از جمله بیانات تقریر شده حجت الاسلام رفیعی با موضوع شرح حدیث امیرالمؤمنین:
من به عنوان یادگار و به عنوان عیدی امشب کلامی از امیرالمومنین را محضر شما تقدیم می کنم که این کلام نه (9) بخش دارد، اگر عنایت بفرمایید مرحوم شیخ صدوق ابن بابوی در خصال این حدیث را نقل کرده و از قول یکی از دانشمندان اهل سنت به نام شعبی نقل می کند که او گفته این کلام ،
فقَأْنَ عُيُونَ الْبَلَاغَةِ ، چیزی برای بلاغت باقی نگذاشته است.
تكَلَّمَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع بِتِسْعِ كَلِمَاتٍ
امیر المومنین نه تا مطلب فرموده که:
۱: سه تا مناجات است، سه تا حکمت است و سه تا ادب. من امشب این نه کلام را که سه تا سه تا است ، سه مناجات ، یعنی وقتی آدم می خواهد با خدا حرف بزند یاد بگیرد از امیرالمومنین چه بگوید.
۲: سه تا حکمت ، یعنی کلمات حکیمانه .
۳: سه تا مطلبی که نشانه ی ادب است. من در این وقت کوتاهی که حالا حدود سی دقیقه گفتند ، پنج ، شش دقیقه اش هم گذشت این نه مطلب را محضر شما تقدیم می کنم.
خیلی جاها این را نوشتند تابلو کردند، منتشر کردند. کلامی است که بعضی از شارعین کلام امیر المومنین گفتند اگر غیر از این ما از امیرالمومنین هیچ چیزی نداشتیم همین در عظمت آن آقا کافی بود.
من شما را مهمان می کنم شام میلاد ، میلاد امیر المومنین به این نه جمله :
سه مناجات، سه حکمت و سه ادب .
فأَمَّا اللَّاتِي فِی الْمُنَاجَاةِ
اما آن سه تا مناجاتی که امیرالمومنین به ما یاد داده ، خیلی جالب است این را یاد بگیرید یک وقت در دعایتان حتی فارسی اش را ببینید چه می گوید امیرالمومنین ، می فرماید:
اولیش این است :
إلٰهِى كَفىٰ بِى عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً ؛ خدایا این عزت برای من بس است که من عبد تو هستم.
آقا خیلی مهم است آدم عبد خدا باشد . الان سعودی ها عبد آمریکا اند . خیلی از این کشور های منطقه عبد آمریکا اند، عبد عراق اند ، خیلی ها ترس دارند از غربی ها ، ترس دارند از آمریکایی ها .
اگر کسی عبد خدا شد از غیر خدا نمی ترسد و خیلی مقام عبد بودن بالا است. شما در تشهد وقتی شهادت می دهید نسبت به پیغمبر می گویید شهادت می دهم تو عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اول می گویید عبد بعد می گویید رسول. شما ببینید خدا وقتی می خواهد شب معراج پیغمبرش را توصیف کند نمی گوید رسول ما رفت معراج
سبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ
ما عبدمان را عبد در مقابلش مولاست یعنی خدا ، اگر کسی عبد خدا شد از غیر خدا نمی ترسد .
بعضی جوان ها می گویند ما برای چه نماز بخوانیم ، برای چه با آقایان عزیز ، جوان های عزیز حرف زدن با خدا این نشانه ی عزت است . مومن عزیز است .
من یک داستانی برایتان عرض می کنم : هارون الرشید خلیفه ی عباسی که خیلی هم مقتدر بوده، ایشان یک وقتی دل درد شدیدی گرفت مثل مار گزیده به خودش می پیچید خب یک پزشکی داشت به نام بختیشوع ، رفتند آوردند آن هم داروهایی که آن زمان داشت ، حالا الان همین جا الان به یکی بگوییم دلمان درد می کند می گوید نعنا داغ بخور ، یکی می گوید نبات بخور ، یکی می گوید بید مشک بخور ، می دانید مردم زود طبابت می کنند.
