در این مقاله چهار شاخصه ایمان در منظر امام صادق(ع) را می خوانید:
امام ششم در حدیثی در باره ایمان میفرماید: ایمان انسان کامل نمىشود مگر آن که دارای چهار خصلت باشد: اخلاقش نیکو باشد، نفس خود را خوار کند، کنترل سخن داشته باشد، اضافى ثروتش (حقوق واجب مالی) را بپردازد. (الأمالی (للطوسی)، ص ۱۲۵).
این حدیث، چهار شاخصه ایمان را به ما یادآور میشود:
>> اخلاق نیکو؛ البته اخلاق باید اسلامی باشد تا به فرموده امام ششم زینت اسلام باشد. )خوش اخلاقى در بین مردم زینت اسلام است.( (مشکاة الانوار ص ۲۴۰).
> خوار کردن نفس (اماره)؛
منظور کنترل کردن نفس است. مولای متقیان میفرماید: )نفسها افسار گسیخته اند، اما دستهای خرد عنان آنها را گرفته تا به هلاکت نیفتند.( (غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۱۵).
>> حفظ زبان؛
پیامبر اسلام میفرماید: )هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.( (الکافی، ج ۲، ص ۶۶۷)
>> ادای واجبات مالی؛
پیامبر در این باره میفرماید: )من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.( (مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۰۵)(۱)
نصایحى از حضرت امام صادق علیه السلام
در روایت، امام به حق ناطق، سر حلقه اهل عرفان و امید هر عاشق حضرت جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام چه عاشقانه و عارفانه و چه دلسوزانه تمام بندگان خدا را به امورى عالى و مسائلى متعالى نصیحت و سفارش مى نماید:
>> استقامت
در راه خدا از هر نوع حال و فعل شیطانى بپرهیز و بیا و به خاطر خیر دنیا و آخرتت، در راه حضرت او براى انجام هر عمل خیر و مثبتى پایدارى کن و استقامت به خرج بده و انحراف از حدود الهى را واقعاً براى خود جایز مشمار، تا به توفیق حضرت رب العزه از تکلف و تصنع در عبادت و عمل خیر آزاد گردى و محبت و عشق حضرت او در دلت خانه بگیرد که اگر عشق بر کرسى دل نشیند، به خاطر میل سختى که به ملاقات با معشوق دارد و به علت رابطه اى که هم، چون رابطه شعاع آفتاب با آفتاب بین عاشق و معشوق است، تو را به مقام قرب وصال حضرت دوست مى رساند، آنجا که جز او چیزى نبینى و غیر او چیزى نخواهى.
هر کجا مى نگرم حسن توام در نظر است
مى نماید که مرا حسن تو نور بصر است
به جز از قصه موى تو که مى رفت دراز
قصه هر دو جهان پیش نظر مختصر است
بنده باید که نهد گردن طاعت در امر
شرط ایمان نه به ذکر شب و ورد سحر است
>> پرهیز از غذاى زیاد
به بیش از اندازه حاجت، خود را مشغول به خوردن، آن هم غذاهاى رنگارنگ و چرب و شیرین مکن، این نوعى خوردنى که مورّث انواع امراض و باعث تردد زیاد به محل قضاى حاجت است، مگر بدن چه اندازه نیاز به مواد مادى دنیا دارد؟!
>> پرهیز از لباس رنگارنگ
فریفته لباسى مشو که آخرش کهنه شدن و بى قواره شدن به بدن است. جسم را آن ارزش نیست که وقت گران را خرج فراهم آوردن لباس رنگارنگ و گران قیمت کنى، لباس را ساده و کم خرج بگیر به اندازه اى که تو را از سرما و گرما محفوظ بدارد و آبرویت را در برابر برادران حفظ کند.
>> مسکن لازم
خانه و مسکن را به اندازه لازم براى خود و عیالاتت فراهم کن که عاقبت تمام این خانهها خرابى است و چیزى که پایانش خرابى است ارزش آن را ندارد که قسمت عمده اى از عمرت را بر آن ضایع کنى.
