«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱] «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲] «إِلَهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».
کوتاهی شیعه در قبال اهلبیت
یکی از مظلومیّتهای بزرگ اهلبیت علیهم الصّلاه و السّلام کم کاری مبلّغین و کم کاری شیعیان است، یک عدّه در شناساندن و یک عدّه در شناختن مسیر اهلبیت علیهمالسّلام. امروز اگر در جاهای فرهیختهی کشور بگردیم، بگوییم پنج اقدام مهمّ امام هادی صلوات الله علیه چه بود بدنها خارش میگیرد، کار پیش میآید! در حالی که سیرهی اهلبیت علیهم الصّلاه و السّلام برای ما راهگشا است.
سکوت در مقام بیان حق
نمونههای فراوانی میشود تطبیق کرد که امروز در شرایط شبیه این حضرت باقر علیهالسّلام چه کرده است. البتّه به این معنی نیست که ما یک قطعه از زندگی حضرت باقر علیهالسّلام یا یک معصوم بزرگوار دیگر را بیاوریم و به زور به مقاطع زندگی خود وارد کنیم، نه. مثل اینکه امروز میخواهیم از حق دفاع کنیم، حق خیلی طرفدار ندارد و ما ضایع میشویم. امام باقر علیهالسّلام در مورد این چه کاری انجام داده است؟ داریم، امروز شما میبینید بعضی وقتها بعضی از خواصّ جامعه راجع به یک مسئلهی حقّ روشنی باید موضعگیری کنند که روشن است، میبیند اگر موضعگیری کند رأی او کم میشود، محبوبیّت او از بین میرود، ریاست فلان جا است دور بعد دیگر رأی نمیآورد. لذا میبینید به مماشات سکوت میگذراند، هم این طرف را نگه میدارد هم آن طرف را نگه میدارد.
از این نمونهها فراوان در زندگی حضرت باقر علیهالسّلام وجود دارد. دو نفر از ائمّهی ما در بدترین شرایط بیشترین تبلیغ را انجام دادند که فرصت نیست، لذا نمیشود همهی زندگی حضرت باقر علیهالسّلام را تحلیل کرد که ایشان چه کرده است و در چه شرایطی بوده است.
طرح یک سؤال
لذا فقط یک نکته میخواهم عرض کنم، اینطور سؤال خود را مطرح میکنم، فرض بفرمایید یک نفر، یک عالمی از یک مکتبی، مثلاً شیعه، یک روحانی شیعه بخواهد کاری انجام دهد، نیّت او هم خالص باشد، که جهان نه فقط مسلمین، نه فقط شیعیان، او را بشناسند و به سمت او سفر کنند، این در چه صورتی ممکن است؟ یک پروژه تعریف کنید میخواهیم یک نفر را در دنیا مطرح کنیم، از اقصی نقاط عالم سفر کنند، سراغ او بیایند، ببینند او کیست. چه کسی را در ۱۰۰ سال، ۲۰۰ سال اخیر میشناسید اینطور بوده است؟ حضرت امام، به سمت ایشان از اقصی نقاط، از افکار مختلف سفر میکردند؟ بله، حضرت امام رحمت الله علیه ویژه است، با کسی هم قابل قیاس نیست، ولی باز این حالت برای ایشان اتّفاق نیفتاده است. در ضمن حضرت امام رحمت الله علیه شخصیّت سیاسی هم هست. گرچه بنده معتقد هستم حضرت امام – چون اسم بردند باید دفاع کنم- در فقه و اصول و فلسفه و عرفان حداقل کم نظیر هستند، امّا بالاخره مسئول یک حکومتی شدند که دشمن برای کوبیدن امام رحمت الله علیه مجبور بود ایشان را مطرح کند.
