بررسی موضوع اقدامات بزرگ امام هادی علیهالسّلام در بیانات حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی:
قبل از اینکه عرایض خود را دربارهی حضرت هادی محضر شما تقدیم کنم، چند جمله راجع به ماه رجب عرض میکنم که فرصت غنیمت است. البتّه کسی مانند من در این مجلسی که عالم و فقیه حضور دارد بیادبی است.* به امر بوده است وگرنه نباید بیادبی میکردیم. إنشاءالله خدا به برکت دعای مؤمنین به ما توفیق دهد که از این لحظات ماه رجب استفاده کنیم. یک وقتی یک بنده خدایی میگفت من کلام او را تکرار میکنم. همین دو جمله را عرض میکنم و وارد بحث میشویم. میگفت: امتحان کنید، تسبیح دست خود بگیرید، تمام کارهای خود را هم انجام دهید. هر کار مهم و غیر مهمی که دارید. میخواهید تلویزیون ببینید، استراحت کنید، هر کاری که دارید، مهم و غیر مهم، انجام بدهید. هر وقت هیچ کاری نداشتند، تسبیح دست خود بگیرید و صلوات بفرستید ۲۰۰ هزار تا بیشتر میشود.
ماه رجب ماه مهمی برای ما است. إنشاءالله آن وقتی که ندا میدهند این الرّجبیّون، ما را هم صدا کنند، ما هم برخیزیم. این یک نکته است.
دانستن قدر مجلس اهل بیت
نکتهی دوم اینکه وقتی ما را در مجلس اهل بیت راه میدهند به خاطر اینکه تکرار صورت میگیرد عادت میکنیم و قدر آن را نمیدانیم. یکی از رفقای ما میگفت: ما بارها این را از مرحوم آقای بهجت این را شنیدیم که میارزد انسان صد سال بدبختی بکشد و بعد یک یا الله بگوید. ما خبر نداریم، به ما اذن دادند در مجلس اهل بیت بنشینید. اذن دادند در مجلس اهل بیت نفس بکشید. حالا آدم کم ارزشی مانند من حرف میزند شما به اهمیّت کلام فکر کنید. میارزد صد سال آدم بدبختی بکشد و یک یا الله بگوید.
بزرگان شیعه سالها تلاش میکردند ساعاتی، لحظاتی محضر اهل بیت را درک کنند. حالا ما در خیمهی اهل بیت نشستیم. خیمهی امام هادی. خدا إنشاءالله توفیق ولایت اهل بیت فهمیدن به ما عطا کند.
دو کتاب وسائل و جواهر برای فتوا دادن یک فقیه کافی است
یکی از امامان مظلوم ما که اتّفاقاً از امامان پر مشغلهی ما بوده است، خیلی تلاش کرده است حضرت هادی است. من چند نکتهی ورودی عرض کنم، واقعیّت این است که وقتی میخواستم محضر شما برسم فهرستی از اقدامات حضرت هادی را نگاه میکردم دیدم ۱۰ تا ۱۲ ساعت طول میکشد فقط بخواهم تیترها را توضیح دهم. این امام بزرگوار که ۲۰ سال در پادگان نظامی زندگی میکرده است این همه اقدامات انجام میدهد. اقدامات اساسی! یک وقتی من وسائل الشّیعه را نگاه میکردم، خوب برای فتوا بین قدما مشهور بوده است – البته به گونهای که ما در منابع و تراجم بزرگان دیدیم- کتاب جواهر اگر باشد، بعضیها هم کشف اللسّان را گفتهاند و کتاب وسائل کافی است برای کسی که هنر فتوا دادن و اجتهاد داشته باشد. کتاب وسائل برای روایات، کتاب جواهر برای مسائل فقهی. گفتهاند همین دو کتاب دو دوره است. این دوره کتاب برای مجتهد کافی است، اگر مجتهد باشد. اگر اینکاره باشد.
روایتهای منسوب به امام صادق علیهالسّلام در کتاب وسائل
این کتاب وسائل بیش از ۳۵ هزار روایت دارد، بیش از ۳۰ هزار روایت آن برای حضرت صادق است! ولی از القاب حضرت هادی این است که خطیب الشّیعه. این خیلی عجیب است. بیش از ۳۰ هزار روایت برای حضرت صادق است و خطیب الشّیعه از القاب حضرت هادی است. خطیب شیعه است. از این بزرگوار باید مقدّمهای عرض کنیم که در چه دورانی امامت کرده است. به اندازهی وقت خود عرض کنیم که حضرت چه اقداماتی انجام داده است. یک وقتی در این مجلس شهادت حضرت صادق را عرض کردم. خیلی خلاصه زود عرض میکنم تا به حضرت هادی برسیم.
اقدامات دور کردن اهل بیت از مناصب اصلی بعد از شهادت رسول خدا
بعد از شهادت رسول خدا برای اینکه اهل بیت را از مناصب اصلی دور کنند، اقدامات گستردهای کردند. فرصت نیست بخواهیم بیان کنیم، چند مورد شاخص آن را عرض میکنیم. مطرح شدن این بزرگواران را از جامعه حذف کردند، با دوستان آنها به صورت گسترده دشمنی کردند. دشمنان آنها به صورت گسترده جایزه گرفتند.
این روایت به درد فاطمیّه میخورد که وقتی خلیفهی دوم تقریباً مشاطرهی اموال میکرد. یعنی همهی ولات خود را بعد از دو سال میآورد، نصف اموال آنها را میگرفت. میگفت اینها از راه غیر مشروع بدست آمده است. بعضیها را دوباره منصوب میکرد، بعضیها را به شهرهای دیگر میفرستاد. بعضیها را نمیفرستاد. اموال یک یا دو نفر را مشاطره نکرد. یکی قنفذ بود که وقتی از حضرت امیر پرسیدند حضرت گریستند گفتند جایزهی آن ضربه بود.
