از جمله بیانات مکتوب شده حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع شیعهپروری امام هادی علیهالسّلام:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد».[۱] «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
نحوهی برخورد و مدیریّت شیعیان توسّط ائمّهی پایانی
یک نکتهای که در سیرهی امام هادی علیهالسّلام و ائمّهی پایانی ما وجود دارد، نحوهی برخورد و مدیریّت آنها نسبت به شیعیان است. ما معمولاً فکر میکنیم، اگر کاری بخواهد درست پیش برود، باید یک ۱۰، ۱۵ تا، ۲۰ تا گردان یا کم و بیشتر یک تعداد انسان به ما بدهند که اینها همه فابریک صد درصد دستورات دین را رعایت میکنند و هیچ مشکل و ضعفی هم ندارند، اینها بیایند حکومت و جامعه را تغییر بدهند. چون ما آرمانگرا هستیم، فکر میکنیم که اینطور کار پیش میرود. در حالی که ائمّهی هدی (علیهم صلوات الله) در دورانی زندگی میکردند که شیعهی خالص و خلّص اینطور که الآن خیلی کم است، آن موقع هم یا کمتر از الآن بوده است یا فوق آن همینقدر بوده است. اهل بیت در شرایط بسیار بدتر از شرایط ما، ناامید از کار نمیشدند.
خصوصیات و ویژگیهای یکی از شعرای اهل بیت
دیوان شعر یکی از بزرگترین شعرای اهل بیت که نمیخواهم اسم او را ببرم، چون میخواهم غیبت او را بکنم؛ البتّه غیبت نیست، شهود است؛ منتها چون ممکن است بعضیها ندانند، اسم آن را نمیبرم. یکی از معروفترین شیعیان و شعرای اهل بیت که حتماً همهی شما اسم او را شنیدید؛ دیوان او را نگاه میکردم، دیدم متعدّد در مدح شراب شعر دارد. این شیعهی اهل بیت است، شاعر معروف اهل بیت. دیدم در وصف یکی دو تا زن زیبارو هم شعر گفته است. ۴۰، ۵۰ نفری را هم هجو کرده است به الفاظی که ناشر هر دو سه تا کلمه مجبور شده است یکی دو تا از آن کلمات را سه نقطه بگذارد. یعنی خلاصه حرفهای چهارپاوادری و سوپر چهارپاواداری هم میزده است. یک جایی در این دیوان شعر خود نسبت به یک زنی حرفهایی میزند که انصافاً انسان متعجّب میشود؛ نمیتوانم بگویم، اصلاً در شأن مجلس نیست.
حمایت از جانب اهل بیت (علیهم السّلام)
هنوز به اشعار سیاسی او نرسیده بودم، این جرقه به ذهن من رسید که این نفر چندمی است که میبینم افراد غرق گناهی که یک قدم برای اهل بیت برداشتند، اهل بیت اینها را نگه داشتند. حرف من این نکته است. اینطور نیست که فلان شاعر اهل بیت مثلاً شما توقّع داشته باشید مرحوم امام بوده است یا مثل مرحوم آیت الله غروی اصفهانی بوده است که فقیه باشد، با تقوا باشد، عارف باشد، شعر هم بگوید، نه؛ این از معروفترین شعرای اهل بیت است، برای همین دورهی امام رضا تا امام هادی (علیهم السّلام) هم است. یک وقتی مثلاً آدم «أَعَاذَ اللَّهُ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا» خدا إنشاءالله به ما توفیق ترک گناه را عطا بکند اسم امام هادی علیهالسّلام میگویند برای هدایت مادی و معنوی کارساز است، خدا إنشاءالله به برکت امام هادی (علیه الصّلاه و السّلام) ما را مادی و معنوی هدایت بکند.
شعر مهمترین رسانهی زمان اهل بیت (علیهم السّلام)
خوب آدم اگر کاری هم میکند دیگر این را مثلاً فخر به شرابی که شب گذشته من خوردم و رنگ آن چطور بود دیگر عمومی نمیگوید، آن را منتشر بکند خلاصه اگر به پارتی هم رفته است، آن را رسانهای نمیگوید. همینطور که جلو میرفتم دیدم مثلاً شعر در مورد معتصم و اینها هم دارد خیلی هم شدید؛ به یک نحوی که وقتی در مورد این سلاطین بنی عبّاس اینها شعر میگفته است، کلاً شطرنجی میشدند؛ خیلی شاعر قدری است و آن زمان هم کلاً شعر مهمترین رسانهی آن زمان است.
تفاوت رسانههای اجتماعی امروز با رسانههای اجتماعی زمان اهل بیت
امروز مردم با شبکههای اجتماعی در ارتباط هستند. منتها به خاطر اینکه در اینها هنر کم به کار رفته است، یک بار شما یک خبری را میشنوید، دوباره نمیروید آن را بخوانید. مثلاً نمیروید در یک کانال فلان نیوز مدام نگاه بکنید، دوباره فردا بروید همان قبلیها را ببینید. ولی چون اشعار هنر داشته است، مثل آثار هنری بوده است روی هر بیت ساعتها کار میکردند، گاهی برای یک قصیده به پول امروز یک میلیارد تومان پول میدادند، یکی شعر بگوید. لذا یک اثر هنری فاخر بوده است، لذا ماندگار هم بوده است. شما فرض بکنید یک کوزهی قملکاری بخرید یک میلیارد. تازگی این برای شما به این زودیها از بین نمیرود. یک جایی میگذارید که دست به آن نخورد. قیمت دارد. لذا با هر یک بیت خود سلاطین را نابود میکرده است و همینطور در مدح اهل بیت هم شعر دارد امّا نسبت اشعار مدح اهل بیت او و مذمّت خلفا-یعنی قسمت سیاسی- دینی دیوان- نسبت به کلّ دیوان تقریباً یک به ده است. یعنی این شخص ۹۰ درصد یا افراد را کوبیده است، ناسزا گفته است این شغل بوده است.
