بهار قرآن
تلاوت قرآن کریم یکی از سفارش شدهترین اعمال در ماه مبارک رمضان است که به آن «بهار قرآن» گفته میشود، و قصص قرآنی یکی از علوم قرآنی و شاید دلچسبترین آنهاست. داستانهای آن از دیرباز در زندگی انسان نقش داشتهاند.
کتابهای آسمانی به خصوص قرآن به قصهها اهمیت زیادی دادهاند و خداوند از آنها برای رساندن پیام و گاهی اتمام حجت استفاده کرده است. عدهای علت استفاده فراوان قرآن از داستان را ظرفیت بالای آن در تأثیرگذاری بر اندیشه و روح انسان دانستهاند و خود قرآن، هدف از بیان داستانها را درسگرفتن انسانها معرفی و در آیات فراوانی به تامل در سرگذشت پیشینیان سفارش کرده است.
در ضمن یکی از بهترین روشها برای راهنمایی و قانع کردن انسانها، استفاده از قصه و حکایت است و شاید به همین دلیل است که خداوند در پایان داستان حضرت یوسف (علیه السلام) میفرمایند: «به راستی که گفتن داستان ایشان، مایه پند برای خردمندان است.»
جالبتر اینکه داستانهای قرآنی نزدیک به یکسوم آیات قرآن را در بر میگیرد که نشان دهنده اهمیت توجه به این موضوع است. در پرونده امروز، افزون بر مرور معروفترین قصص قرآنی به ویژگیهای ممتاز این قصص، اهداف داستانهای قرآنی و سه دسته اصلی این قصهها اشاره خواهد شد.
بیشتر داستانهای قرآن درباره زندگی پیامبران (علیه السلام) است. قرآن به ویژه درباره پیامبرانی، چون حضرت ابراهیم، موسی، یوسف و پیامبر اسلام (صلی الله علیه) به صورت مفصل سخن گفته است. به جز پیامبران درباره افراد دیگر و نیز برخی از اقوام و گروهها هم در قرآن، داستانهایی نقل شده است که برای هدایت انسانها، نکات بسیاری دارد. طبق یک دسته بندی رایج، قصههای قرآنی سه دسته هستند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
۱- داستانهای پیامبران: شامل دعوت اقوام مختلف برای ایمان آوردن به خدای یگانه، معجزات پیامبران، مراحل دعوت از مردم و سرانجام مومنان و کافران است.
۲- داستان پیشینیان: این داستانها درباره حوادث و رویدادهای زندگی گذشتگان است. داستانهایی، چون قوم هود، اصحاب کهف، لوط و فرزندان حضرت آدم (علیه السلام).
۳- داستانهای زمان پیامبر (صلی الله علیه): این دسته از قصص شامل داستانهایی است که در زمان حیات حضرت محمد (صلی الله علیه) اتفاق افتاده است؛ مثل غزوهها. همان طور که میدانید، جنگهایی را که پیامبر (صلی الله علیه) در آنها شرکت داشتند «غزوه» میگویند مانند غزوه بدر، اُحد، خندق و …. قصص زیادی در قرآن آمده است که در ادامه به برخی از معروفترین آنها اشاره کوتاهی میشود.
خلقت آدم (سوره بقره: ۳۸-۳۰):خداوند، آدم (علیه السلام) را بدون پدر و مادر آفرید تا دلیلی باشد بر قدرت الهی. وی سالیان دراز عمر کرد و سرانجام در پی تبی طولانی وفات یافت.
عصیان شیطان (سوره اعراف: ۱۷-۱۱):خداوند ابلیس را به دلیل سرکشی و سجده نکردن به آدم مؤ اخذه کرد و گفت چه چیز سبب شد که در برابر آدم سجده نکنی و فرمان مرا نادیده بگیری؟ او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل شد و گفت من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک و گل!
نوح (علیه السلام) و توفان نوح (سوره هود: ۴۹-۲۵):حضرت نوح (علیه السلام) همواره قوم خود را به توحید خدای سبحان و ترک شرک دعوت میکرد، ولی قومش جز به عناد و تکبر خود نمیافزودند تا آنکه در آخر از پروردگار خود یاری طلبید. خدای تعالی وحی کرد که کشتی بساز. تا اینکه آن را به اتمام رسانید و امر خدای تعالی مبنی بر نزول عذاب صادر شد.