دشمنان اهل بیت در آن دوران مورد عنایت بودند
خلاصه دشمنان اهل بیت به شدّت مورد عنایت بودند. زیاد به خاطر شیعه کشی، کلّ حکومت عراق، ایران امروز، افغانستان و پاکستان، ترکمنستان همه را به زیاد بن ابیه دادند به چه خاطر؟ به خاطر اینکه این از ولات، ولات حضرت امیر بود. یعنی ابن عباس فرماندار بصره بود، نیمی از عراق، نیمی از ایران امروز را اداره میکرد، نیم دیگر؛ یک نیم که مرکز آن بصره بود و یک نیم که مرکز آن کوفه بود. نیم دیگر هم باقی ایران را. ابن عبّاس فرماندار بصره که شد، زیاد بن ابیه را به فرمانداری اهواز منصوب کرد. این آدم شیعهها، خطّ و ربطها، کانالها را میشناخت. دیگر آمد استلحاق کرد و او زیاد بن ابی سفیان شد و از طرف معاویه فرماندار مصر، بصره و کوفه همزمان شد که دریای خون راه انداخت. شیعهها را میشناخت و خط و خطوط شیعه را میشناخت.
کشته شدن شیعیان کوفه در زمان زیاد بن ابیه
گفتهاند در زمان زیاد ابن ابیه؛ من تاریخ را به تاخت میآیم که به حضرت هادی برسیم. گفتند در زمان زیاد بن ابیه شیعهای در کوفه نبود که به شیعهگری شهره باشد یا معروف باشد، هر کسی بود او را کشتند. نمونهی آن حجر بن علی بود که این اخیراً به او جسارت شد. بیجهت هم نبود که به او جسارت شد. وقت نیست وگرنه خود او از مهمترین خواص تأثیرگذار است.
چرا سر حجر قبل از واقعهی کربلا بریده شد؟
وقتی حجر وارد مسجد میشد، طرفداران او مسجد را پر میکردند. لذا ترسیدند و ۱۰ سال قبل از واقعهی کربلا حجر را سر بریدند،. زمینه ساز بود، نمیگذاشت که واقعهی کربلا اینطور شود. پس چه کردند؟ آمدند طرفداران اهل بیت را به صورت گسترده سرکوب کردند و دشمنان را هم تجلیل میکردند. حکومت میدادند، اموال میدادند. کسانی که با اهل بیت مخالفت میکردند آنقدر جوایز میگرفتند که اینها بینیاز که هیچ، ثروتمند میشدند.
دلایل دوری زبیر از خط امیرالمؤمنین علیهالسّلام
اوّلین خانههای چند طبقه را دشمنان امیر المؤمنین ساختند. خوب آن روز صنعت خانهی چند طبقه نبود. مثلاً زبیر از این افراد است. زبیر از بستگان امیر المؤمنین است، سه یا چهار چیز او را زمین زد. یکی رشوههای سنگین مالی بود. برای اینکه کسی را که رانده از علی بن ابی طالب و منهج او دفاع کند. یا مکتب خلفا آنقدر به او جوایز میدادند، جوایز یعنی اموال عجیب و غریب، مثلاً زبیر ۲ هزار غلام و کنیز داشت. شما حساب کنید هزینهی نهار و شام دادن او هر سال میلیارد میشود. قاعدتاً وقتی امیر المؤمنین بخواهد تساوی برقرار کند او طغیان میکند. قاعدتاً وقتی بخواهند از او اموال بگیرند او سر خود را پایین میاندازد.
شیوهی نمازخواندن شیعیان و سنیها در دوران امام سجّاد علیهالسّلام
حتّی حجر بن عدی را فرستادند که به کسی مانند حاتم طائی که او هم از شیعه بود، پیشنهاد رشوههای سنگین به او دادند. در این شرایط که سرکوب میشود، مثلاً دوران حضرت سجّاد که نماز خواندن او مانند شیعیان و اهل سنّت است. با تکتّف نماز میخواندند. از چه کسی بپرسند. از چه کسی باید بروند بپرسند که فقه اهل بیت چیست. چه کسی جرأت دارد بیان کند. وقتی در دست راست انگشتر کردن سیاسی میشود و اعدام دارد، چون علی بن ابی طالب انگشتر در دست راست خود میکرد. وقت بلند بسم الله گفتن سیاسی میشود، اعدام دارد، حالا یک نفر بیاید فقه مکتب علی بن ابی طالب چیست؟ تمایلات او چیست؟ چه کسی جرأت داشت.
سختگیری هارون الرّشید بر امام کاظم علیهالسّلام
تا یک فرصتی کمی پیش آمد که قبلاٌ در شب شهادت حضرت صادق عرض کردیم که زمان حضرت صادق کمی فرصت تبیین رخ داد. بلافاصله بعد از شهادت حضرت صادق هارون الرّشید به شدّت بر امام کاظم سختگیری کرد. سالها حضرت زندان بود. به واسطهی اینکه خواص خیانت کردند، اموال زیادی دست کسانی بود که حضرت کاظم علیهالسّلام در زندان بود نمایندگان حضرت این طرف و آن طرف میروند اینها هم سؤالات فقهی حضرت را انجام میدادند البتّه در تقیّه شدید. مثلاً یک روز یک نفر حضرت هادی را در خیابان دید، حضرت فرمود: اینجا! وسط خیابان به ما سلام هم نکنید. اینجا سؤال میپرسید! سؤال که میپرسید معلوم میشود شما چه کسی هستید، من چه کسی هستم، خط و ربط چیست.
فتنهی عمیاء حندس بعد از شهادت امام کاظم علیهالسّلام
حضرت امام کاظم علیهالسّلام وقتی به شهادت رسید وکلای برجستهی امام، پناه بر خدا از اینکه خواص خیانت کنند. وکلای برجستهی امام برای اینکه اموال زیادی در دست آنها بود و حکومت هم به اینها راه میداد، حکومت به اینها کمک میکرد. اینها گفتند حضرت کاظم که نمرده است، رفته است که بعداً ظهور کند، او حضرت مهدی موعود است. میدانید که داستان مهدی موعود از زمان حضرت صادق شروع شد. یعنی به حضرت صادق میگفتند مهدی موعود است. در مورد حضرت کاظم به قدری شدّت فتنه سنگین است، در روایت جابر این خیلی عجیب است. روایت جابر روایت خیلی مهم و معتبری است. همهی بزرگان شیعه این را نقل کردهاند. سقیفه را فتنهی عمیاء حندس نگفتند، یعنی فتنهای که تقریباً همه زمین میخورند. دو تا فتنه را در حدیث جابر گفته است که این فتنهی عمیاء حندس است. یعنی همه زمین میخورند الّا یک عدّهی قلیل. سقیفه را نگفته است. ببینید چه فتنههایی است که سقیفه در مقایسه با آن هیچ است. یکی این فتنه است بعد از حضرت کاظم و یکی فتنهی دوران غیبت حضرت حجّت است و دوران ظهور حضرت.