علّت قرار گرفتن غیبت و دروغ در بخش مکاسب
میدانید در کتاب مکاسب یک بخشی داریم به اسم مثلاً فرض بفرمایید غیبت، دروغ. بعضیها میگویند شیخ انصاری به چه علّت در مکاسب و تجارتها و کسبها غیبت را قرار داده است؟ امروز در این فضاهای شبکههای مجازی همه میدانند که یکی از بهترین درآمدها همین است. پول میگیرند یک نفر را خراب بکنند. یک سلسله افشاگری علیه یکی درست بکنند، حالا مهم نیست راست است یا دروغ است، پول میگیرند، هزینههای حسابی میگیرند. به طرف و همسر او دکترا میدهند برای اینکه کپی یک پروندهای را منتشر بکنند. نمونههای آن وجود دارد. عضو هیئت علمی یک دانشگاهی میشود برای اینکه راپورت یک کسی را بدهد. مثلاً یک بندهی خدایی در مورد یک فساد اقتصادی داشت تلاش میکرد. آن مفسد رفته بود پول داده بود، پیدا کرده بود که دیپلم این -از جنگ برگشته است- دو تا تجدید داشته است، اینها را که میگویم واقعی است رفته بود پرونده را پیدا کرده بود، در مجلس منتشر کرده بود که آبروی او را ببرد، آن کسی که این خلاصه برگ برنده را داده بود، این شخص را هیئت علمی یک دانشگاهی کرد. پس محلّ تجارت است.
درست نبودن اعتقاد سیاسی
بخش سیاسی دیوان این آقا ده درصد کلّ دیوان او است و این فرد از شعرای اهل بیت در همین دوران امام رضا و امام هادی (علیهم السّلام) است. بعد نگاه کردم اهل بیت نسبت به ایشان چه تجلیلهایی کردند. ما بودیم چه کار میکردیم؟! ظاهر امر این است که اهل بیت (علیهم صلوات الله) توقّع نداشتند… بله خوب است که آدمها همیشه خوب باشند، از همه نظر خوب باشند، از همهی وجوه خوب باشند ولی نگاه میکردند اگر کسی مشکل سیاسی نداشت وقتی بنده عرض میکنم سیاسی یعنی اعتقاد سیاسی او درست بود؛ اعتقاد سیاسی یعنی؟ یعنی اینکه امام بر حق را میشناخت مثلاً امام هادی، امام رضا (علیهم السلام) امام من هستند، امام اوّل من امیر المؤمنین علیهالسّلام است؛ در ماجرای سقیفه حق با امیر المؤمنین علیهالسّلام است و از آن طرف هم این بنی عبّاسی هم طاغوت است و برای نمونه یک مورد از هجوهای او را عرض میکنم.
مشکل سیاسی نداشت، یعنی دشمن را درست میشناخت، حاکم حقیقی را هم درست میشناخت ولی غرق گناه بود، اهل بیت این آدم را رها نمیکردند، به نحوی برخورد میکردند که اگر من اسم او را بگویم، شما باور نمیکنید که شیعیان وقتی او از دنیا رفت چقدر گریه کردند، عزاداری کردند. این چند نکته را نشان میدهد. یکی اینکه انسان یک قدم در راه اهل بیت بردارد، اهل بیت از او میخرند. این قصّهی معروف را که شنیدید که قاآنی جزء شعرای قاجار است، دیوان او ۱۲۰۰ صفحه است، شما هر چه در این ۱۲۰۰ صفحه جستجو بکنید، هیچ چیزی که برای شما مفید باشید به دست نمیآورید؛ در همهی آن مدح فلان شخص السّلطنه و فلان شخص الممالک است. پول میگرفته است و مدح میکرده است. امروز چطور است که گاهی در مجالس مسئولین متأسّفانه یک نفر میآید خلاصه مدام مدح میکند، آنجا هم همینطور بوده است، شعرا پول میگرفتند، خلاصه از این شعرها میگفتند.
رفتار عالم بزرگ تهرانی با قاآنی شاعر
شما بروید دیوان محتشم را ببینید به جز آن ۱۲ بیت چند تا شعر که مفید باشد پیدا میکند که مدح کسی نباشد. اهل بیت نسبت به بقیه وفی هستند، از رفتار ائمّهی پایانی شیعه این وفی بودن است. کسی یک نقطهی خوب داشته باشد از او میگیرند. ما نیاز نیست مدام تلاش بکنیم. خدا بکند، یک عمل ما را بخرند. این قاآنی وقتی میخواست از دنیا برود به دختر خود میگوید: برو به یکی از علمای بزرگ آن زمان تهران -که اتّفاقاً فامیلی او کنی هم است و از بزرگان کن محسوب میشود- بگو وقتی من از دنیا رفتم، ایشان برای کفن و دفن من بیاید. ایشان میگوید: تو کافر هستی. یک عمری برای زید و عمر و بکر و فلان شخص السّلطنه و فلان خان و فلان خانزاده و فلاه شاه شعر گفتی حالا میخواهی من که مجتهد اوّل تهران هستم به تو نماز بخوانم؟! بگو یک کسی مثل تو را بیاورند و به تو نماز بخواند؛ این میگوید: باشد. یک اتّفاقی میافتد که آن مرد خدا، آن فقیه بزرگوار دختر خود را صدا میکند؛ میگوید: چه شد؟ میگوید: من میخواهم بیایم در نماز او شرکت بکنم. یک چیزی فهمیدم حالا خواب دیده بوده است چه چیزی بوده است حالا من نمیدانم چون نمیخواهم خواب تعریف بکنم. دختر او (دختر قاآنی) میگوید: نمیدانم فقط یک چیزی نوشت، زیر بالشت خود گذاشت. قاآنی این را نوشته بود. البتّه قاآنی در فضیلت اهل بیت شعر هم دارد به نسبت مدّاحیهایی که برای دیگران کرده است مثل همین شاعر. اینقدر مدح این و آن را گفته است، مدح اهلبیت را هم خلاصه به قول امروزیها لای کار زده است، رفته است دو تا شعر هم برای اهل بیت گفته است که ما او را به شاعر اهل بیت میشناسیم. ایشان شاعر شراب هم است، شاعر فحشا هم است. راجع به چیزهایی که بالای ۸۰ سال هم نمیشود آن چیزها را تعریف کرد، شعر گفته است، مدح اهل بیت را هم گفته است، ما میگوییم: شاعر اهل بیت است. میخواهم بگویم اهل بیت به این راحتی از کسی ناامید نمیشدند، او را رها نمیکنند، همین یک قدمی که برداشته باشد.