در این هنگام خداوند متعال وحی فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتی کند و نیز اهل خود به جز افرادی را که مقدر شده بود در توفان هلاک شوند، سوار کند.
زندگی یوسف (علیه السلام) (سوره یوسف: تمام سوره):سوره یوسف در بر دارنده نکتهها ست که سورههای دیگر قرآن فاقد آن است. قرآن کریم داستان زندگی آن حضرت را از کودکی تا به قدرت رسیدن در مصر به طور مبسوط در سوره یوسف ذکر کرده است و از این نظر نمیتوان برای آن نمونه و نظیری در قرآن کریم یافت. به همین دلیل برخی واژه «احسن القصص» یعنی بهترین و زیباترین داستان را به این قصه نسبت میدهند.
سلیمان و بلقیس (سوره نمل: ۴۴-۱۵): حضرت سلیمان (علیه السلام) با تمام شکوه و قدرت بینظیرش بر جهان حکومت میکرد. در همین عصر در سرزمین یمن، بانویی به نام «بُلْقَیس» بر ملت خود حکومت میکرد، ولی او و ملتش به جای خدا، خورشیدپرست و بت پرست بودند بنابراین لازم بود که حضرت سلیمان (علیه السلام) آنها را از بیراهه به سوی توحید دعوت کند.
یونس در شکم ماهی (سوره صافات: ۱۴۸-۱۳۹): داستان حضرت یونس (علیه السلام) که از قوم نافرمان خود قهر کرد و درخواست عذاب نمود، در سوره صافات آمده است. وقتی سوار کشتی شد در بین راه نهنگی بر سر راه کشتی آمد، او را به حکم قرعه نزد نهنگ انداختند و نهنگ یونس را بلعید و کشتی نجات یافت. آنگاه خدای سبحان او را در شکم ماهی چند شبانه روز زنده نگه داشت و حفظ کرد تا یونس (علیه السلام) فهمید که این جریان بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلا کرده است.
اصحاب کهف (سوره کهف: ۲۶-۹): داستان عدهای از افراد با بصیرت که از ظلم حاکم زمان خود به قاری در کوه پناه میبرند و پس از خوابی ۳۰۹ ساله دوباره بیدار میشوند و به شهر بازمیگردند، در حالی که اوضاع عوض شده است و خود از این موضوع بی خبرند.
مروری بر ویژگیهای مهم و منحصربهفرد قصههای قرآنی/ روایت هدفمند، مستند و البته درسآموز
بنابر گفته مفسران، قرآن حدود ۲۶۰ داستان در دل خودش دارد که به تفصیل یا ایجاز، وقایع تاریخی مختلفی را در عین شیوایی برای ما روایت میکند. اگر ما به این قصهها و حکایات قرآنی نیک بنگریم، متوجه میشویم که قصهها در این کتاب مقدس به شکلی بلیغ، مفاهیم را میرسانند که این بر پایه ویژگیهای خاصی است که این قصهها از آن برخوردار هستند. ویژگیهایی که به شکل اعجازآمیزی ماهرانه و هنرمندانه با محتوای قصهها عجین گشته است. در ادامه برای آشنایی بیشتر با این ویژگیها به پارهای از آنها اشاره میکنیم.
بیان حقیقت بدون کم و کاست
قرآن کریم سرگذشت فراوانی را از انبیا و اقوام گذشته آورده که همگی بیان کننده وقایع و حقایقی است که در گذشته اتفاق افتاده است. قرآن نیز آنها را بدون کم و کاست ذکر کرده است. چنان که درباره سرگذشت اصحاب کهف در آیه ۱۳ این سوره مبارکه میفرماید: «ما سرگذشت اصحاب کهف را به طور حقیقی و واقعی برای تو گزارش میکنیم، آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایت و رستگاریشان افزودیم».
این تعبیر نشان میدهد که هم اصل ماجرا حقیقت دارد و به وقوع پیوسته است و هم نقل بر پایه تخیل نیست، پس نقل و منقول هر دو حقاند بنابراین یکی از ویژگیهای مهم داستانهای قرآنی، حقیقی بودن خود آنها و نتیجهشان است و، چون قرآن، حقیقت محض است، نحوه بیانش نیز حق است و ذهن مخاطب را به باطل و انحراف نمیکشاند و هرگز خیال را به جای واقعیت بازگو نمیکند و مطلب تخیلی را تحققی نمیکند.
