هجرت موسی (علیهالسلام) به فلسطین
حضرت موسی و منطقه فلسطین: موسی(علیهالسلام) و پیروانش از ظلم فرعونیان به ستوه آمده بودند و همچنان در فشار و سختی به سر می بردند، تا اینكه سرانجام از ناحیه خداوند به موسی(علیهالسلام) وحی شد كه از مصر بیرون رود.
حضرت موسی(علیهالسلام) و پیروانش شبانه از مصر به سوی فلسطین حركت كردند. فرعون با خبر شد مأموران خود را به اطراف فرستاد، تا مردم را به اجبار گرد آورده و سپاه بزرگی را تدارك ببیند و بنی اسرائیل را تعقیب كنند، تا قبل از اینكه به فلسطین فرار كنند به آنها دست یابند.
فرعون و سپاهیانش از شهر بیرون رفته و به تعقیب موسی(علیهالسلام) و بنی اسرائیل پرداختند و باغ و بستانها و گنجینههای زر و كاخهای سر به فلك كشیده خود را رها كردند و برای همیشه دست از این همه نعمت شستند، زیرا آنان هرگز به وطن خویش بازنگشتند، ولی بنی اسرائیل چنین نعمتهایی را در فلسطین به ارث بردند.
بنی اسرائیل به ساحل دریای سرخ و كانال سوئز رسیدند و از آنجا نتوانستند عبور كنند، لشگر تا دندان مسلح و بیكران فرعون همچنان به پیش میآمد، شیون و غوغای بنی اسرائیل به آسمان رفت و نزدیك بود از شدت ترس، جانشان از كالبدشان پرواز كند.
در آن میان یاران، موسی(علیهالسلام) به وی گفتند: ای موسی! فرعونیان به ما رسیدند و ما توانایی مقابله و مقاومت در برابر آنان نداریم، اینك پیش روی ما دریا و پشت سرمان لشگر دشمن است، چه باید بكنیم؟ موسی(علیهالسلام) به آنان گفت: بیمناك نباشید، پروردگارم با من است، و مرا به راه نجات رهنمون خواهد شد.
حضرت موسی و منطقه فلسطین
سرانجام دردناك قوم فرعون
در این بحران شدید، خداوند با لطف خاص خود به موسی (علیهالسلام) وحی كرد: عصای خود را به دریا بزن، موسی(علیهالسلام) به فرمان خدا عصا را به دریا زد، آب دریا شكافته شد و زمین درون دریا آشكار گشت، موسی(علیهالسلام) و بنی اسرائیل از همان راه حركت نموده و از طرف دیگر به سلامت خارج شدند، فرعون و لشگریانش فرا رسیدند و از همان راهی كه در میان دریا پیدا شده بود، بنی اسرائیل را تعقیب كردند، غرور آن چنان بر فرعون چیره شده بود، كه به سپاه خود رو كرد و گفت: تماشا كنید چگونه به فرمان من دریا شكافته شد و راه داد تا بردگان فراری خود (بنی اسرائیل) را تعقیب كنم، وقتی كه تا آخرین نفر از لشگر فرعون وارد راه باز شده دریا شد، ناگهان به فرمان خدا،آبها از هر سو به هم پیوستند و همه فرعونیان را به كام مرگ فرو بردند و… .
در همان لحظه طوفانی، كه فرعون خود را در خطر شدید مرگ میدید، غرورهایش فرو ریخت و درك كرد كه همه عمرش پوچ بوده و اشتباه كرده است. با چشمی گریان به خدای جهان متوجه شد و گفت: اینك من ایمان آوردم، خدایی جز آن كه بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند وجود ندارد، و من هم تسلیم امر او هستم.
به او خطاب شد: اكنون ایمان میآوری! در حالی كه یك عمر كافر و نافرمان تبهكار بودهای؟ ما امروز بدنت را پس از غرق شدن به ساحل نجات میافكنیم تا برای بازماندگانت درس عبرت باشد.
این بود سرانجام فرعون در دنیا، ولی قرآن عذابهایی را كه خداوند در آخرت برای آنها تدارك دیده است بیان فرموده تا برای هر فرد مؤمنی درسی آموزنده باشد.