انکار امامت امام رضا توسط بزرگان شیعه بعد از شهادت امام کاظم علیهالسّلام
کار به جایی رسید که عمدهی بزرگان شیعه واقفی شدند. یعنی عمدهی آنها به امامت حضرت رضا روی نیاوردند. در علن حضرت رضا را (معاذ الله) تکذیب میکردند. توهین میکردند، میگفتند این مدّعی امامت (معاذ الله) است. آن قدر جسارت را پیش بردند که حتّی نسب امام جواد که فرزند حضرت رضا است را انکار کردند. من دیگر روی بحث نمیمانم که این چه بیادبی شنیعی است. چون بنا نداریم در مورد حضرت رضا حرف بزنیم، خلاصهی آن را عرض میکنم که با اشتباهی را که مأمون کرد و حضرت رضا که در تقیّه نمیتوانست از حق دفاع کند، ولی عهد کرد. خوب دستگاه حکومت مجبور شد که از اطرافیان اهل بیت سختگیری را کم کند، حضرت رضا شروع به سخنرانی کرد و شمشیر را از رو بست.
برگشتن بسیاری از واقفه با خواندن حدیث سلسله الذّهب توسط امام رضا علیهالسّلام
همان اوّل قبل از اینکه وارد مقرّ حکومت شود، حدیث سلسله الذّهب فرمود و آن «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[۱] بخش زیادی، شاید نیمی از واقفه برگشتند. امّا هنوز واقفه فراوان است. واقفه یعنی چه؟ یعنی شیعیانی که ماندهاند، امام بعد از امام کاظم چه کسی است. این یک مشکل بزرگ حضرت هادی است.
امام جواد اوّلین قربانی راه مهدویّت
دوران امامت حضرت جواد هم این مسائل بوده است، حضرت جواد اوّلین قربانی راه مهدویّت است، در کودکی امام شد، حضرت جواد باید یک شبههی عظیمی را پاسخ میداد. حضرت جواد و حضرت هادی کاری کردند که کودک بودن امام زمان برای مردم زمان حضرت حجّت دیگر شبهه مطرح نبود. چون این امام بزرگوار در کودکی امام شدند و تمام شبهات و مسائلی که کودک چطور در کودکی میتواند امام شود، ولایت تکوینی دارد و عصمت دارد و علم دارد را این بزرگواران حل کردند.
تمام تلاش امام جواد متمرکز آماده کردن مردم برای مهدی موعود
هر روز، مخصوصاً زمان حضرت جواد عدّهای گروه گروه میآمدند از حضرت سؤال میکردند، تمام همّت حضرت جواد علیهالسّلام تقریباً مصروف به این است که مردم را برای مهدی موعود آماده کند. وقتی دوران حضرت هادی شد؛ حالا من با سرعت چند صد کیلومتر در ثانیه آمدم، خیلی تاریخ را به تاخت آمدم. دوران حضرت هادی که شد شرایط این است. دیگر دوران سجّاد آل محمد نیست که بداند فقه شیعه چیست، اعتقادات شیعه چیست. بعضی از اینها مطرح شد و زمان حضرت صادق علیهالسّلام تبیین شده است. ماجرای کربلا را هم دیدهاند، کشتن علنی امام معصوم هم برای آنها خطر دارد. قتل موسی بن جعفر در زندان هم دیدند و بازاری که بدن موسی بن جعفر را از آن عبور دادند، آنجایی که بدن مبارک او را زمین گذاشتند سکّو ساختند که پا روی آن نرود. پا روی آنجایی که تابوت مبارک امام موسی کاظم زمین گذاشته شده است نرود.
دلیل عدم دشمنی آشکار حکومت با امامان بعد از امام کاظم علیهالسّلام
مردم برای اهل بیت احترام قائل هستند. دیگر نمیارزد که رسماً حکومت مقابل امام بایستد و امام را با شمشیر بکشد یا زندان بیندازد. حکومت این را دیده است، خطرناک است و حکومت از دست او میرود. مثلاً به واسطهی قتل با شمشیر سیّد الشّهداء عبد الملک مروان نامه به حجّاج نوشت که آدمها را میخواهید بکشید به اسم من نکشید. «فَأنِّی رَأَیتُ بَنی حَربٍ سُلِبُوا مُلْکَهُم لَمَّا قَتَلُوا الحُسَینِ»، اگر به اسم من بکشی حکومت هم از بین میرود. حکومت توجّه دارد که این امامان بزرگوار در کمترین فرصت، با کمترین امکانات مردم را زیر و رو میکنند. حواس او است، این یک نکته.
از آن طرف حضرت هادی علیهالسّلام در دورانی که واقفیگری بیداد میکند، یعنی اهل سنّت، مخالفین، مکتب خلفا یک طرف، اینها یک طرف دشمنی دارند و مخالفت دارند، حکومت یک طرف؛ از درون شیعیان، کسانی که ماندهاند امام معصوم چه کسی است اینها هم هر روز تحرّکات دارند.
غلات یکی از مشکلات پیش روی حضرت هادی علیهالسّلام
ضلع بعدی مشکلات حضرت هادی غلات هستند. اگر فرصت بود دسته بندی غلات زیاد بود. اینها کسانی بودند که از طرف حکومت حمایت میشدند، برای اینکه امام را از جامعه، از آن صدر جامعه پایین بیاورند عقاید خرافی به امام نسبت میدادند. اگر خرافه و حقیقت با هم قاطی شوند حقیقت است که ضرر میکند، باطل که با حق قاطی شود ضرر نمیکند، حق است که ضرر میکند.
