در اینجا رابطه خاورشناسان و تفسیر قرآن را می خوانیم:
آغاز؛ ردیه نویسی کشیشان
تفسیر پژوهی خاورشناسان، بر اساس نحوه مطالعات و آشنایی آنها با اسلام، به چند دوره تقسیم میشود. آغاز مطالعات قرآنی، ردیه نویسی کشیشان مسیحی بر ضد اسلام است. این دوره از اواخر قرن اول هجری آغاز شد و مشخصاً به فعالیتهای یوحنای دمشقی (ح ۳۵ـ۱۳۲/ ح ۶۵۵ـ۷۵۰) در این زمینه میتوان اشاره کرد. وی ردیهای بر اسلام نوشت و در آن مطالبی درباره قرآن آورد.[۱۳۸] وی ظاهراً با عربی آشنایی داشته و از متن اصلی قرآن استفاده میکرده است.[۱۳۹] در چندین سده بعد، تنها آگاهی غربیان از قرآن، ردیههای کشیشانی بود که اطلاعات خود را عموماً از منابع دست دوم و ردیههای دیگر گرفته بودند.[۱۴۰] نقطه عطف این دوره، ترجمه کامل قرآن به لاتینی به دستور پطرس مکرم (۴۸۵ـ۵۵۱/ ۱۰۹۲ـ۱۱۵۶) در حدود ۵۳۷ ـ ۵۳۸/ ۱۱۴۳ بود.[۱۴۱] این ترجمه همراه با چند متن دیگر، از جمله دو ردیه پطرس مکرم و نوشته هایی از پطرس آلفونسی (متوفی ۵۳۴/ ۱۱۴۰)، نخستین اثر جامع درباره قرآن و اسلام بود و نقش مهمی در شکل دادن ذهنیت اروپاییان در باب اسلام داشت.[۱۴۲]
مرحله جدید؛ مطالعات قرآنی محققان غربی
مطالعات قرآنی با چاپ تاریخ قرآن نولدکه در ۱۲۷۶ـ ۱۲۷۷/ ۱۸۶۰، وارد مرحله جدیدی شد. این کتاب، به سبب جامعیت طرح مباحث قرآنی آن، در پرداختن محققان غربی به مطالعات قرآنی بسیار مؤثر بوده است. سنّت قرآن پژوهی آلمان متأثر از مباحث فقه اللغه و مطالعات انجیلی بود. نخست گوستاو فلوگل (۱۲۱۸ـ۱۲۸۷/ ۱۸۰۲ـ۱۸۷۰) متن قرآن را در ۱۲۵۰/ ۱۸۳۴ منتشر کرد و در ۱۲۵۸/ ۱۸۴۲، «معجم قرآن» را برای آن فراهم آورد.[۱۴۳] قرآن پژوهان پس از نولدکه، همچون اوتو پرتسل (ح ۱۳۱۱ـ ۱۳۶۰/ ۱۸۹۳ـ۱۹۴۱) و گوتهلف برگشترسر (۱۳۰۳ـ۱۳۵۲/ ۱۸۸۶ـ ۱۹۳۳)، از شاگردان نولدکه و متأثر از پژوهشهای وی بودند. بحثهای مربوط به فقه اللغه و تفسیر در آثار رودی پارت (۱۳۱۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۰۱ـ ۱۹۸۳) و رژیس بلاشر (۱۳۱۸ـ۱۳۹۳/ ۱۹۰۰ـ۱۹۷۳) مطرح شده است.
رودی پارت در ترجمه قرآن به مطالعات تطبیقی کاربرد کلمات در قرآن توجه کرد و گزارشی از تحقیقات خود را در کتابِ «فهرست و شرح مباحث هم موضوع قرآن» به چاپ رساند. بلاشر در ترجمه قرآن و توضیح عبارات مبهم آن از اشعار عربی دوره جاهلیت و متون ادبی بهره برد.[۱۴۴] از دیگر قرآن پژوهان این دوره، آرتور جفری (ـ۱۳۸۴/ ـ۱۹۶۴)، ریچارد بل (۱۲۹۳ـ۱۳۷۱/ ۱۸۷۶ـ۱۹۵۲)، آلفونس مینگانا، و چارلز کاتلر توری بودند. برای قرآن پژوهان این دوره، مسئله تبیین و شناخت منابع قرآن در نقل مطالب عهدینی و دیگر کتابهای مقدس اهمیت ویژهای داشت.[۱۴۵] پرسش قرآن پژوهان این بود که در قرآن تا چه اندازه از منابع یهودی و مسیحی استفاده شده است. نخستین بار آبراهام گایگر در کتاب «آنچه محمد از یهود اخذ کرده» این موضوع را مطرح کرد.[۱۴۶]
فعالترین خاورشناس این دوره آرتور جفری بود که مقدمه المحرر الوجیز ابن عطیهاندلسی (متوفی ۵۴۶) والمبانی فی نظم المعانی را در کتاب مقدمتان فی علوم القرآن[۱۴۷] به چاپ رساند و دو مقاله درباره الهدایه و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن [۱۴۸] نوشت.۱۴۹]