جملات محمّد ابو زهره در مورد امام باقر علیهالسّلام
فرض کنید میخواهیم کسی را مطرح کنیم که شخصیّت سیاسی ندارد، ماهواره هم ندارد، با این حال برای حضرت امام این اتّفاق نیفتاده است. عبارت این است: «جَاءَ العُلَمَاء»، عبارت محمّد ابو زهره این است. محمّد ابو زهره کسی است که در الازهر دکتری فقه تدریس میکرده، یعنی درس خارج ما، هشت سال تدریسهای او هنوز بعد از ۴۰ سال کتابهای فقهی دورهی دکتری در کشورهای مختلف اسلامی حتّی شیعه است. استاد محمّد ابو زهره. او دربارهی حضرت باقر علیهالسّلام میگوید: «جَاءَ العُلَمَاء». اگر ادبیات عرب در دبیرستان خوانده باشید، نمیدانم در دانشگاه میخوانید یا نه، «العُلَمَاء»، وقتی اوّل جمعی الف و لام بیاید مطلق گفته شود یعنی همه، یعنی هر کسی که در بحثهای علمی جایگاهی داشت. «جَاءَ العُلَمَاء یَقصُدونَهُ بِالمَدینَه»، به مدینه سفر میکردند، نه برای زیارت قبر مطهّر رسول خدا، برای اینکه این آقا را ببینند، یعنی محمّد بن علی، باقر العلوم علیهالسّلام. «جَاءَ العُلَمَاء یَقصُدونَهُ بِالمَدینَه مِن کُلِّ أُفُق». لذا اسم میبرد، از مصر زندیق آمد، از ماوراء النّهر، سرخس، مدینه کجا سرخس کجا. با چه ابزار ارتباطی؟ وایبر و تلگرام که نبود، ماهواره که نبود، حکومت به هیچ وجه اجازه نمیداد اسم امام برده شود.
نظرات ذهبی در مورد امام باقر علیهالسّلام
ذهبی در سِیَر اعلام النّبلاء در مورد امام صادق علیهالسّلام اعتراف میکند، میگوید: امام صادق علیهالسّلام که عالم برجستهای است شاگردی کسی را نکرده، عمده شاگردی پدر خود را کرده است. یعنی مهمترین استاد او چه کسی بوده است؟ حضرت باقر علیهالسّلام بوده است. در مورد امام صادق علیهالسّلام و علم امام صادق مقدار زیادی بحث میکند، میگوید: عمده استاد او پدر او بوده است.
سختگیری بنی امیّه نسبت به امام باقر علیهالسّلام
منتها بنی امیّه اجازهی اینکه اسم او را ببرند به کسی نمیدادند، لذا در کتابها اسم افراد درجه ۱۰ وجود دارد که نظر فقهی آنها چیست، نظر فقهی امام باقر و امام صادق علیهالسّلام در کتب فقهی نیست، مخصوصاً در دوران بنی امیّه. حضرت صادق علیهالسّلام بخشی از دوران بعد از بنی امیّه را درک کردند، حضرت باقر علیهالسّلام دقیقاً در دوران بنی امیّه هستند. تصریح میکند، میگوید: اسم او، اسم او را نبرده بوده، اسم او را نبرید.
شهرت امام باقر علیهالسّلام علیرغم تمام مشکلات
یک نفر که ماهواره ندارد، حکومت هم میگوید اسم او را نبرید، چه کاری باید انجام دهد که در مدینه باشد، از مصر و از سرخس، از کجا، «جَاءَ العُلَمَاء یَقصُدونَهُ بِالمَدینَه». بعد تصریح میکند میگوید: برای زیارت قبر مطهّر پیغمبر به مدینه نمیآمدند، میآمدند باقر العلوم را ببینند که چه کسی است. یک نفر باید چه کاری انجام دهد چنین اتّفاقی بیفتد؟ باید یک بمب خبری شود این اتّفاق بیفتد. ما تکان میخوریم بودجه نداریم، حال نداریم، چه کنیم؟ اسم آن را مقاومتی و جهادی میگذاریم، ولی من حال ندارم خواب خود را کم کنم، صد نوع مشکل داریم، کمبود داریم. امام باقر علیهالسّلام چه کاری انجام داده به اینجا رسیده که نه یک شیعه، یک عالم در بالاترین سطح این حرف را بگوید؟
خطر حبّ اهلبیت در زمان امام باقر علیهالسّلام
من یک مقدّمهی کوتاه عرض کنم، بعد یکی از راهکارهای حضرت را عرض میکنم. کاری انجام داده بودند ارتباط با اهلبیت اینقدر برای مردم هزینهبر بود نمیارزید کسی خود را منسوب به اهلبیت کند، هزینهی آن زیاد بود. حقوق او را قطع میکردند، سقف خانه را روی سر او خراب میکردند. از خود همین حضرت باقر علیهالسّلام نقل است که فرمود: اگر بخواهند به یکی ضربه بزنند میگویند زناکار است، بخواهند وجههی سیاسی او را خدشهدار کنند میگویند کافر است، او را تکفیر میکردند، بخواهند او را ساقط کنند میگویند حبّ اهلبیت دارد. میفرماید: خطر حبّ اهل بیت شدیدتر بود از اینکه به کسی بگویند کافر است یا مثلاً زنای محصنه انجام داده است. میگفتند این که چیزی نیست، خود حکومت این کار را انجام میدهد، حبّ علی خطرناک است.
