… مرجع تقلید باید دشمن خدا را بترساند اگر این آقا مرجع بشود خدا از مرجعیت این آقا نمیترسد.
بنابراین مرجعیت ایشان این آیه عمل نمیكند برویم این آقا را مرجع كنیم این آیه قرآن زمین میماند «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ»(1) با مرجعیت ایشان كفار مخالفتی ندارند. آیه دیگر میفرماید «لِیَغیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»(2) كفار را عصبانی كنید. با مرجعیت ایشان كفار عصبانی نمیشوند. باز این آیه میافتد پایین.
آیه دیگر میفرماید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (3) نسبت به كفار شدید باشید با مرجعیت ایشان، . . . یعنی با مرجعیت ایشان دو و سه تا از آیات قرآن میافتد تو چاه و اگر امر دائر شد بین بلند كردن كسی و بلند كردن قرآن باید قرآن را نگهداریم. اعلم درست، اتقی درست اما باید یك كسی مرجع تقلید بشود. كه یك وقت به ایران حمله شد هنر فرمان جهاد دادن را داشته باشد. بچهاش را هم بفرستد جبهه خودش هم لباس رزم بپوشد برود جبهه دارای یك چنین رگی باشد. خلاصه باید كسی مرجع باشد كه خون امام حسین تو رگ هایش باشد. حرف این كه ایشان چند سال نجف یا قم بوده است آنها یك خط كش است ما یك خط كش لازم نداریم دو سه تا خط كش لازم داریم ما باید كلیدمان چند تا قفل را باز كنیم. هم باید مرجع تقلیدمان درست باشد هم باید تمام آیات و احكام و استقلال و نظام ما، جمهوری اسلامی كه مفت پیدا نشده است.
یكی از علمای بزرگوار میرزای شیرازی مرجع تقلید بود در حوزه علمیه كنار قبر امام هادی علیهالسّلام در سامرا، یكی از طلبهها خیلی بی پول شد. دید واقعاً دیگر دارد منفجر میشود گفت خیلی خوب من میروم تو صحن مینشینم به امام هادی میگویم ای امام هادی این جا خانه توست. چون امام هادی را تو خانهاش دفن كردهاند. گفت ببین این جا خانه توست و قبر توست. این بی پولی من را اذیت میكند این جا خانه توست مینشینم تا یك كسی بیاید به من پول بدهد این را گفت و رفت كنار صحن نشست، هوای داغ یك مرتبه حضرت آیت الله العظمی شیرازی كه مرجع تقلید بود در آن زمان حدود صد سال پیش رفت تو حرم از تو حرم آمد. خوب در حرم بود باید بیاید برود بیرون راهش را كج كرد آمد به سمتی آمد كه من نشسته بودم یك پولی كف دست من گذاشت گفت دفعه اول است مهمان امام هادی شدهای این قدر من زمانی كه طلبه بودم گرسنه بودم و آمدم این جا مهمان شدم. در حالی كه میگوید من قصه مهمان بودنم را به احدی نگفتم. از اینجا معلوم میشود یك ارتباط معنوی است. یك كسی ناله میكند امام نالهاش را میشنود و ضمناً امام هادی رابطهاش با شیرازی چه قدر قوی است. كه فوری امام دهم به ایشان گزارش میدهد یك مهمان برای من آمده كنار صحن امروز از بی پولی نشسته برو به او بگو كه تازه نیست. اگر دفعه اول توست ما خیلی از این مهمانها را میشناسیم.
این یكی چون مشابهش را من از استادم شنیدم عین این كار برای خود من پیش آمد راجع به امام رضا علیهالسّلام اول زندگی بود رفته بودیم مشهد پول تمام شد هر چه فكر كردم یك تسبیح چوبی جیبم بود گفتم میفروشم تسبیح را درآوردم با لباس آخوندی رفتم گفتم آقا این را میخرید به یكی از زائرها گفت من این را دو ریال میخرم گفتم دو ریال، دو ریال بیست سال پیش گفتم پنج تومان دو تومان گفتم میرویم تو حرم برای زائرها زیارتنامه میخوانیم یك پولی میگیرم رفتیم به یكی از زائرها گفتم آقا برایت زیارت نامه بخوانم گفت خیر. هر كاری كردیم یك كسی به ما بگوید زیارت نامه بخوان پنج ریال به ما بدهد نشد.
بعد آوردیم دكان نانوایی نسیه بگیریم. آن روز كه تلویزیون نبود مثل الآن مردم بشناسند رفتیم خانه حالا تازه اول زندگی ما بود ماه عسل بود زنم خواهد گفت زن عجب گدایی شدیم نمیخواستم معلوم بشود كه بی پول شدهایم خیلی گیج شدم. بالاخره رفتم تو حرم امام رضا گفتم یا امام رضا مگر تو امام نیستی این هم خانه توست من اینجا وایستادهام یكی به من پول بدهد تقلید كردم از آن طلبه سامرا در كنار قبر امام هادی علیهالسلام دیدم كسی نیامد گفتم یا امام رضا نانواییها را میبندند اگر میخواهی یك خرده زودتر میبندند. باز ایستادیم یك سیدی كه الآن امام جمعه یكی از شهرهاست و از علماست آمد گفت آقای قرائتی من نیم ساعت است دنبال تو میگردم گفت من فردا مسافر تهران هستم پول زیاد دارم میخواهم هر موقع رسیدی به ما بده گفتم دست شما درد نكند. و من چون این را خودم مشابهش را امتحان كردم خیلی به دلم چسبید یعنی آن قصد را برای امام هادی شنید فتوكپی آن را برای خودم برداشتم.
امامان ما خیلی لطف دارند. حیف كه ما با امامانمان آشنا نیستیم. از نظر علمی از نظر كمال، اخلاق. ای كاش راه كربلا باز میشد و یك اتوبان تهران كربلا درست میشد این بسیجیهای ما چنان جاده درست كنند هفت ساعته برود كربلا. یازده ساعته میشود رفت سامرا. و حیف كه ما امامانمان را نمیشناسیم.
پینوشتها:
1) سوره انفال آیه 60
2و3) سوره فتح آیه 29