در این بخش به بررسی آموزههای زندگی حضرت زینب علیهاالسلام می پردازیم:
زندگی حضرت زینب سلام الله علیها، قبل و بعد کربلا خیلی مبهم است، یعنی تاریخ منعکس نکرده خیلی که ایشان قبل و بعد از کربلا چگونه بوده برنامهی زندگیشان. بیشتر حوادث و اتفاقاتی که از زندگی ایشان ما میدانیم مربوط به کربلا است. نویسندگانی هم که درباره ی ایشان کتاب نوشتند اکثرا به همین جریان کربلا پرداختند.
خدا رحمت کند مرحوم فیض الاسلام که همین نهج البلاغه را جمع آوری و ترجمه کرده ، ایشان یک بیماری گرفت و نذر کرد اگر شفا پیدا کند یک کتاب راجع به حضرت زینب بنویسد ؛ بعد که خوب شد یک کتابی نوشت به نام “خاتون دو سرا” تو بازار هست این کتاب را راجع به حضرت زینب نوشت. مرحوم آیت الله آقا سید مهدی قزوینی هم که در قم بدنشان دفن شد و بعد از چند سال بدن سالم بود و منتقل کردند به عراق و کربلا، ایشان هم کتاب های خوبی دارد یک کتاب قطوری دارد به نام “زینب از گهواره تا گور”، ایشان هم در آن کتاب خوب بحث کرده راجع به حضرت زینب سلام الله علیها. البته اهل سنت هم راجع به حضرت زینب کتاب دارند. مثل این دکتر عایشه بنت شاطع که اهل مصر است و مفسر قرآن است ، چند تا تفسیر نوشته تفسیرهایش هم غالبا تفسیر روز هست. ایشان هم یک کتاب دارد ، که تو بازار هست ترجمهی فارسی شده عربیش هست ” زینب بَتَلُ کربلا ” ترجمه ی فارسیاش هست” زینب قهرمان کربلا “.
بعد از کربلا ظاهرا ایشان یک سال بیشتر زنده نبود، اما کجا چگونه از دنیا رفته و دفن شده تو کتاب ها نیامده، اینهایی هم نوشتند و می خوانند غالبا روی حدس است . سه جا محل دفن و وفات ایشان نقل شده . یکی در مصر ، که گفتند بعد از کربلا دیگر ایشان تو مدینه نماند چون مدینه خیلی جو سنگینی داشت. در مصر از دنیا رفته آنجا به خاک سپرده شده، البته آنجا الان حرم دارد صحن و سرا دارد. مرحوم آیت الله مرعشی هم معتقد بودند حضرت زینب تو مصر هست ، جای دوم ؛ در شام هست که حالا بازگشت حضرت زینب از مدینه به شام این به چه صورتی بوده و آنجا باغ داشتند آنجا امکانات داشتند شوهرش به خاطر وضعیت جسمی .. چون بعد از کربلا خیلی اذیت می شد به خاطر وضعیت روحی آوردنش اینجا که مقداری آب و هوای بهتری داشت که مثل مرحوم آیت الله مرعشی می گفتند زینب کبری خاطره ی خوشی از شام نداشته به شام بر نمی گشت. ولی در عین حال بعضی اقایان و بزرگان هممعتقدند نه، شام دمشق نبوده اطرافش بوده همین تایی که الان قبرشان هست که به هرحال مسلم اینجا قبر دختر امیرالمومنین است . منتها بعضی ها می گویند ام کلثوم در اینجا هست و حضرت زینب در مصر. بعضی هم معتقدند حضرت در همین جا هست. چون اینهارا گاهی به ام کلثوم زینب صغری هم می گفتند شاید این اتفاق موجب اشتباه شده. جای سوم هم در مدینه بعضی گفتند نه ایشان درمدینه ماند و از دنیا رفت در بقیع به خاک سپرده شد.
لذا این ابهام تاریخ است و جای هیچ توقع هم نیست . من بارها تو منبرها گفتم اینها که امامزاده اند و افرادی هستند که رتبه شان از امام پایین تر است. امام مثل امام رضا که ولیعهد بوده تو ایران سه سال، شهادتش دو تا روایت دارد ؛ هم آخر صفر هم ۲۳ ذیقعده. مثل حضرت زهرا که تنها یادگار پیامبر است چند تا روایت دارد شهادتش؛ حالا دوتا را ما برای مردم گفتیم. من یک وقتی جمع آوری کردم نزدیک ده تا روایت دارد. سوم ماه رمضان دارد، شش ماه بعد دارد، طبیعی است که تاریخ تو این مسائل ابهام داشته باشد مهم هم نیست. به هرحال هم باید به مصر رفت زیارت کرد هم شام را باید زیارت کرد وهمه ی اینها محل زیارت حضرت زینب سلام الله علیها هست. ما امزاده هایی که چند جا قبر دارند زیاد داریم ؛ مثل حضرت حمزه ، هم قم هست هم شهر ری هست هم کاشمر هست. مهم این است که ما این شخصیت را بشناسیم.