انسان باید از ظلمی که به اهلبیت شده فریاد بزند. در شرایطی که هزینهی سنگینی بود، «کَانَ یَلعَنُ أَبَاهُ لِمَ سَمَّاهُ عَلِیّاً»،[۳] پدر خود را هر روز لعنت میکرد برای چه اسم من را علی گذاشتهای؟ میخواهم ازدواج کنم نمیشود، وام نمیدهند، نمیتوانم کار کنم، نمیتوانم با هیچکس ارتباط بگیرم، یارانهی من را قطع میکنند. اگر یک وقت فرصت شد بحث یارانه در ۱۲۰ سال اوّل اسلام جدّی است، یک یارانهای میدادند که خیلی از عربها دیگر کار نمیکردند، یعنی سنگین بود، مثلاً معادل پنج میلیون امروز، لذا مهمتر بود. خبری بود، ۴۵ هزار تومان را میدهند؟ نمیدهند؟ قطع میشود؟ نمیشود؟ چقدر داستان است؟ شما آن را ۱۰۰ برابر کنید ببینید چه اتّفاقی میافتد.
خیلی از آقایان نوشتهاند اگر کسی متّهم به حبّ علی میشد حقوق او را از بیت المال قطع میکردند، هزینهبر بود، حتّی در دورانهای بعد هم همینطور است. شخص احساس کرد جیب او را زدهاند به مسجد آمد گفت: اینجا دزد چه کسی است؟ معاذ الله دستها به سمت امام صادق علیهالسّلام که در حال نماز خواندن بود رفت. یعنی فضای تخریبی اینقدر سنگین است. کسی میخواهد بیاید نسبت به اهل بیت ارتباط بگیرد باید دست از جان و مال و ناموس خود بشوید.
نحوهی ارتباط امام باقر علیهالسّلام با شاگردان خود
لذا عمدهی شیعیان برجسته که شاگرد اوّلهای امام باقر علیهالسّلام هستند هیچکدام ساکن مدینه نیستند، چون ساکن بودند لو میرفتند. شیعیان امام باقر علیهالسّلام، برجستهها، شاگرد اوّلها، مثل زراره، مثل محمّد بن مسلم، کجا هستند؟ در کوفه هستند. برای سفر حج، حج را بهانه میکردند و حضرت هم در مسیر حج حرکت میکردند، دو سه ماه در مکّه و مدینه ساکن میشدند، به بهانهی حج با هم ارتباط میگرفتند. اینطور نبود که بروند در خانهی او را بزنند، در روضهی او شرکت کنند، زیرنویس تلویزیون بیاید درس خارج معظّم له ساعت فلان است، از این خبرها نبود. ارتباط قطع است، نمیگویم ارتباط قطع است، کسی که میخواهد ارتباط برقرار کند باید دست از همه چیز بشوید.
مشکلات درونی شیعه در زمان امام باقر علیهالسّلام
این بزرگوار در این شرایط چه کاری انجام دهد که هم داخل شیعه مشکلات جدّی وجود دارد، نمیشود حق بیان شود. عدّهای هم داخل شیعه… همیشه خواصّی داریم که نگاه میکنند فضا فراهم است، ادّعای امامت میکنند. یکی از چیزهایی که دوران امام باقر علیهالسّلام جدّی است مسئلهی کِیسانیّه است. یعنی پسر محمّد حنفیّه ادّعای امامت دارد. حِمیَری معروف، شاعر معروف اهل بیت، کیسانی است. یک جنگ داخلی داریم یک عدّه دوست دارند، بعضی آقا زادهها که دوست دارند امام شوند، بعد میبینند سطح علمی امام باقر علیهالسّلام متفاوت است عَلَم به دست میگیرند یک عدّه را با خود میبرند.