بختیشوع آن چیزهایی که به ذهنش رسید گفت بخور، بهتر نشد گفت کار از دست من خارج است من نمی دانم تو را باید چه کار کنم این دل درد طبیعی نیست به نظر من با دعا حل میشود باید یک کسی که خیلی پیش خدا مقام دارد دعا کند تو خوب شوی.
دیدید شما گاهی اطبا خودشان هم می گویند گرچه همیشه دعا باید کرد ولی گاهی می گویند کار از دست ما خارج است .
موسی ابن جعفر علیه السلام بغداد بود فرستادند دنبال آقا ، آقا آمد چه است گفتند : هارون الرشید خلیفه ی عباسی از درد دارد به خودش می پیچد گفتند : یک آدم عزیز پیش خدا مقرب باید دعا کند که ایشان خوب شود . موسی ابن جعفر دعا کرد ولی قشنگ دعا کرد ، گفت خدایا همان طور که ذلت و خواری گناه را به هارون چشاندی با همه ی ثروتش حریف این دل دردش نمی شود.
فأَرِهِ عِزَّ طَاعَتِي
نشانش بده که ما پیش تو عزیزیم ، مقام داریم . آقا دل درد متوقف شد . گفتند : آقا چه کار کردید گفت هیچی من از آن در واقع جایگاهی که پیش خدا دارم ببینید اگر کسی عبد خدا شد می شود عزیز . چون خدا می گوید مومن را عزیز می کنم . توعز من تشا ،امام چرا این قدر عزیز بود امام قدرت به قول آقای مجتهدی می گفت حضرت موسی یک عصا داشت ، امام حتی عصا هم نداشت امام قدرت جسمی داشت پیر مرد هشتاد ساله .
چرا وقتی می گفت امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ، چرا می گفت آبادان باید شکسته شود ، پاوه باید آزاد شود . وقتی حرف می زد مملکت تکان می خورد واقعاً این طور بود .
ما در طول دوران حکومت های گذشته ی ایران شما نگاه کنید همیشه یک سری افراد یا کم سواد یا عرض می کنم قدرت طلب حالا چه در قاجار ، چه در پهلوی ، چه در حکومت های دیگر بر این مملکت حکومت کردند . امام حکومت بر دل ها می کرد چون پیش خدا عبدخدا بود. آقایان عزیز من چون همه ی این نه تا را می خواهم بگویم نباید خیلی توضیح بدهم .
سه تا کلمه ی حضرت در مناجات است ، الهی یاد بگیرید،
۱:إِلَهِي كَفَى بِى عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً
فارسی اش را بگوییم، خدایا من عزت بس ام است که عبد تو هستم.
۲: إِلَهِي كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً
خدایا این افتخار هم برای من بس است که تو رب منی ، پروردگار منی .
خیلی مهم است ، رئیس ما خدا است ، رب ما خدا است ، اله ما خدا است این افتخار دارد، چون شما ببینید آقایان ، خانم ها ، جوان ها به هر چه تکیه کنید مثل خودتان از بین می رود .
کلُّ مَنْ عَلیها فَان
تنها چیزی که قرآن می فرماید می ماند خدا است .
و یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ و الاکرامِ
ببینید ما فان ایم .
الان شما ببینید ما هنوز بعضی تقویم های نودوهفت مان نو است نودوهشت مان آمد .
من هنوز مثل این که چون خاطره ای دارم ازش هنوز مثل این که در گوشم است شنیدم آغاز سال هزاروسیصدوپنجاه وهفت آن سالی که انقلاب شده بود آغاز سال هزاروسیصدوپنجاه وهفت که بعد امام آمد پنجاه وهشت و این ها، الان چهل سال گذشته ، چهل سال ،این واگن دارد می رود مثل این قطار هایی که حرکت می کند .