معنای غلو
حالا من یک نکته را عرض کنم. این نیست که ما یک فضیلتی راجع به حضرت هادی گفتیم این غلو است. نه غلو معلوم است، غلو یعنی اینکه آنها را جای حضرت حق بنشانیم. وگرنه یک وقتی برای شما توهّم نشود که فضیلتی به امام هادی نسبت دهیم غلو است. ما هرگز نمیتوانیم فضیلتی به امام هادی بدهیم که در شأن آن بزگوار باشد. فضیلتی نمیتوانیم نسبت دهیم که در شأن امیر المؤمنین باشد، الّا اینکه مثلاً بگوییم بله، (معاذ الله) همهی امور به آن بزرگوار تفویض شده است و مستقل از حضرت حق دارد کار میکند. (معاذ الله) خالق مستقل از حضرت حق است.
نکتهی دیگر اینکه غلات داشتند، طرفداران اهل بیت که عشق اهل بیت داشتند را جذب میکردند با این افکاری که شما نمیدانید امام چه کسی است، بیایید بگوییم امام چه کسی است. از طرفی اینها را عبادت کردن میانداختند، نماز دیگر نمیخواندند. ویژگی که برای غلات داشت این بود که حالا میدانید امام چه کسی است؟ امام خدای روی زمین است، خوب من هم باب امام هستم! خلاصه خمس و زکات را به من بدهید به آقا میرسانم. سؤال میکردند، میگفت بگذارید بروم از آقا بپرسم بیایم. یعنی ادّعای بابیّت میکردند. این هم از مشکلات حضرت آقا است.
حضور در پادگان نظامی و فقر مطلق شیعیان در زمان امام هادی علیهالسّلام
مشکل بعدی به خاطر ۲۰ سال در سامرا -حالا این را عرض میکنم که حضرت چطور مبارزه کرد- حضرت ۲۰ سال در پادگان نظامی است و نیست که با مردم ارتباط داشته باشد. عمدهی دوران او هم متوکّل است که نکاتی راجع به آن عرض خواهم کرد. شیعیان در فقر مطلق هستند.
فقر مطلق به گونهای که نوشتند زنهای هاشمیات از اذان ظهر تا اذان مغرب یک دست لباس بود، یکی یکی باید لباس میپوشیدند. تصریح ابوالفرج اصفهانی این است که اینها أبالی و هماسر یعنی عریان، برهنه، حالا یا ساتر عورت نداشتند یا حجاب نامناسب بود. این کلمات دلالت بر عریان بودن میدهد. حالا کلمهی دیگری هم هست که چون راجع به زنان هاشمیّه را من نمیگویم. تصریح آن لغات از اینها هم بیشتر است. اینها باید یک گوشهای مینشستند خود را بپوشانند که نوبت به آنها برسد و نماز بخوانند. تا «قُتِلَ مُتِوَکِّل»، یعنی اینطور نبود که در عسرت بودند و نان و سیب زمینی میخوردند. نه، اصلاً لباس نبود که حتّی بشود نماز خواند. یک لباس بود باید نوبتی میکردند. این زنها باید از همدیگر خود را میپوشاندند. وقتی که ابوالفرج با این حالات میگوید یعنی یا برهنه بودند و گرنه زنها که اصلاً نیاز نیست از هم رو بگیرند. یعنی عسرت کامل.
مشکلات پیش روی امام هادی علیهالسّلام
حالا حضرت هادی باید جامعهی فقیر شیعه را مدیریت کند، خود او در پادگان است، غلات از یک طرف، حکومت از یک طرف که حالا عرض میکنم متوکّل چه کارهایی کرد. مخالفین از یک طرف، ارتباط برقرار کردن با شیعیان هم ممنوع است. با هر کسی ارتباط برقرار میکرد یا زندان میشد یا اعدام.
برای قتلهای متوکّل عددهای ۸۰ هزار، ۱۲۰ هزار نوشتند! قبل از آن هم گفتند منصور دوانقی وقتی مرد ۸۰ هزار نفر از زندان آزاد شدند. ۸۰ هزار نفر! مثلاً برای نشان دادن حسن ظنّ هارون ۸۰ هزار نفر آزاد شدند. خوب اینها عوام بودند که گرفته بودند، سران هم که دیگر هیچ. این دوران امام هادی است.
طبابت امام هادی برای شیعیان به دلیل فقر شیعیان
با مردم نمیتواند حرف بزند، فقر شدید مردم؛ تا آنقدر به شما عرض کنم که حضرت مجبور است برای شیعیان طبابت کند. شیعیان پول ندارند به طبیب بدهند. روایات زیاد طبّی از حضرت هادی داریم. حالا این روایات را چطور به هم رساندند. از کار طبّی بگیرید. مثلاً طرف میخواهد در شهر بیاید. میآیند از قم اموالی برای حضرت هادی میآورند. باید بگویند که فلان روز بیایید، فلان روز نیایید، امروز برگردید، فرستادههای متوکّل هستند. یک شخصی به اسم نصر جاسوس اصلی خانهی حضرت هادی است، با یک تیم گسترده. دائماً در خانهی حضرت هادی هستند و امام هادی با مردم ارتباطی ندارد.
عجیب است که حضرت سالها امامت شیعه را به عهده گرفته است، یکی یکی سران واقفه را پیدا کرده است، فرصت نیست من اسم ببرم کدام واقفی و کجا. یکی یکی سران واقفه نه عوام را؛ در این شرایطی که همیشه در خانهی حضرت یک شخص نفوذی به اسم نصر وجود دارد و او یک تیم دارد.
برگرداندن واقفه به دامن شیعه
یکی یکی با اینها مناظره میکند، گاهی با اخبار به غیب، گاهی با کرامات، گاهی با اخلاق حسنه، گاهی با مناظرهی علمی. اینها را یکی یکی از واقفهگری برمیگرداند. عمدهی واقفهای که به دامن شیعه بازگشتند، اگر کسی علم رجال را بررسی کرده باشد در دوران حضرت هادی رخ داده است. یعنی یک فتنهی بزرگی که عرض کردم از فتنهی سقیفه در روایات بزرگتر است که بین خانوادهی شیعه گسست ایجاد شد. شیعیان فکر میکردند امام معصوم آنها حضرت کاظم رفته است غیبت کند. دو نفر خیلی در بازگرداندن اینها تلاش کردند، به گونهای که واقفهگری بعدها از بین رفت. یکی حضرت رضا علیهالسّلام و یکی حضرت هادی علیهالسّلام. این یک قسمت است.