اضطرار قاآنی در لحظهی مرگ و امید به بخشش خدا
دیدند قاآنی قبل از مرگ خود زیر بالشت خود این را نوشته است، خیلی شعر خوبی است. قاآنی ناامید شد از اینکه آن مجتهد به او نماز بخواند. میخواست آن مجتهد به او نماز بخواند، برای او طلب استغفار بکند، خدا از گناهان او بگذرد، یک عمری خدا به او هنر شاعری داده است، شعر را خرج فلان فاسق و فلان فاجر و فلان پولدار کرده است. نه خرج خدا. یک بیت شعر میگوید، میگوید: (ای خالق لوح و قلم و ارض و سماوات) ناامید که میشود خدا إنشاءالله ما را به این اضطرار برساند،
ای خالق لوح و قلم و ارض و سماوات ما جز سر کوی تو نداریم پناهی
او راست گفته است من الآن دروغ میگویم، اگر من الآن پول در جیب خود نداشته باشم، گوشی خود را نگاه میکنم، شمارهی چه کسی را میشناسم که از این میشود پول گرفت. او دیگر در حال احتضار بوده است. میگوید:
شرمنده از آنیم که در روز مکافات اندر خور عفو تو نداریم گناهی
من خیلی گناه کردم ولی اندر خور عفو تو نیست. «فَعَفْوُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی»[۴]؛
تبلیغ نشدن گناه گناهکاران توسّط اهل بیت
نگاه میکردم در بین شیعیان دوران امام هادی علیهالسّلام از این افراد ناجور زیاد هستند. این خیلی برای ما امید بخش است. برای امثال ما که غرق شهوات هستیم. دیدم اهل بیت اینطور نبودند که اینقدر دست روی بدیها بگذارند. البتّه اهل بیت گناه گنهکاران را تبلیغ نمیکردند. یعنی مثلاً زمان امام هادی علیهالسّلام تأیید نمیشد فقیهی از فقهای خبرگان رهبری برود در کوه با دو تا زن بدحجاب عکس بگیرد منتشر هم بکند. عکس گرفتن به این دلیل بوده است که حالا نتوانسته است مخالفت بکند، در رودربایستی قرار گرفته است؛ گفتند: یک عکس با شما بگیریم، گفته است: بگیرید. امّا اینکه این را در صفحهی خود منتشر بکند، این ترویج گناه است. گناه را ترویج نمیکردند، حالا نمونههای آن را عرض میکنم گناه را ترویج نمیکردند ولی گنهکار را به این زودیها game over نمیکردند.
متوقّع نبودن ائمّه (سلام الله علیهم) نسبت به معصوم بودن شیعیان خود
آن نکتهای که میخواهم عرض بکنم این است که ائمّهی پایانی ما چند تا مثال دیگر هم خواهم زد روی یکی از آنها خواهیم ایستاد و به سرعت اسم میبرم- نسبت به شیعیان توقّع نداشتند که شیعیان معصوم باشند. مثلاً در زمان امام هادی علیهالسّلام یک مردی است که چشم او دنبال این و آن بود. هر کسی را که میدید صیغه میکرد. اگر ما الآن باشیم بشنویم، رفتار ما یک نوع دیگر است. امام هادی علیهالسّلام پیغام دادند که فلانی… خوب شیعه بودند؛ شیعههایی که به سامرا میآمدند، اگر اینها لو میرفتند، شبکهی شیعه لو میرفت؛ اگر لو میرفتند فقط خود او لو نمیرفت. زمان شاه اینطور بود یک خانمی با چند تا از عکس گرفته بود، نمیدانست او میخواست صیغه بشود و آن شخص هم که تحقیق نمیرفت و آزمایش DNA هم که نمیدادند شاید هم دوربین را یک جا گذشته بودند و عکس گرفته بودند؛ آبروی خود شما که نمیرود، ممکن است آن فرد حرام هم مرتکب نشده باشد، صیغهی موقّت خوانده باشند ولی آبروی یک نظام اسلامی را میبری، آبروی یک صنف را میبری. در روایات داریم که حضرت هادی علیهالسّلام به فلان شیعه پیغام میدهد این زنی که میخواهی با او عقد موقت بخوانی این مثلاً دور از محضر شما اهل فحشا است، این هم پایبند نیست، هم راپورت تو را میدهد. بعد شیعیان ما را به این عنوان میشناسند. امّا فلان زن -این را خیلی ناراحت میشوم بگویم یعنی امام معصوم علیهالسّلام شما یک لحظه تصوّر بکنید- در فلان شهر، فلان خیابان، فلان کوچه، فلان پلاک است عفیفه است وضع مالی او هم خوب نیست، با او برو عقد موقت بخوان. توقّع نداشت که شیعهها یک روزه شیعهی صد درصد بشوند. اگر یک کسی یک نقطهی مثبتی داشته است، او را نگه میداشتند. گناه را ابداً ترویج نمیکردند، ولی خط قرمز هم روی شیعیان نمیکشیدند. ما با یک اشتباه از مردم خدایی ناکرده ممکن است روی آنها خط بکشیم. در صورتی که خود من از همه بدتر هستم.
تجلیل امام رضا علیهالسّلام از شاعر اهل بیت
این شاعر اهل بیت که این همه شهره است، خیلی چیزها گفته است ولی آن موقع که پیش اهل بیت آمده است تا وارد شده است امام رضا علیهالسّلام گفته است: ایشان آمد، آفرین شنیدم برای جدّ ما سیّد الشّهداء علیهالسّلام شعر گفتی، آن را بگو. یعنی نه اینکه یک مرجع تقلید برود پیش امام شعر بخواند و بعد امام هم به او صله بدهد. بعد امام میگوید: به تو چیزی خواهم داد که در دنیا و آخرت برای تو مفید باشد. میخواهم امشب بگویم دامن امام هادی علیهالسّلام را بگیرید، رها نکنید؛ امام هادی علیهالسّلام اینطور نیست که فقط افراد ویژه را بگیرد. همهی حرف من این بود. اگر امام هدایت است، هدایتگر بیچارهها هم است. وقتی شعر را خواند، امام لباس خود را درآورد گفت: این لباسی که به تو میدهم، چقدر با آن نماز خواندم، این لباس برای دنیا و آخرت تو مفید است. این لباس را به تو میدهم پول هم داد منتها این لباس ارزش بیشتری دارد. این لباس را به قم برد، ۳۰ هزار سکه فروخت. گفت: تازه یک آستین آن را هم میخواهم. یک آستین آن را کند که آن را داخل قبر خود قرار بدهد. در نهایت هم او را به شهادت رساندند. این آدمی که در مدح شراب گفته بود در نهایت هم در راه اهل بیت شهید شد. بقیهی لباس را هم ۳۰ هزار سکه فروخت.