چون که عمرت برد دیو فازه
بی نمک باشد اعوذ و فاتحه
اکثر شماها که این جا هستید یک مقطعی از عمرتان عبور شده ، پس این افتخار است که خدایا تو رب من باشی چون تو ماندگاری . تکیه به پدر کنی ، به مادر کنی ، به همسر کنی ، به هرچه تکیه کنی مثل کوه یخ آب می شود نمی ماند ، آن که ماندگار است خداست این هم دوم.
سوم: الهی این خیلی مهم است آقایان امشب این را در زندگیتان پیاده کنید.
۳ :الهی أَنْتَ كَما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِى كَما تُحِبُّ.
من یک توضیحی بدهم خدایا تو همانی هستی که من دوست دارم یک کاری کن منم همانی باشم که تو دوست داری .
من یک کم این را بازش کنم شما چه خدایی دوست دارید ، مهربان، است . غفور، است. رازق ، شما یک خدایی می خواهید مهربان و رازق و حلیم و شفیع عیب هایتان را بپوشاند هست. غَفَّارَ الذُّنُوبِ ، سَتَّارَ الْعُیُوبِ ، رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ ، غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ در دعای جوشن کبیر نگاه کنید .
خدایا أَنْتَ، تو كَما أُحِب، همانی هستی که من دوست دارم ، یک کاری کن منم همانی شوم که تو دوست داری .
خدا دوست دارد ما عبدش باشیم هستیم . دروغ نگوییم نمی گوییم. غیبت نکنیم نمی کنیم . عیب هم را بپوشانیم می پوشانیم .
واقعا یک معادله ی نادرستی است مثل این که فرض کنید شما به یک دانش آموزی یا دانش آموزی به معلمش بگوید استاد ، معلم تو همانی هستی که من می خواهم ، باسواد، مدرک دار ، مهربان ، یک کاری کن من هم همانی باشم که تو هستی .
این سه تا کلام در مناجات ،
۱ :إِلَهِي كَفَى بِى عِزّاً، این عزت برای ما بس است عبد تو هستیم ، أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً
۲: إِلَهِي كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً
این افتخار برای من بس است که تو خدای منی.
۳ : تو همانی که من می خواهم خدا کند منم همانی باشم که خدا می خواهد .
نیاییم فردای قیامت بگوییم
يا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ
حسرت بخوریم بر فرصت های از دست رفته.
خب نه تا کلام دارند امیر المومنین به قول بعضی از دانشمندان چیزی برای حکمت و بلاغت باقی نگذاشته.همه ی حرف ها را در همین نه تا زده ، سه تا مناجات بود که گفتم
و أَمَّا اللَّاتِي فِي الْحِكْمَةِ
سه تا نصیحت است، حکمت است .
۱ : قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ
ارزش هرکسی به آن چیزی است که آن را نیکو می شمارد .
ببینید آقایان ، خواهرا هرکسی یک ارزشی دارد خودش را به یک چیزی می فروشد.
عمر سعد خودش را به ملک ری فروخت. در کربلا عده ای خودشان را به پول فروختند، به خرما فروختند. در تاریخ ما آدم هایی داریم که خودشان را به یک چیز اندکی گاهی فروختند . ارزش هر کسی به آن چیزی است که نیکو می داند چی را شما نیک می دانید ، خوب می دانید، مثبت می دانید ، این حرف مهمی است، یعنی چیزهایی که برای انسان ارزش است.
من الان عذر می خواهم از شما بعضی آقا پسر هایمان ، دختر خانم هایمان چقدر به غذایشان به لباسشان به شامپوی سرشان به ارتودنسی دندان هایشان ، شما ببینید الان پنج میلیون، ده میلیون نمی خواهم الان قیمت بزارم الان چقدر است ،ولی میلیونی است دیگر. این دندان پزشکی هایی که دندان های بچه ها را ردیف می کنند باباها می دهند ، بنده خداها ندارند ولی قرض می کند می گوید بچه ام این دندان هایش می خواهم ردیف شود عیب ندارد آقا خدا کند ردیف شود .
