دوشنبه 29 اردیبهشت 1404 - 11:17 قبل از ظهر
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • صفحه اصلی
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهل بیت
    • حضرت محمد صلوات الله علیه
    • امام علی علیه‌السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
    • امام حسن مجتبی علیه‌السلام
    • امام حسین علیه‌السلام
    • امام سجاد علیه‌السلام
    • امام باقر علیه‌السلام
    • امام صادق علیه‌السلام
    • امام کاظم علیه‌السلام
    • امام رضا علیه‌السلام
    • امام جواد علیه‌السلام
    • امام هادی علیه‌السلام
    • امام عسکری علیه‌السلام
    • امام زمان علیه‌السلام
  • مهدویت
    • مهدویت در قرآن
    • مهدویت در حدیث
    • آخرالزمان
    • انتظار فرج
    • رجعت
  • خاندان عصمت
    • حضرت عباس علیه‌السلام
    • حضرت زینب سلام الله علیها
    • حضرت معصومه سلام الله علیها
    • حضرت علی اکبر علیه‌السلام
    • حضرت علی اصغر علیه‌السلام
    • حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام
    • حضرت عبدالله بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت قاسم بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت شاهچراغ علیه‌السلام
    • سایر خاندان عصمت
  • کلیپ و ویدیو
    • دعوت بزرگان
    • دعوت مداحان
    • استوری اینستاگرام
      • استوری شب زیارتی امام حسین
      • استوری ماه محرم
      • استوری أربعین
      • استوری فاطمیه
      • استوری ماه رمضان
      • استوری عید غدیر
      • استوری شهادت
      • استوری ولادت
      • استوری دهه کرامت
      • استوری ایام هفته
    • فیلم کوتاه
    • کلیپ تصویری
    • دعوت از مبلّغین
    • کلیپ صوتی
    • تیزر
    • آموزش سایت
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
No Result
مشاهده تمامی نتایج
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
ورود به سامانه ثاقب
No Result
مشاهده تمامی نتایج
صفحه اصلی قرآن شناسی داستان های قرآنی

پیشنهاد بت‌ سازی به موسی

10 مهر 1400
پیشنهاد بت‌ سازی به موسی

پیشنهاد بت‌ سازی به موسی(علیه‌السلام)

پیشنهاد بت‌ سازی به موسی: پس از آن‌كه موسی(علیه‌السلام) و یارانش از دریا عبور كرده و نجات یافتند، از آن سوی دریا به سوی بیت المقدس (فلسطین) در حركت بودند، در مسیر راه قومی را دیدند كه با خضوع خاصی اطراف بت‌های خود را گرفته و آن‌ها را می‌پرستند.

افراد جاهل و بی‌خرد از بنی اسرائیل، تحت تأثیر آن منظره بت پرستی قرار گرفته و به موسی(علیه‌ السلام) گفتند: «برای ما نیز معبودی قرار بده، همانگونه كه آن‌ها – بت پرستان – معبودانی دارند.»

موسی(علیه‌السلام) به سرزنش آنان پرداخت و فرمود: شما انسانی‌هایی جاهل ونادان هستید، این بت پرستان را بنگرید، سرانجام كارشان هلاكت است و آنچه انجام می‌دهند باطل و بیهوده می‌باشد، آیا جز خدای یكتا معبودی برای شما بطلبم و… .

مشمول مواهب و الطاف الهی

بنی اسرائیل در طی مسیر خود به سوی بیت المقدس (فلسطین) به ساحل شرقی كانال سوئز رسیدند، در بیابان خشك و سوزان، گرفتار عطش و تشنگی خطرناكی شدند، از موسی(علیه‌السلام) تقاضای آب كردند.