وفی بودن اهل بیت در مورد محبّان خود
چون زندگی اینها مخفی بود، همان یک بیت شعر سیاسی که میگفتند -که حالا یک نمونهی آن را عرض میکنم- زندگی اینها تعطیل میشد. اگر کسی در راه اهل بیت سیلی بخورد، اهل بیت نمیگذارند که او رها بشود. کسی خود را خرج اهل بیت بکند، نمیگذارند رها بشود. فکر هم نکنیم که حتماً مراجع عظام تقلید و عرفای بالله باید باشیم. نه، هر کجا باشیم، شروع بکنیم خود را خرج اهل بیت بکنیم، آنها وفی هستند، یعنی اینطور نیست که فراموش بکنند. شنیدید امام باقر (صلوات الله علیه) به یکی از همین شعرا وقتی هر چه فرمود؛ اهل خانه هر چه طلا دارید بیاورید وقتی دادند عذرخواهی کرد گفت: ببخشید در دورهای است که وضع ما خوب نیست، بیشتر از این نداریم. اهل بیت وفی هستند. گاهی اسم هدایت و سیر و سلوک و اینها میآید، ما چون ناامید هستیم از اینکه ما مثلاً آقای بهجت و آقای خمینی و اینها بشویم، اصلاً شروع نمیکنیم. اصلاً شروع نمیکنیم برای اینکه ناامید هستیم از اینکه یک دفعه بشویم یک آدم پاک صد درصد. اهل بیت به یک قدم طرف توجّه میکنند. لذا من نگاه کردم دیدم بسیاری از این شعرایی که اینقدر تجلیل شدند و فرمود به لذای یک بیت شعر، شعر را میگویم برای اینکه کسی خود را خرج اهل بیت کرده است، امروز هم اگر کسی میخواهد خود را خرج اهل بیت بکند هم میتواند، انواع و اقسام است. شعر یعنی رسانه. حالا نمونه زیاد باشد عرض میکنم که این آدمی که این حرف را زده است، پای اهل بیت بالاخره زحمت هم کشیده است. اینها را رها نمیکردند و یک طوری اینها را تجلیل میکردند که طرف مثلاً هزار بیت در مدح اهل بیت شعر گفته است، فرموده است: به ازای هر بیت یک خانه در بهشت به او میدهند. اینها سوپر سرمایهدار هستند. یعنی نباید تعجّب کرد که امثال صاحب جواهر و اینها بگویند: ما حاضر هستیم قصیدهی فلان شاعر را بدهند، مثلاً ۴۰ جلد کتاب خود را بدهیم. کسی در راه اهل بیت یک قدم بردارد میدانند اهل بیت میخرند.
قصیدهی شاعر زمان امام رضا علیهالسّلام در مذمّت سلاطین بنی عبّاس
این چه کار کرد؟ یک بیت شعر گفت، یعنی قصیده گفت که دو، سه بیت شعر آن داغ شد، این فراری شد. این شاعر در راه اهل بیت به زحمت افتاد. همین آقایی که در مدح شراب شعر گفته است، با شیعیان دعوا کرده است، دعوای لفظی کرده است اهل بیت این گناهها را… اهل بیت گناه را ترویج نمیکردند ولی روی گنهکار خط نمیکشیدند. این چه گفت؟ این شاعر نسبت به سلاطین بنی عبّاس گفت: -به یکی از این کسانی که زمان ائمّه ظلم کرده بود- اصحاب کهف هفت نفر بودند، هشتمین نفر آنها سگ آنها بود. شما هم تا قبل از این هفت تا بودید، تو هشتمین نفر آنها هستی. یعنی تو دور از محضر شما سگ بنی عبّاس هستی. البتّه این را بگویم که کلب اصحاب کهف گناه نکرده بود، دیگر خدا او را حیوان آفریده بود، تو یک سگ گنهکاری. همین را که گفت، این شعر سیاسی بود دیگر. همین کافی بود.
ارزش داشتن زحمت در راه اهل بیت
یعنی تعجّب نکنید از اینکه یک طیّبی در عمر خود یک بار برائت درست دارد، او را بگیرند و بالا ببرند. چون به پای همان ایستاد. کسی در راه اهل بیت یک قدم بردارد یک نیشی بخورد خیلی ارزش دارد. یکی از اساتید ما میفرمود، استاد ما در داشت از دنیا میرفت گریه میکرد. گفت: من هیچ کاری نکردم. گفتم: شما مدرسه ساختی، مسجد ساختی، خیریه ساختی، بیمارستان ساختی. گفت: بله ولی در راه اسلام سیلی نخوردم. عافیتطلبی باعث میشود که آدم آن لحظهای که باید خود را در مقابل امام خود سپر بکند، سپر نکند؛ اگر این کار را کسی بکند، یک شبه ره صد ساله هم میشود رفت. اینها رفتند. شاعری که شعر در مدح شراب و به تصویر کشیدن روابط جنسی با زنها را در اشعار خود دارد که الآن وجود دارد، یعنی آن ضلالتها الآن موجود است، اینطور بالا رفته است و اهل بیت هم اینقدر او را تجلیل کردند و این یک نمونه نیست.
شبیخون فرهنگی به بیت بزرگان
یکی از نزدیکان ائمّهی ما -زمان امام هادی علیهالسّلام اسم نمیبرم- اهل فسق و فجور بود. این را بدانید که دشمن اگر بخواهد کار فرهنگی بکند، شبیخون فرهنگی بزند از بیت بزرگان شروع میکند. اوّلین نقطهای را که در اسلام زدند، بنی هاشم و بنی فاطمه بوده است، معصومین را که نمیتوانستند دست بزنند، لذا در روایات داریم امام سجّاد (صلوات الله علیه) فرمود: اگر از بچّهه و ابنای صدّیقهی طاهره (سلام الله علیه) کسی باشد که شیعهی ما باشد، همین یکی برای او کافی است. چون برای اینها کارگروه ویژه گذاشتند، یک به یک اینها را خراب بکنند. امروز هم همین است. اگر شما گاهی میبینید از بعضی از بیوت اتّفاقاتی میافتد، برای اینها کار ویژه کردند. برای اینکه میدانند آسیبی که آنها میبینند، عدّهی زیادی را با خود میبرند. یعنی یک امامزاده، یک فرزند یکی از معصومین اگر در مقابل یک امام دیگر بایستد، اثر تخریبی آن خیلی بیشتر است یا مثلاً اهل فسق و فجور باشد (معاذ الله) اثر تخریبی آن خیلی بیشتر است تا یک کسی مثل من، بردی ندارم.
