خدا اراده کرده است صبر میکنم و انجام میدهم.
اثبات ادعا: قرآن کریم
اگر کسی در صبر به مقام مطلق صبر برسد؛ یعنی در همه امور صبر کند، به مقام امامت بر انسانها میرسد. «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما» چه زمانی؟«لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون.[8]» میدانید که امامت افضل از نبوّت است. امام یعنی کسی که حاضر شد فرزند خود را با دستان خود در راه اطاعت خدا سر ببرد. آیا از این مقام بالاتر داریم؟ بله، در مقام صبر، دردت میآید، ولی به خاطر خدا صبر میکنی. مقام بالاتر، مقام شکر است؛ یعنی چه؟ یعنی تشکّر هم میکنید. خدایا خیلی ممنون هستم که مرا آدم حساب کردی که امتحانم کنی و به من نگاه کردی.
شکر برجستهترین ویژگیای است که مصداق مثبت نگر بودن است. شکر در نعمت، اجرش بالاتر از صبر در مصیبت است.
بالاتر از این هم داریم؟ بله، مقام رضا است؛ یعنی اصلاً این کار که شما با من میکنید را دوست دارم و خوشحال هستم. این حیرتانگیز است. اگر کسی به مطلق مقام رضا برسد چه چیزی باید به او گفت؟
تبیین ادعا: عیادت بیمار و سخن امام باقر نشان رضایت الهی
جابر بن عبدالله انصاری یار دیرین رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) پیر نورانی و پاکدل بیمار و بستری شده. امام باقر (علیه السلام) برای عیادت به خانه او رفت و بر بالینش نشست و با مهر و محبت خاصی فرمود:
ای جابر حالت چطور است؟
جابر: در حالی هستم كه پیری را نسبت به جوانی دوست دارم، مرگ را نسبت به زندگی دوست دارم، بیماری را نسبت به سلامتی علاقهمندم، (منظور جابر این بود كه در برابر هرگونه ناملایمات مقاوم و صبور هستم).
امام باقر (علیه السلام) به او فرمود: اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم، اگر پیری را بخواهد همان را دوست دارم، اگر جوانی بخواهد، به همان علاقهمندم، بیماری یا سلامتی، زندگی یا مرگ هر كدام را او بپسندد همان را میپسندم.
یكی درد و یكی درمان پسندد
یكی وصل و یكی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
پس مقام شکر مقام بالایی است اما نباید در این مقام متوقف ماند. البته برای رسیدن به مقام رضا شاید نیاز باشد به مقام شاکرین برسیم. این حالات و مقامات دفعی ایجاد نمیشود و نیاز به تمرین و مداومت و تلاش دارد. باید ابتدا به مقام شکر برسیم و بعد مقام رضا را درک کنیم.
رفتار: راهکارهای شکر
بیان ادعا1: سجده شکر
یک راهکار برای شکر و سپاسگزاری از خداوند سجده شکر است.
اثبات ادعا:
از حضرت باقر (علیهالسلام) روایت شده: پدرم امام زینالعابدین (علیهالسلام) هیچ نعمتی را از خدا یاد نکرد مگر آنکه به شکرانه آن سجده بجا آورد و هیچ آیهای از قرآن نخواند که در آن سجده باشد، مگر آنکه سجده کرد و خدا شرّی را که از آن میترسید از او دفع نکرد مگر آنکه سجده کرد و از هر نماز واجبی که فارغ میشد، پس از آن سجده بجا میآورد و هرگاه اصلاح نمودن میان دو نفر را توفیق مییافت، به خاطر شکر آن سجده میکرد، در تمام مواضع سجود آن حضرت اثر سجده نمایان بود، به این خاطر به آن حضرت سجاد میگفتند.
از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت شده:
هر مؤمنی در غیر نماز، برای شکر نعمتی برای خدا سجده کند حقتعالی برای او ده حسنه مینویسد و ده سیئه را از او محو میکند و ده درجه برای او در بهشت بلند میگرداند.
روایت شده که نزدیکترین حالات بنده به خدا، حالت سجده همراه با گریه است.