راجع به حضرت زینب دوتا مطلب را خدمت شما عرض میکنم خوب دقت کنید:
مطلب اول: چندتا حدیث داریم ، سه تا ویژگی است اگر در کسی باشد خیر دنیا و آخرت دارد، نجات دنیا و آخرت دارد، آرامش تو زندگیش هست ، اگر کسی این سه تا را داشته باشد اسمش جزو صدیقین است. صدیقین خیلی مهم هستند چون می دانید بهشت آن چهارتا رتبه ی اولش ، اولیش مال نبیین است بعد مال صدیقین است بعد مال شهدا و بعد صالحین است. آیه قرآن است : منَ النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین . صدیقین بعد از نبیین هستند. صدیقین مثلا علی ابن ابیطالب صدیق است . حضرت مریم صدیق است حضرت زهرا صدیق هست . حدیث داریم خدا به پیغمبرش شب معراج فرمود اگر کسی این سه تا ویژگی را داشته باشد؛ اَکتُبُه منَ الصِّدیقین ؛ من اسمش را جزو صدیقین می نویسم انقدر این سه تا مهم است. خیلی از آقایان هم این را بحث کردند که آرامش چجوری به دست می آید ،چون می دانید الان خیلی اضطراب زیاد شده خیلی نگرانی زیاد شده مریضی حوادث وقایع، اگر بخواهیم آرامش داشته باشیم یک فرمولش این سه تا است؛ این سه تا را من می خواهم تو زندگی حضرت زینب برای شما میاده کنم یعنیاگر بخواهیم زینب کبری را معرفی کنیم این مثلث سه ضلعی که الان می خوانم روایاتش را معرفی نامه ی حضرت زینب است .
حالا این سه تا چیه که اگر کسی داشته باشد خیر دنیا و آخرت دارد آرامش دارد؟ فرمود:
۱. الرِّضاءُ بقَضاءِ الله ، یکی به قضای خدا راضی باشد.
۲. الصَّبرُ علی بلاءِ الله ، صبر بر مصیبت و حوادث .
۳. الشُّکرُ علی نَعماء الله ، شکر بر نعمت های خدا.
رضا و صبر و شکر
یعنی آدم راضی باشد صابر باشد شاکر باشد. چرا این سه تا را گفتم؟ چون این ها هرسه مقابلش نقطهی سقوط است، اگر آدم راضی نباشد می شود شاکی. شاکی هم که بشود خدا خوشش نمی آید .اگر آدم صبور نباشد می شود جَزوع، هی جزع و فرع می کند کفر می گوید . اگر آدم شاکر نباشد مقابل شکر کُفران است ،یعنی راضی صابر شاکر اگر کسی نباشد نقطه ی مقابلش می شود شاکی جزوع ناسپاس.
عزیزان! دنیا ناملایمات دارد ، فراز و نشیب دارد کم و زیاد دارد . شما کسی پیدا کنید بگوید من درد ندارم. پولدار یک جور فقیر یک جور بی سواد یک جور عالم یک جور . کار هم ندارم دلیل اتفاقات چیه؟ شاید ما مقصریم . کسی که تند برود تصادف بکند بچه ش را از دست خودش مقصر است . کسی که بی دقتی می کند مثلا تو خانه گاز می گیرند و خفه می شوند چند نفر خب خودش بی دقتی کرده . کسی که تو غذا احتیاط نمی کند دیابت می گیرد یا قلبش می گیرد چربی می گیرد ، من علتش را کار ندارم. وقتی اتفاق پیش آمد به هر دلیلی هرکه مقصر باشد ، بعضی ما مقصر نیستیم زلزله می شود ، بعضی هم عامل انسانی توش هست انسان اگر رضا و صبر و شکر تو زندگی اش باشد این عامل آرامش و رشد و ترقی است .
راضی به معنای این است که ؛ ما از آینده خبر نداریم ، ائمه ی ما خبر داشتند چون ظرفیتش را داشتند حضرت زینب هم خبر داشت ، خیلی از مطالب را می گفت عالمه ی غیر معلمه هست. معنای رضا این است : حوادثی که در زندگی پیش می آید ،رضایت معنایش این نیست که انسان منفعل نباشد بنشیند هربلایی سرش بیاورند ،معنایش این است اگر حادثه ای اتفاق افتاد جزع و فزع نکند ناشکری نکند ناسپاسی نکند.
