در این مقاله سیره سیاسی و عملی حضرت عسگری را خواهید خواند:
بعد از آنکه پدرشان امام هادی(علیه السلام) توسط خلیفه وقت به سامرا احضار شد، ایشان نیز به همراه پدر به آن شهر رفته و تا زمان شهادت در همان جا زیر نظر مأموران خلفای عباسی بود. شش خلیفه عباسی به نامهای متوکل،منتصر،مستعین،معتز، مهتدی و معتمد در زمان زندگی کوتاه حضرتشان حکومت را در اختیار داشته و در نهایت، ایشان بعد از 28 سال زندگی و 6 سال امامت، در تاریخ 260 ق به دستور معتمد به شهادت رسیده و در همان شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به خاک سپرده شدند. زندگی آن حضرت، آکنده از تلاش و جهاد در راه تبلیغ معارف دینی بود و شاگردان بسیاری در مکتب او تربیت یافتند. حضرتشان با دختری از رومیان ازدواج کرد که حاصل این وصلت، امام مهدی(عجل الله تعالی) بوده که اکنون امام زنده شیعیان است و آنان در انتظار ظهور اویند. امام هادی(علیه السلام) در سال 232 ق چشم به جهان گشودند.
سوال:
زندگینامه حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) را بیان فرمایید؟
پاسخ:
امام حسن عسکری(علیه السلام) در روز جمعه هشتم ربیع الثانی”1” سال 232 هجری قمری”2” به دنیا آمد. پدرش امام دهم حضرت امام هادی(علیه السلام) است. در مورد نام مادر آن حضرت که ام ولد”3” نیز بوده گزارش های مختلفی وجود دارد. در برخی از منابع، نام او؛ حدیث، سَوسَن،”4” یا سلیل“5” ذکر شده است.
بنابر نقلی، پیامبر اسلام(صلی الله علیه) در سخنی با امام علی(علیه السلام) از ولادت تمام امامان و از جمله امام یازدهم خبر داده و حضرتشان را چنین توصیف فرمود: خداوند تبارک و تعالی در صلب امام هادی نطفه ای قرار داد که او را نزد خود “حسن” نامید و او را همچون نوری در شهرها قرار داد، در زمین، خلیفه و مایه عزّت امّت جدّش نمود و هادی و راهنمای شیعیانش کرده نزد پروردگارش او را شفیع آنان نمود. خداوند او را مایه نقمت و عذاب مخالفان قرار داد و برای دوستانش و کسانی که او را امام خود بدانند، حجّت و برهان گرداند.”6”
امام حسن عسکری(علیه السلام)، پدر و پدربزرگشان به ابن الرضا نیز معروف بودند.”7”آن حضرت در سال 234 ق و در حالی که دوسال بیشتر نداشتند به همراه پدر با فراخوان متوکّل، به سامرّا رفتند و بالاجبار تا آخر عمر بابرکتشان در همان شهر سکونت گزیدند.”8”
امام حسن عسکری(علیه السلام) با نرجس یا حکیمه دختر یشوعا، پسر قیصر روم که مادرش از اولاد حواریّون و نسبش به شمعون وصیّ حضرت عیسی می رسد ازدواج نمود.”9”امام حسن عسکری (علیه السلام) تنها یک فرزند داشت که او همان حضرت مهدی منتظر(عج) و آخرین امام شیعیان می باشد.”10”
حضرت امام هادی (علیه السلام) به یکی از اصحاب خود چنین نوشت: ابو محمد فرزند من از نظر خلقت و آفرینش، سالم ترین افراد آل محمد، و حجتش از همه محکم تر، و بزرگ ترین فرزند و جانشین من بوده، و رشته امامت و احکام نزد او است، و تو آنچه از من می پرسیدی از او بپرس.”11”
شاهویه بن عبدالله می گوید: امام دهم(علیه السلام) نامه ای بدین مضمون برایم نگاشتند که؛ تو خواستی از امام پرسش کنی و نگران این موضوع هستی، ولی نگران نباش! خداوند مردم را پس از هدایت، سرگردان نمی کند… اینک امام شما بعد از من فرزندم ابومحمد است….”12”به هر حال بعد از شهادت امام هادی(علیه السلام) در سال 254 ق، امامت شیعیان به مدت شش سال در دستان باکفایت امام عسکری(علیه السلام) بود.
شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)
بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت مسموم شده است”13” و همچنین پدرش و جدّش و همه امامان دیگر به شهادت رسیده اند.”14” و در این باره به آنچه از امام صادق(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) روایت شده استدلال کرده اند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچ کدام از ما نیست جز این که شهید می شود.”15”
حضرتشان در روز جمعه هشتم ربیع الاول 260 ق به شهادت رسید.”16”بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در نماز آماده می کرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.”17”
سبب شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)
فرزند عبیدالله بن خاقان می گوید: روزی برای پدرم که وزیر معتمد بود خبر آوردند که امام حسن(علیه السلام) بیمار است. پدرم با عجله خبر را به خلیفه داد. خلیفه به پنج نفر از معتمدانش – از جمله نحریر خادم – دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر داشته باشند و طبیبی را مقرّر کرد که هر صبح و شام از احوال ایشان آگاه شود. بعد از دو روز خبر آوردند که بیماری آن حضرت شدیدتر شده است. پدرم نزد حضرتشان رفته و به پزشگان دستور داد که از آنجا دور نشوند و از قاضی القضات نیز خواست که ده نفر از دانشمندان سرشناس را پیوسته نزد امام(علیه السلام) نگهدارد.”18”
به نظر می رسد تمام اینها صحنه سازی هایی بود که مرگ آن حضرت را طبیعی جلوه دهند.به هر حال، امام به شهادت رسید و در همان شهر سامرا و در همان خانه ای که پدرشان در آن دفن شده بود به خاک سپرده شد.”19”
سیره عملی امام حسن عسکری (علیه السلام)
جوانمردی ایشان تا اندازه ای بود که حتی به مخالفان نیازمند خود نیز کمک می کردند. محمّد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل می کند: زمانی به تهی دستی مبتلا شده و زندگی برایمان دشوار شده بود. روزی پدرم که بعد از امام هفتم(علیه السلام) فردی را به امامت نمی پذیرفت به من گفت: نزد حسن بن علی برویم؛ زیرا او را به جوانمردی توصیف می کنند. به پدرم گفتم: مگر او را می شناسی؟! گفت: نه! راه که می رفتیم، پدرم گفت: کاش ایشان پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهم آن را صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهی ها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانم. من هم با خود گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من می داد تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه می کردم! وقتی به حضورشان رسیدیم، ایشان از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامده ای؟ پدرم گفت: با این وضع خجالت می کشیدم خدمت برسم! وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آرزویش را داشتیم، به ما دادند… به پدرم گفتم: آیا دلیلی روشن تر از این برای امامت ایشان می خواهی؟ پدر گفت: من به آیین خود عادت کردم!!”20”
سیره سیاسی امام حسن عسکری (علیه السلام)
امام عسکری(علیه السلام) با وجود تمام محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیت های مخفیانه سیاسی را رهبری می کرد که از چشم جاسوسان دربار به دور می ماند:داود بن اسود، خدمتگزار امام (علیه السلام) که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه بود، می گوید: حضرتشان به من فرمود: این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر سقّا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتی به در خانه امام رسیدم، عیسی خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما می رسد.”21”
این قضیه نشان می دهد که امام(علیه السلام)، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای عثمان بن سعید، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازداری بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوء ظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او، نزدیک بوده این راز فاش شود.
امام عسکری(علیه السلام) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:
۱. المعتزّ
۲. المهتدی
۳. احمد المعتمد”22”
خلفای عباسی که روز نخست به نام طرفداری از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه) و برای گرفتن انتقام آنان از بنی امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفای بنی امیه و بلکه بدتر از آنان، ستمگری و خودکامگی را آغاز کردند.