کلاس های کنکور من گاهی به دلایلی رفتم آنجا دیدم پدر کاسب است ، معلم است، کارگر است ، پول های سنگین می آید می دهد می گوید بچه ام در این موسسه درس بخواند که مثلا یک رشته ی دانشگاهی قبول شود برای تحصیل بچه اش کلاس کنکور برای دندان ردیفبچه اش دندان پزشکی ارتودنسی به قول امروزی ها ، الان که برای پوست، شما الان بعضی از این داروها برای پوست دختر، برای موی دختر یک خورده موهایش می ریزد میلیونی گاهی هزینه می کند من نمی گویم این ها مشکل دارد زیبایی خوب است، دندان خوب، خوب است، درس خواندن خوب است اما حضرت عباسی برای دینمان چقدر خرج می کنیم ،چقدر کتاب خوب در خانه داریم ، چقدر مطالعه تاریخ داریم شما الان ببینید.
من اخیراً یکی از این رفقا می گفت یک اردویی برده بودیم مشهد از همین قم چهل تا دانش آموز از یک دبیرستان پسرانه می گفت شب شد و دیگر وقت داشتیم در هتل بیکار بودیم گفتیم خب همه تان هرچه موبایل و لب تاپ و آی پد حالا از همه رقمش در آمده بزارید وسط ببینیم چند می شود، همه آوردند گذاشتند ، می گفت حدود دویست میلیون ایشان می گفت این چهل دانش آموز حدود دویست میلیون حالا یک موبایلی هفت میلیونی است یکی سه میلیونی است، یک لب تاپی پنج میلیون یکی چهار میلیون می گفت قیمت حالا به قول خودمان ارزان هم حساب کردیم قیمت نزدیک دویست میلیون این چهل دانش آموز وسایل این طوری داشتند. خب من الان با این ها مخالفت نمی خواهم بکنم عیب ندارد آقا ان شالله استفاده ی درست می شود. پنج میلیون شش میلیون موبایل، لب تاپ، آی پد، چه، چه، چه،آن وقت همین وقتی می خواهد یک کتاب تاریخی، یک کتاب حدیثی ، تفسیری اهمیت نمی دهیم .
پیغمبرخدا رد می شد در کوچه های مدینه دید چند تا بچه دارند بازی می کنند ایستاد فرمود:
ويْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ
وای وای بر بچه های دوره ی آخر زمان از دست باباهایشان گفتند : یعنی چه یا رسول الله یعنی مشرک ها، فرمود نه مسلمان ها ، یعنی چه؟ فرمود: به دنیای بچه هایشان اهمیت می دهند اما به آخرتشان اهمیت نمی دهند . چقدر غصه می خوریم نماز صبح بچه ی مان قضا شود. یک امتحان زبانش یا فیزیکش یا شیمی اش تک بیاورد پنج بار مدرسه می رویم ، می آیییم کلاس می گذاریم. چقدر برایمان دین بچه هایمان مهم است.
پس سه تا کلمه ی حضرت امیر نصیحت است.
۱: قیمت هر شخص به ارزش آن چیزی است که آن را نیکو می شمارد.
۲: مَا هَلَكَ امْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ
هر کسی قدر خودش را شناخت هلاک نمی شود. آقا قدر خودش را آدم باید بشناسد قدر شناسی.
امیر المومنین می فرماید فکر نکن تو همین جسمی هستی که حالا پنجاه کیلو ،شصت کیلو، صد کیلو نه،
و فِیکَ انْطَوَی الْعَالَمُ الْاَکْبَرُ جهانی در آن نهفته است. آقایان ، خواهران در همین عمر کوتاه علامه طباطبایی درست شد . شیخ صدوق با سیصد جلد کتاب ، مرحوم میلسی با صدها کتاب ، در همین عمر کوتاه فرصت ها را نسوزانیم.
فرمود کسی که قدر خودش را بشناسد هلاک نمی شود. قدر ما به غذا و به این مسائل نیست .