بیشتر ارتباطات حضرت هادی در شب انجام میشد از طرفی دیگر شیعیان هم باید اعتقادات یاد بگیرند، هم ارتباطات نمیشود برقرار کرد. بسیاری از ارتباطات حضرت هادی شب هنگام رخ داده است. یعنی شب که نصر خواب بود حضرت از خانه بیرون میآمد، خانهی محقّری که گفتند، حالا نمیخواهم وارد بحث آن شوم. خیلی به حضرت جسارت آمیز بود. مکان مناسب در خور حضرت نبود. حضرت باید شب هنگام بیاید در سامرایی که پادگان نظامی است، رابط پیدا کند به شیعیان پیام دهد، خبر دهد. عجیب این است که بسیاری از عبارات سنگین توحیدی از حضرت هادی رسیده است. معلوم نیست این بزرگوار چگونه تلاش کرد.
طبق حدیث امام هادی علیهالسّلام ترک تقیه مانند ترک نماز است
یکی دیگر از اقدامات بزرگ امام هادی در این شرایط سخت این است، در این شرایطی که فرمود: «إِنَّ تَارِکَ التَّقِیَّهِ کَتَارِکِ الصَّلَاهِ»[۲] تقیه را ترک کنید مانند ترک نماز است. چون منجر به شهادت شیعیان میشود.
متوکّل عبّاسی و منصور دانقی خود را اعلم امّت میدانستند
در این دوران حضرت هادی علیهالسّلام میآید علما را تجلیل میکند. چون بروز عالم شیعه مساوی با مرگ عالم شیعه است. دوران، دوران متوکّل است. متوکّل از معدود خلفای بنی عبّاس است که مانند امروز این سلفیها عمل میکند. ما دو نفر را در تاریخ اهل بیت داریم که اینها روی عقاید دینی پافشاری سنگینی میکردند مانند وهابیهای امروز. یکی منصور دوانقی بود که خود را اعلم امّت میدانست، هر کسی خلاف او حرف میزد او میگفت خلاف اعلم امّت حرف زدی. اعدام. یکی متوکّل است. خشک و تر و شیعه و سنّی را سوزاند. حتّی احمد حنبل را.
یک جریانی راه انداخت که قرآن مخلوق است یا مخلوق نیست، خلق قرآن. هر کسی خلاف متوکّل حرف میزد زندان میرفت. یعنی یک حکومت دیکتاتوری میلیشیا. با اسلحه. یعنی پادشاه عقاید خود را به همه القاء میکرد. یعنی احمد حنبل اگر خلاف او حرف میزد، با او برخورد میکرد.
وهابیّت زاییدهی تفکّر احمد حنبل
احمد حنبل کسی است که نوهی ابوالقادیه، قاتل عمّار است. اگر راجع به معاویه کسی حرف میزد و بد میگفت دست در گوش او میکرد. این احمد حنبل است، احمد حنبلی که وهابیّت زاییدهی تفکّر انحرافی او است. یعنی خود تفکّر احمد حنبل یک انحراف است. تفکّر سلفیگری انحراف از حنبلیگری است. این آدم به زندان افتاد.
جایزه گرفتن برای تمسخر علی بن ابیطالب در دوران متوکّل
ببینید خشونت مذهبی چقدر در دوران متوکّل است. دوران متوکّل است که قبر مبارک سیّد الشّهدا تخریب میشود. دوران متوکّل است که برای اوّلین بار کارناوال راه میانداختند، فراخوان میدادند هر کسی بهتر ادای علی بن ابیطالب را دربیاورد، بهتر علی بن ابیطالب را تمسخر کند جایزه میدادند. ثبت در تاریخ است که یک سال علی بن جهم (لعنة الله علیه) این جایزه را دریافت کرد.
یعنی روی سن میآمدند در برابر متوکّل هر کسی بهتر علی بن ابیطالب را مسخره میکرد جایزهی سال به او میرسید. ثبت است که متوکّل برای یک کنیزی به نام محبوبه شهرها را تکان میداد. یک کنیز داشت اسم او محبوبه بود.
توهین و تهمت به امام هادی علیهالسّلام و تقیهی ایشان
ثبت است که وقتی تهمتی به حضرت هادی خورد که همه این را شنیدید که حضرت در خانهی خود سلاح آورده است، آن امام معصوم را با سر برهنه در مجلس شراب آوردند و داشت وادار میکرد که امام شراب بنوشد. اینقدر دوران تقیّه سنگین است که حضرت هادی با لفظ یا امیر المؤمنین -به متوکّل- من را معاف کن! گوشت و خون من هرگز با شراب آمیخته نشده است.
این خیلی جسارت به امام است. شما فرض کنید (معاذ الله) برای یک عارفی این اتّفاق بیفتد. یک دزد سر گردنه او را بگیرند و بخواهند به او شراب بدهند، به امام معصوم که آنجا حضرت هادی با سخنرانی که میکند، آن اشعار معروفی که
«بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَل»[۳] متوکّل مست گریه میکند. یعنی متوکّل از هیچ جسارتی کوتاه نمیآمد.
حکومتی مانند حکومت سلفیهای امروز؛ مانند طالبانیها. موقع اذان کسی از جلوی مسجد رد شود داخل مسجد نرود شلّاق میزنند. طالبانیها اینطور هستند. یعنی حکومتی که دیکتاتوری دینی است. یعنی به اسم اسلام دیکتاتوری میکند. در این شرایط حضرت هادی میخواهد امامت کند. در این شرایط حضرت هادی که خطیب شیعه است به ما زیارت جامعه رسانده است. یک جمله از این زیارت جامعه اگر به دست متوکّل میرسید اعدام داشت. مشکلات او کم نیست.
