متن پادکست ثبت دقیق هزینههای مجلس عزا
بخش اول: حاج علی و مجلس هفتگی
(صدای همهمهی ملایم مردم و نوای عزاداری در پسزمینه شنیده میشود)
راوی: حاج علی مردی بود که همه اهالی نجف اونو میشناختن. نه به خاطر مال و ثروتش، بلکه به خاطر سخاوت و دل بزرگش. هر شب جمعه، خونهی حاج علی پر میشد از عطر روضه و ذکر اهلبیت؛ و بعدشم سفره نذریای که فقرا رو دور هم جمع میکرد، اونم با بهترین نوع برنج بازار و یه خورشت خوش رنگ و لعاب. این مراسم فقط یه عزاداری ساده نبود؛ بلکه یه سنت بود، یه عهدی بین حاج علی و آقا اباعبدالله (علیه السلام).
(صدای قاشق و بشقابها و صحبتهای آرام فقرا)
بخش دوم: سفر حاج علی
راوی: اما یه روز، حاج علی مجبور میشه به سفر بره. شاید برای تجارت، شاید برای زیارت، ولی هر چی که بود، دلش پیش مراسمش بود. قبل از رفتن، همسر و برادرش رو صدا میکنه و میگه:
حاج علی: «من که نیستم، شما مراسم رو مثل همیشه برگزار کنید. بهترین برنج، بهترین خورش. چیزی کموکسر نذارید.» همسر و برادرش قول دادن که همه چیز رو به بهترین شکل پیش ببرن. حاج علی هم با خیال راحت راهی سفر شد.
(صدای باد ملایم صحرا که حس سفر رو منتقل میکنه)
راوی: اما در غیاب حاج علی، یه مشکلی پیش اومد…؛ برنج درجه یکی که باید میخریدن تموم شده بود و بازار هم چیزی جز برنج معمولی نداشت. همسر و برادر حاجعلی با خودشون گفتن: «حالا این یه هفته عیبی نداره، نذریه دیگه…» و مراسم رو با یه برنج و خورش سادهتر برگزار کردن.
بخش سوم: خواب حاج علی
(موسیقی معنوی و آرام شروع میشه، صدای قدمهای آهسته در پسزمینه)
راوی: همون شب جمعه، حاج علی یه خواب عجیب میبینه؛ دو نفر جلوش ایستاده بودن و مشغول حساب کتاب؛ یکیشون آقا امام حسین (ع) بود و اون یکی حضرت عباس (ع). امام فرمود:
صدای امام: «از حاج علی، فلان مقدار برنج نیمه و فلان مقدار خورش…»
راوی: حضرت عباس هم با دقت، همه چیز رو مینوشت. حاج علی که اینو شنید، دلش لرزید. جلو رفت و عرض کرد:
حاجعلی: «سرورم! من توی عمرم از این نوع برنج و خورش واسه مجلس شما استفاده نکردم!»
(مکث کوتاه، صدای نفس عمیق حاج علی)
صدای امام: «تو راست میگی حاج علی. ولی ما اون چیزی رو ثبت میکنیم که به ما رسیده.»
(موسیقی معنوی به اوج میرسه و بعد محو میشه)
بخش چهارم: بازگشت و کشف حقیقت
(صدای در چوبی که باز میشه)
راوی: صبح که حاج علی از خواب بیدار شد، ذهنش پر از سوال و ابهام بود. از سفر که به خونه برگشت، همسر و برادرشو صدا کرد و پرسید:
«دیشب چی کار کردید؟ چه نوع برنجی پختید؟ خورش چطوری بود؟»
همسرش با شرمندگی سرش رو پایین انداخت و گفت:
صدای زن: «حاجی، برنج همیشگیو پیدا نکردیم. مجبور شدیم با برنج معمولی مراسم رو برگزار کنیم.» برادرش هم این موضوع رو تایید کرد. حاج علی رفت تو فکر… خوابش درست بود و حساب دقیق.
اعزام سخنران به روضههای خانگی در سراسر کشور
مجموعه ثاقب افتخار دارد که برای عاشقان اهلبیت (علیه السلام) که قصد برگزاری روضه خانگی دارند، سخنرانان به سراسر کشور اعزام کند.جهت درخواست سخنران روضه خانگی کلیک کنید