امام حسن و تربیت شاگردان شایسته
امام حسن عسکری (علیه السلام) همانند سایر امامان معصوم (علیه السلام) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. چنانکه شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را یاد کرده است.”23”
امام حسن عسکری (علیه السلام) و نوشتن کتاب
حضرت عسکری (علیه السلام) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتاب ها و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونه هایی اشاره می شود:
۱. تفسیر القرآن که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان تفسیر الامام العسکری (علیه السلام) موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن را غیر از نوشته اصلی می دانند.”24”
۲. کتاب المنقبة که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است.”25”
۳. نامه ها
امام حسن عسکری (علیه السلام) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه های فراوانی به شهرها نوشته است؛ مانند: نامه آن حضرت به شیعیان قم”26” که متن آن در کتاب ها ثبت و ضبط شده است. همچنین نامه ای که امام به علی بن بابویه،”27” اسحاق بن اسماعیل نیشابوری“28” نوشته است.
امام حسن عسکری (علیه السلام) و تناقض قرآن
اسحاق کندی که از فیلسوف های زمان خود بود، مخفیانه و با جدیّت به نگارش کتابی به نام (تناقض القرآن) می پرداخت.یکی از شاگردان او خدمت امام رسید. حضرت عسکری (علیه السلام) فرمودند: یک مرد توانا میان شما وجود ندارد که استادت را از سرگرم شدن به قرآن باز دارد؟ او گفت: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور می توانیم در این مورد یا کار دیگری بر او اعتراض نمائیم؟! امام (علیه السلام) فرمودند: می توانی آنچه به تو می آموزم به او برسانی؟ جواب داد: آری. فرمود: می روی پیش او خیلی به او محبت می کنی و در کاری که اشتغال دارد به او کمک خواهی کرد. وقتی به تو انس گرفت و با او نزدیک شدی، می گویی یک سؤال برایم پیش آمده اگر اجازه می دهی بپرسم؟ او خواهد گفت: سؤالت را بپرس. به او بگو: آیا این امکان وجود دارد که قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزی است که تو گمان کرده ای! استادت چنین امکانی را تأیید خواهد کرد… سپس این نکته را به او یادآوری کن که شاید قرآن معنایی غیر از آنچه تو خیال کرده ای را اراده کرده باشد.
شاگرد پیش استادش کندی رفت و مدتی با او همساز شد تا بالأخره این پرسش را مطرح ساخت… کندی بعد از پذیرفتن اشکال از شاگردش پرسید که این اشکال کار خودت نیست و آن را از که آموخته ای؟! و بعد از آنکه فهمید که امام عسکری (علیه السلام) این توصیه را به شاگردش کرده بود، تمام آنچه نوشته بود را سوزاند.”29”
امام حسن عسکری (علیه السلام) و امام بعد از او
ابو الادیان می گوید: من در خدمت امام عسکری (علیه السلام) کار می کردم و نوشته های او را به شهرها می بردم هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بود به خدمت امام رسیدم، ایشان نامه هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول می کشد و روز پانزدهم وارد سامرا می شوی در حالی که از منزل من صدای شیون می شنوی و مرا روی تخته غسل می بینی.
ابو الادیان می گوید: عرض کردم اگر این اتفاق برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟
امام (علیه السلام) فرمود: هر کس جواب نامه های مرا از تو خواست او بعد از من امام است.
ابو الادیان: نشانه ای بیفزائید.
امام (علیه السلام): هر کس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است.
ابو الادیان: نشانه ای دیگر بیفزائید.
امام (علیه السلام): هر کس به آنچه در کیسه وجود دارد خبر داد او قائم بعد از من هست.