بدتر بودن گناه سیاسی از همهی گناهان
حالا در روضه عرض خواهم کرد متوکّل وقتی ناامید شد از اینکه امام هادی علیهالسّلام را (معاذ الله) به گناه بکشاند. شیطان اینطور است، متوکّل ناامید نبود از اینکه امام هادی علیهالسّلام (معاذ الله) شراب بخورد. شیطان از امام ناامید نیست، وای به حال ما. من اهل حرف زدن اخلاقی نیستم این را به این جهت میگویم که تنبّهی برای خود من باشد. خیلی عجیب است که متوکّل برنامهریزی میکند که امام هادی علیهالسّلام را به گناه بکشاند. یعنی شیطان جنی و انسی آن برای امام برنامه میریزد حالا ناکام ماند ولی او ناامید نشده است از اینکه نابود بکند. وقتی ناامید شد شنید یکی دیگر از فرزندان اهل بیت، پسر یکی از ائمّه ما که اسم نمیبرم این اهل پارتی شبانه و مجلس شراب است. گفتند: این را میبریم در مجلس متوکّل یک بزمی میگیرد، یک سلفی یک عکس چه، خلاصه خبر را منتشر بکنیم، آبروی اهل بیت رفته است. این آدم شرابخور بود، گناهان درجه بندی دارد، گناه سیاسی از همهی گناهان بدتر است. گناه سیاسی را عرض کردم یعنی چه. یعنی در راه امام حق ایستادن و با امام باطل جنگیدن. ثواب این از همهی اعمال بیشتر است، عقاب آن هم از همهی عقوبتها بیشتر است، با شخصیها فرق دارد.
بزرگ بودن گناه خوار کردن امام معصوم از دیگر گناهان
این آدم (یکی از فرزندان اهل بیت) اهل همه کاری بود ولی خود او اهل فسق و فجور بود، دید که الآن اگر به سراغ متوکّل برود، علیه امام هادی استفاده میشود. میفرستادند در خانهی او بیا. متوکّل تو را کار دارد، میگفتند: مست کرده است، بد مست است. بد است، به حضور سلطان بیاید، فردا بیایید. نمیگفتند: دارد نماز شب میخواند. فردا میآمدند میگفتند که: الآن مثلاً نشئهی بعد از عمل یا عمل بعد از نشئگی است نمیدانم تجربه ندارم، نمیتواند بیاید. فردا میگفتند: بیاید. میگفتند: به مجلس قمار رفته است، وعده داده است. نمیگفتند هم نماز میخواند، سه سال طول کشید. سه سال اینها را معطّل کرد، یعنی بدمستی میکرد ولی در خانهی متوکّل نمیرفت، این گناه است؛ حالا شاید هم مستی نمیکرده است، اینطور میگفتند این شخص به این مشهور است. یک گناهی میکرد، یک گناه دیگری را نمیکرد، برگشت از آن گناه دیگر خیلی سخت است. یعنی انسان امام معصوم را خوار بکند یا جبههی حق را خوار بکند این متفاوت است. سه سال گذشت تا متوکّل مرد. متوکّل اینطور شخصیتی داشت. این آقا جد یک گروه مهمّی از سادات شد. همین آقا توبه کرد. سادات زیادی هنوز امروز به لقب او فامیلی دارند همین آقایی که دارم اسم میبرم که من اسم او را نمیبرم.
بزنطی یکی از بزرگترین شاگردان امام هادی علیهالسّلام
اگر کسی خود را در راه اهل بیت خرج بکند، اهل بیت او را بالا میبرند و امام هادی علیهالسّلام اسم رمز این هدایت است. بالامی برد. فقط خوبها را نه، بیچارهها را هم بالا میبرد. برای اینکه بگویم امام گناه را ترویج نمیکرد یک نمونه به شما عرض بکنم. بزنطی به در خانهی امام رفت و خلاصه این نقل اینطور است حالا اگر حافظهی من اشتباه نباشد. حضرت آمد. بزنطی از شاگردان مهمّ اهل بیت است. خیلی آدم مهمّی است حالا وقت نیست که بخواهم توضیح بدهم. یک کتابی هم داشته است که اگر امروز به دست ما میرسید، مثلاً به اندازهی کلّ کتب اربعهی ما بود، جامع بزنطی خیلی کتاب بزرگی بود. مثلاً فرض کنید ۴۰ هزار حدیث داشته است که مستقیم از معصومین نوشته است. گنج است. یک وقت شما میروید این طرف و آن طرف میگردید، حرفهای بیارزش یک نفر مثل من را پیدا میکنید، یک وقتی مستقیم از امام رضا و امام جواد و امام کاظم (علهیم السّلام) نوشتی. البتّه از امام جواد و امام هادی (علیهم السّلام) از او روایتی به ما نرسیده است، اگر هم نقل کرده باشد. مهمان خانهی حضرت بود، آمدن به سامرا به سختی بود؛ حالا شک از من است که سامرا بود یا جای دیگر بود، حضرت فرمود: بزنطی تو امشب پیش من بمان.
تفاوت شیعیان صدر اسلام با شیعیان سه امام پایانی
این هم فرق داشت. فرق او چه بود؟ فرق او این بود که شیعیان صدر امامت ائمّه تا زمام امام صادق علیهالسّلام ائمّه را دیگر معمولاً فوق آن یک فقیه عادل خوب میشناختند، اکثریّت اینطور بودند. ائمّهی پایانی کلاس معرفتی شیعه را بالا برده بودند. یعنی زمان امام سجّاد علیهالسّلام یک شیعه فکر میکرد که امام سجّاد علیهالسّلام پشت دیوار را نمیبیند، میرفتند با امام شوخی میکردند، گاهی ممکن بود دور از جان شما خالی ببندند، امام تذکّر بدهد که نمیتوانی چیزی از امام مخفی بکنی، یعنی الآن ما اگر خطایی هم بکنیم، امام زمان علیهالسّلام در مقابل ما ظاهر بشود، ما دروغ نمیگوییم، من دروغگو هم باشم، دروغ نمیگویم، چون میدانم نمیتوانم. آدم به کسی دروغ میگوید که بتواند به او بقبولاند؛ وقتی ظاهر و باطن برای او یکی است، من نمیتوانم به او دروغ بگویم. این نشان میدهد شیعیان ضعفهایی که داشتند نمیشناختند.
