از جمله بیانات تقریر شده حجت الاسلام رفیعی با موضوع شرایط دوران امام کاظم علیهالسلام:
سالروز شهادت هفتمین امام همام ابا ابراهیم امام صابر، امام زاهد، امام عابد عبد صالح خدا، والد بزرگوار فاطمه معصومه سلام الله علیها حضرت امام موسی بن جعفر علیه افضل و تحیته وثناء است.
قبل از آن که چند جمله ای از سیره و زندگی ایشان را عرض کنم یک روایتی را از زبان خود امام در معرفی خودشان محضرتان می خوانم که این روایت در منابع شیی مثل دلائل الامامه آمده.
این روایت از شخصی نقل شده در روایت دارد شخصی به نام نُفَیع ایشان آدم سیعه و بد و شری بود جلوی خانه ی هارون رشید ایستاده بود که یک مرتبه آن حاجب ها و آن نگهبان ها این ها مردم را رد کردند و گفتند موسی بن جعفر علیه السلام دارد می آید و ملاقاتی داشت یا احضار شده بود ایشان به دربار هارون رشید ، این شخص می گوید من حالا من متن روایت را بخوانم: رجُلٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ کانَ عَریضَا اَی شَرا
نُفَیع یک شخصی بود عریض، یعنی فضولی می کرد به زندگی مردم متعرض مردم می شد، آدم شری بود، بد دهان بود به تعبیر خودمان ، این شخص می گوید من به یک کسی که آن جا بود به نام عبدالعزیز بن عمر گفتم که مَنْ هَذَا اَلشَّيْخُ
که مگر میخواهد بیاید که می گویند بروید عقب بیایید جلو این قدر احترام میکنن این قدر تکریم میکنند مگر که است این آقا.
آن شخص به من گفت: هذَا شَيْخُ آلِ أَبِي طَالِبٍ هَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ
تو نمی شناسی ایشان شیخ آل ابی طالب است ایشان موسی بن جعفر علیه السلام است . این نُفَیع که عرض کردم آدم شری بوده آدم بدی بوده می گوید گفتم بگذار آقا برود دیدن هارون و برگردد تعبیرش این است: أمَا إِنْ خَرَجَ لَأُسَوِّءُهُ
من می روم یک چیزی می گویم ناراحتش می کنم یک چیزی می گویم خلاصه به قول امروزی ها حالش را بگیرم مثلاً لَأُسَوِّءُهُ ، من صبر می کنم تا این آقا بیاید بیرون می روم یک توهینی ناسزایی جسارتی ، بالاخره آن در واقع ناراحتی را در چهره ی ایشان ببینم . این رفیقش به او گفت لاَ تَفْعَلْ، این کار نکن
لاَ تَفْعَلْ فَإِنَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتٍ قَلَّمَا تَعَرَّضَ لَهُمْ أَحَدٌ بِخِطَابٍ إِلاَّ وَسَمُوهُ بِالْجَوَابِ سِمَةً يَبْقَى عَارُهَا عَلَيْهِ أَبَدَ اَلدَّهْرِ.
این ها یک خانواده ای اند اگر تو رفتی و خواستی توهین کنی جوابی به تو می دهند که تا آخر عمرت بسوزی کسی نمی تواند با این ها هم کلام شود که این ها امیر کلامند: قلَّمَا تَعَرَّضَ لَهُمْ أَحَدٌ
به قول خودمان از تو بزرگ تر هایش از تو گنده تر هایش وقتی می خواستند متعرض این ها بشوند کم آوردند حالا تو می گویی من به تو توصیه می کنم این کار را نکن . باز این آقا گوش نکرد وقتی موسی بن جعفر علیه السلام از دربار هارون آمد بیرون رفت جلو با یک نگاه تحقیر آمیزی گفت مَن اَنتَ شما که هستید حالا من منظورم این جا بود ، امام سه تا جواب به او داد . پاسخ امام را می خواهم عرض کنم در معرفی خودش فرمود منظورت چه است من که هستم نَسَب منظوره ، شهر منظوره یا عنوانم ، کدام ها را می خواهی آخر یک وقت می گویید شما که هستید مثلاً اهل کدام شهرید ،یک وقت می گویید که هستید یعنی پدرت که است مادرت که است ،یک وقت می گویی که هستید یعنی شغلت چه است جایگاهت چه است . پاسخ امام را ببینید که شرمنده کرد آن شخص را فرمود: إنْ كُنْتَ تُرِيدُ اَلنَّسَبَ
اگر اینی که می گویی من که هستم منظورت نسبتم است یعنی شناسنامه ام است اسم و فامیلم است: فأَنَا اِبْنُ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اَللَّهِ وَ ابْنِ إِسْمَاعِيلَ ذَبِيحِ اَللَّهِ وَبْنِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ، این نسبم پسر رسول خدا پسر اسماعیل ذبیح الله ام فرزند خلیل الله ام.