فراموش شدن اهلبیت
حضرت از بیرون با بنی امیّه سر و کار دارد، از طرفی کاری انجام دادهاند مردم اهل بیت را فراموش کردهاند. بروید رجوع بفرمایید، از سیّدالشّهداء علیهالسّلام یک مورد مکتوب فقهی نداریم، قبلاً هم عرض کردهام. یعنی به اندازهی یک آخوند در حدّ من، بلا تشبیه نسبت به سیّد الشّهداء علیهالسّلام، یک مورد سؤال مکتوب نداریم که از امام حسین علیهالسّلام پرسیده باشند. یعنی جایگاه معرفتی رجوع به اهل البیت از بین رفته و تمام شده است. البتّه زین العابدین علیهالسّلام تلاش جدّی میکنند، کاری انجام میدهند حواس مردم کمی نسبت به اهل بیت جمع میشود.
مشکلات امام باقر علیهالسّلام در مواجهه با مردم
امّا مردم در آن روزگار تعداد زیادی امام دارند، ائمّهی فقهی، ائمّهی عقیدتی. تیم ابن مسعود، تیم ابن عمر، اصحاب حدیث، اصحاب رأی. امام باقر علیهالسّلام چه کاری انجام دهند؟ من یک خروجی و یک راهکار را عرض میکنم، این بحث گسترده است. جا دارد یک دهه راجع به اینکه امام باقر علیهالسّلام در چه شرایطی چه کاری انجام دادند عرض کنیم. در این شرایطی که دوران عجیب است، حضرت دو نوع تقیّه دارد، یکی با حاکمیّت، یکی با مردمی که با یک تفکّری زندگی کردهاند. مثلاً فرض بفرمایید یک نفر بزن و بکوب را کنار میگذاشتند، او را نمیکشتند، او پیش امام باقر علیهالسّلام میآمد، امام باقر میگفت: من معصوم هستم، حرفهایی که میگویم را به الهام الهی میگویم. فرض کنید من الآن این حرف را به شما بگویم، بگویم جوانهای عزیز، این حرفهایی که میگویم قبل از آن یک لحظه Connect شدم، اینها را «قَالَ لِی جبرائیل»، چه اتّفاقی برای شما میافتد؟ بلند میشوید میروید، میگویید این دیوانه است، ببینید چه میگوید.
ببینید تفکّر جامعه چیست، عادت کردهاند، امثال زهری، امثال نافع، غلام ابن عمر، اینها فقیههای امّت هستند، اینطور بار آمدهاند. بنی هاشم درست نمیتوانند نماز بخوانند، (اشاره) اینطور نماز میخوانند. به کشف الغنای مرحوم کاظمی محقّق برجسته پیش از شیخ انصاری رجوع کنید، بحث کرده است. یک نفر بگوید کجا میروید؟ سنّت، اینهایی که در دست شما است از جای دیگر رسیده است، چیزی که از جانب خدا است این است، اصلاً تمسخر میکنند، میگویند ساحر است، کذّاب است، اینطور میگویند. اگر من بگویم شما به من نمیگویید؟ طبیعتاً آنهایی که مذهبیتر هستند در این موضوع تندتر با من برخورد میکنند.
ببینید در یک دورهای که حضرت میخواهد بگوید اینهایی که شما به اسم دین دارید مطرح میکنید برای شما ساختهاند، چطور بایستی این را بگوید؟
شیوهی امام باقر علیهالسّلام در روایت حدیث
یک کار راحت چه بود؟ یک کار راحت این بود که حضرت باقر علیهالسّلام میفرماید: «حَدَّثَنی أَبِی»، در وثاقت امام باقر علیهالسّلام که کسی اختلاف نداشت، در وثاقت امام سجّاد علیهالسّلام هم تقریباً اختلاف نبود، در وثاقت سیّد الشّهداء علیهالسّلام هم که اختلافی نبود، در وثاقت امیر المؤمنین علیهالسّلام هم یک عدّهای غیر از نواصب اختلاف نداشتند، بعد هم پیغمبر. امام باقر علیهالسّلام میتوانست در زمین دشمن بازی کند، بگوید: «حَدَّثَنی أَبِی عَن جَدِّی عَن أَمیرِ المُؤمِنین عَن رَسولِ الله»، همه میگفتند اگر این آقا یک فتوای جدید میدهد به یک روایتی دست پیدا کرده که دیگران دست پیدا نکردهاند. اگر این کار را انجام میداد حضرت در زمین آنها بازی کرده بود.
بله، یک جاهایی داریم که فرموده من علم خود را، آنچه یاد گرفتهام جز از پدر من نیست، او هم جز از پدر خود ندارد. ولی تعمّد داشت وقتی دارد روایت میگوید روایت اصطلاح حدیث غیر شیعه مرسل بگوید، یعنی نگوید از چه کسی، از چه کسی، سند بدهد. میگفتند این مسئله، میفرمود حکم آن واجب است، وجوب، حرمت، احتیاط، کراهت. میگفتند آقا از کجا؟ میفرمود: ما اهلبیت هستیم. یک عدّه همینجا پس میزدند، عقب میرفتند، میگفتند: آقا این حرفها را از کجا میگوید؟ یک عدّه هم میگفتند این چه کسی است که جرأت میکند حکم الهی صادر کند؟ بررسی میکردند ببینند این مرد در این کار تخصّص دارد یا ندارد. خود این یک نوع استراتژی است، انتخاب استراتژی در موقعیّت است. من چه کاری انجام دهم؟ میتوانم بگویم «حَدَّثَنی عَن أَبِی عَن جَدّی عَن أَمیرِالمُؤمِنین عَن رَسول الله» یک عدّه بگویند: آقا، ما به این روایت دسترسی پیدا نکرده بودیم، اگر فتوای ما با شما فرق داشت ما چیز دیگری داشتیم شما یک چیز جدید آوردهاید، ما هم قبول میکنیم. اگر حضرت این کار را انجام داده بود تشیّع از بین رفته بود، چند روایت به غیر شیعه میرسید استفاده میکردند، گوهر اختلاف از بین میرفت. گوهر اختلاف چه بود؟ فرمود: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا»،[۴] شرق برو، غرب برو، «لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»، اگر میخواهی دنبال دین بروی باید از این نقطه شروع کنی. «السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَهِ اللَّهِ».[۵]
امام باقر علیهالسّلام نمیخواست راوی باشد، اگر میخواست راوی باشد کار بزرگی انجام داده بود فقه اهل سنّت را دگرگون کرده بود، کلّ احادیث فقهی اهل سنّت ۴۰ هزار نیست، روایات فقهی که حضرت باقر علیهالسّلام فقط به محمّد بن مسلم فرموده بیش از ۴۰ هزار تا است. البتّه بعدها متأسّفانه در قرون و اعصار دست خورده خیلی از اینها به ما نرسیده، قریب ۶۰ درصد آن، کمی بیشتر از ۶۰ درصد. اگر حضرت اعلام میکرد آنها استفاده میکردند و منابع آنها دگرگون میشد. میگفتند یک نفر به یک راوی خود به اندازهی کلّ تراث فقهی ما مطلب داده، حضرت این کار را انجام نداد. چون فقه میگوید حواس حضرت، تمرکز او به بحث عقیدتی است، یعنی استحالهای که شیعه نشود، تجمّعی که برای شیعه اتّفاق بیفتد. لذا میفرمود «قَالَ رَسولَ الله» این حلال است این حرام است، گاهی «قَالَ رَسولَ الله» هم نمیفرمود مستقیم میگفت.