تهیّه کردن ارزاق عمومی توسّط امام هادی علیهالسّلام
حضرت نیمه شب بیرون میآید، پیغام میدهد ۱۰ گوسفند بیرون بیاورید و در فلان خانه ببرید، شیعیان من از گرسنگی دارند میمیرند. یعنی از ارزاق عمومی تهیّه کردن، در تاریخ برای حضرت هادی ثبت داریم. از گرسنگی گرفته، بحثهای طبابتی، اشکالات توحیدی، بحثهای ولایت، دعوای با واقفه؛ مردم دچار شبهه هستند.
شبهه سنگینی که باعث شد بزرگان شیعه واقفی شوند
بزرگان و اصحاب حضرت کاظم و حضرت صادق (سلام الله علیهما)، بزرگان و پیرمردها اینها واقفه شدند. بزرگان! بعضی از اینها در کتب رجالی ما توثیق شدند. آدمهای خوبی هستند. این فتنه اینقدر سنگین بود بعضی از شاگرد اوّلهای حوزهی امام صادق و امام کاظمی واقفی شدند. یعنی شبهه اینقدر سنگین بود مراجع عصر. شما ببینید مثلاً سماعه بن مهران جزء محدود کسانی است که نجاشی میگوید ثقهٌ ثقه؛ یعنی شخص عادلِ ضابطِ راستگو و مورد اعتماد. دو بار کلمه را راجع به او تکرار میکند. کسانی که نجاشی دو بار تکرار میکند محدود هستند. یکی برای سماعه بن مهران؛ اینها شیعه نیستند؛ اینها شیعهی امامی نیستند. در فتنه یا فتحی شدند یا واقعی شدند. فتنه اینطور نبود خیال کنید یک عدّه اوباش رفتند واقفی شدند و حضرت هادی هم آمد مبارزه کرد. نه، مراجع! (معاذ الله) فرض کنید مراجع قم از تشیّع برگردند. طرفداران اینها هم بر میگردند. در آن فتنهی سنگین برجستگان شیعه زمین خوردند.
حضرت هادی که با مردم نمیتواند حرف بزند، نمیتواند ارتباط بگیرد. وقتی در خیابان به ایشان سلام میکنند، میفرماید: اینجا «عَلَی طَریقِ القَارِعَه» است، جای سؤال نیست، برو. مثلاً گاهی میآمدند سؤال کنند، دستور میدادند طرف را با اهانت بیرون کنند که آن نصر و طرفداران او بگویند اگر این شخص شیعه بود که حضرت او را از خانه بیرون نمیکرد.
ارتباط برقرار کردن بسیار سخت است. از آن طرف حضرت به ما زیارت جامعه رسانده است. از آن طرف زیارت ناحیهی مقدسه رسانده است. دو زیارت ناحیهی مقدسه است که یکی از مشهور از حضرت هادی است و دیگری از حضرت حجّت است. آن زیارتی که شما معمولاً میخوانید از حضرت حجّت است و دیگری که اقبال سیّد نقل کرد، راجع به شهدای کربلا است و از حضرت علی اکبر شروع میشود نقل از امام هادی است که از بهترین منابع شناخت اصحاب است.
در یک جنگ تمام عیار در همهی ابعاد فرهنگی، اقتصادی بودند. امام هادی که ۲۰ سال در حصر بودند، اینقدر این بزرگوار هیبت داشتند. یک زمان چند نفر زنگی سیاه افریقایی را آوردند تا حضرت که از این خیابان رد شد، بپرند و حضرت را با شمشیر بزنند، بعد هم بگوییم که اینها عبد هستند، غلام هستند، اینها با اسلام مشکل دارند شما هیبت اسلامی دارید به شما حمله کردند. وقتی حضرت وارد خیابان شدند همه به سجده افتادند.
یک وقت دیگر برای اینکه به حضرت هادی توهین کنند، این مسئله را من بارها عرض کردم، ما که بیقرار مهدی فاطمه نیستیم چون نمیدانیم دیدن امام زمان یعنی چه و چون به اشتباه فکر میکنیم بسیاری از افراد امام زمان را دیدند، نمیدانیم که عمدهی آنهایی که فکر میکردند امام زمان را دیدند نوکری از نوکران ایشان را دیدهاند. دیدن امام زمان کار هر کسی نیست، کسانی که دیدهاند معدود هستند. یک وقت یک غریبهای عنایتی کرده است و آن شخص فکر کرده که امام زمان است، نخیر، شاید او نوکری از نوکران بوده است.
یک روز ۵۰ نفر از این سیاهها را آوردند گفتند وقتی امام هادی وارد شد، ادا در بیاورید، مسخره کنید، به حضرت تنه بزنید؛ اینها از داستانهای مشهور تاریخ است. حضرت وقتی خواست وارد بشود، اینقدر پرندههای باغ متوکّل سر و صدا میکردند نفهمیدند متوکّل آمده است، حضرت که خواست وارد شود همهی پرندهها ساکت شدند، این ۵۰ عبد سیاهی که هیچ چیزی نمیفهمیدند به سجده افتادند. نقل است که اینها را زدند ولی اینها از جا بلند نشدند. در یک نقل است که اینها را اعدام کردند ولی اینها از جا بلند نشدند.
ما چون هیبت امام معصوم را ندیدیم بیچارهی فراق حضرت حجّت نیستیم ولی آن زنگیِ سیاهی که اسلام را نمیفهمید، هادی امّت را که میدید به سجده میافتاد. بارها رخ داده است.