إنْ كُنْتَ تُرِيدُ اَلْبَلَدَ
اگر منظور شهرم است که ما اهل کجاییم
فهُوَ اَلَّذِي فَرَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْكَ إِنْ كُنْتَ مِنْهُمُ اَلْحَجَّ إِلَيْهِ
اگر منظورشهر است ما اهل آن شهری هستیم که خدا بر همه ی مسلمان ها و بر خود تو اگر مسلمان باشی چون تو که مسلمان نیستی کسی به امام توهین می کند مسلمان نیست خیلی جالب است این تکه ، فرمودند :
علَى اَلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْكَ إِنْ كُنْتَ مِنْهُمُ
اگر منظور شهرت است ما اهل آن شهری هستیم که خدا بر همه ی مردم واجب کرده در صورت استطاحت بروند آن جا دورش بچرخند دور آن خانه ما مال این خانه ایم . اما اگر منظور عنوان ما است
إنْ كُنْتَ تُرِيدُ اَلصَّيْتَ وَ اَلاِسْمَ
می خواهی لقب ما را بدانی من آن کسی ام که مردم مرتب در صلوات و درودشان بر پیغمبر ما را هم لحاظ می کنند،
فنَحْنُ اَلَّذِينَ أَمَرَ اَللَّهُ بِالصَّلاَةِ عَلَيْنَا فَنَحْنُ آلُ مُحَمَّدِ صلی الله علیه وآله . چه منظورت است اسمم منظورت است من فرزند رسول خدا ابراهیم و حضرت اسماعیل ام .شهرم منظورت است شهرم شهری است که خدا همه ی مردم را برایشان لازم دانسته که آن جا بیایند طواف کنند و حج کنند و اگر منظورت عنوانم است ما آل پیامبریم که همه ی مردم در درود برپیامبر بر ما درود می فرستند .
این روایت در دلائل الامامه و در بعضی منابع دیگر آمده ، ببینید آقایان امام کاظم علیه السلام که حالا من یک قسمت از زندگی اش را می خواهم خدمتتان عرض کنم سی و پنج سال دوران امامتشان بوده و با یک چنین جوی برخوردار است.
من پنج شش تا عنوان را می گویم ببینید شرایط دوران امامت ایشان چه شرایطی است:
اول: حاکمان عیاش و بی کفایت بنی عباس ، ایشان در دوران هادی عباسی ، مهدی عباسی ، منصور دوانقی ، هارون رشید که هارون رشید یک شخصیت کاملاً دوگانه و مزبزب و ملونی بود . گران ترین رقاص ها را برایش دعوت می کردند خودش هم با آن ها می رقصید گران ترین خواننده ها را دعوت می کردند و این برایش می خواند ، بزرگترین مجالس بزم شراب را تشکیل می داد این خلیفه ی مسلمین است .البته گاهی هم می رفت در درس اخلاق فضیل می نشست عرض می کنم که گریه می کرد گاهی هم می رفت در درس اخلاق بشر هافی می نشست گریه می کرد بله یک شخصیت کاملا متشتتی است این آقای جناب هارون رشید هادی و مهدی هم که اصلا عیاش به تمام معنا بودند در زندکی شان نگاه کنید این یک.