>> فریفتگى مال
فریفته مال مشو، مجذوب درهم و دینار دنیا مگرد، به اندازه لازم دنبال مال باشد که سودت از مال همان مقدار خوراک و مسکن و پوشاک است و اضافه آن اگر به وسیله خودت با خدا معامله نشود به ارث مى ماند و به اکثر ورّاث اطمینانى نیست که با مال بر جاى مانده چه کنند؟
اگر مال را صرف طاعت کنند، در قیامت براى تو مورّث حسرت است که با مال دیگران ثواب اخروى بردند و تو بى بهره ماندى، اگر صرف معصیت کنند تو را به عنوان شریک گناه به محاکمه مى کشند؟!
>> دوستى هاى ناپایدار
به دوستىها و رفاقت هاى ناپایدار مخصوصاً دوستانى که مگسانند گرد شیرینى مغرور مباش که عاقبت این روابط فراق و جدایى است و به عزت پوچ و توخالى که سرابى بیش نیست گول مخور که عاقبتش ذلت است و به وقارى که آخرش جفا و حیاتى که آخرش حسرت است مغبون مشو.
مؤمن، دل به آنچه فانى است نمى بندد و عشق به مصرف آنچه زوال پذیر است نمى رساند. مؤمن، عمر را در راهى خرج مى کند که در آن راه کسب خیر دنیا و آخرت کند و از آن راه به رضایت و خشنودى حق برسد.
مؤمن، فریب نمى خورد، مغرور نمى گردد، به ذلت و هوان و خوارى نمى رسد به حسرت و ندامت و پشیمانى دچار نمى گردد. مؤمن با هر چه در ارتباط شود آن را وسیله اى براى رسیدن به حق قرار مى دهد.
مؤمن، دنیا را مزرعه آخرت دانسته و هستى خود را در راه عشق به حضرت حق خرج کرده و نثار مى کند.
گر رسد دست مرا در سر گیسوى تو باز
مو به مو شرح دهم قصه شب هاى دراز
سازد آشفته تو را از موى توام باد صبا
هر سحر گه که نماید گره از زلف تو باز
محرم کوى تو را دل نرود جاى دگر
من و طوف سر کوى تو و حاجى و حجاز
بى نیاز از همه درهاى جهان گردیدم
تا نهادم به سر خاک تو من روى نیاز
روز وصل و شب هجران تو اى صبح امید
عمر کوتاه مرا ماند و امید دراز
مطرب این نغمه جانسوز که در پرده نواخت
ترسم از پرده عشاق برون افتد راز
اى مهربان خداى عزیز! اى رفیق دنیا و آخرت من! اى محبوب و معشوق دل، نسبت به تمام امور الهیه دلم را غرق شوق و نشاط و عشق و محبت کن و توفیقم رفیق راه فرما تا بقیه عمرم را در راه عشق تو صرف کنم و حالى به من مرحمت فرما که جز تو نخواهم و جز تو ندانم و جز تو نبینم و جز تو نخوانم، من باتمام وجود، در عین این که سراپا آلوده به جرم و گناه و تنبلى و کسالت و تکلف و معصیتم، به تو که منبع: لطف و کرم و مبدأ جود و فیضى، امید دارم و هرگز با داشتن، چون تو مولایى کریم و مهربان، امیدم ناامید نمى گردد.
>> پنجاه صفت مؤمن
قرآن و روایات این چنین اوصاف مردان راه عشق را بیان مى کند:
۱- در اداى نماز سخت اهتمام داشته و داراى قلبى خاشع به وقت نمازند.
۲- به اداى زکات شوق وافر دارند.
۳- از شهوت رانى غلط و گناهان مربوط به غریزه احتراز جسته و در عوض به سنت ازدواج اهمیت مى دهند.
۴- متعهد به قول و وفا کننده به عهد و پیمانند.
۵- حافظ و راعى امانتند.
۶- آنچه براى خود در راه صلاح و سداد و حق و حقیقت دوست دارد، براى دیگران هم به همان صورت دوست دارد و هر چه را براى خود نمى خواهد براى دیگران هم نمى پسندد.
۷- برادران دینى خود را دوست دارد و خیرخواه همه برادران و خواهران مؤمن است.
۸- اصرار به امر به معروف و نهى از منکر دارد.
۹- در اطاعت از امر حق و خوددارى از نواهى بى نظیر است.
۱۰- علاقه عجیبى به انجام هر کار خیرى دارد.
۱۱- موجودى است منبع: خیر و پاک از شر، خیرى از او فوت نمى شود و شرى از او به کسى نمى رسد.