نظر اهل سنّت در مورد احادیث امام باقر علیهالسّلام
کسی بگوید این را از کجا آوردی؟ یک سند بگویم، آخرین روایتی که در امالی شیخ طوسی است، شیخ طوسی میفرماید: وقتی امام باقر علیهالسّلام از دنیا رفت یک عدّه از فقهای اهل سنّت پیش امام صادق علیهالسّلام آمدند تسلیت بگویند. مثلاً در ختم چه میگویند؟ کمی از ویژگیهای او، مثلاً میگویند خادم الحسین بوده و میگویند خیلی سخاوتمند بوده، همینطور میگوییم. آنها آمده بودند به امام صادق علیهالسّلام تسلیت بگویند، یعنی اصلاً قاعده این است در مجلسی که میآیند تسلیت میگویند خیر بگویند. آنها چه خیری از امام باقر علیهالسّلام گفتند؟ چه چیزی باعث شگفتی آنها شده بود؟ گفتند: پدر شما کسی بود که وقتی «قَالَ رسَولُ الله» میگفت… بین امام باقر علیهالسّلام و پیغمبر حداقل ۷۰، ۸۰ سال فاصله است، از لحظهی شروع امامت حضرت تا شهادت پیغمبر ۸۴ سال فاصله است، ۸۴ سال پیش. وقتی «قَالَ رَسولُ الله» میگفت ما شک نمیکردیم که قطعاً این را پیغمبر گفته است. این یعنی چه؟ یعنی هنوز فرصت نیست برای این جامعهی اموی زده حضرت از عصمت خود علناً صحبت کند. ولی این حرف برای ما باورپذیر بود.
ابعاد تصمیم امام باقر علیهالسّلام در نقل حدیث
شما حساب کنید، الآن در دنیا مسلمانها را در نظر بگیرید، طوری باور کنند که امام زمان علیهالسّلام در یک نقطهای از عالم است. حداقل بین مسلمین ۶۰ درصد بگویند امام زمان علیهالسّلام در این نقطه است، آیا این سفر اتّفاق میافتد یا نمیافتد؟ میافتد. یک نفر آمده حرف پیغمبر را بیواسطه نقل میکند، بعد میرفتند ببینند این چه کسی است او را امتحان کنند، او را امتحان میکردند. این جایگاه علمی حضرت را نشان میدهد، انتخاب استراتژی او را نشان میدهد.
دفاع امام باقر علیهالسّلام از امیرالمؤمنین
در این شرایط که این جایگاه را حضرت دارد، قابل توجّه امثال من که اگر خواص شدیم شدیداً مراقب خود نباشیم که نکند حق را بگوییم ضایع شویم. در این شرایط که حضرت چنین جایگاهی دارد، هنوز قبر مطهّر امیر المؤمنین علیهالسّلام در دوران امام باقر علیهالسّلام مخفی است، امیر المؤمنین روی جمیع منابر لعن میشود. امام باقر علیهالسّلام به این جایگاه رسیده به عنوان یکی از اهل البیت که چنین حجّیّت علمی پیدا کرده است، عرض کردم «جَاءَ العُلَمَاءِ یَقصدونَهُ بِالمَدینَه مِن کُلِّ أُفق». اینجا چه کاری انجام میدهد؟ اینجا خود را خرج امیر المؤمنین علیهالسّلام میکند.
این درس امروز است، شما امروز نگاه میکنید گاهی در کشور یک اتّفاقی میافتد خواص خود را خرج نمیکنند. گاهی پیش امام باقر علیهالسّلام میآمدند سؤال میکردند، در موقع قضاوت این اتّفاق میافتد چه کنیم؟ میفرماید: امیر المؤمنین علیهالسّلام در این صورت این کار را انجام میداد. چند نکته، اوّلاً امیر المؤمنین، اطلاق به کار میبرد، چون آنها به هر حاکمی امیر المؤمنین میگفتند. میگفتند: کدام امیر المؤمنین؟ هشام بن عبد الملک؟ عبد الملک بن مروان؟ نه، امیرالمؤمنین علیهالسّلام. کسی که چنین جایگاه علمی دارد به امیر المؤمنین علیهالسّلام استناد میکند یعنی چه؟ یعنی او جایگاه معلّمی برای من دارد. این هزینه دارد، کردند. یا در مسئلهی اینکه میخواهند قربانی را سر ببرّند، پیش حضرت آمدند سؤال کردند: آقا، میخواهیم قربانی را سر ببرّیم، در چه صورتی خونهایی که در گوشت او وجود دارد پاک است؟ میفرمودند امیر المؤمنین علیهالسّلام میفرمود اگر حرکات او ایستاد اینطور است.