حالا این سه را بیایید تو زندگی حضرت زینب برایتان بگویم ، حضرت زینب کیست؟ راضیه ، صبوره ، شاکره، مظهر رضا و صبر و شکر . خب شما نگاه کنید کربلا را ببینید. یک زن و این همه مصیبت این همه اتفاق این همه حادثه ، یک جا شکوه کند گله کند ، من خیلی ناراحت می شوم بعضی ها در شعرهایشان می گویند زینب بیچاره ، این حرفها چیه ؟ زینب چاره ساز عالم بود. شب عاشورا وقتی شروع کرد لرزیدن ، امام حسین آن شعرها را خواند که نشان می داد فردا شهید می شود خیلی لرزید خیلی اشک ریخت. ابی عبدالله یک تقاضا از او کرد ؛ فرمود: یا اُختاه ! اصبری، خواهرم صبور باش. صبور باش هنوز اتفاقی نیفتاده تو خودت را باختی. یک جمله گفت : سَتَجدُنی صابرا، برادر من را صبور می یابی . تمام شد . واقعا هم تمام شد . شما روز عاشورا ببینید تو تمام قصه های کربلا هرکجا پا می گذارید اسم رباب نیست . به ما می گویند چرا از ام کلثوم صحبت نمی کنید ؟ خب تو کربلا اسم ام کلثوم زیاد نیست ، حضرت سکینه فقط یک مصیبتی ازش نقل شده . ام کلثوم فقط وقتی رسیدند مدینه یک شعری ازش نقل شده . مدینهَ جدِّنا لا تَقبَلینا ، اشعاری خواند . اما حضرت زینب ، از صبح عاشورا شروع کنید از شب عاشورا همه جا اسمش هست. امام حسین پیراهن می خواهد نمی آید بگوید ام کلثوم، بگوید سکینه ، می گوید یا اُختاه ایتینی بثوب …خواهرم آن پیراهنی که مادرم برایم بافته پیش توست بده من بپوشم. طفل شش ماهه را می خواهد به مادرش نمی گوید ، نمی گوید یا رباب ! می گوید: یا اُختاه ناوِلینی وَلَدیَ الصَّغیر ، بچه ی کوچکم را بده من خداحافظی کنم. میدان می خواهد برود وداع، حضرت زینب. شهید می شود تو میدان بالای بلندی تَل، حضرت زینب ، کنار بدن قاسم می آید، حضرت زینب ، کنار بدن علی اکبر می آید ، حضرت زینب. از نهر علقمه بر می گردد حضرت زینب. نه تنها خودش راضی و صبور و شکور بود بقیه را هم صبر می داد.
امام سجاد ولی الله است حجت خدا است یادگار امام است . صبح یازدهم داشت جان می داد واقعا داشت غالب تهی می کرد . چون انقدر حجت خدا هست دیگر . یک وقت مثلا یک مفسر قرآن می بیند قرآنی روی زمین است آتش می گیرد. می بیند یک آیه قرآن زیر دست و پا هست عصبانی می شود؛ او می فهمد قرآن یعنی چی !من حواسم نیست قرآن روی زمین هم می گذارم ، ولیِّ خدا می فهمد بدن ولیِّ خدا رو زمین بودن یعنی چی؟ بدن ولیّ خدا زیر سُم اسب بودن یعنی چی؟ سر ولّی خدا بالای نیزه بودن… واقعا داشت غالب تهی می کرد که وجود مقدس زینب کبری آمدند فرمودند: عزیز برادر ، ما لی اَراکَ تَجودُ بِنَفسِک؟ تو چرا داری جان می دهی؟ بعد آرام آرامش بهش داد گفت اینجا قبر می شود اینجا زیارتگاه می شود مردم می آیند اینطور نمی ماند، این بدن ها دفن می شوند همین که الان می بینید برای کربلا الان چه سر ودستی می شکنند .جان ولّی خدا را نجات داد. چندجا به داد ولیّ خدا رسید یکیش در همین قصه بود.
این رضا و صبر است ، عرض کردم ماها یک مقدار اتفاق برایمان می افتد خودمان را گم می کنیم.
وارد مجلس ابن زیاد شده ، خدا رحمت کند میرزای شیرازی یک روضه خوانی این روضه را می خواند ایشان خیلی ناراحت شد گفت : کافی است همین کافی است بگذار برای همین گریه کنیم چون روضه را نباید زیاد خواند روضه را باید فهمید. اگر روضه درک بشود یک روضهی دروغ هم لازم نیست آدم بخواند . انقدر مصیبت های ائمه سنگین است کسی درک کند، هیچ لتزم نیست آدم دروغ قاطیش کند.
روضه خوان گفت : دَخلَت زینبُ بنتَ علیِّ علیاِبن زِیاد و عَلَیها اَرذَل ثِیابَها. یعنی دختر علی را با لباس های مندرس در این مسیر خب لباسها مندرس شده بود با چهره ی آفتاب دیده آوردند جلوی ابن زیاد ، مشروب خوار با آن سابقه ی مادرش و مشهوریتش . میرزا گفت آقا بس است این خیلی مصیبت است بگذار من حق این را ادا کنم. برای این گریه کنم بعد ادامه بده.
بعد این را گفت: گفت شما می دانی زینب را آوردند جلو ابن زیاد یعنی چی؟ این زینبی است که وقتی کنار قبر پیغمبر می خواست برود هفت نفر محرم دورش را می گرفتند ، تازه کنار قبر پیغمبر آن شمع رو قبر هم خاموش می کردند حجم بدنش را کسی نبیند . آن وقت حالا این زینب را مقابل این ابن زیاد بیاورند این خیلی مصیبت است . گفت: لذا آن همسایه ای که توی مدینه داشتند گفت من سالها تو خانه ی همسایه امیرالمومنین بودم ولی دخترش را ندیده بودم . درک این مسائل درک این مصائب حساس است. این صبور بودن .و تو این مجلس رو کند به ابن زیاد بگوید : ما رایتُ الّا جَمیلاً، ما ناراحت نیستیم . کربلا برای ما زیبا است.