خداوند به موسی(علیه‌السلام) دستور داد: تا عصای خود را به سنگ بكوبد، وقتی زد، دوازده چشمه آب (به تعداد قبایل بنی اسرائیل كه دوازده قبیله بودند) از آن جوشید و هر قبیله‌ای از چشمه‌ای آب نوشید و زمانی كه به صحرای شبه جزیره سینا رسیدند، با گرمای شدید روبرو شده و چون محلی وجود نداشت، تا از گمان به آن‌جا پناهنده شوند و درختی كه از سایه آن استفاده كنند، نیز نبود،لذا از دشواری‌هایی كه بدان دست به گریبان شده بودند به موسی(علیه‌السلام) شكایت كردند و موسی(علیه‌السلام) به پیشگاه خدا التجاء نمود و خداوند قطعه‌ای ابر فرستاد، تا آن‌ها را از گرمای خورشید حفظ كند و آن‌گاه كه زاد و توشه آن‌ها رو به پایان رفت، یك بار یگر موسی(علیه‌السلام) از خداوند غذا خواست و خدای متعال برای آن‌ها «مَن و سَلْوی» فرستاد.

اما با این وجود قوم بنی اسرائیل به این نعمت الهی قانع نگشتند و از موسی(علیه ‌السلام) غذاهای گوناگون را طلب كردند، آن حضرت نیز خطاب به آن‌ها گفت: شما نعمت آسمانی را، با چیزهای بی‌ارزش عوض كردید، حال برای به دست آوردن آن از صحرای سینا خارج شده و به یكی از شهرها بروید، تا خواسته‌های خویشتن را به دست آورید.

خودداری بنی اسرائیل از رفتن به فلسطین

خداوند به حضرت موسی(علیه‌السلام) دستور داد تا بنی اسرائیل را به سرزمین مقدس فلسطین برده و در آنجا اسكان دهد، قبل از آن كه موسی(علیه‌السلام) از قوم بخواهد كه وارد سرزمین مقدس شوند، چند نفری را فرستاد، تا از وضعیت آن منطقه كسب خبر كنند. وقتی آن‌ها برگشتند به وی اطلاع دادند كه مردم آن دیار، افرادی نیرومند و بلند قامت بوده و گردنكش و ظالمند و شهرهای آن جا بسیار مستحكم است.

بنی اسرائیل از این سخنان بیمناك شده و دستور موسی(علیه‌السلام) را برای ورود به شهر فلسطین اجرا نكردند و به او گفتند: در این سرزمین افرادی توانمند و ستمكار وجود دارد كه ما تحمل برابری با آن‌ها را نداریم و تا زمانی كه آن‌ها در آن سرزمین هستند، ما هرگز وارد آن جا نخواهیم شد… .

دو نفر از بنی اسرائیل كه خداوند به آن‌ها تقوی عنایت كرده بود، به پا خاسته و به قوم خود گفتند: شما از دروازه شهر وارد شوید، هنگامی كه وارد شدید، بیم و ترس به در آن‌ها راه یافته و شما بر آنان پیروز خواهید گشت و اگر واقعاً به خدا ایمان دارید بر او توكل كنید.

آن‌ها در پاسخ موسی(علیه‌السلام) گفتند: تا زمانی كه آنان در آن سامان باشند، هرگز وارد آن سرزمین نخواهیم شد و به موسی(علیه‌السلام) جمله‌ای گفتند، كه از آن بوی سرزنش و سرپیچی و بیم استشمام می‌شد. گفتند: تو و پروردگارت بروید و با آن‌ها بجنگید و ما همین جا می‌نشینیم.

موسی(علیه‌السلام) عرضه داشت: خدایا من جز بر خودم و برادرم تسلط ندارم، تو میان ما و این مردم فاسق جدایی بینداز.

خداوند فرمود: چون مخالفت كردند، از هم اكنون سرزمین مقدس فلسطین را بر آنان حرام كردم و چهل سال سرگردان در بیابان و صحرای سینا باید بمانند، بنابراین تو بر این قوم فاسق تأسف و غم مخور.

چهل سال در آن بیابان ماندند تا آنكه خداوند توبه آن‌ها را پذیرفت.

رفتن موسی(علیه‌السلام) به كوه طور

موسی(علیه‌السلام) تا آن عصر، پیرو آیین ابراهیم(علیه‌السلام) بود و همان را برای بنی اسرائیل تبلیغ می‌كرد، بعد از هلاكت فرعون، قوم موسی(علیه‌السلام) در انتظار برنامه جدید و كتاب آسمانی بودند، تا به آن عمل كنند. موسی(علیه‌السلام) از پروردگار خود كتاب را درخواست كرد، خدای سبحان به او دستور داد: تا به دامنه كوه طور رود، در آنجا سی روز روزه بگیرد و خدای خویش را عبادت كند.