بالابردن سطح معرفتی شیعیان توسّط ائمّهی پایانی
ائمّهی پایانی ما سطح معرفتی شیعه را بالا بردند مثل این جامعهی کبیره که امشب میخواندند. اصلاً معارفی که ما از اهل بیت داریم، عجیب است؛ قبل از آن میگفتند: امام کجا انبیاء کجا؟! نگاه بکنید مثلاً یکی از غلوها زمان امام صادق علیهالسّلام این بود که معلّی بن خنیس گفت: «الْأَوْصِیَاءُ أَنْبِیَاءُ»[۵] امام خیلی بالا است، مثلاً نبی است. بعد امام صادق علیهالسّلام فرمود: این را نگو، غلو است. ما بیزار هستیم از کسی که در مورد ما غلو بکند، مردم میرفتند… مثل اینکه من الآن با شما صحبت بکنم بگویم: در ضمن بنده امام زمان هستم. شما میگویید: این چه کسی است که این را به اینجا آوردند، وقت ما را گرفت. باور نمیکنید خراب میشود. ائمّهی پایانی ما کاری کردند که سطح معرفتی شیعه بالا رفت، دیگر اصلاً اوصیاء، انبیاء است غلو نیست. در همین جامعه داریم «آتَاکُمُ اللَّهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ» خدا به شما چیزی داده است که به احدی نداده است، انبیاء هم نوکر در خانهی شما هستند، این دیگر غلو هم نیست. دیدند سطح معرفتی فرق کرده است.
اثرات بالا رفتن سطح معرفتی شیعیان در زمان ائمّهی پایانی
لذا اگر زراره به خانهی امام صادق علیهالسّلام میرفت، شب میخوابید این حالت به او دست نمیداد که این حالتی که بزنطی به خانهی امام هادی علیهالسّلام رفت و این حالت به او دست داد. چون سطح معرفت… میگوید: امشب مهمان چه کسی هستم. فرض کنید شما بروید در خانهی امام زمان علیهالسّلام مهمان بشوید، بارها این را عرض کردم مثل زرارهها پیش امام صادق علیهالسّلام میرفتند و به راحتی حرف میزدند؛ به بعضی از علمای ما گفتند: آقا امام زمان( صلوات الله علیه) در این خیمه است برو، همهی تن او لرزیده است. نه اینکه بی تقوا بوده است، معرفتی که از امام زمان داشته است، باعث هیبت امام زمان علیهالسّلام میشده است.
علّت صاحب هیبت بودن ائمّهی پایانی
ائمّهی پایانی ما را نگاه بکنید، هم برای امام هادی علیهالسّلام هم برای امام عسکری علیهالسّلام دائم داریم که صاحب هیبت هستند. این هیبت چیست؟ چون شیعیان بیشتر میشناختند، هیبت امام در چشم آنها بیشتر بود. به شما بگویند: یک کسی از اینجا رد شد، یک آدم عادی بود یا بگویند امام زمان علیهالسّلام رد شد. اصلاً واکنش شما فرق میکند.
ارتقای فهم شیعیان کارکرد سه امام پایانی
این بزنطی تا صبح نتوانست بخواند که من مهمان ولی الله الاعظم هستم، امام هادی علیهالسّلام امام زمان او بود. بحث ما این بود که اگر گنهکارها در راه اهل بیت قدمی برمیداشتند، تحویل میگرفت ولی گناه یا خطا را تحویل نمیگرفت. با گنهکار سلفی نمیگرفتند، منتشر بکنند. از گنهکار ناامید شدند ولی ترویج نمیکردند. این تا صبح میگفت: من امروز مهمان چه کسی است، مدام بلند میشد و به سجده میرفت، بلند میشد مینشست. میگفت: بخوابم؟ میگفت: نه امشب حیف است که بخوابم. قبل از نماز صبح میگوید در سجده بودم حضرت یک لگد به من زد. گفت: بلند شو. امیر المؤمنین علیهالسّلام به عیادت صعصعه بن صوحان؛ صعصعه سوپر منی بوده است که زمان امیر المؤمنین علیهالسّلام میفهمید امیر المؤمنین علیهالسّلام ویژه است. زمان امام هادی علیهالسّلام بیشتر شیعیان فرصت کردند –نکتهی دوم من این است- بیشتر شیعیان را ارتقا داده بودند ، ۹۰ درصد شیعیان این معارف را میفهمیدند. یعنی معارفی که صعصهها و اصحاب سر میدانستند، کارکرد سه امام پایانی ما این است که آن «أَشْهَدُ أَنَّکَ … تَشْهَدُ مَقَامِی» دیگر یک بار زیارت رفته باشد میداند وقتی وارد میشود، دست و پای خود را جمع میکند. ما مرقد مطهّر را جسم ظاهراً بیجان میدانیم، دست و پای خود را جمع میکنیم آنجا ادب میکنیم، در محضر امام گناه نمیکنیم. وای به حال زندهی امام. حالا البتّه مرده و زندهی امام فرقی نمیکند، به معرفت افراد است ولی بالاخره ظاهر آن فرق دارد. الآن مثلاً در همین مجلس حضرت حجّت (روحی و ارواح العالمین له الفداء) وارد بشود، حال ما عوض میشود ممکن هم است که حضرت همینها دارد به ما نظر میکند ولی حال ما عوض میشود. فهم شیعیان از مقام ائمّه بالا رفته بود. لذا هتک حرمت به این امام از آن امام ناشناس متفاوت است. یک نفر به یک شخص ناشناس هتک حرمت بکند، کسی که نمیشناسد، مثلاً دارد وارد یک کوچه میشود، نمیداند ممکن است یک حرف بدی هم به طرف بزند، بعد بگویند: فلان شخص بود، بیاید به دست و پای او بیفتد، راحت میگذرند. منتها عالماً و عامداً به یک عظیم الشّأنی جسارت بکنند، این خیلی متفاوت است.
یکی از شنیعترین توهینها در مورد امام هادی علیهالسّلام
یکی از شنیعترین توهینهایی که به ائمّهی ما شده است به امام هادی علیهالسّلام شده است. نقل است که امام هادی (علیه الصّلاه والسّلام) خیلی خدمت کردند. یکی این است که این وجود مستجاب الدّعوهی بزرگوار اگر بیمار میشدند در سامرا که نمیتوانستند کربلا بروند، خود امام مستجاب الدّعوه است پول میدادند کسی زیارت بروند، آنجا برای حضرت دعا بکنند. میخواستند آموزش بدهند دار الشّفاء کجا است و الّا خود امام شفای حقیقی عالم است.