تبیین ادعا1
در حدیث صحیحی آمده است: «سَجدَةُ الشُّكرِ واجِبَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ، تُتِمُّ بِها صَلاتَكَ و تُرضی بِها رَبَّكَ.»[9]
سجده شکر بر هر مسلمانی واجب است، نماز خود را با آن تمام کن و پروردگارت را بهوسیله آن خشنود نما و فرشتگان را از خود به شگفتی انداز.
به درستی که بنده هرگاه نماز بجا آورد و پس از آن سجده شکر کند، پروردگار جهانیان بین او و فرشتگان پرده را بگشاید و بگوید: ای فرشتگان من، به سوی بنده من نظر کنید که فریضه مرا بجا آورد و عهد مرا کامل کرد، پس در پیشگاه من به خاطر آنچه بر او لطف کردهام سجده کرد. ای فرشتگان من، به او چه پاداشی باید داد؟ پاسخ میدهند: رحمتت را. میپرسد: دیگر چه؟ میگویند: بهشت، باز میفرماید: دیگر چه؟ میگویند: کفایت کارهای مهم او و برآوردن حاجاتش.
پس حقتعالی مکرّر میپرسد و فرشتگان پاسخ میدهند تا آنکه فرشتگان میگویند: پروردگارا، دیگر چیزی نمیدانیم، آنگاه خدای کریم میفرماید: من از او قدردانی میکنم چنانکه او مرا شکر کرد و به فضل خود به سوی او رو میکنم و رحمت عظیم خود را در قیامت به او مینمایانم
به سند صحیح از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت شده که خدای عالمیان، ابراهیم را برای آن خلیل خود گردانید که بسیار بر زمین سجده میکرد
گره به زندگی مخاطب
در روایت است که وقتی نعمتی از نعمتهای خدا را به یاد آوری و در جایی باشی که کسی از مخالفان تو را نبیند، چهره خود را به نیت سجده بر زمین گذار و اگر در جایی باشی که مخالفان حاضر باشند و نتوانی سجده کنی، دست بر پایین شکم خود گذار و برای تواضع و فروتنی نسبت به خدا به حالت رکوع درآ و دست بر شکم گذاشتن به خاطر آن است که مخالفان گمان کنند دردی در شکم تو پیدا شده.
در روایات متعددی وارد شده که حقتعالی به موسی خطاب کرد: میدانی تو را برای چه برگزیدم و از میان آفریدگان تنها تو را کلیم خود کردم؟ موسی گفت: پروردگارا نمیدانم. خدا فرمود: برای آنکه بر احوال بندگان توجّه کردم، در میان ایشان کسی را ندیدم که در پیشگاه من بیش از تو فروتنی و خاکساری آورد، چون تو از نماز فارغ میشوی دو طرف چهرهات را بر خاک میگذاری.
از حضرت رضا (علیهالسلام) روایت شده است: سجده پس از فراغت از نماز واجب، شکر خدا است بر اینکه بنده خود را بر ادا کردن واجب توفیق داده و کمتر چیزی که باید در این سجده گفته شود، این است که سه مرتبه بگوید: «شُکْراً لِلّٰهِ» راوی پرسید: «شُکْراً لِلّٰهِ» چه معنایی دارد؟
حضرت فرمود: معنایش این است که این سجده از سوی من برای شکر و سپاس خدا است بر اینکه به من توفیق داد به خدمتش برخاستم و واجب او را ادا کردم؛ و شکر خدا موجب فزونی نعمت و توفیق طاعت است و اگر در نماز کوتاهی و تقصیری مانده باشد که به نافلهها جبران نگشته، به وسیله این سجده جبران میشود.
ان شاء الله سجده شکر ما مقدمه رسیدن به مقام رضا باشد. صلوات ختم بفرمایید.
[1] الرعد (18)
[2] ابراهیم، آیه 7
[3] بحار الأنوار , جلد۶ , صفحه۲۲۱
[4] بحار الأنوار , جلد۷۵ , صفحه۵۳
[5] عیون الحکم , جلد۱ , صفحه۲۹۱
[6] عیون الحکم , جلد۱ , صفحه۲۹۱
[7] غرر الحکم , جلد۱ , صفحه۴۰۶
[8] السجده (24)
[9] بحار الأنوار , جلد۸۳ , صفحه۲۰۵