موسی(علیه‌السلام) قبل از آن‌كه برای مناجات خدا بیرون رود، به قوم خود گفت: برادرم هارون را در میان شما می‌گذارم و برای سی روز از میان شما غیبت می‌كنم و به كوه طور می‌روم، تا احكام شریعت (و الواح تورات) را برای شما بیاورم.

موسی(علیه‌السلام) روانه كوه طور شده و سی روز در آنجا ماند و به مناجات و عبادت پرداخت، وقتی سی روز به پایان برد، خدا به او فرمان داد: برای كامل شدن عبادتش، ده روز دیگر روزه بگیرد و مجموع آن چهل روز گردد. پس از كامل شدن چهل روز خداوند با گفتار ازلی خویش، با موسی(علیه‌السلام) سخن گفت و بدین وسیله موسی(علیه‌السلام) به مقامی رسید، كه به واسطه آن بر انسان‌ها امتیاز یافت. در این هنگام در اثر فرط شوق، از خدای خود درخواست كرد كه خود را بر او متجلی و آشكار سازد تا او را ببیند.

خداوند به او فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، و برای این‌كه به وی بفهماند، موسی(علیه السلام) خواسته بزرگی را طلبیده كه كوه‌ها تحمل آن‌ را ندارند به او فرمود: تو موسی تحمل این تجلی را نداری، ولی من به كوه كه سخت‌تر از توست تجلی خواهم نمود، اگر كوه در جای خود قرار گرفت و دیدن و هیبت مرا تحمل كرد، تو هم می‌توانی مرا ببینی و اگر تحمل نكرد، تو هم به طریق اولی نخواهی دید. و آن گاه كه پروردگارش بر كوه تجلی نمود، آن را متلاشی كرده و با زمین یكسان ساخت.

موسی علیه‌السلام از شدت بیم و ترس از صحنه‌ای كه دیده بود از هوش رفت. وقتی كه به هوش آمد عرض كرد: پروردگارا! تو منزه هستی، من به سوی تو باز می‌گردم و توبه می‌كنم، من نخستین كسی هستم كه در زمان خودم به بزرگی و عظمت تو ایمان می‌آورم.

سرانجام در آن میعادگاه بزرگ، خداوند شرایع و قوانین آیین خود را بر موسی نازل كرد تورات نخست به او فرمود: ای موسی علیه‌السلام! من تو را بر مردم برگزیدم و رسالات خود را به تو دادم و تو را به موهبت سخن گفتن با خودم نائل كردم، اكنون كه چنین است ، آنچه را به تو دستور داده‌ام، بگیر و در برابر این همه موهبت، از شكرگزاران باش و برای مردم در تورات از هر موضوعی اندرزی نوشتیم و از هر چیز، بیانی كردیم پس آن را با جدیت بگیر، و به قومت دستور بده كه به مطالب و دستورات آن‌ها بهتر عمل كنند و آنان كه به مخالفت برمی‌خیزند، كیفرشان دوزخ است. ما به زودی جایگاه و مقام فاسقان را به شما نشان خواهیم داد.

به این ترتیب موسی علیه‌السلام در میعادگاه طور، شرایع و قوانین آیین خود را به صورت صفحه‌هایی از تورات از خداوند گرفت و به سوی قوم بازگشت، تا آن‌ها را در پرتو این كتاب آسمانی و قانون اساسی، هدایت كند و به سوی تكامل برساند.

گوساله پرستی بنی اسرائیل

قبل از این كه موسی علیه‌السلام برای مناجات با خدای سبحان و نزول تورات از شهر بیرون رود، مردم را در جریان گذاشته بود كه غایب بودن وی از آن‌ها سی روز طول می‌كشد، وقتی كه به موسی دستور داده شد كه ده روز دیگر بماند، در مجموع چهل روز گردید. و بازگشتن موسی علیه‌السلام ده روز به تأخیر افتاد، بنی اسرائیل گفتند: موسی علیه‌السلام به وعده‌ای كه به ما داده بود عمل نكرد.

اینجا بود كه اندیشه شرارت و تبهكاری در درون سامری برانگیخته شد از آن فرصت استفاده كرد و در غیاب موسی(علیه‌السلام) و از زمینه‌ای كه در میان بنی اسرائیل (تمایل به بت پرستی) وجود داشت سوء استفاده كرد و قسمتی از زر و زیوری كه زنان بنی اسرائیل از مصر با خود آورده بودند، از آنان گرفت و آن‌ها را در آتش ذوب كرد و از آن‌ها قالب گوساله‌ای ریخت و به شیوه خاصی آن را ساخت كه هرگاه در آن باد دمیده می‌شد از دهان آن‌، صدایی مانند صدای گوساله خارج می‌شد.

سپس اعلام كرد: موسی دروغگو است، دیگر هرگز به سوی شما باز نمی‌گردم این خدایی كه برایتان ساختم پرستش كنید.

به این ترتیب اكثریت قاطع جاهلان بنی اسرائیل، از راه توحید خارج شده و گوساله پرست شدند.

هارون علیه‌السلام هر چه قوم را نصیحت می‌كرد و آن‌ها را از گوساله پرستی بر حذر داشت، به سخنش اعتنا نكردند، حتی با جوسازی و هیاهوی خود نزدیك بود او را بكشند. خداوند ماجرای گمراهی قوم توسط سامری را، به موسی علیه‌السلام وحی كرد، وی با ناراحتی و خشم و اندوه زیاد از كوه طور به سوی قوم خود بازگشت و به آنان گفت: آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای شایسته نداد، تا تورات را به شما عنایت كند، كه هدایت و نور در آن است؟ او به وعده خویش وفا نمود، آیا وعده خدا طولانی شد یا خواستید كاری ناروا انجام دهید،تا موجب خشم و غضب پروردگارتان شود؟…

بنی اسرائیل گفتند: ما به میل و رغبت خویش از وعده به شما تخلف نورزیدیم، بلكه سامری این كار را كرد و ما را گمراه ساخته و فریب داد.

سپس موسی علیه‌السلام متوجه برادرش هارون علیه‌السلام شد، در حالی كه موهای سر و صورت او را محكم می‌‌كشید، با عصبانیت به او گفت: چرا وقتی دیدی این قوم فریب خورده و به پرستش گوساله رو آورده‌اند، از من پیروی ننمودی. مگر هنگامی كه می‌خواستم به میعادگاه بروم، نگفتم جانشین من باش و در میان این جمعیت به اصلاح بپرداز و راه مفسدان در پیش مگیر، تو چرا با این بت پرستان به مبارزه برنخاستی؟

هارون(علیه‌السلام) كه ناراحتی شدید برادر را دید، برای اینكه او را بر سر لطف آورد و از التهاب او بكاهد و ضمناً عذر موجه خویش را در این ماجرا بیان كند، گفت: فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر، من فكر كردم، كه اگر به مبارزه برخیزم و درگیری پیدا كنم تفرقه شدیدی در میان بنی اسرائیل می‌افتد و از این ترسیدم كه تو به هنگام بازگشت بگویی، چرا در میان بنی اسرائیل تفرقه افكندی و سفارش مرا در غیاب من به كار نبستی.

آنگاه موسی(علیه‌السلام) سامری را كه سبب گمراهی آنان شده بود، به شدت مورد نكوهش قرار داد، سامری به موسی(علیه‌السلام) پاسخ داد: من در ابتدا به بخشی از آیین تو ایمان آوردم و سپس در آن تردید كردم و آن را بدور افكندم و به سوی آیین بت پرستی گرایش نمودم و این در نظر من جالب تر و زیباتر بود!

سرنوشت دردناك سامری

در این هنگام موسی(علیه‌السلام) به او گفت: از نزد من برو، خداوند تو را به گونه‌ای كیفر دهد، كه در زندگی هر كس به تو نزدیك شود پیوسته بگوید با من تماس نگیر و دست به من نزنید، سپس كیفر او را در قیامت به او گوشزد كرد و گفت: تو وعده گاهی (عذابی) در پیش داری، كه هرگز از آن تخلف نخواهی كرد.

سپس به سامری گفت: به این معبودت (گوساله ساختگی) كه پیوسته او را عبادت می‌كردی، نگاه كن و ببین ما آن را می‌سوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا می‌پاشیم تا برای همیشه محو و نابود گردد.

سپس موسی(علیه‌السلام) به سمت گوساله رفت و آن را سوزانده و قطعه‌های آن را به دریا افكند. موسی(علیه‌السلام) با این فرمان قاطع، سامری را از جامعه طرد كرد و او را به انزوای مطلق كشاند.[۶۲] و برای چندمین بار، بنی اسرائیل را از انحراف و سقوط نجات داد، آن‌ها از كرده خود پشیمان شده و از پروردگار خود طلب آمرزش كردند. خداوند به موسی (علیه‌السلام) وحی كرد: توبه آن‌ها زمانی صحیح است، كه نفس خویشتن را بكشند یعنی هواهای نفسانی را سركوب كرده و آن را از شرارت‌ها و تبهكاری‌ها پاك گردانند و از هر گونه تمایلات نفسانی رها سازند. در این صورت خداوند توبه آن‌ها را خواهد پذیرفت.

قرار گرفتن كوه بر بالای سر بنی اسرائیل

هنگامی كه موسی(علیه‌السلام) از كوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد و آن را به قوم خود عرضه كرد، فرمود: كتاب آسمانی آورده‌ام، كه حاوی دستورهای دینی بر حلال و حرام است،‌دستورهایی كه خداوند آن را برنامه كار شما قرار داده است، آن را بگیرید و به احكام آن عمل كنید.

بنی اسرائیل تصور كردند عمل به این همه وظایف كار مشكلی است و به همین جهت بنای مخالفت و نافرمانی گذاردند، در این هنگام خداوند فرشتگانی را مأمور كرد، تا قطعه عظیمی از كوه طور را بالای سر آن‌ها قرار دهند، فرشتگان چنین كردند، بنی اسرائیل با دیدن این صحنه وحشت زده شده و دست به دامان موسی(علیه‌السلام) شدند.

موسی(علیه‌السلام) به آن‌ها اعلام كرد: اگر پیمان وفاداری به این احكام ببندید و به دستورهای خدا عمل كنید و از تمرد و سركشی توبه نمایید، این خطر (عذاب و كیفر) از شما برطرف خواهد شد، آن‌ها تسلیم شدند و برای خدا سجده كردند و تورات را پذیرفتند و در حالی كه هر لحظه انتظار سقوط كوه بر سر آن‌ها می‌رفت به بركت توبه، آن عذاب از سر آن‌ها برطرف گردید.

تقاضای دیدن خدا

گروهی از بنی اسرائیل به نزد موسی(علیه‌السلام) آمده و گفتند: ما به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر این‌كه خدا را آشكار با چشم خود ببینیم، موسی(علیه‌السلام) از این ماجرا سخت ناراحت شد، كه چرا چنین تقاضایی می‌كنند، هر چه آن‌ها را نصیحت كرد، فایده نداشت.

سرانجام موسی(علیه‌السلام) از میان آن‌ها هفتاد نفر از سران بنی اسرائیل را برگزید و همراه خود به میعادگاه پروردگار كوه طور برد، صاعقه‌ای فرود آمد و بر كوه خورد، برق خیره كننده‌ و صدای رعب انگیز و زلزله‌ای كه همراه داشت، آن چنان همه را وحشت فرو برد، كه بی‌جان به روی زمین افتادند و هلاك شدند و موسی(علیه‌السلام) بیهوش شد.

این همان تجلی قدرت خدا بر كوه بود، چرا كه قوم موسی(علیه‌السلام) از وی خواسته بودند از خدا بخواهد كه خود را نشان دهد، با این‌كه خدا دیدنی نیست، ولی این صحنه نشان دادن قدرت الهی بود، تا آن‌ها با دیدن جلوه‌های قدرت الهی، با چشم باطن، خدا را بنگرند. سپس موسی علیه‌السلام به هوش آمده و عرض كرد: پروردگارا! اگر تو می‌خواستی، می‌توانستی آن‌ها و مرا پیش از این هلاك كنی… پروردگارا می‌دانیم كه این آزمایش تو بود… تنها تو ولی و سرپرست ما هستی، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگان هستی.

سرانجام هلاك شدگان زنده شدند و به همراه موسی(علیه‌السلام) به سوی بنی اسرائیل بازگشتند و آنچه را دیده بودند برای آنها بازگو كردند.

سرگذشت دردناك قارون

در میان قوم موسی یك نفر بود در سرمایه داری معتبر

گنج‌ها از سیم و زر انباشته تخم حرص و آز در دل كاشته

روزی آمد با همه زینت برون سوخت از دنیا پرستان اندرون

گفت موسی ای زمین در كش به كام گیر از قارون ملعون انتقام

گشت قارون با تمام سیم و زر لقمه‌ای بهر زمین، آن فتنه گر

آن‌چنان با خود زمین او را ربود از كنوز سیم و زر نابرد سود

 

موسی(علیه‌السلام) در طول زندگی خود با سه قدرت طاغوتی تجاوزگر مبارزه كرد:

۱) «فرعون» كه مظهر قدرت حكومت بود.

۲) «سامری» كه مظهر صنعت و فریب و اغفال.

۳) «قارون» كه مظهر ثروت بود.

گرچه مهمترین مبارزه موسی(علیه‌السلام) با قدرت حكومت بود، ولی دو مبارزه اخیر، نیز برای خود واجد اهمیت است و محتوی درسهای آموزنده بزرگ.

لذا وی پس از نجات از شر فرعون و فرعونیان و سپس سامری، به شر دیگری در رابطه با قارون دچار شد.

«قارون بنن یصهر بن قاهث» پسر عمو یا پسر خاله حضرت موسی(علیه‌السلام) بود و از نظر اطلاعات و آگاهی از تورات، معلومات قابل ملاحظه‌ای داشت.

آنچه از آیات قرآن مجید استفاده می‌شود، رسالت موسی(علیه‌السلام) از اغاز هم برای مبارزه با سه كس بود (فرعون و وزیرش هامان و قارون)، از این آیات استفاده می‌شود كه قارون همكار فرعونیان بود و در خط آن‌ها،[۶۸] بعد از نابودی فرعونیان مقدار عظیمی از ثروت و گنج‌های آن‌ها در دست قارون ماند و موسی(علیه‌السلام) تا آن زمان مجال این را پیدا نكرده بود، كه این ثروت باد آورده فرعون را به نفع مستضعفان از او بگیرد.

به هر حال خواه او این ثروت را در عصر فرعون پیدا كرده باشد، یا از طریق غارت گنج‌های او، و یا به گفته بعضی از طریق علم كیمیا، و آگاهی بر فنون تجارت سالم هر چه بود قارون بعد از پیروزی موسی(علیه‌السلام) بر فرعونیان ایمان اختیار كرد و به سرعت تغییر چهره داد و با زبر دستی خاصی كه ویژه این گروه است، خود را در صف قاریان تورات و آگاهان بنی اسرائیل جا زد، در حالی كه بعید است ذره‌ای ایمان در چنین قلبی نفوذ كند.

سرانجام هنگامی كه فرمان گرفتن زكات از سوی خدا بر موسی(علیه‌السلام) صادر شد، وی نزد او رفت و از او مطالبه كرد، پرده از چهره‌اش كنار رفت و قیافه زشت و منحوسی كه پشت ماسك فریبنده ایمان داشت، بر همگان ظاهر شد و سر باز زد،[۶۹] و برای تبرئه خویش به مبارزه با موسی (علیه‌السلام) پرداخت، و در میان جمعی از بنی اسرائیل برخاست و گفت: ای مردم!‌ موسی(علیه‌السلام) می‌خواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذیرفتید، امور دیگر را نیز، همه پذیرفتید، آیا زیر این بار هم می‌روید كه اموالتان را به او بدهید؟! گفتند: نه، ولی چگونه می‌توان با او مقابله كرد؟‌

قارون، اینجا یك فكر شیطانی به نظرش رسید گفت: من راه خوبی فكر كرده‌ام، به عقیده من باید برای او پرونده عمل منافی عفت ساخت.

قارون گفت: فلان زن بی عفت را به اینجا بیاورید، و با او قرار بگذارید، (در مقابل فلان مبلغ رشوه) در انظار مردم بگوید: موسی(علیه‌السلام) با من زنا كرد.

آن‌ها نزد آن زن رفتند و قرار دادی در این مورد با او بستند و آن زن قبول كرد، تا روزی قارون بنی اسرائیل را در یك جا جمع كرد و سپس نزد موسی(علیه‌السلام) آمد و گفت: ای موسی(علیه‌السلام) قوم تو برای استماع سخنرانی و موعظه شما اجتماع كرده‌اند.

موسی(علیه‌السلام) نزد قوم آمده و شروع به سخن كرد، تا به اینجا رسید گفت: ای بنی اسرائیل! كسی كه دزدی كند دستش را جدا می‌كنیم. كسی كه نسبت زنا از روی دروغ به كسی بدهد، هشتاد شلاق به او می‌زنیم و اگر كسی زنا كند، ولی همسر نداشته باشد، صد تازیانه به او می‌زنیم، ولی اگر همسر داشته باشد، او را سنگسار می‌كنیم تا جان بدهد.

ناگهان قارون از میان جمعیت فریاد زد: اگرچه زنا كار خودت باشی؟

موسی(علیه‌السلام) گفت: اگرچه خودم باشم.

قارون گفت: بنی اسرائیل می‌گویند تو با فلان زن روسپی زنا كرده‌ای!

موسی(علیه‌السلام) گفت: آن زن را به اینجا بیاورید، اگر گفت: من زنا كرده‌ام، سخن او را بگیرید و مرا سنگسار كنید.

عده‌ای رفتند و آن زن را آوردند. موسی(علیه‌السلام) رو به او كرد و گفت: به خدا سوگندت می‌دهم، حقیقت را فاش بگو!

زن بدكاره با شنیدن این سخن تكان سختی خورد، لرزید و منقلب شد و گفت: اكنون كه چنین می‌گویی من حقیقت را فاش می‌گویم، این‌ها از من دعوت كردند و پاداش سنگینی قرار دادند كه تو را متهم كنم، ولی گواهی می دهم كه تو پاكی و رسول خدایی.

موسی(علیه‌السلام) به خاك افتاد و گریست و برای اینكه خداوند آبرویش را حفظ نمود، سجده شكر به جا آورد. خداوند بر قارون و آن جمعیت غضب كرد و به موسی(علیه السلام) گفت: به زمین فرمان بده تا قارون و خانه‌اش را در كام خود فرو برد.

موسی(علیه‌السلام) به زمین گفت: آن‌ها را بگیرد! زمین آن‌ها را تا ساق پایشان گرفت: بار دیگر موسی(علیه‌السلام) گفت: ای زمین آن‌ها را بگیر! زمین آن‌ها را تا زانویشان گرفت، بار دیگر موسی(علیه‌السلام) گفت: ای زمین آن‌ها را بگیر! زمین آن‌ها را تا گردنشان گرفت، آن‌ها ناله و گریه می‌كردند و به موسی(علیه‌السلام) التماس می‌نمودند كه به آن‌ها رحم كند، موسی(علیه‌السلام) برای آخرین بار گفت: ای زمین آن‌ها را بگیر! زمین قارون و كاخ او را در كام خود فرو برد.

مطلب قبلی

حضرت موسی و منطقه فلسطین

مطلب بعدی

بهار قرآن

مطلب بعدی
بهار قرآن

بهار قرآن

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + هشت =

موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی

مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب با همت طلاب و روحانیون جوانِ دغدغه‌مند و بانیان خیّر در دی‌ماه سال ۱۳۹۹ (فاطمیه ۱۴۴۲) تشکیل شد تا بتواند سنّت روضه‌های خانگی را احیاء نموده و در تعظیم شعائر الهی و مکتب أهل‌بیت علیهم‌السلام قدمی بردارد. این مجموعه برای عزیزانی که محافل خانگی (روضه خانگی و جشن خانگی) برگزار می‌کنند و دلتنگ روضه و توسل به حضرت امام حسین علیه‌السلام هستند، سخنران اعزام می‌نماید. متقاضیان روضه خانگی یا جشن خانگی می‌توانند پس از ثبت‌نام در سایت، درخواست اعزام سخنران را ثبت کنند.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب می‌باشد.

No Result
مشاهده تمامی نتایج
  • مجله ثاقب
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهلبیت
  • قرآن شناسی
  • مهدویت
  • احادیث
  • خاندان عصمت
  • طراحی گرافیک
  • کلیپ و ویدیو
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
  • اپلیکیشن ثاقب

© تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ثاقب می‌باشد.