یعنی وقتی وجههی او به جایی رسید که «قَالَ رَسولُ الله» میگفت همه میپذیرفتند، امام باقر علیهالسّلام نیازی نداشت اصلاً استناد کند. امام باقر علیهالسّلام فرمود: صبر کنید حرکات و سکنات که او ایستاد، تمام شد، اینطور میشود. میتوانست بگوید، میپذیرفتند، ۴۰ هزار مورد را به محمّد بن مسلم گفته بود. ولی وقتی فهمید این جایگاه در جامعه اتّفاق افتاد میفرمود امیر المؤمنین علیهالسّلام اینطور میفرمود. یعنی خود را خرج علمدار اسلام کرد. چون اگر مسئلهی امیر المؤمنین علیهالسّلام حل میشد مسئلهی بقیّهی ائمّه حل بود.
رفتار امام باقر علیهالسّلام با بردهی خاطی
یک نکته هم به عنوان نکتهی پایانی عرض کنم. این اتّفاق برای پنج امام ما افتاده است. روایت داریم پنج نفر از امامان ما… کنیزها و بردهها که به خانهی مسلمین میآمدند کافر حربی بودند. فرض کنید داعشی را اسیر کنید، بعد ۲۴:۱۱ ندارید، در خانهی یکی از مسلمانها او را نگه دارید، او دنبال این است آسیب برساند، اذیّت کند، اذیّت میکردند. فرزند پنج امام ما توسّط این بردهها کشته شده، باید آنها را تربیت میکردند، برای پنج امام. یکی از اینها امام باقر علیهالسّلام است. میفرماید: سر تنور میروید بچّه را در آغوش نگیرید، از نردبان به پشت بام میروید بچّه را نبرید، بچّه را سر چاه نبرید، در آب انبار نبرید. برای اینکه در همهی اینها ما کشته دادهایم. فرزند امام باقر علیهالسّلام را میبرد. من احتمال میدهم وقتی اینقدر در سیرهی ائمّه تکرار میشود معلوم است این برده میخواسته از اسلام انتقام بگیرد، هنوز معلوم نیست چقدر ایمان آورده بود. شاید هم خوب تربیت نشده یا سهل انگاری کرده است. بچّه را میبرد در چاه میافتد، در بعضی نقلها هم در تنور. برای پنج امام، ما چنین نقلی داریم و همه هم یک طور عمل کردند.
وقتی باخبر میشود فرزند او از دنیا رفته این برده را پیش امام باقر علیهالسّلام میآورند. این سیره است، این سبک زندگی است، چون برای امام سجّاد علیهالسّلام داریم، برای امام کاظم علیهالسّلام هم داریم، برای امام صادق علیهالسّلام هم داریم، روایت آن را حفظ هستم، در حافظهی من هست. این سبک است، اتّفاق خاص نیست. میآورند، میبیند که دست این برده دارد میلرزد، میگوید پسر صاحب من است. حضرت میفرماید: او را آزاد کنید، همین که ترسیده ما نمیخواهیم اینقدر از طرف ما به کسی جفا شود. همین که این ترسیده من چه برخوردی با او میکنم او را آزاد کنید، سند میآورند قبالهی آزادی او را امضا میکند.
این روش همهی پنج امامی است که در روایت شبیه آن وجود دارد، یکی در چاه افتاده، یکی در تنور افتاده، یکی از پشت بام افتاده است. فرمود: من نمیخواهم اینقدر کسی به خاطر ما به رنج بیفتد. شما گاهی در یک موقعیّتی هستید بعضی از شما میترسند، این خیلی خطرناک است. امام باقر علیهالسّلام میفرماید: همین قدر که از من ترسید کافی است، بعد سند آزادی او را امضا میکند.
پینوشتها:
[۱] سورهی غافر، آیه ۴۴
[۲] سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج ۵، ص ۳۸۰
[۴] بحار الأنوار، ج ۲، ص ۹۲
[۵] الکافی، ج ۴، ص ۵۷۹