من یک دهه تو مشهد رو این ، ما رایتُ الّا جَمیلاً صحبت کردم . خدا رحمت کند مرحوم طبرسی یک مجلسی داشتند در مشهد جمعیت هم زیاد بود یک دهه روی جمیلا ..گفتم چرا حضرت زینب گفت کربلا جمیل است ؟ شما نگاه کنید کجاش زشت است ؟ کربلا همش جمیل است: اخلاصش، بندگی اش، ایثارش، فداکاری اش خداحافظی هایش، شعرهایش، دعا کردن هایش ،قرآن خواندن هایش، همه جمیل است. مناجات امام حسین تو قتلگاه ، اینها زیباست ما رایتُ الّا جَمیلا. این صبوری و این رضا و این شُکر. این بخش اول عرض من. حالا دومی هم می گویم.
وارد مجلس یزید شد. خب مجلس ابن زیاد کوفه بوده تقریبا دو سه روز بعد آمدند اما شام ، بعد از بیست روز آمدند شما فکر کنید یک کاروانی سوار بر مرکب بیست روز ، شما یک روز دو روز با اتوبوس می روی کربلا تو هتل می رسی هرچه لباس داری می گذاری کنار می گویی خاکی شدم ، تازه با ماشین و امکانات. بیست روز یک کاروان از کربلا آن هم از شهر موصل شهرهایش در ناسخُ التواریخ نوشته شده من جای دیگر ندیدم . ایشان یکی یکی نوشته که وارد چه شهری شدند کجا استقبال شد کجا در را بستند ؟ اکثرا نوشته شهرهای بین راه برخورد منفی کردند با اینها. بعضی جاها اصلا دروازه را بستند راه ندادند. یک همچین وضعیتی وارد مجلس یزید شده خب بعد از ۲۰ روز چهره های آفتاب دیده گرما بوده در فصل گرم عراق ، تقریبا آخرهای شهریور بوده. فصل گرما لباس های مندرس شده خسته گرسنه تشنه ، وارد مجلس یزید شدند یزید هم این جلسه را تقریبا جلسه رسمی کرده بود ، سران یهود را دعوت کرد مسیحی ها را دعوت کرده بود سفیران را دعوت کرده بود مسئولین را دعوت کرده بود سُفرای روم را دعوت کرده بود .
خدا حفظ کند آقای فاطمی نیا را، می گفت من یک بار رفته بودم مسجد دمشق مسجد اُموی گفت دیگر هم نمی روم چون حالم بد می شود ، از درِ آنجا وارد می شوم نگاهم می افتد به آن وسطی که اهل بیت را وارد کردند و این افراد پلیدی مثل یزید و دیگران دور تا دور نشسته بودند . این را می خواهم عرض کنم ؛ تو مجلس ابن زیاد این هم تو مجلس یزید. این همه آدم وارد شد قبل از اینکه صحبتی بشود اولین حرفی که زد که حالا خانوم ها خوب دقت کنند رفت رو موضوع حجاب ، گفت: اَ منَ العدل یابنَ الطلَقاء؟ ای یزید این عدالت است زن های تو پشت پرده باشند اما دختران پیغم جلو چشم نامحرم وارد مجلس تو بشوند ؟ تخديرك حرائرك ، پرده زده بود برای ناموس خودش زن ها را پشت پرده برد، آل الله را وارد مجلس کرده بود. ببینید تو این محلس دارند به سر امام حسین جسارت می کنند تو این مجلس طناب بستند به دست اینها اما حضرت زینب از هیچی نگفت مارا اذیت کردند مارا زدند مارا گرسنه نگه داشتند مارا تو خرابه.. فرمود : چرا مارا جلو چشم نامحرم آوردی؟ ما دختران پیغمبریم ما آل الله هستیم.
خدا رحمت کند آیت الله خزعلی را ، من شب یازدهم محرم بیت آقا منبر بودم آمدم پایین ، خب رفتیم برای شام، ایشان خیلی ناراحت بود حالا من دیگر یادشکردم امروز، گفتم آقا شام بخورید ، گفت من امشب آب از گلویم پایین نمی رود ، گفت شما آقای رفیعی نمی دانی امشب چه شبی است ؟ ! شب یازدهم سخت ترین شب تو تاریخ بشر برای اهل بیت است ، فرمود شب عاشورا امام حسین بوده ابوالفضل بوده قاسم بوده سخت بوده ولی فرمود امشب اگر عمه ی سادات جان می داد تو کربلا حق داشت . یک کسی که شش تا برادرش رو زمین افتاده ، هفت تا برادر زاده ، چهارتا پسرهای امام حسن ، دوتا بچه های امام حسین علی اکبر علی اصغر، چندتا از بچه های عقیل بچه عموهایش دوتا بچه های خودش ، بیماری امام سجاد، بچه های پخش تو بیابان.
با همه ی این اوضاع من بارها گفتم الان خود شما تصدیق، ما اگر پدرمان از دنیا برود بچه مان مریض شود و یک گرفتاری داشته باشیم هی نگاه می کنیم عه ممازمان امشب دیر شد مسجد نرسیدیم مریض داشتیم یا باید می رفتیم بهشت زهرا ، یک مشکل اینطوری . یک همچین کسی با این همه مصیبت آن شب نماز شبش را ایستاد خواند که امام سجاد می گوید من یک وقت دیدم تو این جَو عمَّتی تُصلّی مِن جُلوس ، دیدم عمه جانم دارد نماز شب می خواند منتها می گوید دیگر پاهایش گیر نداشت نشسته می خواند. می گویو تصلّی من جلوس دیدم پاهایش توان ندارد نشسته می خواند. بشکسته دلی نشسته می خواند نماز.
این شخصیت زینب کبری است با این ویژگی ها و خصوصیات. این بخش اول عرائض من . پس چی شد بخش اول؟ صفت رضا و صبر و شکر. ما که نمی خواهیم فقط قهرمان پروری کنیم تعریف کنیم نه ، ما یاد بگیریم کمی این شکوه ها و گله ها و ناسپاسی ها و مقایسه کردن هایمان را طلبکار بودن هایمان را از خدا کم کنیم.
ببینید این حدیث قدسی است این حدیث را هروقت می خوانم خودم ناراحت می شوم بهم بر می خورد. من دو سه روز قبل تو قم رفتم زندان برای زندانی ها سخنرانی خب نزدیک هزار دوهزارتا ؛ خیلی غصه خوردم شاید دوسه برابر شما جمعیت تو زندان نشسته بود همه هم جوان. هرچی نگاه کردم همه بین ۱۸ تا ۲۵ یعنی شاید مثلا آدم ۳۰ سال ۳۵ سال ده تا تو اینها نبود .
خب میروم گاهی بعضی زندانها برای سخنرانی. خب چه بگویم برای اینها؟ این حدیث را خواندم برای شماهم خواندم. خیلی ها فطرتشان پاک است و گناه ندارند، این گیر افتاده یک موتور دزدیده حالا آوردنش زندان، یک مواد مخدر داشته یا یک فحشا مرتکب شده ، حرف می زدی اشک می ریختند بعضی ها حبس ابد بودند من خیلی غصه خوردم. این حدیث را برایشان خواندم ؛ گفتم: ببینید خدا در این حدیث قدسی می فرماید:
یابن آدَم ما اَنصَفتَنی! ای انسان با من بی انصافی می کنی !چرا بی انصافی می کنید؟ ما چه بی انصافی با خدا کردیم ؟ گفتم خدا خودش گفته یابن آدَم ما اَنصَفتَنی! أَتَحَبَّبُ إِلَيْكَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ إِلَيَّ بِالْمَعَاصِي ، من به تو محبت می کنم با نعمت ، تو من بدی می کنی با گناه ، این بی انصافی نیست؟ الان بابای شما به دانشجویی پول بدهد بگوید برو کتاب بخر این برود مشروب بخرد سیگار بخرد ناراحت نمی شود؟ نمی گوید بچه چه بی انصافی؟ می گوید من به تو نعمت دادم باهاش عبادت کنی گناه کردی؟ من به تو چشم دادم به نامحرم نگاه کنی؟ من به تو زبان دادم دروغ بگویی؟ من به تو دست دادم دزدی کنی؟ یا دستگیری کنی! خیلی رویشان اثر گذاشت این جمله. گفتم ببینید من هیچی بهتان نمی گویم فقط این یک روایت را همین یک کلمه . یابن آدم !ما انصفتَنی؟ انصاف را با من به کار نبردی أَتَحَبَّبُ إِلَيْكَ بِالنِّعَمِ من از آن بچگی که از مادربه دنیا آمدی به تو نعمت دادم . قدرت مکیدن شیر ، قدرت راه رفتن بهت دادم بزدگ شدی اولاد فرزند خانه آن وقت ، وَ تَتَمَقَّتُ إِلَيَّ بِالْمَعَاصِي؟ پس اگر می خواهیم در زندگی آرامش داشته باشیم مثل زینب کبری باشیم که مضطرب نبود. خطبه ای که در شام خواند تو کوفه خواند نشان آرامشش است. چون راضی و صبور و شکور بود. این بخش اول عرائضم.
بخش دوم این را می خواهم توضیح بدهم: وقتی وارد قتلگاه شد یک جمله گفت، شما بیشتر تو مصیبت این را شنیدید شاید برای شما باز نشده. فرمود: اللهم تقَبَّل منّا هذا القربان، خدایا این قربانی را از ما قبول کن. ببینید، قبولیِ عمل غیر از اصل عمل است. میلیون ها نماز روی کره ی زمین خواتده می شود همه که قبول نیست . صدها هیئت تو این تهران است همه که قبول نیست. صدها مسجد ساخته می شود حج عمره ، امام صادق فرمود کسی دو رکعت نمازش قبول باشد مطمئن باشد بهشت می رود. قبولی خیلی کم است ، چندتا آدم کنکور شرکت می کنند؟ یک میلیون، چندتا قبول می شوند ؟ چندتا آدم صبح می روند امتحان رانندگی بدهند با افسر؟ همه را این قبول می کند ؟ امیرالمومنین فرمود به قبولی عمل بیش از اصل عمل اهمیت بدهید. کونوا علی قبول العمل اشدّ … انقدری که به قبولی اهمیت بدهید.