علّت پایینتر بودن مقام ائمّهی پایانی در نزد اهل سنّت
این وجود مقدّس، مبارک که اگر میبینید ائمّهی پایانی ما نزد اهل سنّت قدر قیمتی ندارند به همین دلیل است هر چه گذشته است آشکاتر شده است، تقیّه کمتر شده است، امام رسماً خود را امام میداند، راجع به غاصب حقّ امیر المؤمنین علیهالسّلام و صدّیقهی طاهره (سلام الله علیه) صریحتر هستند. عمومی شده است یک صعصعه و یک ابوذر نیست که این حرفها را میداند. در زیارت غدیریهی امام هادی علیهالسّلام که زیارت آن هم معتبر است و صحیحه است، این است که شهادت میدهم، امام هادی علیهالسّلام در مورد امیر المؤمنین میفرماید: «أَشْهَدُ … أَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِینِ»[۷] کسی که در تو شک بکند، مسلمان حقیقی نیست. اوضاع فرق کرده است. این فرق دارد با زمانی که ائمّهی ما نمیتوانستند بعضی از حرفها را بزنند. امیر المؤمنین علیهالسّلام در نهج البلاغه گاهی تعریف آنها را میکند، اوضاع فرق کرده است.
بیادبی متوکّل
در این شرایط متوکّل ملعون یک عملیات انتحاری کرد. متوکّل خیلی بیادب بود. من ندیدم هیچ یک از بنی عبّاس یک چنین غلطی بکنند، دور از محضر شما که مثلاً پول بدهد ببیند چه کسی بهتر میتواند امیر المؤمنین علیهالسّلام را تمسخر بکند، جشنواره بگذارند. من در تاریخ ندیدم کسی یک چنین غلطی را بکند و احدی از سلاطین بنی عبّاس را به یاد نمیآورم که نوشتند: «شتم فاطمه و شتم علی» به امیر المؤمنین علیهالسّلام و صدّیقهی طاهره (سلام الله علیه) فحش میداد؛ کسی در مورد صدّیقهی طاهره (سلام الله علیه) خیلی باید وقیح باشد یک چنین جسارتی داشته باشد.
یادآوری مرگ به متوکّل توسط امام هادی علیهالسّلام
به او خبر دادند که حالا از بعضی نقلها معلوم است که میخواست امام را هتک حرمت بکند. در بعضی از نقلها است که خبر دادند به متوکّل که در همین سامرا شیعیان زیادی دارند به خانهی امام هادی علیهالسّلام رفت و آمد میکنند؛ از جاهای مختلف میآیند، وجوهات میآورند، اسلحه دارند. لذا گفت شبانه بریزند در خانهی حضرت. خانهی چند امام ما مورد هجوم واقع شده است. اینجا هجوم شبانه است. نوامیس امام علیهالسّلام در منزل هستند. اینها بدون اذن وارد خانه شدند. شاید به همین دلیل بود که وقتی امام هادی علیهالسّلام را داشتند تشییع میکردند، یک کنیزکی پشت سر تابوت حرکت میکرد، میگفت: یا رسول الله «مَا ذَا لَقِینَا مِنْ یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ»[۸] ما از این سقیفه چه که ندیدیم. شاید اشاره به همین هجومهای به خانه بود. به خانه هجوم آوردند. امام هادی (سلام الله علیه) فرش را کنار زده بودند، روی خاک نشسته بودند مشغول عبادت بودند. امام هادی علیهالسّلام که من عرض میکنم یعنی شما (معاذ الله) امام زمان علیهالسّلام را در نظر بگیرید. فهم مردم آن زمان، شیعیان این بود. با همان لباس منزل بدون اینکه اجازه… عرب خیلی بد میدانست سر برهنه بیرون از منزل برود. با سر برهنه با پای برهنه حضرت را کشان کشان مثل جدّشان امیر المؤمنین علیهالسّلام روی خاک کشیدند تا به کاخ آن ملعون بردند. حضرت بالاجبار که وارد کاخ آن ملعون شد، آن ملعون مست نشسته بود؛ گفت سراری را که خاص الخاصهای زمان ائمّهی قبلی میدانستند، این را به باور بچّه شیعهها تبدیل کرده بودند. این یکی از کارهای مهمّ اهل بیت است. میگوید: حضرت به من لگدی زدند من تکان خوردم. «فَرَفَسَنِی بِرِجْلِهِ»[۶] یعنی من را توبیخ کرد. فرمود: صعصعه بن صوحان مریض شد و امیر المؤمنین علیهالسّلام به عیادت او رفت، این در عرش بود. امیر المؤمنین علیهالسّلام من را آدم حساب کرده است و به عیادت من آمده است. آدم به صعصعه حق میدهد. میگوید: امیر المؤمنین علیهالسّلام فرمود: خیال نکنی این برای تو، خاندان تو است. بعداً این عکس عیادت آمدن من را قاب نکنید، سه نسل بعد از تو هم بخواهد پست بگیرد که این فلانی فلانجا یک نفر آمده است، با او دیدار کرده است. من خواستم شیعهی خود را تحویل بگیرم. من به عمل تو کار نداشتم، این را به خود نگیری. چرا؟
خطرناک بودن عُجب
چون این عجب خطرناک است. در روایتی از نبی مکرّم اسلام داریم اگر مردم اهل عجب نمیشدند، خدا اجازه نمیداد مسلمانها گناه بکنند. اگر مسلمین گناه نکنند و بعد معجب بشوند که من گناه نمیکنم، این از اینکه گناه بکنند و توبه بکنند خیلی خطرناکتر است، نابودکنندهتر است. لذا امام میبیند این را مهمان کردیم اصلاً در هپروت است، میروم میگویم دیگر آل بزنطی یک چهارصد سالی آقازاده شدند؛ به خاطر اینکه یک شب در خانهی امام هادی علیهالسّلام بوده است، در حالی که میگوید: حضرت به من لگد زد؛ یعنی من از حالت سجده تکان خوردم، سجدهی من را به هم زد حالا سجدهی نماز شب بود یا مثلاً شکر بود یا هر چیزی بود. فرمود: خیال نکنی، خبری نیست. میخواهم بگویم امام جلوی انحراف را میگرفت و اهل نهی از منکر از محبّان خود بود ولی از گناهان آنها ناامید شدند و این بزرگانی که ما شنیدیم اگر پروندهی خیلی از آنها آشکار بشود، آنها هم اهل خیلی چیزها بودند.