دوم : دوران اسراف مالی، بنی عباس خیلی مال در اختیارشان قرار گرفت جزو ثروتمند ترین حکومت ها مخصوصا هارون رشید من نمی خواهم آمار بدهم فقط ببینید در عروسی زبیده همسر هارون مادر امین چقدر سکه و چقدر طلا و چقدر مسئله مالی هزینه شد فرشی که زیر پای این ها بوده طلا بافت بوده ، آمار عجیبی از ریخت و پاش مالی در زمان مخصوصا هارون رشید در تاریخ گزارش شده .
سوم: فشار شدید بر علویان، یک کسی دعوایش شد با یک کسی یک نفر دیگر آنجا شاهد بود دید که مثلا این مظلوم است آن آقا مقصر است آمدند دادگاه ایشان را آورد شهادت که داد تمام شد گفت خب شما ، گفت فلانی ام علوی بود، آن آقا گفت شهادت علویان را به ما ابلاغ کردند قبول نیست، یعنی اگر یک علوی شهادت می داد یک پیرو اهل بیتی شهادت می داد در یک حادثه ای شهادتش قبول نبود. دوران منصور دوانقی از سر سادات حسنی موزه درست کرده بود تمام این سرها را جمجمه هایش را در یک جایی قرار داده بود اسم هایشان را آویزان کرده بود به گوششان به کنار به اصطلاح صورتشان خود هارون رشید ملعون حسین شهید فخ که امام جواد فرمود بعد از حادثه ی کربلا حادثه ای سخت تر از شهادت او برای ما نبوده که این شخصیت بسیار بزرگوار که موسی بن جعفر علیه السلام گریه کرد در شهادت ایشان را در آن زمان به شهادت رساند زمان هادی است دیگر پس چه دورانی امامت سی و پنج ساله ی امام کاظم است دوران عیاشی و شراب خواری و فساد اخلاقی حاکمان بنی عباسی ، دو فساد مالی ، سه دوران عرض می کنم که فشار سخت برعلویان .
چهارم : دوران فقر عمومی، خیلی مردم در گرفتاری بودند خیلی مردم در سختی و فشار و استبداد بودند و ویژگی پنجم که حالا این خودش معزلی است گسترش فرقه های انحرافی افرادی بودند به نام قصاص، داستان سرا ، جائل مردم را جمع می کردند حالا من یک چیز هایی هم نوشتم در این رابطه تخصصی می شود و جایش هم اینجا نیست که این ها مردم را جمع می کردند و شروع می کردند به اسرائیلی ها داستان های دروغ افسانه سرایی همین پرده سرایی ها که خودمان در کشورمان داشتیم افرادی می آمدند نقالی می کردند اینها می آمدند به اسم اسلام به اسم دین که در واقع این محمود ابوریه در این کتاب ازوارسنش نام برده نمونه هایش را ، دوران جعل حدیث خرافه گرایی خب شما ببینید یک امام در چنین شرایطی به امامت رسیده آن فساد مالی آن فساد سیاسی آن فساد اخلاقی آن فساد فرهنگی به جای اینکه امام کاظم میدان داشته باشد نقال ها قصاص ها ناقلان اسرائیلیات یهودیات و مسایل جعلی جائلان واضحان اینها را هارون تقویت می کرد تقویت فراوان می کرد که اینها جعل حدیث کنند خب در چنین شرایطی دوران امامت امام کاظم لذا نقل شده که ایشان در اتاقشان یک شمشیر آویزان کرده بود یعنی کنار تاقچه یا هرکجا بود یک شمشیر بود یک لباس خشن و یک قرآن. در اتاق امام کاظم بود خب حالا این ظاهرش چیزی نشان نمی دهد تعبیری از مقام معظم رهبری دیدم ایشان قشنگ تفسیر کرده در این کتاب انسان دویست و پنجاه ساله شان می گویند اینها سه تا نماد بوده امام شمشیر گذاشته نماد جهاد یعنی ما اهل جهادیم اگر شرایط فراهم شود مثل امام حسین ، قرآن گذاشته نهاد اندیشه و فرهنگ یعنی ما محورمان قرآن است ملاکمان آیات قرآن و مبانی قرآن است و یک لباس خشن گذاشته یعنی لباس زبر مظهر زهد یعنی ما وابستگی به دنیا نداریم این خیلی من روی این جمله فکر می کردم که چی است معنایش که سه تا نماد در اتاق امام کاظم یک شمشیر یک قرآن و یک لباس خشن ، این تعبیر را دیدم حالا برداشت است دیگر یک ذوق است ایشان می گوید شاید معنایش این است که در واقع نماد جهاد و عرض می کنم قرآن و یعنی فرهنگ و نماد زهد که این امام بزرگوار را شرایط ما را در هر زمینه ای فراهم شود .