حضرت ابراهیم (بقره ۱۲۷) وقتی خانه ی خدارا ساخت پنج تا دعا کرد پنج تا دعایش تو سوره ی بقره آیه ۱۲۷ هست . اولینش این است :
و إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ وقتی این بنا و کارگر خانه را ساختند و تمام شد اولین دعایش چه بود؟ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا ، خدایا از ما قبول کن.
لذا یک دعایی هست که یادداشت کردم امام کاظم علیه السلام هر کاری که انجام می داد ، چون خدا از حضرت ابراهیم قبول کرد قبول نمی کرد که الان حج شکل نمی گرفت. امام کاظم هر کاری که انجام می داد (حالا شما فارسی هم نی توانید بگویید)می گفت: اللّهُم تَقبَّل منّا کَما تَقَبَّلت مِن اَبینا اِبراهیم، خدایا همان طور که از بابایمان ابراهیم قبول کردی از ما قبول کن.
چون تو قبولی عمل همیشه عملتان را بزنید به پای بزرگان. مثلا خود من عید فطر که می شود در سخنرانی ها می گویم خدایا این روزه ی ماه رمضان مارا با روزه امام زمان باهم قبول کن. اینطور خوبتر است. خدایا این نماز مارا با نماز امام زمان قبول کن . اللّهُم تَقبَّل منّا کَما تَقَبَّلتَ مِن اَبینا اِبراهیم، اصلا شما می دانید اولین کشت و کشتار روی کره زمین روی همین قبولی و عدم قبولی شد دیگر. اولین کشتار رو زمین رو همین شد ، وقتی قابیل و هابیل هردویشان انفاقی را کردند حالا یکی گوسفند کشت یکی گندم داد نمی دانم نظر مفسرین مختلف است، هردویشان یک صدقه ای دادند قرآن می گوید : فتُقُبِّلَ مِن اَحَدهِما ، اسمش را نیاورده اسم هابیل و قابیل تو قرآن نیست. داستانش هست. از یکی قبول شد اما از دیگری قبول نشد ، همان جا قابیل گفت چرا از من قبول نشد از تو شد ؟ و او را کشت. خیلی مهم است ، مسجد ضرار امروز اثری ازش نیست ولی در مسجد قبا ثواب دو رکعت نماز در آن ثواب یک عمره دارد . خیلی مواظب باشید عمل قبول بشود. قبولی عمل.
من اینجا نوشتم فقط مختصر میگویم، که ما پنج دسته شرایط داریم برای قبولی عمل، یعنی چیزهایی که نمیگذارد عمل قبول شود این پنج تا هست که می گویم :
۱. شرایط اعتقادی
۲. شرایط اخلاقی
۳. شرایط اقتصادی
۴. شرایط عبادی
۵. خانوادگی.
حالا بعضی ها را برایتان می شمارم ولی بحثش بحث یک منبر نیست، حداقل یک دهه ماه رمضان باید روی بحث قبولی عمل صحبت بشود که شرایط قبولی صدقه چیست شرایط قبولی نماز چیست یک عمل با چه عوامل و ضوابطی قبول می شود؟ یک وقتی من این روایت را خواندم و شاید از من شنیدید،
امیرالمومنین خیلی انفاق می کرد یک کسی بهش گفت: کَم تُنفِق ، چقدر شما انفاق می کنید !اَ لا تُمسِک ، بس نیست دیگر ؟ دست بر دارید . تُنفق را جایش بگذارید تُمسِک ، تُنفق یعنی انفاق کردن تمسک یعنی دست نگهداشتن. خیلی روایت عجیبی است من که نمی فهمم. فرمود : و الله اگر می دانستم یکیش قبول شده دیگر این کار را نمی کردم ، امیر المومنین دارد می گوید ، شوخی نیست. قبولی عمل مهم است .
آیت الله عظمای بروجردی اشک می ریخت، می گفت دستم خالی است. آقا اگر دست شما خالی دست ما پر است ؟ ۴۰۰ تا فقط مجتهد تربیت کردی ، ۱۰ ۱۵ جلد کتاب جامع الاحادیث رساله ی عملیه ات تو دنیا پخش است. این همه مسجد و مسجد اعظم مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ میفرمود: من نمیدانم اینها قبول شده یا نه من نمیدانم؟ نمیگویم عمل ندارم می گویم عملم را نمیدانم قبول شده.
یک وقتی پیغمبر به امیرالمومنین فرمود: علی جان ۶۰۰ هزار کلمه را تو ۶ تا کلمه می خواهم برایت خلاصه کنم ، خیلی است ، یا علی ! اَجمعُ لکَ سِتَّه مِاءَ آلاف فی سِتَّه کَلَمات ، یعنی ۶۰۰ هزار کلمه را تو ۶ کلمه . بعد شروع کرد یکی یکی برایش گفتن. یکیش این بود؛ فرمود رمز موفقیتت این ۶ تا است . (کاملش را یک وقت برایتان می خوانم )
یکیش این بود فرمود : علی جان اگر دیدی مردم به کثرت عمل می پردازند تو به قبولی عمل بپرداز. هی نخواه حجم عمل را زیاد کنی ، ۲ هزار تا مجلس می رفتم ۵ هزارتا منبر رفتم نه، ببین کدام قبول شده به کثرت عمل نیست، اهمیت نده.
علی جان اگر دیدی مردم به مستحبات می پردازند نفی نکن انجام بده ولی تو به واجباتت اهمیت بده.
علی جان اگر دیدی مردم به تزیین دنیا می پردازند ، خانه را گرانیت می کنند سنگ می کند ، کاشی می کند، قشنگش می کند الان نماها چقدر قشنگ است عیب هم ندارد ، من نمی خواهم بگویم اشکال دارد ولی تو برو تو این فکر که به تزیین آخرت بپردازی. یک کاری کنیم نمازمان هم قشنگ شود ، تو می خواهی خانه ت قشنگ باشد اتاق سفید باشد یخورده هم برای قبرمان سفیدی پیدا کنیم .
عمل ، قبولی اش با چیه ؟ من چند تا را می گویم و رد می شوم:
۱. شرط اعتقادی، البته این حرف را ما همه جا نمی زنیم چون شما اهل ولایت هستید می گویم، اگر عملی بدون ولایت باشد قبول نیست . ممکن است صحیح باشد پیش خدا مقبول باشد جاهل باشد حتی جهنم هم نرود من کاری ندارم ولی تو زیارت جامعه ی کبیره می گویید: بمُوالاتکُم تُقبَلُ الطَّاعَهُ المُفتَرضَه، بندگیِ شما نماز روزه همه جا نباید گفت چون بلاخره افرادی ممکن است تحمل شنیدنش را نداشته باشند ولی روایات ما می گوید نماز تو کعبه مسجد الحرام و دعایت همه ی اینها اگر ولایت اهل بیت نباشد پذیرفته نیست. ممکن است صحیح باشد طبق فتوای عالمانشان باشد .
سید حمیری شاعر اهل بیت است این کیسانی مذهب بود؛ یعنی کیسانیه به کسانی می گویند که محمد حنفیه را امام می دانند. امام صادق بهش فرمود: سید! خیلی ما را دوست داری ولی باید ولایت مارا داشته باشی . گاهی هم بعضی می پرسند که می گویند حدیث داریم کسی بیاید امام رضا را زیارت کند عارفاً بِحَقِّه یعنی چی؟ من بهشان می گویم عارفاً بحقِّه یک کلمه است ، یعنی ایشان را امام بدانیم . اگر کسی آمد امام رضا ، خیلی ها می آیند و ایشان را امام نمی دانند. مسیحی و اهل سنت می آیند . من مکرر دیدم . من زارَنی بِطوس؛ هرکه من را زیارت کند ، عارفاً بِحَقِّه یک کلمه است یعنی امام بدانی با آن ویژگی ها. معصوم ، یسمعُ کلامی، دارای مقام شفاعت ، دارای مقام امامت ، این می شود عارفاً بِحقِّه . این یک شرط قبولی عمل ولایت.
۲. شرط اخلاقی، در روایت داریم عملی که انسان انجام می دهد اگر غیبت کند قبولی اش را زیر سوال می برد. غیبت به قبولی عمل لطمه می زند. شرایط اخلاقی اش رعایت مباحث اخلاقی است برای قبولی عمل. ریا ؛ انفاق کرده ریا می کند . عمل قبول نیست. آقا کلی انفاق.
یک کسی آمده بود خدمت امام جواد گفت : آقا امروز خیلی کارهای توبی کردم ده تا فقیر را لباس دادم غذا دادم بهشان رسیدم ، آقا فرمود خوب است ولی مواظب باش باطلش نکنی ،گفت آقا چرا باطلش کنم ؟گفت ریا کنی منت سرشان بگذاری . گفت آقا آنها رفتند، دیگر نیستند که منت بگذارم. فرمود خدا نمی گوید منت سر آنها که بهشان دادی نه ، می آیی تو خانه برای زنت پیش داداشت . منت گذاشتن آیه قرآن این است : لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ ، صدقه را با منت گذاشتن باطلش نکنید نمی گوید منت بر فقیر ، فقیر گرفت رفت. شما هزار جا نقل کردی . البته نقل هم اشکال ندارد نقل از روی ریا . این شرط اخلاقی.
۳. شرط اقتصادی، می گوید اگر کسی بیاید حج با مال حرام بود یک پرچم حرام تو صندوقش باشد . لبیک و سعدیک که می گوید قبول نیست ، شرط اقتصادی قبولی عمل این است که مال حرام نباشد مال حلال باشد. خیلی مهم است.
و لذا امام رضا فرمود هرکه نماز بخواند زکات ندهد نمازش قبول نیست. گفتند چرا ؟ فرمود : خدا تو قرآن اکثر جاهایی که می گوید نماز بعدش می گوید زکات. یُقیمونَ الصَّلاه یُوتون الزَّکاه ، مگر در زیارت نامه ائمه نمی گوییم : اشهدُ انَّک قد اَقَمتُ الصَّلاه و آتیتَ الزکاه .
