نام حضرت قاسم (علیهالسلام) که میآید، دلها ناخودآگاه به سمت نوجوانی میرود که در دل معرکه، با چهرهای چون پارهی ماه، عازم میدان شد. نوجوانی که هنوز بوی کودکی میداد، اما با قلبی مردانه، جان خود را نثار راه امام زمانش کرد.
روضهی حضرت قاسم، روضهی دلیست. روضهی مادرانیست که در کنار صدای روضهخوان، پسرانشان را در آغوش میگیرند و آرام اشک میریزند. روضهی پدرانیست که با شنیدن «عمو جان، اجازه میدان میدهی؟»، دلشان میلرزد. روضهایست که از جنس غیرت است و عشق؛ از جنس وداعی کوتاه و دلی پُر.
در این شب، صدای روضهخوان، نهتنها تاریخ را روایت میکند، بلکه زخمی را باز میکند که قرنهاست تازه مانده. صدایی که دل را میلرزاند و ذهن را به کربلا میبرد؛ به جایی که جوانی با کفن نداشته، به استقبال شهادت رفت.
روضه حضرت قاسم، روضهی مظلومیت و رشادت است؛ ترکیبی که فقط در مکتب حسین (علیهالسلام) معنا دارد. و ما، با شنیدن این روضه، با اشکمان تجدید بیعت میکنیم؛ با قاسم و با همهی آنان که در ظهر عاشورا ایستادند تا حقیقت بماند.