۱۲- کار خیر دیگران را زیاد دیده و همه جا تعریف مى کند و کار خیر خود را کم و اندک و ناچیز مى بیند و به زبان نمى آورد.
۱۳- همیشه در پى علم و دانش است و از تعلیم و تعلم و اندوختن و یاددادن ملول نمى گردد.
۱۴- از تحمل زحمت و رنج و مشقت و ذلت در راه دین باک ندارد.
۱۵- نصیبش از دنیا فقط از حلال است و از هر حرامى فرارى و گریزان است.
۱۶- خود را از هیچ کس بهتر و بالاتر نمى داند.
۱۷- قلبش به نور ایمان و عقاید حقه و عشق و محبت حق، منور است.
۱۸- عارف و آگاه و بیناى به اوضاع زمان است.
۱۹- در هوش و فراست کم نظیر است.
۲۰- پاک و پاکیزه و تمیز و نظیف است.
۲۱- همواره به یاد حق و براى حق و در راه حق است.
۲۲- در بلا و مصیبت صابر و در خوشى و لذت شاکر است.
۲۳- به هیچ کس حتى به دشمنانش ظلم نمى کند.
۲۴- براى خدمت به مسلمانان و مردم خود را به تعب و رنج مى اندازد.
۲۵- دوستش دانش و مشى او دانش اندوزى است.
۲۶- وزیرش حلم، امیرش عقل، برادرش رفق و پدرش نیکى است.
۲۷- بر روزى مقدر که به وسیله کوشش و زحمت خودش به دست مى آورد قانع و بر اضافه مال دنیا حریص نیست.
۲۸- خوش رو، گشاده چهره و شیرین است.
۲۹- صابر و ثابت قدم در امور دین و کار خیر است.
۳۰- گریزان از هوا و هوس و خواهش هاى غلط نفسانى و شیطانى است.
۳۱- از هرچه که لغو و بى معناست، محترز و روى گردان است.
۳۲- اول فکر مى کند بعد مى گوید، یعنى زبانش پشت قلب اوست.
۳۳- غضبش براى حق و نسبت به امور دنیا عصبانى نمى گردد.
۳۴- در دنیا غریب است، یعنى کم نظیر و بى همراه و از این غربت و از این که هم دل و هم زبانش کم است شاکى نیست.
۳۵- به تمام امور با کمک نور خدا مى نگرد، یعنى داراى ایمانى قوى و قلبى منور به نور عشق و معرفت است.
۳۶- در امر دین، چون کوه پایدار و هیچ حادثه اى قدرت بیرون آوردن وى را از فضاى ملکوتى دین ندارد.
۳۷- به اقبال دنیا مغرور نشود و از ادبار دنیا محزون نمى گردد.
۳۸- به عواقب همه امور فکر کرده و به این خاطر در عاقبت کار از حسرت و ندامت و پشیمانى در امان است.
۳۹- از هر امرى درس و عبرت مى گیرد.
۴۰- دلش از یاد خدا روشن و از مقام حضرت رب خائف است.
۴۱- حقوق دیگران را در تمام امور حفظ کرده و از غیبت کردن سخت پرهیز دارد.
۴۲- در هیچ یک از امور دینى اعم از واجبات بدنى و مالى و اجتماعى، خود را آلوده به ریا نکرده و از اخلاص خالى نمى کند.
۴۳- در معاملات مادى جانب احکام فقهى را رعایت کرده و مطلقاً بنده خداست.
۴۴- عمرش را غنیمت شمرده و از بیهوده تلف کردن مى پرهیزد.
۴۵- از تهمت به مردم خوددارى مى کند.
۴۶- به خدا و رسول و قیامت ایمان یقینى داشته و شک و تردید و وسوسه در خانه قلبش راه ندارد.
۴۷- خود و عائله اش در خور شأنش از نصیب دنیایى بهرهمند است، در حالى که دنیا را مقدمه آخرت قرار مى دهد و محرومیت خویش و عائله اش را از مباحات هم، چون بعضى از جوکیان و صوفیان نمى پسندند.
۴۸- عاشق پیامبر و امیرالمؤمنین و یازده امام و مؤمن حقیقى به ولایت حق و پیامبر وائمه علیهم السلام و فقیه جامع الشرائط است.