این بزرگوار در یکی از سختترین شرایط سیاسی شیعه بیشترین خدمات را انجام داده است. یکی از کارهایی که انجام دادند این بود که این غلات را از شیعه جدا کردند. ممکن است یک زمان سؤال پیش بیاید که این اشخاصی که میروند اسرائیلیها را میکشند، ترور محسوب میشود یا نمیشود؟
حضرت هادی کسانی که میآمدند و ادعا میکردند که ما باب امام هستیم، مثل فارس بن حاتم قزوینی، این آدم وکیل امام بود. خدا با هیچ کس عقد اخوّت نبسته است، وکیل امام باش، یار امام باش، زحمت کشیده باش، عاقبت بخیری مهم است، وکیل امام بود، اموال دست او بود، مردم از او سؤال میپرسیدند -خیلی از افراد مثل این فارس بن حاتم قزوینی که دو برادر هستند- فارس کسی است که رد بر واقفه دارد، رد بر فتحیّه دارد، رد بر اسماعیلیه دارد، رد بر اهل سنّت دارد. یعنی عالمی است که در رد فرق غیر شیعه کتاب نوشته است. پولهایی که در دست او بود و این شهوت به مقام رسیدن که من باب امام معصوم، امام زمان خود هستم کاری کرد که فارس این ادعا را کرد: یک عده را دور خود جذب کرد، اوّل حضرت پیام داد که وجوهات دادن به فارس حرام است، به فارس پیام داد کوتاه بیا ولی کوتاه نیامد، بار بعد حضرت پیام داد و فارس را لعن کرد، کوتاه نیامد، بار بعد حضرت فرمود: هر کس او را بکشد من او را دعای خیر میکنم و پولی به کسی داد، آن شخص سلاح تهیّه کرد و فارس را ترور کرد. یکی از مستندات ترور، کسی که مهدور الدّم است که ترور ندارد، ترور وقتی قبیح است که غیر مهدور الدّم کشته شود. کسی که باید محاکمه شود، محاکمه نشده او را ترور کنید، این خطا است.
اسلام «قَیِّدَ الفَتح»؛ و حضرت قاتل فارس را دعا کردند. همهی اینها در یک حجرهی نامناسبی که… من در یک نقل دیدم غلام ایشان از سر و وضع ظاهری خانهای که حضرت هادی ۲۰ سال در آن زندگی میکند، گریه کرده است. یعنی در شأن امام نیست.
از یک کلبهای که وسط پادگان متوکّل و امثال متوکّل است حضرت هادی مبارزهی فرهنگی میکند و تقریباً واقفیگری برچیده میشود. با غلات در میفتد، همان موقعی که با غلات در میفتند زیارت جامعه میفرماید که در آن جملاتی است که ممکن است غلات بد خیال کنند. حضرت هم با غلات مبارزه میکند و هم ولایت به مردم یاد میدهد. «آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ»[۴] خدا چیزی به اهل بیت داده است که به هیچ کس نداده است. «طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ»، هر شریفی بیاید ناخودآگاه سر آنها جلوی ایشان به زمین میافتد. «وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُم»، هر جبّاری مقابل شما بیاید ذلیل میشود «بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطَاعَتِکُمْ … وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ». اصلاً همهی زمین به نور شما روشن میشود. «وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَایَتِکُمْ- بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوَانِ» و این زیارتی که باید یک بزرگی راجع به زیارت جامعه صحبت کند، نه طفل ره، کسی مثل من.
همان موقع که با غلات مبارزه میکند تقریباً بهترین سند امامشناسی شیعه را امام هادی علیهالسّلام میفرماید. برای گرسنههای شیعه کسی را میفرستد، هر کسی شاک است یک جایی خبری به او میرساند که او بفهمد که وظیفهی او چیست؟
نقش سیّد محمّد، برادر امام عسکری علیهالسّلام
باب موضوعات حضرت هادی علیهالسّلام فراوان است. یکی از سختیهای ایشان این است که حضرت هادی هم باید امام عسکری علیهالسّلام را تبلیغ کند و هم اگر امام عسکری علیهالسّلام را تبلیغ کند حضرت اعدام میشود. لذا پسر او که بسیار فضیلت دارد و زیارت او بسیار به زیارت حضرت عبّاس علیهالسّلام است. آن کسی که قبل از رفتن به سامراء –اگر به کربلا مشرّف شده باشید- به مزار سیّد محمّد میروند که زیارت او به زیارت قمر بنی هاشم علیهالسّلام شبیه است. این بزرگوار در فضیلت بسیار عجیب است و میدانید که امروز حتّی تکریتیها و بعثیهای میترسند به حرم ایشان جسارت کنند، او بسیار سریع الإجابه است. در واقع ایشان باب امام عسکری علیهالسّلام هستند. مردم تصوّر میکردند که ایشان امام است که اگر ترور شد این بزرگوار ترور شود. اواخر عمر شریف حضرت هادی، این بزرگوار از دنیا میرود. آنقدر این انسان بزرگوار است که امام عسکری علیهالسّلام گریبان مبارک را از پس و پیش برای یک غیر معصوم چاک میدهد!
تاکتیک امام هادی علیهالسّلام برای حفظ جان امام عسکری علیهالسّلام
حال امام هادی علیهالسّلام باید امام پس از خود را معرفی کند، در شرایطی که معرفی کردن امام بعد از خودش منجر به قتل او میشود. تاکتیکی که حضرت دارد این است. او سیّد محمّد را که شخص فاضل وارستهی امامزادهی سریع الإجابه است تظاهر به وصایت میکند تا امام عسکری علیهالسّلام حفظ شود.
از کرامات امام هادی علیهالسّلام
من هر وقت در مورد شهادت امام هادی علیهالسّلام صحبت کردم در اواخر توسّل این عبارت را گفتهام چون بسیار تحت تأثیر این عبارت هستم، چون میبینم خود من اصلاً برای زندگی امام هادی هیچ وقتی نگذاشتهام. ما در برابر حضرت هادی علیهالسّلام کمکاری کردهایم و امام هادی علیهالسّلام چنین انسانی است. او کسی است که به خاطر زندگی در سامراء در عسرت مالی است. یکی از نیمه شبها که ایشان بیرون میآمدند تا ارتباطی برقرار کنند تا امور شیعه را رتق و فتق کند یک شیعه آمد و گفت: آقا، من از راه دور آمدهام، «أنَا مِنَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِوِلَایَهِ جَدِّکَ أمیرِ المُؤمِنینَ» من از کسانی هستم که ولایت جدّ شما، امیر المؤمنین علیهالسّلام را قبول دارم. آنقدر بدهی دارم که بدهی که کمر من را شکسته است. حضرت هادی علیهالسّلام کاری کرد که ما برای او انجام ندادیم، کاری کرد که در این واقعهای که به او جسارت شد ما عُشر این کار امام هادی علیهالسّلام را هم برای او انجام ندادیم. حضرت فرمود: من الآن چیزی ندارم ولی هفتهی آینده متوکّل برای سرکشی میآید. پرسید چقدر بدهی داری؟ گفت: سه هزار درهم. حضرت نامهای نوشت: من علیّ بن محمّد بن علیّ بن موسی الرّضا، ابن الرّضای ثانی به این آقا پنج هزار درهم بدهکار هستم. بدهکار نبود ولی نامهی بدهی داد. بعد فرمود: تو را قسم میدهم که کاری که میگویم را انجام بدهی. گفت: آقا من انجام میدهم. گفت: روزی که متوکّل میآید که سان ببیند من هم به آنجا میبرند، چون من جزء تبعیدیها هستم، هر جایی که شاه میرود دنبال او هستم. وقتی متوکّل آمد این برگه را به دست میگیری و فریاد میزنی که او پول من را نمیدهد، سر و صدا میکنی، جلسه سیاسی است بنابراین متوکّل تو را ساکت میکند.