نظم منحصربهفرد در بیان داستان
قرآن در بیان یک داستان، تمام مطلب را یک جا نمیگوید بلکه هر قسمتی از آن را به مناسبتی در جایی میآورد و این خواننده است که بایستی آنها را به هم مرتبط سازد؛ مثلا سرگذشت قوم بنیاسرائیل در بیش از ۲۰ سوره بیان شده که در سرتاسر قرآن پراکنده است و به هیچ وجه ترتیب زمانی در آن رعایت نشده است.
این پراکندگی در واقع عمومی است و بخشی از هدف قرآن را در راستای بیان قصهها تأمین میکند؛ بنابراین خداوند هدایت و تربیت انسانها را اغلب در پناه قصه دنبال میکند و در هر مناسبتی قسمتی از داستان را بیان میکند میتوان گفت که داستانگویی قرآن پراکنده، اما زنده، پویا، هدف دار، بیدارکننده، عبرتانگیز و سوقدهنده انسان در مسیر تعالی و هدایت است.
گزینش صحنههای درسآموز
به طور کلی باید گفت هدف قصههای قرآن جدا از اهداف کلی قرآن نیست و روشن است که هدف اصلی در قرآن چیزی جز «هدایت» نیست. اساساً همه شریانهای آیات قرآن به قلب هدایت میانجامد و هیچ نکته، مثال، قصه و حادثهای در قرآن نیست که بینتیجه و بیهدف طرح شده باشد.
اصولاً برخورد قرآن با حوادث زمانهای گذشته، برخوردی انتخابی و گزینشی است. آن چه را بیان میکند که حاصل پیام دین و در بردارنده یک موعظه، هدایت، عبرت و ارشاد باشد. علامه طباطبایی (رحمت ا… علیه) در توضیح این مطلب میفرماید: «روش کلام خدای تعالی در آن جا که قصهها را میسراید، بر این است که به مختاراتی و نکات برجسته و مهمی که در ایفای غرض مؤثر است، اکتفا میکند و به خرده ریزهای داستان نمیپردازد. جهتش هم خیلی روشن است. چون قرآن کریم کتاب تاریخ و داستانسرایی نیست بلکه کتاب هدایت است.»
بررسی از زوایای متنوع
بحث بسیار مهم و کارسازی که در قصههای قرآن وجود دارد، مسئله تکرار است. علت تکرار قصههای قرآن این است که هرجا خداوند برای ابلاغ پیامش نیازمند حرکت، گفتگو و صحنهای بوده آن را بیان کرده است. بیان کردن صحنههای مختلف از یک رویداد، همان چیزی است که در داستاننویسی امروز اصطلاحاً به آن «زاویه دید» میگویند. قصههای قرآن هم به شکل منشور و با زوایای متفاوتی مطلبی را بیان میکند، یعنی ابلاغ یک پیام بستگی به مقدار، کیفیت و شرایط مکانی و زمانی دارد.
توجه به جلوههای هنری
جلوههایی از هنر که در قرآن به کار رفته، شامل انواع مختلف از جمله «تنوع اسلوب» است. در بسیاری اوقات، یک قصه و یک رویداد واقعی به گونههای متفاوت و مختلفی بیان شده است. گاه کوتاهی و بلندی یک رویداد خاص در کتاب آسمانی ما متفاوت است و به تعبیر امروز، دیالوگها و گفتگوها با هم تفاوت دارد.
افزون بر آن ورود و خروج از داستان هم متفاوت است؛ مثلاً در سوره هود وقتی وارد شدن فرشتگان بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل میشود، با روش نقل همین قصه در جای دیگر فرق دارد. در سوره هودبه جهت فرافکندن آن بار سنگینی که بر حضرت رسول (صلی الله علیه) پدید آمده، از رهگذر مباحث مطرح شده قصه ابراهیم (علیه السلام) با بشارت آمده است. حال آن که در جای دیگر، همین قصه به روش انذاری و هشداری بیان شده است. این تنوع اسلوبی که در بسیاری از داستانهای قرآن لحاظ شده، خود نشانگر جلوه زیبانگاری است.