ابو الادیان: هیبت آن حضرت مانع شد که من بپرسم در کیسه چیست؟
من نامه ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سامرا برگشتم و در خانه اش صدای شیون بود و تعدادی از شیعیان مشغول غسل دادن ایشان بودند، ناگهان دیدم جعفر برادر امام بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و او را تسلیت می دهند و به امامت تهنیت می گویند. با خود گفتم: اگر امام این است پس امامت باطل است؛ زیرا می دانستم که جعفر شراب می نوشد و قمار می کند و طنبور هم می زند! من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید سپس شخصی بیرون آمد و گفت: یا سیدی برادرت کفن شده است برخیز و بر او نماز بخوان، جعفر بن علی با جمعی از شیعیان که اطرافش بودند وارد حیاط شد و وقتی وارد صحن خانه شدیم جنازه حسن بن علی بر روی تابوت کفن کرده بود، جعفر جلو ایستاد که بر برادر نماز بخواند چون خواست الله اکبر گوید کودکی گندم گون و مجعد مو و پیوسته دندان از اطاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: ای عمو! من سزاوارترم که به جنازه پدرم نمازگزارم! عقب بایست!.
جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد و آن کودک جلو ایستاد و بر او نماز خواند و امام حسن عسکری(علیه السلام) در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس آن کودک گفت: ای بصری! جواب نامه ها را بیاور که با تو است، آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه. سپس نزد جعفر رفتم که داشت ناله و فریاد می کرد و از دست آن کودک می نالید، حاجز وشاء به او گفت: آن کودک که بود؟! گفت: به خدا سوگند! من تا کنون نه او را دیدم و نه او را می شناسم. ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از رحلت امام عسکری (علیه السلام) مطلع شده و به دنبال جانشین او بودند که آنان را به سوی جعفر بن علی فرستادند. قمیان بر او سلام کرده و… اظهار داشتند که نامه ها و اموالی با ما است، بگو: نامه ها از کیست و چقدر مال در این کیسه ها است؟ جعفر از جا پرید و جامه های خود را تکانید و گفت از ما علم غیب می خواهید؟! خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامه هایی که با شما است از فلان و فلان است و در همیان، هزار اشرفی است. آنها نامه ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن کسی که تو را برای خاطر اینها فرستاده است او امام است.”30”
پی نوشت ها:
“1” طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 131، قم، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، چاپ اول، 1417ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیه السلام)، ج 4، ص 422، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
“2” شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 313، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413 ق.
“3” یعنی مادر فرزند، و آن کنیزی است که از مولای خود آبستن شود.
“4” کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج 1، ص 503، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 313.
“5” امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 2، ص40، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403ق.
“6” شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 62، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
“7” إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2 ص 131.
“8” حسنی، هاشم معروف، سیرة الائمة الاثنی عشر (علیه السلام)، ج 3، ص 481، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ اول، 1382ق.
“9” ابن ابی الثلج بغدادی، محمد بن احمد، تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة (علیه السلام)، ص 125، قم، مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، چاپ اول، 1410ق؛ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 334، بیروت، البلاغ، 1419ق؛ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 208 – 214، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
“10” الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 339.
“11” همان.
“12” همان، ص 320.
“13” إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 131؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 424، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
“14” همان؛ و نیز ر. ک: دلائل الامامة، ص 424؛ مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، ج 4، ص422.
“15” شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 585، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 132؛ مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، ج 2، ص 209.
“16” الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 313؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 131.
“17” شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
“18” کتاب الغیبة، ص 218 – 219؛ قمی، عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج 3، ص 1940، قم، دلیل ما، 1379ش.
“19” الکافی، ج 1، ص 503.
“20” الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 326.
“21” مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، ج 4 ص 427.
“22” إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 131.
“23” ر. ک: طوسی، محمد بن حسن، رجال، ص 397 – 403، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1415ق.
“24” آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 2، ص 432، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
“25” همان، ج 23، ص 149.
“26” مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، ج 4، ص 425.
“27” شیخ صدوق، محمد بن علی، صفات الشیعة، ص 6، تهران، انتشارات زرارة، چاپ سوم، 1380ش.
“28” ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه)، ص 484، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
“29” مناقب آل أبی طالب(علیه السلام)، ج 4، ص 424.
“30” کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 474 – 476.
منبع: پایگاه حوزه