ناشناخته بودن ائمّهی ابتدایی در نظر مردم
روضهی امشب خیلی سنگین است؛ این مقدّمهای که عرض کردم به فهم این روضه کمک میکند. ائمّهی ابتدایی شیعه به خاطر غربتی که داشتند کسی اینها را نمیشناخت. لذا در دروغهایی که به امیر المؤمنین علیهالسّلام بستند مثلاً (معاذ الله) نسبت شرابخوری را ناصبیها دادند. برای ابلهان و بیسوادان آن زمان هم میشد این تهمت را جا انداخت. امیر المؤمنین علیهالسّلام را نمیشناختند. خود خلیفهی دوم شرابخور بوده است و همهی فرزندان او هم شراب خوردند؛ حالا خود آنها (معاذ الله) نستجیر بالله این تهمت را نسبت به امیر المؤمنین علیهالسّلام زدند یا مثلاً قبلاً خدمت شما عرض کردم طرف میآید از ابن عبّاس سؤال بکند، امام حسین علیهالسّلام میآید جواب بدهد میگوید: از شما نپرسیدیم، از علّامه پرسیدم. یعنی نمیشناختند. لذا اگر کسی هم بیادبی میکند، شما یک آدم ناشناسی را نشناسی مثلاً سلام نکنی مثلاً یکی از اولیای خدا را، خوب این فرق دارد با اینکه بشناسی و عالماً و عامداً ظلم بکنی و آدم هتک حرمتی به یک شخصی که جا افتاده است، بکند.
تبیین و تثبیت مکتب توسّط ائمّهی پایانی
ائمّهی پایانی ما با تلاشی که کردند مکتبی را که امام صادق (صلوات الله علیه) تبیین فرمودند، مکتب جعفری را تأسیس فرمودند، مکتب هم از جهت فقهی، هم از جهت اخلاقی، هم از جهت اعتقادی منسجم شد، ائمّهی بعدی ما آن را تثبیت کردند و اعتقادات خاصّ شیعیان خاص را–یکی از کارهای آنها است- به عمومی تبدیل کردند. قبلاً عرض کردیم آنها را نمیخواهم تکرار بکنم مثلاً مناسک را ایجاد کردند مثل این زیارت جامعه. در روز غدیر بود ظاهراً راجع به امام هادی علیهالسّلام و زیارت غدیریّهی ایشان صحبت کردیم. بعد این را به شعار همهی شیعیان تبدیل کردند. وقتی شیعیان زیارت جامعهی کبیره بخوانند، به امام خود میگویند: «آتَاکُمُ اللَّهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ» خدا به شما عطایایی داده است، به احدی نداده است، به انبیاء هم نداده است. بعد برای اینکه این را باور بکنیم در جای دیگر میفرماید که: شما در عرش بودید وقتی پایین آمدید منّت گذاشت به خدا «حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ» «مَنَّ عَلَیْنَا» یعنی علینا و علی الانبیاء و علی الملائکه و علی عالم الوجود نه به ما، یعنی به ما انسانها. چون امام فقط امام ما نیست. قبلاً عرض کردیم امام انبیاء است، امام ملائکه هم است.
اثرات بالا رفتن درک مردم نسبت به مقام امام
خوب وقتی مردم این را میفهمند، نگاه آنها نسبت به امام شبیه نگاهی میشود که ما نسبت به امام زمان علیهالسّلام داریم. شما الآن گاه بکنید در همین کمپ، در همین کوچهها راه بروید از آدمهایی هم که خیلی سواد ندارند، راجع به امام زمان علیهالسّلام بپرسید، بگویید: امام زمان علیهالسّلام اعمال ما را میداند؟ هیچ چیزی نداند میگوید: هفتهای دو بار اعمال ما به محضر حضرت عرضه میشود. دیگر اگر نداند: بیا نزدیک من بنشین. حضرت که آمدند نشستند جامی که در دست داشت را به سمت امام گرفت و تعارف کرد. حضرت امتناع فرمودند. او اصرار کرد. وقتی دید حضرت اهل خوردن نیست، گفت: پس باید مجلس ما را گرم بکنی. دهان من بسته است نمیتوانم توضیح بدهم که یعنی تو وظیفهی چه کسی را به عهده بگیر. اینجا امام هادی (صلوات الله علیه) شنیدید کاری کرد که این مجلس، مجلس یادگاری شد، در منابع اهل سنّت هم نوشتند فرمود:
«بَاتُوا عَلى قُلَلِ الجِبالِ تَحرُسُهُم غُلبُ الرِّجال فَلَم یَنفَعهُم القُللُ»
برای اینها در قلهها قصر سنگی میساختند، سه لایه بادیگارد داشتند. هیچ وقت اینها در خواب و بیداری و دستشویی تنها نبودند ولی لحظهای که عزرائیل آمد، هیچ کدام از اینها برای آنها فایدهای نداشت. حضرت شروع به گفتن از مرگ کرد که برای ما درس است. مرگ ممکن است متوکّل را بیدار بکند. یعنی به یاد مرگ باشید.
اثرات یاد مرگ
پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «وَ اذْکُرُوا الْمَوْتَ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ»[۹] منهدم کنندهی لذّات «وَ مُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ» یاد بکنید یاد مرگ ر؛ دنیای اخیر ما یک طوری است که پناه بر خدا در غسالخانه هم بعضیها دنبال سلفی گرفتن هستند. اگر این فرصت از دست برود، ما خیلی بیچاره میشویم. امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) در نهج البلاغهی خود خیلی از مرگ گفتند. یعنی مردم کوفه را اگر میخواهی درمان بکنی، امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) یکی از درمانها را یاد مرگ قرار داده است. اینجا امام هادی (سلام الله علیه) شروع کردند چند بیت شعر خواندند، امام میتوانست متوکّل را نصیحت بکند، این شعر خواندن خیلی مظلومیّت است. چون او گفت: مجلس ما را گرم بکن، میآمدند برای آنها در آن مجالس آواز میخواندند. حضرت هم شعر خواند ولی شعری که خواند مجلس را به هم زد. آن متوکّل با اینکه مست بود شروع به گریه کردن کرد. البتّه حال بود، مقام نبود. این بیچارهی ناصبی ملعون عذرخواهی کرد امام علیهالسّلام را برگرداندند.
امام سجّاد علیهالسّلام فرمود: یک مجلس نه، «کَانَ یَتَّخِذُ مَجَالِسَ الشُّرْبِ»[۱۰] چندین مجلس شراب ما را با دست بسته آوردند. ناموس پیغمبر را به مجلسی وارد کردند…
* شب شهادت امام هادی علیه السلام مورخ ۱۱ فروردین ۹۶ در بیت حضرت آیت الله باقری کنی
پینوشتها:
[۱] سورهی غافر، آیه ۴۴
[۲] سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸
[۳] الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸
[۴] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸۳، ص ۳۸
[۵] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۵، ص ۲۹۱
[۶] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۸، ص ۹۸
[۷] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۷، ص ۳۶۱
[۸] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۰، ص ۲۰۷
[۹] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۲، ص ۱۰۴
[۱۰] اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۱۹۰