واقعه کربلا، نه تنها نقطه اوج مظلومیت اهلبیت پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) بود، بلکه آغاز فصلی سیاه در تاریخ امت اسلامی شد؛ فصلی که در آن، حرمت نوادگان رسول خدا با بیرحمانهترین شیوهها شکسته شد. یکی از تلخترین بخشهای این فاجعه، فرستادن سرهای مطهر شهدای کربلا، بهویژه سر مبارک سیدالشهدا (علیهالسلام)، به شهر شام بود. این اقدام، نه فقط برای تثبیت حاکمیت یزید، بلکه با هدف تحقیر خاندان پیامبر و تثبیت انحراف در باور عمومی انجام شد.
پس از واقعه جانسوز عاشورا، پیکرهای مطهر شهدای کربلا بر خاک داغ نینوا افتاده بودند و دشمن، برای اثبات پیروزی ظاهری خود، به جنایتی هولناک دست زد. دستور داده شد سرهای بریده اهلبیت و یاران امام حسین (علیهالسلام) را از تن جدا کنند و به سمت کوفه و سپس شام بفرستند. این حرکت، اهانتی آشکار به حرمت خاندان رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) بود.
حکم یزید بن معاویه (لعنهاللهعلیهما)
پس از پایان نبرد کربلا، عبیدالله بن زیاد که از سوی یزید به عنوان والی کوفه منصوب شده بود، برای نشان دادن پیروزی خود، دستور داد سرهای شهدای کربلا را از پیکرها جدا کرده و به کوفه منتقل کنند.
بر اساس نقلها، پس از آنکه ابنزیاد در قصر کوفه سر مبارک امام حسین (علیهالسلام) را مقابل خود قرار داد، نامهای به یزید نوشت و خبر پیروزی را داد. یزید نیز در پاسخ، دستور داد سرهای شهدا و اسرای اهلبیت (علیهمالسلام) را فوراً به شام بفرستند. برخی مورخان، تأکید دارند که این دستور از سوی خود یزید صادر شده بود، چرا که او میخواست شخصاً از این ماجرا بهرهبرداری سیاسی کند.
در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچه ها و محله های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد(1) ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.
حوادث مربوط به کاروان سرهای مطهر شهدا به سوی شام
کاروان حامل سرهای مطهر و کاروان اسرا، بهصورت همزمان از کوفه به شام حرکت کردند. مسیر طیشده، شامل شهرهایی چون حلب، حمص و بعلبک بود. در طول این مسیر، حوادث متعددی رخ داد که هر یک نشانهای از مظلومیت اهلبیت و قساوت دشمنان ایشان است.
در برخی نقلها آمده است که سر مبارک امام حسین (علیهالسلام) بر نیزه، آیاتی از قرآن، مانند آیه «أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» (کهف: 9) را تلاوت میکرد. این کرامت خارقالعاده، باعث بیداری برخی از مردم در مسیر شد. در برخی شهرها، مردم ابتدا کاروان را به عنوان پیروزان یک جنگ علیه «خوارج» میدیدند؛ اما با روشنگری حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امام سجاد (علیهالسلام)، حقیقت برایشان آشکار شد.
در روایتهایی آمده است که در شهر حلب، نوری از سر مطهر امام (علیهالسلام) دیده شد که تا آسمان امتداد داشت. برخی نیز گزارش کردهاند که سر امام، نزد راهبی در دیر مسیحی قرار گرفت و او با پرداخت وجهی، شبی آن را نزد خود نگه داشت و در همان شب، ایمان آورد.
بیاحترامی به سرهای مطهر
یکی از دردناکترین بخشهای این واقعه، بیاحترامی آشکار به سرهای مطهر شهدا در مجلس یزید است. زمانی که کاروان وارد شام شد، یزید مراسم باشکوهی ترتیب داد تا به گمان خود، قدرت و غلبهاش را بر خاندان پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) به رخ مردم بکشد.
در این مجلس، سر مبارک امام حسین (علیهالسلام) در طشتی نهاده شد و در برابر نگاه جمعی از درباریان، اشراف و سفرای خارجی، یزید با چوبدستی بر دندانهای آن حضرت زد. این اقدام گستاخانه، مورد اعتراض برخی حاضران، از جمله سفیر روم شرقی قرار گرفت. او پس از شنیدن نسبت امام حسین (علیهالسلام) با پیامبر، یزید را سرزنش کرد.
همچنین در روایت آمده است که وقتی سر مطهر را نزد یزید آوردند، او شعر معروف بنیامیه را خواند: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»؛ شعری که نشاندهنده کفر و انکار وحی و رسالت پیامبر بود.
بیاحترامی تنها به سر امام حسین (علیهالسلام) محدود نشد. سرهای دیگر یاران نیز، بدون هیچ شأنی، در بازارها و میادین به نمایش گذاشته شد و مردم ناآگاه با دیدن آنها به اشتباه افتادند.
آثار این جنایت تاریخی
ارسال سرهای مطهر شهدا به شام، جنایتی بود که نه تنها در همان زمان موجب تأثر شدید دلهای بیدار شد، بلکه در طول تاریخ، آثار ماندگاری بر فرهنگ و اندیشه اسلامی برجای گذاشت. این جنایت، آغازگر یک حرکت بزرگ روشنگرانه شد؛ حرکتی که با خطبههای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امام سجاد (علیهالسلام) آغاز شد و به تدریج، پرده از چهره واقعی یزید و خلافت اموی برداشت.
مردم شام که از حقیقت ماجرا بیاطلاع بودند، با دیدن حالت اسارت اهلبیت و شنیدن خطبههای آتشین، متحول شدند. روایات حاکی است که پس از آن، ناآرامیهایی در شام و دیگر شهرهای اسلامی در اعتراض به رفتار یزید پدید آمد.
از سوی دیگر، این حادثه در حافظه تاریخی مسلمانان، بهویژه شیعیان، به عنوان نماد مظلومیت، صبر، روشنگری و مقاومت ثبت شد. فرهنگ زیارت سرهای مطهر، چه در دمشق و چه در دیگر نقاط، بخشی از میراث معنوی جهان اسلام شد.
در سطح عمیقتر، این رویداد به یکی از محوریترین عناصر هویت شیعی بدل شد؛ تا جایی که مجالس عزاداری محرم، همواره با یادآوری بیاحترامی به سرهای مقدس و خطبههای کوفه و شام، بار معنایی و اجتماعی خود را حفظ کردهاند.
در نهایت، این حادثه، با همه تلخی و فاجعهای که در خود داشت، به فرصتی برای افشای چهره واقعی دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) بدل شد و راه را برای تحولات عمیقتر در تاریخ اسلام هموار کرد.
امروز که یاد سرهای مطهر شهدا، دلها را به آتش میکشد و اشک را بر چشمان جاری میسازد، بیایید ما هم سهمی در زنده نگه داشتن این حقیقت بزرگ داشته باشیم.
روضههای خانگی، گرچه سادهاند، اما تجلی وفاداری به حسین (علیهالسلام) و خانواده مظلوم او هستند. همانجا که نام او بلند میشود، همانجا که دلی میلرزد، همانجا که اشکی میریزد، نوری از کربلا میتابد.
اگر میخواهی خانهات رنگ حرم بگیرد… اگر میخواهی فرزندانت را با عشق اهلبیت (علیهمالسلام) تربیت کنی… اگر میخواهی چراغی در دل این ظلمت روشن شود…
همین حالا روضهای در خانهات برپا کن
یاد امام حسین (علیهالسلام) را زنده نگه داریم؛ در سکوت این روزها، صدای روضه تو، ادامه فریاد «هَل مِن ناصر» است.
1- محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، ص 329.