۴۹- به تعمیر مساجد و بناهاى مذهبى اهتمام شدید دارد.
۵۰- مجاهد در راه حق و عاشق شهادت و مراعات کننده حقوق اقوام واصدقا واقرباست )۱(.
آرى، صدور این پنجاه برنامه از مؤمن دلیل بر این است که مؤمن در فضاى شوق و محبت و علاقه و نشاط، دست به هر عمل خیرى مى زند و محال است در چهار چوب تصنع و تکلف، این همه خیر از انسان مؤمن به منصه بروز و ظهور برسد؟!
عارف عاشق حکیم صفاى اصفهانى مى گوید:
افراد که همدم جلیلند
پیران مراد را دلیلند
هم صاحب نفخه سرافیل
هم محرم راز جبرئیلند
بر گوهر جود بحر عمّان
بر کشت وجود رود نیلند
از گوهر پاک گنج پنهان
از مشرب صاف سلسبیلند
خارج همه از اداره قطب
با قطب برادر سبیلند
هم مالک ملکت سلیمان
هم صاحب ثروت خلیلند
دارند به حق هزار برهان
خاموش ولى زقال و قیلند
در مملکت وجود باقى
بعد از انبیا بى بدیلند
در مصر ولایتند والى
یوسف رخ و دلبر و جمیلند
اکسیر سعادتمند افراد
پر قیمت و قابل و قلیلند
از خُلق نه از عروق و اعصاب
برخاتم انبیا سلیلند
داود زبور خوان توحید
با کوه به نغمه هم رسیلند
آنان که لباس جاه پوشند
در فقر برهنه و ذلیلند
بینند حجاره هاى سجیل
کاین قوم ضلال قوم پیلند
نابرده به کعبه فنا پى
بر نفى بقاى خود دخیلند
آن فرقه که زنده اند دایم
در مسلخ عشق او قتیلند
خلاق معانیند و صورت
امرند که خلق را کفیلند
قوت دل اولیاست تهلیل
با خاتم انبیا اکیلند
بر مسند حق خلیفة اللّه
غوثند و خداى را وکیلند
از اسم گذشته در یم ذات
مستغرق بلکه مستحیلند
ایجاد عیال جود افراد
هم لم یلدند و هم معیلند
بحرند که حاوى لآلى
ابرند که راوى غلیلند
هستى است زجودشان وایشان
در معرض امتحان بخیلند
—
(۱) – ایمان و وجدان: ۸۱. (۲)
گناهان کبیره از نگاه امام صادق(ع)
باید دانست از منظر قرآن، گناهانی که خداوند به جهت ارتکاب آن به صراحت وعده عذاب داده است، گناه کبیره بهشمار میرود. البته گروهی دیگر از گناهان نیز هستند که برای مرتکبان آن وعده عذاب داده نشده است، اما آیات بسیاری بر نهی و ترک آن دلالت دارند. از اینرو برای شناخت گناهان کبیره، معیارهایی از سوی عالمان دین بیان شده است. گناهانی که بهروشنی در قرآن به ازای انجام آن وعدۀ آتش و دوزخ داده شده است؛ یا اعمالی که پیامبر (ص) و ائمۀ معصومین: آن را گناه کبیره دانستهاند از آن جمله است.
البته گناهان کبیره به یک میزان مستحق عذاب الهی نیستند؛ بلکه برخی از آنان مربوط به حقّ اللّه است و برخی علاوه بر نافرمانی خداوند، موجب ضایع شدن حق مردم نیز میشود. میتوان برای مورد اول شرک و برای مورد اخیر قتل نفس را نام برد.
برای اینکه در بیان موضوع نامبرده از قرآن و روایات هر دو بهره برده باشیم، به بیان روایتی از وجود مبارک امام صادق (ع) میپردازیم. حضرت عبدالعظیم حسنی با سند خویش از امام کاظم (ع) نقل میکند که عمروبنعبید از امام صادق (ع) در مورد گناهان کبیرۀ مورد اشاره در قرآن سؤال میکند:
)دَخَلَ عَمْرُوبْنُعُبَیدٍ عَلی أَبِیعَبْدِاللَّهِ (ع)، فَلَمَّا سَلَّمَ وَجَلَسَ تَلَا هذِهِ الآیةَ: الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ؛ ثُمَ أَمْسَک، فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (ع): مَا أَسْکتَک؟ قَالَ: أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْکبَائِرَ مِنْ کتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ “از موسی بن جعفر (ع) روایت شده که”روزی عمروبنعبید نزد پدرم “جعفر صادق (ع)”آمد و سلام کرد، سپس نشست و این آیه را تلاوت نمود: )کسانی که اجتناب میکنند از گناهان کبیره و فواحش( سپس ساکت شد. حضرت (ع) فرمودند: چرا بقیه آیه را نخواندی و ساکت شدی؟ عرضکرد: خواستم تا گناهان کبیرهای که در قرآن آمده، از زبان شما بشنوم که کدامند؟
فَقَالَ (ع): نَعَمْ، یا عَمْرُو! أَکبَرُ الْکبَائِرِ الْإِشْرَاک بِاللَّهِ؛ یقُولُ اللَّهُ:) مَنْ یُـشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ (حضرت فرمودند: بزرگترین گناه کبیره، شرک به خداوند است، چنانکه میفرماید: مسلماً هرکس به خدا شرک ورزد، بیتردید خدا بهشت را بر او حرام کند.
وَبَعْدَهُ الْإِیاسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: إِنَّهُ لَا یَیْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ و بعد ناامیدی از رحمت خدا است. چنانکه در قرآن میفرماید: زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمیشوند.(
ثُمَّ الْأَمْنُ لِمَکرِ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ؛ و پس از آن ایمنی از مکر “عذاب و مهلت”خداوند است، زیرا خداوند عزّوجل میفرماید: “آیا”جز گروه زیانکاران خود را از عذاب و انتقام خدا ایمن نمیدانند؟!
وَمِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَینِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَ جَبَّاراً شَقِیا؛ دیگری مورد عاق پدر و مادر واقع شدن است و خداوند متعال عاق را )جبّار شقی( نامیده است.
وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا (إِلی آخِرِ الآیةِ)؛ و دیگری قتل نفسی است که خدا آن را محترم شمرده است، مگر به حق. چنانکه خداوند عزّوجل میفرماید: و هرکس مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خدا بر او خشم گیرد و وی را لعنت کند و عذابی بزرگ برایش آماده سازد.
وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ و دیگری تهمت و نسبت زنادادن به شخصی پاکدامن است، چنانکه خداوند متعال میفرماید: بیتردید کسانی که زنان عفیفه پاکدامنِ با ایمان را “که از شدت ایمان از بیعفتی و گناه بیخبرند”متهم به زنا کنند، در دنیا و آخرت لعنت میشوند و برای آنان عذابی برزگ است.
وَأَکلُ مَالِ الْیتِیمِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا؛ و دیگر خوردن و دستاندازی به اموال شخص یتیم است؛ چنانکه خداوند عزّوجل میفرماید: بیتردید کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم چپاول میکنند، فقط در شکم خود آتش وارد میکنند و به زودی در آتش فروزان در میآیند.
وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ؛ و دیگری فرار از جنگ است “که به دستور پیغمبر اسلام (ص) و یا امام و یا نائب خاص پیغمبر (ص) و امام واجب شده باشد”. چنانکه خداوند متعال میفرماید: و هرکس در آن موقعیّت به آنان پشت کند “و بگریزد”سزاوار خشمی از سوی خداوند میشود و جایگاهش دوزخ است و دوزخ بد بازگشتگاهی است؛ مگر “اینکه گریز و فرارش برای انتخاب محلی دیگر”جهت ادامه نبرد با دشمن، یا پیوستن به گروهی “تازه نفس از مجاهدان برای حمله به دشمن”باشد.
وَأَکلُ الرِّبَا؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛ و دیگری خوردن ربا است که خداوند متعال میفرماید: کسانی که ربا میخورند “در میان مردم و برای امر معیشت و زندگی”به پا نمیخیزند؛ مگر مانند به پا خاستن کسی که شیطان او را با تماس خود آشفتهحال کرده “و تعادل روانی و عقلیاش را مختل ساخته”است.
وَالسِّحْرُ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ؛ و دیگری سحر و جادوکردن و یاد گرفتن و یاد دادن آن است و خداوند متعال در مذمّت ساحران فرموده است: و یقیناً “یهود”میدانستند که هرکس خریدار سحر باشد، در آخرت هیچ بهرهای ندارد. همانا بد چیزی است آنچه خود را به آن فروختند، اگر معرفت میداشتند.
وَالزِّنی؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا؛ و دیگری زناکردن است. خداوند متعال میفرماید: و هرکه زنا کند، کیفرش را خواهد دید و عذابش در قیامت مضاعف و دوچندان شود و با ذلت و خواری به جهنم جاوید و مخلّد گردد.
وَالْیمِینُ الْغَمُوسُ الْفَاجِرَةُ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ؛ و دیگر سوگند دروغ برای تبهکاری (مانند خوردن مال مردم)، زیرا خداوند عزّوجل میفرماید: قطعاً کسانی که پیمان خدا و سوگندهایشان را “برای رسیدن به مقاصد دنیایی”به بهای اندکی میفروشند، برای آنان در آخرت بهرهای نیست.
وَالْغُلُولُ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ و دیگری خیانت به دین، مملکت، اموال و ناموس مردم نمودن است، چنانکه خداوند متعال میفرماید و هرکه خیانت کند، روز قیامت با آنچه در آن خیانت کرده است، بیاید.
وَمَنْعُ الزَّکاةِ الْمَفْرُوضَةِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ؛ و دیگری ندادن زکاتی است که خداوند تعالی بر ما واجب کرده است. خداوند میفرماید و پیشانی و پهلو و پشتشان را به آن داغ کنند.
وَشَهَادَةُ الزُّورِ وَکتْمَانُ الشَّهَادَةِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ؛ و دیگری شهادت دروغ و ناحق دادن است، که خداوند کریم میفرماید و شهادت را کتمان نکنید! و هرکس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار و مریض است.
وَشُرْبُ الْخَمْرِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ نَهی عَنْهَا، کمَا نَهی عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ؛ و دیگری شراب خوردن است و خداوند تعالی از خوردن شراب و مسکرات دیگر نهی فرموده، همچنان که از بتپرستی نهی نموده است.
وَتَرْک الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً، أَوْ شَیئاً مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ؛ لِأَنَّ رَسُولَاللَّهِ (ص) قَالَ: مَنْ تَرَک الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً، فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَذِمَّةِ رَسُولِاللَّهِ (ص)؛ و دیگری ترک نماز است و رسول خدا (ص) در سرزنش کسی که نماز نمیخواند، فرمودند: هرکس عمداً نماز را ترک نماید، از امان و پناه رسول خدا (ص) خارج است.
وَنَقْضُ الْعَهْدِ وَقَطِیعَةُ الرَّحِمِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یقُولُ: أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛ و دیگری نقض عهد و قطع رحم نمودن است. خداوند متعال در اینباره میفرماید: و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده است، قطع میکنند و در روی زمین فساد مینمایند. لعنت و بدی (و مجازات) سرای آخرت برای آنها است.
قَالَ (ع): فَخَرَجَ عَمْرٌوـ وَلَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُکائِهِ ـ وَهُوَ یقُولُ: هَلَک مَنْ قَالَ بِرَأْیهِ وَنَازَعَکمْ فِی الْفَضْلِ وَالْعِلْمِ (“۱”)؛ سپس امام کاظم (ع) فرمودند: عمرو بن عبید از خدمت پدرم خارج شد و سخت به خود میپیچید و به شدت میگریست و میگفت: هلاک شد آنکه به رأی خود فتوا میدهد و خود را در فضیلت و علم برابر شما میداند.(
در پایان باید به این مهم اشاره کرد که از مجموع ۶۲۳۶ آیۀ قرآن، شمار کمی از این آیات مربوط به عذاب است. از اینرو با عمل به احکام و تکالیف و دوری از موارد انذار داده شده، راه سعادت و کمال انسان میسر میگردد.
“۱”. الکافی: ۲ ۲۸۷، ح ۲۴؛ من لایحضره الفقیه: ۳ ۵۶۳؛ علل الشرائع: ۲ ۳۹۱؛ وافی: ۵ ۱۰۵۲.(۳)
منابع:
۱- نشر معارف قرآن و حدیث
۲- کتاب عرفان اسلامى نوشته استاد حسین انصاریان
۳- کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد حسین انصاریان
منبع: خبرگزاری صدا و سیما