امیرالمومنین علیه السلام رد می شد در کوچه های مدینه برخورد کرد با ابی نیزر، ابی نیزر داشت قنات حفر می کرد قنات می کند. ابی نیزر پسر نجاشی است، پادشاه حبشه ی آن روز ، آمد اواخر عمرش مدینه و پیش حضرت علی بود . حضرت دید دارد قنات می کند آمد جلو فرمود کمک نمی خواهی به قول خودمان خدا قوت دست مریزاد . گفت چرا آقا که بهتر از شما ، امیر المومنین آستین ها را بالا زد شروع کرد در کندن قنات ، کمک کردن ، قنات کنده شد آب جاری شد ظهر شد نماز خواند آقا فرمود ابی نیزر ناهار هم داری به ما بدهی یا نه کار ازما کشیدی به قول خودمان چیزی هم داری بخوریم ظهر، گفت آقا یک چیزی دارم ولی خجالت می کشم ، شان شما نیست. چه است ، گفت یک قدری کدو ، کدو حلوایی ها با یک روغن بدبو ، روغنش مانده بوده دیگر درست کردم خیلی خوش مزه نشده به قول خودمان ، آقا فرمود این حرف ها چه است نعمت خداست.
آن وقت حاج خانم سر تا سر سفره رو مرغ و برنج و فسنجان که فردا ظهر خیلی خانه ها برقرار است ان شاالله چیده پلو ماهی و همش می گوید قابل ندارد ، قابل ندارد ، عه این چرا قابل ندارد ، کار تو قابل ندارد یک حرف دیگری است این ها نعمت خدا است ، قابل ندارد تحقیر نعمت است، قابل ندارد عدم شکر است، برای چه قابل ندارد مگر تو این برنج انت تذهبون مگر تو این نان را درست کردی . آقا فرمودند این حرف ها چه است بیار. آقا میل کردند منظورم اینجاست بعد رفتند دستشان را شستند گذاشتند روی شکمشان فرمودند وای وای بر کسی که حرام وارد این شکم کند حالا ما با این کدو حلوایی هم سیر شدیم . واقعا این طور است امروز ها در جامعه ببینید من انکار مشکلات اقتصادی نمی خواهم بکنم ، انکار ضعف دولت را نمی خواهم بکنم ، انکار ضعف مدیریت در کشور را نمی خواهم بکنم ، همه ی اینها باید اصلاح شود . فشار هایی که روی مردم است دختر، پسر ، جهیزیه . ولی یک نکته ای را نادیده نگیریم خودمان هم سخت می گیریم، خودمان هم سخت می گیریم. وقتی سقف جهاز را گذاشتی پنجاه میلیون ، صد میلیون دختر می ماند . وقتی سقف مهریه را بالا، سقف عروسی حتما در تالار ، من یادم است زمان ما اکثر عروسیها در خانه بود، حالا تالار ها به ما ایراد نگیرند که شما کسات کردید بازار ما را نه بگیرید آنجا، ایرادی ندارد. اکثر عروسی ها در خانه بود یک مقداری کار را سخت کردیم ، سنگین کردیم ، الان هم که گرانی است شما با یک نان سنگک ممکن است سیر شوی . من آدم می شناسم الان در همین قم ، تهران ثروت های کلان اما نمی تواند بخورد یعنی فکر نکنید فقر آخر مشکلات است، مشکلاتی بعضی ثروتمندها دارند که یکی اش را فقیر ها ندارند . آدم قدر خودش را باید بشناسد . قدر ما اگر فقط این بچه ها دیدید که هنوز بعصی ناهار نخوردند مامان شام چی داریم، شام نخورده فردا ظهر چی داریم ، همه دقدقه شان بخور بخور است خوردن است .
امیر المومنین می فرماید: کسی که همه دقدقه اش فقط خوردن باشد ارزشش به اندازه ی محصولات شکمش است، بله این حدیث است.