۴. شرط خانوادگی. در روایت دارد حالا می خوانم خانم ها بیشتر توجه کنند.
فرمود : أَيُّمَا اِمْرَأَةٍ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ ، هر زتی که بخوابد در حالی که شوهرش ازش ناراضی است فرمود نمازی که آن روز خوانده قبول نیست. البته یک جا خواندم یکی گفت ناراضی حق یا ناراضی باطل ؟ گفتم ناراضی حق ، حالا مثلا ِقا به خانمش گفته تو فردا بی حجاب بیا بیرون می گوید نه و ناراضی هست از او . این را نمی گوید . رضایت حق . در روایت داریم اگر زنی بخوابد در حالی که مرد از او ناراضی است ناراضی حق، توی حقوقش کوتاهی کرده . پس ببینید یک عمل چجور قبول می شود ؟ شرط اعتقادی دارد ،شرط اخلاقی دارد،شرط خانوادگی دارد ، شرط اقتصادی دارد.
۵. شرط عبادی، عمل به انگیزهی الهی باشد برای خدا باشد ، قرآن می گوید اینهایی که انفاق می کنند برای غیر خدا مثل این سنگ های صاف است که رویش دانه بکاری بعد یک باران می زند از بین می برد ؛ کَمثلِ صَفوانِِ ، مثل سنگ صافی که باران می زند.
این بحث دوم من راجع به قبولی عمل. خیلی این شخصیت بالا است. زینب کبری سلام الله علیها. من نمی دانم به جه حاجت و گرفتاری امروز در این مجلس آمدید ولی دامن عقیله ی بنی هاشم را رها نکنید دروازه ی کوفه خطبه ای خواند غوغا کرد ، خیلی ها گفتند امیرالمومنین زنده شده ، صدا صدای علی است ،
بسم الله الرحمن الرحیم. شروع کرد خطبه خواندن. يا اَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ، ای نیرنگ بازها، ای مکارها، ای کسانی که اهل خدعه اید ، می دانید چه پاره ی جگری از پیغمبر از بین بردید و به شهادت رساندید ؟ می دانید چه دلی از پیغمبر سوزاندید ؟ عزیزان ببالید با این دختر علی به خودتان اینها شخصیت های ما هستند افتخار می کنیم ، کاری کرد که مردم اشک می ریختند مثل باران ، یک پیرمردی وسط جمعیت بلند شد گفت خدا لعنت کند ابن زیاد را ، مردهای شما بهترین مردها بودند زن های شما بهترین زنها اند.
اینطور تحول ایجاد کرد چون مردم کوفه جاهل نبودند ترسو بودند . شامی ها جاهل بودند. تو شام امام سجاد معرفی کرد من اینم من اینم ، اما تو کوفه معرفی نیست تو کوفه روضه خوانده شد . تو کوفه عاطفه ی مردم را زینب کبری به تحریک وا داشت. همین طور که دارد خطبه می خواند یک وقت به ابن زیاد گفتند اگر دختر علی اینطور پیش برود مردم تو دارالعماره می ریزند . گفت متوقفش کنید. گفتند متوقف نمی شود، وبایت تکوینی کرد ، به اذن خدا تصرف کرد همه ساکت شدند ، حتی حیوانات تکان نمی خوردند وقتی زینب صحبت می کرد. این صدا پیچیده بود تو فضای کوفه ، همه ی کجاوه ها متوقف . گفت متوقفش کنید گفتند نمی شود، یک کسی پیشنهادی داد گرفت . گفت زینب دو روز است برادرش را ندیده سر برادر را مقابل کجاوه اش ببرید . او اگر سر برادرش را ببیند آرام می شود. اینجا بود که سر مقدس را آوردند مقابل کجاوه. سر هم دارد قرآن می خواند.
به دو دلیل زینب سکوت کرد :
۱. امام دارد حرف می زند وقتی امام حرف می زند ماموم باید ساکت باشد .
۲. قرآن دارد می خواند وقتی قرآن می خواند باید ساکت باشد. اول که خوب گوش کرد آیه خوانده شد، وقتی ِیه تمام شد گفت برادرم ! فکر نمی کردم سر خون آلودت را بالای نیزه … برادر به من گفتی صبر کن من هم بهت قول دادم صبر می کنم ، ولی نگاه کن یا اَخی فاطمهَ صَغیرهَ کَلِّمها ؛ داداشم دختر کوچکت دارد جان می دهد، دارد به سرت نگاه می کند خیره خیره دو کلمه باهاش حرف بزن و الّا می ترسم جان بدهد.
اینها زبانحال بعضی هایش. بعضی نوشتند دختر کوچولو گفت عمه عمه ! مگر بابایم قرآن نمی خواند چرا سنگش می زنند؟
در تلاوت قرآن از دو لعل دُر افشان
سنگ کوفیانش بود مزد خواندن قرآن
حالا هر کجا نشستید یا حسین…
پایان