امام هادی علیهالسّلام برای اینکه مشکل مالی یک شیعه را کم کند، مبادا به خاطر یک مشکل مالی این شیعه رشوههایی که حکومت میپرداخت و یک یک شیعیان را طرفدار خود میکرد او هم جذب حکومت شود. نامه نوشت و گفت: من بدهکار هستم. این شیعه در بین جمعیت فریاد میزند، حضرت هادی علیهالسّلام هم میگوید: إنشاءالله من این پول را میدهم، الآن ندارم. اظهار میکند که من به شما بدهکار هستم. متوکّل میگوید: ماجرا چیست؟ زندگی این آقا را من میگردانم. میزان بدهی چقدر است؟ میگوید: پنج هزار درهم است. میگوید: ده هزار درهم به او بپردازید تا برود و دیگر سر و صدا نکند.
کمکاری ما شیعیان در قبال امام هادی علیهالسّلام
امام هادی علیهالسّلام حاضر شد آبروی خود را نادیده بگیرد. وقتی به امام هادی علیهالسّلام جسارت شد باید خیلی کارها انجام میدادیم. حضرت هادی علیهالسّلام آبروی خود را داد مبادا شیعهی او به خاطر عسرت مالی جلوی غیر شیعه سر کج کند، مبادا به او رشوه بدهند و او از نعمت ولایت محروم بشود. ما شیعیان چقدر خطیب شیعه را میشناسیم؟
مباهات به نعمت توسّل به امام هادی علیهالسّلام
خدا میداند که چگونه باید شکر کنیم نعمت اینکه الآن در حضور فقیه نشستهایم و در خیمهی امام هادی علیهالسّلام میخواهیم به او توسّل کنیم. خدا میداند امروز ملائکهای که میخواهند اعمال ماه رجب را جذب کنند خدا شاهد است به شما غبطه میخورند که در خیمهی هادی آل محمّد نشستهاید.
عسرت بانوان علویّه در تبعید
عرض کردیم شیعیان در دوران امام هادی علیهالسّلام به قدری در عسرت بودند، خانمهای علویّه، امامزادهها لباس نداشتند. یک لباس بود که آنها باید از اذان ظهر شروع میکردند به نماز خواندن تا نوبت آنها بشود تا اذان مغرب!
گوشهای از مصائب حضرت زینب سلام الله علیها
«لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» من هیچ وقت این عبارت را فراموش نمیکنم، آنجایی که شیخ مفید نوشته است وقتی زینب وارد مجلس ابن زیاد شد آنقدر لباس او نامناسب بود خود را بین زنان بنی هاشم مخفی کرد. میگوید: آمد در «أَرْذَلُ ثِیَابِهَا»[۵]، در پستترین لباس ممکن، آمد ولی معلوم نیست چیزی به سر آن بزرگوار است یا خیر. آنقدر تعجّببرانگیز است، هم جلالت قدر زینب، هم این نوع ورود او. که ابن زیاد گفت: آن زنی که آنجا خود را مخفی کرده است کیست؟ آنقدر است که میرزا تقی شیرازی دوم برای او این عبارت را خواند: «دَخَلَت زَینَبُ عَلَی بنِ زِیادٍ» زینب را با این حال وارد مجلس ابن زیاد کردند ایشان به مرحوم حائری یزدی فرمود: پایین بیا -صبح بود- من باید تا عصر برای عمّهی سادات گریه کنم. والله اگر بفهمیم مجلس اهل بیت معراج است.
یک مرتبه موسی به کوه طور رفت «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»[۶]، دید همه جا روشن است. خیلی از جاهایی که دل زینب با این لباس به شدّت سوخت، جایی بود که کنج خرابه بود. اگر آنجا گفتند: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» اینجا رقیهی اهل بیت هم پای برهنه بود و هم سر برهنه. زبان من معذور است که بگویم در مجلس یزید چه شد، با سر مقدّس ابا عبدالله چه کردند؟ یکی از آن توهینها مانند همان توهینی است که در مورد حضرت هادی علیهالسّلام روا داشتند. وقتی آن ملعون شراب نوشید اضافهی پیاله را به سمت سر مقدّس پاشید. این چیزی است که صدوق آن را نقل کرده است و شاید این دختر سه ساله هم در مجلس میدیده، چون گفتهاند وقتی از مجلس یزید برگشتند این خانم ناآرام بود، خوابید، وقتی از خواب بیدار شد دیگر آرام نشد.
دیدار حضرت رقیّه سلام الله علیها با سیّد الشّهداء علیهالسّلام
اگر به موسی گفتند «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»، در معراج با سیّد الشّهداء حضرت رقیه سلام الله علیها هم پای برهنه بود، هم سر برهنه و هم کتکخورده. سر را بردند تا این دختر آرام شود، همه جا روشن شد، خدا میداند آن لحظه چقدر برای حضرت زینب و حضرت سجّاد (علیهماالسّلام) سخت بوده است!
* سخنرانی حجت الاسلام کاشانی در محضر آیت الله باقری کنی در سال ۱۳۹۲
پینوشتها:
[۱] الأمالی، ص ۲۳۵
[۲] وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۳۱
[۳] بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۲۱۱
[۴] من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۶
[۵] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ۲، ص ۱۱۵
[۶] سورهی طه، آیه ۱۲