خب خیلی طول کشید مقدمهی عرائضم اصل بحثم عرض می کنم این است امام یکی از مهم ترین اقداماتش حالا ایشان خیلی اقدامات داشتند ما دیشب مسجد اعظم گفتیم ان شاالله منبر بعدی هم من بعضی هایش را خواهم گفت اما یکی از مهم ترین چیزهایی که در جامعه می توانیم مردم را از این وضعیت فساد اخلاقی فساد مالی فساد سیاسی نجات بدهد الگوی عملی بودن خود امام است یعنی خود مردم امام را ببینند زندگی ساده است عبادتش این است نمازش این است خود این
كونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ
که حالا من شاید بیش از بیست مورد را یاداشت کردم منتها نمی رسم بگویم یک چند تا را عرض می کنم. ذیل همین جمله
كونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ
گاهی از اوقات شرایط به گونه ای است که نمی شود یک کسی بیاید مثلا امام کاظم خطبه ی جمعه در اختیارش نبوده سخنرانی و مسجد در اختیارش نبوده یک بخشی زندان بوده اما من به چند نمونه از سیره ی امام اشاره میکنم که این ها خودش نشان دهنده ی این است
که این ها خودش نشان دهنده ی این است که می فرماید : این کاری که این ها دارند می کنند غلط است .
۱: بیش از هزار برده را ایشان آزاد کرد خب خود این یک تبلیغ است یعنی اسلام به دنبال این است که بردگان آزاد شوند فقرا غنی شوند غیر مستقلین استقلال پیدا کنند . نشسته بود کنار یک فقیری که در روایت دارد که خیلی چهره اش هم زشت بود زیبا نبود حالا بیماری داشت نمی دانم یکی از اصحاب آمد گفت آقا شما کنار ایشان داری غذا می خوری ببینید آقایان عزیز جواب امام را ، فرمود عَبدُ این چه اشکالی در این آقا است چرا شما این را تحقیر می کنید عَبَدَا مِن عِبادِاللهِ اولا بنده ی خداست.
۲: أَخٌ فِي کِتابَ اللَّهِ در قرآن هم ایشان برادر خوانده شده اِنَمَا المومِنونَ اِخوَهِ که ندارد فقیر یا غنی .
پس این آقایی که من کنارش نشستم چند تا ویژگی دارد :
۱: عَبد خدا است .
۲: اَخ یعنی برادر در قرآن.
۳: جارُ فِی بِلادِاللهِ همسایه ی ما است در بِلاد خدا مدینه شهر خداست یا مکه اگر بوده .
اما چهارم : یَجمَعُنَا یا خَیرِ الادَم
پدر آن هم که بهترین شخصیت آدم پدرمن و ایشان یکی است دیگر.
۵: وَاَفضَل الاَدیانَ وَالاِسلام ، افضل الادیان جفتمان داریم.
یعنی آقایان عزیز ملاک امتیاز این پنج تا است عبد خدا ، برادر دینی ، جارُ فِی البِلادِاللهِ ، خَیرُ الاَبا ،که آدم است و خَیرُ الاَدیانَ یا اَفضَل .
مگر جایی در قرآن داریم که فقیر وغنی تفاوت کند این خودش می شود تبلیغ این خودش می شود روش عملی .