ارائه الگوی خوبان و نمونه بدان
یکی از مهمترین ابزار تعلیم و تربیت که اثر قاطع و تعیین کنندهای در ساختن شخصیت فرد و جامعه دارد، ارائه الگوهای برجسته از ارزشها و نمونههای ضد ارزشهاست. برای این کار میتوان از داستانهای قرآن که سرشار از عبرتهاست، استفاده کرد و به خوبیها و بدیها عینیت داد و آنها را در قالب نمونههای تاریخی تجسم بخشید، به گونهای که هر فردی آن را همانند نمایش نامهای از نزدیک ببیند، خود را در کنار قهرمانان تاریخ حس کند و عاقبت خوب یا بد آنها، عوامل شکست و پیروزی را به خوبی درک کند. بدین گونه الگوهایی که قرآن کریم در قصهها مطرح میکند، نمونههایی عینی و لمس شده از خوبان و بدان خواهد بود که در پرورش افراد، بسیار مؤثر و کارساز است.
آشنایی با اهداف حکیمانه قصههای قرآنی/ عبرت آموزی، اتمام حجت و یادآوری
فلسفه و اهداف حکیمانه و خردمندانهای که در پس قصههای قرآنی و حق آن قرار دارد، آن را از قصههای خرافی، باطل و داستان گویی جدا میسازد. خداوند برای قصههای قرآنی اهداف چندی را بیان کرده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
۱-تبیین حقایق: از مهمترین اهداف قصههای قرآنی، تبیین حقایق هستی است تا انسانها زندگی آگاهانه تری در دنیا داشته باشند.
۲-تفکر: قصههای واقعی قرآن، این فرصت را به بشر میدهد تا در شناخت حقیقت از آن بهره گیرند و با تفکر در آنها، مسیر حق را از باطل جدا سازند و راه درست زندگی را بیاموزند.
۳-اتمام حجت: عقل هرگونه کیفر بدون هشدار و اتمام حجت را نمیپذیرد و آن را زشت میشمارد و از مصادیق ظلم و خروج از دایره عدل میداند. از این رو خداوند پیامبران را با کتاب و حجت به سوی بشر فرستاده و او را نسبت به دوزخ انذار داده و از نباء عظیم قیامت آگاه ساخته است. قصههای قرآنی نیز در همین دایره اتمام حجت قرار میگیرد.
۴-تذکر و یادآوری: از دیگر اهداف قصههای قرآنی، بیدارباش و یادآوری است که در آیاتی از جمله ۱۲۰ سوره هود و ۹۹ سوره طه به این کارکرد قصههای قرآنی اشاره شده است.
۵- استقامت: توجه انسان به قصههای پیامبران و سرنوشت اقوام مومن و کافر، انسان را نسبت به موقعیت و وضعیت خود آگاه و هوشیار میکند و زمینه روحی و روانی برای استقامت و پایداری را در انسان تقویت میکند.
۶- ایجاد قوت قلب: از دیگر اهداف قصههای قرآنی ایجاد قوت قلب و تسلی بخشی و دلداری به مخاطبان است تا بدانند که امتهای پیشین نیز برای رسیدن به اهداف عالی همواره بامشکلاتی مواجه بودهاند و این گونه نیست که حقیقت به سادگی آشکار و از آن استقبال و پشتیبانی شود.
۷- عبرتآموزی: کارکرد دیگر و اهداف قصههای قرآنی، عبرت آموزی است. بیان قصههای پیامبران و امتهای ایشان، این فرصت را به مخاطب میدهد تا موقعیت خویش را نسبت به پیامبران و امتهای شان بسنجد و رفتار خویش را اصلاح و تصحیح کند.
۸-علم و دانش: از دیگر کارکردهای قصههای قرآنی میتوان به علم تاریخ و آگاهی از احوال پیشینیان و زدایش ابهام و تردید از مقاطع پنهان تاریخ اشاره کرد.
۹- عبودیت: از دیگر فلسفهها و اهداف قصههای قرآنی، تبیین چگونگی عبودیت و بندگی خداوند است.
۱۰- تفهیم حقایق: قرآن افزون بر تبیین حقایق هستی با قصههای قرآنی میکوشد تا حقایق قرآنی را در شکل تمثیل و وقایع تاریخی به همه مخاطبان انتقال دهد.
گردآوری روزنامه خراسان