من كانَ هِمَّتُهُ بَطنَهُ
کسی که همه ی هم و غمش این شکم است ،
قيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ
خدا رحمت کند آیت الله عظمی حاج سید احمد خوانساری که همین حرم دفن است بروید سر قبرش. نود وخورده ای سال عمر کرد لاغر، نحیف. آقای مهدوی کنی می فرمود ایشان خیلی غذا کم می خورد . یک کاسه ماستی شب می خورد به او می گفتیم که آقای خوانساری مرغ، برنج ،گوشت چرا نمی خوری ، می گفت شکم را بکنم قبرستان این چیز ها ، خودم را حامل مواد غذایی زاید بکنم خب همین کافی است من بدنم تامین می شود ، نودو خورده ای سال عمر کرد . این یک مقداری الان این تشریفات، این تجملات، این چشم و هم چشمی ها سخت کردیم قبول کنید زندگی را خودمان یک مقدار زیادی برای خودمان سخت کردیم .
مصرف ما در بعضی از امور مثل انرژی، مثل بنزین ، مثل نان ، مثل مواد غذایی مصرف کشور هشتاد میلیونی ما در بعضی از امور به پای هندوستان می رسد، نزدیک یک میلیارد جمعیت. خیلی اینها باید دقت شود ارزش هرکسی به اندازه ی آن خودش را بشناسد
ما هَلَكَ امْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ
کسی که خودش را بشناسد هلاک نمی شود .آخریش
الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ
هرکسی شخصیتش زیر زبانش است . زبان، زبان ، زبان .
بیشتر گرفتاری ها مال زبان است.
خب شش تا از کلمات حضرت علی را گفتم . علی علیه السلام امیرالمومنین سه تا مناجاتش را گفتم ، سه تا حکمت و نصیحتش.
اما سه تای آخر را به شرط یک صلوات بر محمد و آل محمد عرض می کنم .
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
أمَّا اللَّاتِي فِي الْأَدَبِ
این سه تا هم درباره ی ادب است ، سه تای اول مناجات بود ، سه تای دوم نصیحت بود ، سه تای سوم مال ادب است. فرمود:
احْسِنْ اِلی مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَمیرَهُ
به مردم احسان کنید می شوید امیر مردم .
اصلا بگذارید این طوری بگویم برایتان، این سه تای آخر این را می خواهد بگوید ، ما نسبت به دیگران یا امیریم یا اسیریم یا نظیر.
خوب گوش بدهید شما الان نسبت به من ، من نسبت به شما ، شما نسبت به برادرت ، پدرت هر کسی ، نسبت ما با دیگران سه جور است ، امیر ، اسیر ، نظیر ، یعنی چه ؟
اگر به مردم احسان کنید می شوید امیر ، همش باید تشکر کند از شما ، می گوید خیلی ممنون شما یک حالت بالاتری دارید.
اگر دست پیش مردم دراز کنید می شوید اسیر ، همش باید خجالت بکشید وام از این گرفتم، این ضامنم شده، این به من قرض داده است .
اگر نه احسان کنید ، نه احتیاج می شوید نظیر ، الان من و شما خیلی هایمان نظیریم ، یعنی نه شما به بنده چیز دادید نه من همدیگر را نمی شناسیم .
بیشتر مردم نسبت به هم نظیراند یعنی بی باراَند.
حضرت می فرماید: در این سه تای آخر
۱:اَحْسِنْ اِلی مَنْ شِئْتَ، به مردم احسان کن می شوی امیر مردم.
۲:وَ احْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ، همش به مردم رو بیانداز می شوی اسیر مردم .
۳:نه رو بیانداز و نه احسان می شوی نظیر .
این نه کلام امیرالمومنین که در مناجات و حکمت و ادب بود ، در خصال مرحوم صدوق است در فضاهای مجازی هم اگر یک کلمه اش را بزنید مثلا همین
إلٰهِى كَفىٰ بِى عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً
یک کلمه اش دو کلمه اش را بزنید کلش با ترجمه اش می آید می شود استفاده کرد .
* سخنرانی در حرم کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها سال 97 شام میلاد امیرالمومنین
پایان