گاهی آقا می آمد در مزرعه یک وقتی داشت بیل می زد ایشان، باز یکی از همین افراد آمد گفت آقا شما دیگر چرا شما و کار ، بابا دارند می خورند می برند حکام بنی عباس آقا فرمودند : تعبیر روایت این است،
يعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اِسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي اَلْعَرَقِ
یعنی آن قدر کار کرده بود که دیگر پاها عرق کرده بود فی العرق عرق کرده بود خیلی در گرمای شدید ، آن آقا آمد گفت چرا شما، آقا این جواب دادند فرمودند :
قدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي فِي أَرْضِهِ
آدم هایی که از من بالاتر بودند کار می کردند رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله امیر المومنین علیه السلام.
خب ببینید آقا آمد در قبرستان دید مرده دارند می گذارند در قبر ببینید این ها روش امام کاظم است من می خواهم جواب حرفم در یک کلمه است یعنی شیوه ی عملی در مقابله ی با آن فساد عباسی با آن فساد اخلاقی با آن فساد در واقع مالی خب آقا دارند ریخت و پاش می کنند آقا هم تذکر می دهد اما بهترین راه این زندگی خود امام است که یک زندگی ساده ای است .آمد دید مرده ای را دارند می گذارند در قبر آقا ایستاد فرمود بیایید کنار قبر ما غالبا مجلس های موعظه مان در مسجد و حسینیه و این ها است ولی من همیشه در تبلیغ گفتم یکی از هنرهای مبلغ فرصت جویی است یعنی موقعیت ها را مثلا شما در بیمارستان در سیل در زلزله در تصادف در هواپیما وقتی خطری پیش می آید در کشتی این جور جاها خوب طرف دیگر آماده است آن خطر است دیگر هواپیما الان دچار مشکل شده دو تا حدیث بخوانی به قلبش می نشیند یا بچه اش مریض است حضرت یوسف این کار را کرد دیگر تا در زندان دید این ها زندانی اند الان هم کارشان گیر کرده خواب دیدند تعبیرش را هم بلد نیستند تا آمدند گفتند : خواب ما را تعبیر کن گفت اول بگذارید تبلیغ دین بکنم اارباب متفرقون آیا چند تا خدا بهتر است یا یک خدا ، اول دعوتشان کرد به توحید بعضی از اوقات آقا دیدند قبرستان است همه دارند اشک می ریزند میت را دارند می آورند فرمود بیایید بیایید همه را آورد کنار قبر فرمود یک نگاهی در قبر بکنید
إِنَّ هَذَا شَیْ آخِرُ
دنیایی که آخرش این است و قیامتی که اولش این است آیا سزاوار نیست انسان بترسد زهد داشته باشد یعنی کلاس اخلاق در کنار قبر در قبرستان .
حالا عرض کردم من بیش از بیست مورد این ها را یادداشت کردم نمونه هایی که امام کاظم علیه السلام الگوی عملی و لذا مخالفینش درباره اش نوشتند
اَعبَدَ الناس عابد ترین مردم در زمان خودش ،
اِذا اَصبَحَ در روایت دارد که وقتی صبح می کرد در مسجد و النبی بعد از نماز صبح سر به سجده می گذاشت آن دعایی که بلدید چاپ هم شده الحمدوالله نوشته شده مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح از قول بعضی بزرگان آورده دیگر تعابیر را
حلیفَ السَجدَه الطَویلَه وَ الدُموعَ الغَزیرَه وَ المُناجاتِ الکَثیرَه زیارتی است که سید ابن طاووس درباره ی امام آورده ، این سیره ی امام کاظم علیه السلام است در آن جو سخت که من حالا بحثم را جمع کنم در آن شرایط مشکل و سخت امام اقدام به کادرسازی کرد یعنی شخصیتی مثل حشام ابن حکم که هارون رشید گفت زبان این از هزار شمشیر برای ما خطر ناک تر است یک همچین شخصیت هایی را تربیت کرد . یونس ابن عبدالرحمن که آمد خدمت آقا این هم حالا نکته ی خوبی است که در شرایطی که کار مشکل می شود مخصوصا در آن زمان چون قطاع دین سارقان دین زیاد شده بودند عرض کردم جعل حدیث ، داستان سرایی ها ، نقل اسرائیلیات خیلی دین مردم سست شده بود آقا به یونس ابن عبدالرحمن فرمودند: یک دعا به تو یاد می دهم خیلی بخوان چه بگویم آقا فرمود ،اَکثَرَ مِن اَنتَ قُول ، تا می توانی این را بگو من دیدم بعضی بزرگان و مراجع که من خدمتشان در نماز بودم دیدم در رکعت سجده این دعا را می خوانند آقا فرمودند: زیاد بگو
اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ وَ لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ
این دوتا دعا امروزم خیلی مهم است .دینمان خدایا عاریه ای نشود دین عاریه ای الان مثل این لیوان است ، لیوان الان مال من نیست باید بگذارم و بروم مال خودم بود می بردم. عاریه شما کاسه کسی که به شما قرض می دهد ممکن است فردا بگیرد ممکن است پس فردا بگیرد . خدا نکند دین آدم عاریه ای شود یک کنار دریا از او سلب می شود آن ور آب می رود سلب می شود یک دو تا شبهه اینترنت می بیند سلب می شود این هایی که می بینید دینشان سست است مبناهایش ضعیف است سلب می شود خیلی خیلی در زیارت حضرت معصومه دختر بزرگوارش هم می خوانیم
فلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ
خدایا این را از ما نگیر
اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ
خدایا دین ما عاریه ای نشود دین ما اگر عاریهای شد می شود مثل همین هایی که در طول تاریخ شما ملاحظه می فرمایید :چقدر بعد از سقیفه ریختند چقدر در زمان خود ائمه شما این کتاب مرحوم مامقانی را نگاه کنید ایشان یک قسمتش را اختصاص داده به همین کسانی که انحراف عقیدتی پیدا کردند مثل مقیرت ابن سعیدها مثل بنان ها مثل شلمقانی ها مثل ابن بابای قمی ها این ها لیست می کند کسانی که جایگاهی پیش امام داشت مثل چرا راه دور برویم آقا چرا راه دور برویم مثل علی ابن ابی همزه بتائنی وکیل امام کاظم مگر منحرف نشد مگر امام رضا لعنتش نکرد مگر دینش را از دست نداد.
خیلی خیلی ریزش ها ، ریزش ها
اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ
یعنی خدایا دین ما عاریه ای نشود از ما سلب نشود
و لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ
خدایا همیشه آدم خودش را اتفاقا یونس ابن عبدالرحمن سوال کرد از امام گفت آقا این اولیش را می فهمم دومیش یعنی چه که تقصیر آقا فرمود هر کاری که انجام می دهی خودت را مقصر بدان همش تفووح به کار خیر نکن یک روایت دارد در وسایلش دیدم اولش تعجب کردم بعد دیدم صاحب وسایل شرح کرده که یک کسی آمده بود خدمت امیر المومنین گفت آقا ما روزه گرفتیم
صُمْنَا صَلَّيْنَا آقا فرمودند که : ما که خوابیدیم ما بیشتر کارمان خواب است من دیشب خواب بودم مثلا خب امیرالمومنین هزار رکعت نماز با آن عبادت مرحوم سال وسائل سه تا توجیه کرده برای این حدیث که منظور حضرت امیر چه است اتفاقا اینرا در بابی آورده در جلد اول که آنجا می فرماید: کراهت دارد که انسان همش تفووح به کار خیر کند اینجا رفتیم آنجا رفتیم خدا رحمت کند آقای مجتهدی می گفت آن حجری که بوسیدم یک بار رفته مکه دیگر ول نمی کند ایشان می گوید یعنی چه حضرت امیر فرمود ما که دیشب خوابیدیم بابا امیر المومنین می فرماید: می خواهد بفرماید : عبادت ما در مقابل آن وظیفه ای که در مقابل خدا داریم
که اَنَهُ نُمَه کِه اَنَهُ خوابَه
نه این که منظورش این است که مثلا نماز شب نخواندم یا آن هزار رکعت را کنار گذاشتم نه کِه اَنَهُ نُمَه.
توجیه دوم می فرماید : کِه اَنَهُ مُبالِغَه گویا مبالغست و یک توجیه دیگری دارد ایشان نگاه کنید جلد یک وسایل این روایت را ایشان آورده فرمودند :
لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ
یعنی این دائما خودت را مقصر بدان ولو عبادت ثقلین داشته باشی . این سیره ی امام کاظم علیه السلام که عرض کردم در آن جو خراب دوران بنی عباس سعی کردند با شیوه ی عملی ببینید آقا چرا اول محرم که می شد حالا مثل الان کتل عزا پرچم و این مسائل نبوده که این قدری به هر حال برای امام حسین این قصه ها نبوده روز عاشورا طرف آمده پیش امام صادق می بیند آقا گریه می کند می گوید امروز چه روزی است چرا گریه می کنید معلوم می شود جا نیافتاده بوده فرهنگ عاشورا اما امام کاظم چه جوری این فرهنگ را جا می اندازد
اذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً
همیشه که دهه ی محرم می شود کسی دیگر امام کاظم را خندان نمی بیند همین طور شدت پیدا می کند شدت پیدا می کند که تا روز عاشورا تا به اوجش می رسد این خودش تبلیغ عاشورا است آن کار کردن در زمین تبلیغ فعالیت است آن حَلیفَ السَجدَه طَویلَه بودن تبلیغ نماز و دین است آن انفاق هایی که دیشب مسجد اعظم گفتم دیگر تکرار نمی کنم خودش تبلیغ خدمت رسانی به مردم است
كونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ
آقایان عزیز عرضم را با این جمله تمام کنم . اگر با ولایت اهل بیت علیه السلام باشید ان شاالله هیچ گاه دینمان دین عاریه ای نخواهد شد اینی که فرمودند: با ما باشید
فمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ
ان شاالله خداوند به ما توفیق بدهد و این ولایت را از ما سلب نکند ان شاالله .
السَّلاَمُ عَلَيْكَ یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ ، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.
تَنوحُ فِي غُربَتِه عَلَيهِ خدا رحمت کند مرحوم قروی اصفهانی را ، تَنوحَ فِی غُربَتِه عَلَیهِ خَشخَشَةُ الحَديدِ فِي رَجلَيهِ ناحَد عَلَیهِ زُمَرُالمَلائِکِهِ بَنّاحَهِ حورُ عَلَیهل اَلَااَرائِکِهِ اَحُجَهُ الحَقِ اِمامُ رافِضَه ، اَحُجَهُ الحَقِ اِمامُ رافِضَه بَل حُجَهُ باطِلِ مِن مُداحِضَه
کنج زندان چه بلایی به سرت آوردند آقای من کنج زندان چه بلایی به سرت آوردند چه بلایی به سر چشم ترت آوردند دخترانت، فاطمه ی معصومه من را ببخش دخترانت همگی چشم به راهت بودند آخر از گوشه ی زندان خبرت آوردند عجبی نیست که چیزی ز تنت باقی نیست آنقدر نحیف بود دو تا معصوم خیلی آقا بدنشان نحیف شده ، کالخَیال ، دیگر قابل شناسایی نبود یکی موسی بن جعفر است یکی سید ها مادرتان زهرای مرضیه
لم یَذَلنا اِلَتَالجِسم بَاكِيَةُ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةُ الْقَلْبِ
عجبی نیست که چیزی ز تنت باقی نیست حمله بر زانو با ساق و کمرت آوردند نانجیب تازیانه می زد روی کمر آقا حمله بر زانو ساق و کمرت آوردند آقا جان ، تازیانه به کمر و بدن شما می زدند سخت بود سنگین بود اما می دانی کربلا اسب به بدن حسین دوانیدند احدی ننوشته بعد از شهادت متعرض شما شده باشند آن آقا گفت گل آوردند جمعیتی جمع شد بدن را آوردند مقبره ی قریش مقابر قریش اما جلو چشم خواهر و دختر چوب به لب و دندان ابی عبدالله، رباب بلند شد سر را برداشت به سینه چسبانید رو کرد به ابن زیاد این را خوارزمی نوشته گفت نانجیب نزن نزن من شنیدم پیغمبر این لبها را می بوسیده .
صلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ یَا مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ.