در این نوشته زندگی نامه حضرت عباس را می خوانید:
ولادت و نامگذاری
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود. تولد وى، خانه امام على علیه السلام و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت. حضرت على علیه السلام در گوش این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا، اذان و اقامه گفت و او را عبّاس نام نهاد.
عبّاس هم به معناى شیر نیرومند و خشمگین، و هم به معناى عبوس و چهره گرفته است زیرا که ایشان نسبت به ظالمان، چهرهاى خشمگین داشتند.
در روز هفتم ولادت حضرت عباس علیه السلام هم گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح و گوشت آن را در بین فقرا تقسیم کردند.
گفته میشود؛ پدر ارجمندش امام علی علیه السلام ، گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت چرا که این دستها روزی براى کمک و یارى برادرش حسین علیه السلام قطع خواهد شد.
القاب، ویژگی ها و سجایای اخلاقی و شخصیتی
کنیه حضرت عباس علیه السلام ، ابوالفضل و از القاب ایشان؛ قمر بنی هاشم ، قمر العشیره ، باب الحوائج ، سقای کربلا ، ساقی عطاشا ، علمدار کربلا ، صاحب لواء ، حامل لواء ، عبد صالح ، طیار ، ابوقربه صاحب مشک ، عمید ، صابر ، محتسب و مواسی فداکار است.
عباس بن علی علیه السلام به خاطر سیمای جذاب و نورانی، به قمر بنی هاشم و به خاطر آوردن آب به خیمهها در صحرای کربلا، سقا لقب گرفت.
حضرت عباس علیه السلام در خانه امام على علیه السلام ، تحت تربیت خاص آن حضرت علیه السلام و در دامان مادری با ایمان، وفادار و فداکار، و در کنار برادرانش امام حسن و امام حسین علیه السلام و خواهر بزرگوارش زینب کبری س رشد کرد و درس هاى بزرگ ایمان، انسانیت، ایثار، صداقت، اخلاق و کمال را از این خاندان پاک فرا گرفت و از مقام والای علمی برخوردار شد.
او در روزهای کودکی و نوجوانی، از دانش و بینش، گفتار الهی و رفتار آسمانی پدر گرانقدرش امام علی علیه السلام بهره میگرفت و به تکامل و پویایی میرسید تا در آینده، نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگی باشد.
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نه تنها در قامت رشید بود و توانمندی و قوای جسمی بالایی داشت، بلکه از نظر کمالات و سجایای روحی و اخلاقی، جلوههای انسانی، خِرَد و دانش و حکمت نیز برجسته بود و بعد از برادرانش امام حسن و امام حسین علیهما السلام در میان همه جوانان و رجال اهل بیت علیه السلام نظیر نداشت.
ایمان راسخ و بسیار استوار، بصیرت بسیار نافذ، وفاداری، ادب، جوانمردی، رشادت و شجاعت، صبر و استقامت، نیکوکاری، و اطاعت از امام از ویژگیهای برجسته حضرت ابوالفضل العباس بن علی ابن ابی طالب علیه السلام است.
همرامی امام علی علیه السلام ، امام حسن و امام حسین علیه السلام
فرزند دلاور و پاکدل امیرالمومنین علیه السلام ، ۱۴ سال و ۴۷ روز از حیات مبارک پدر را درک کرد و در این مدت، همواره و در همه میدانها در کنار ایشان حضور داشت و در ایام دشوار حکومت، لحظهای از پدر جدا نشد.
حضرت ابوالفضل علیه السلام در سال ۳۷ هجری قمری و زمانی که حدود ۱۲ سال سن داشت، در جنگ صفین شرکت کرد و حماسهای جاوید آفرید.
آن حضرت علیه السلام در سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی، در برخی از جنگها همراه با پدرش امام علی علیه السلام شرکت داشت و در همان سنین نوجوانی، حریف قهرمانان نامی عرب بود.
حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام ۱۴ ساله بود که پدرش امام علی علیه السلام در ماه رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. وی با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین، شاهد دفن شبانه و پنهانی پدر بود.
حضرت عباس علیه السلام پس از آن، سالهای تلخ امامت برادرش حسن بن علی المجتبی علیه السلام را که توطئهها و حیلهگریهای معاویه و ستمهای امویان اوج گرفته بود، تجربه کرد.
دورانی که بسیاری از یاران وفادار امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام ، از جمله حجر بن عدی و عَمرو بن حَمِق خُزاعی به شهادت رسیدند.
وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام مسموم شد و به شهادت رسید، حضرت عباس علیه السلام ۲۴ سال سن داشت که در غم از دست دادن برادر، بسیار متأثّر و اندوهگین شد.
عباس پس از آن و مانند همه دوران زندگی، همراه برادرش امام حسین علیه السلام بود. جوانی خود را صرف خدمت به اباعبدالله الحسین علیه السلام کرد.
او در میان جوانان بنی هاشم، شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانههایی برگرد شمع وجودش حلقه میزدند. آنان حدود ۳۰ نفر و همواره آماده شهادت و حماسه در رکاب امام حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بودند.
پس از مرگ معاویه، هنگامی که حاکم مدینه امام حسین علیه السلام رابه دارالإماره دعوت کرد تا پیام یزید برای گرفتن بیعت را به ایشان برساند، حضرت عباس علیه السلام به همراه این ۳۰ نفر در بیرون از دارالإماره حاضر بودند و ترس از حضور آنان باعث شد که در آن روز، خطری امام علیه السلام را تهدید نکند.
واقعه عاشورا و شهادت حضرت عباس علیه السلام
در جریان حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه تا کوفه و کربلا، ابوالفضل العباس علیه السلام سرپرستی و سپهسالاری کاروان آن حضرت علیه السلام را بر عهده داشت. او در واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری در کربلا حماسهای آفرید که تاریخ نظیر آن را ندیده است.
حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام با پس زدن امان نامه امویان، بزرگترین درس وفاداری را در جامعه انسانی به نمایش و یادگار گذاشت.
آوازه دلاورمردی های حضرت عباس علیه السلام در آن روزگار طنین افکنده بود و دشمن در پی آن بود تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام حسین علیه السلام در کربلا جدا سازد. شَمِر بن شُرَحْبیل ذی الجوشن فردی به نام عبداللّه بن ابی محل را که برادرزاده حضرت امّ البنین س مادر قمر بنی هاشم علیه السلام بود، به نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد تا برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش، امانی دریافت کند. شمر امان نامه را گرفت و به عمر بن سعد نشان داد. عمر سعد که می دانست این تلاشها بی نتیجه است، شمر را توبیخ کرد، چرا که امان دادن به برخی، نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می انگاشت او از جنگ طفره میرود، گفت: اکنون بگو چه میکنی؟ آیا فرمان امیر را انجام میدهی و با دشمن میجنگی؟ و یا به کناری میروی و لشکر را به من وامیگذاری؟ عمر سعد تسلیم شد و گفت: نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیادهها باش. شمر امان نامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام علیه السلام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد برآورد: أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا؛ خواهرزادگان ما کجایند؟، حضرت عباس علیه السلام و برادرانش سکوت کردند. امام حسین علیه السلام به آنها فرمود: پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است. ابوالفضل العباس علیه السلام به همراه برادرانش به سوی او رفتند و گفتند: خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان میدهی، در حالی که پسر رسول خدا صلوات الله علیه امان ندارد؟، شمر با دیدن قاطعیت حضرت عباس علیه السلام و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.
عباس بن علی علیه السلام در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا، با دیدن ناله از فَرط عطش، لبهای خشکیده و چشمان اشکبار فرزندان امام حسین علیه السلام ، مشک آب را بر دوش گرفت و برای بزرگترین امتحان زندگی خود، عازم شریعه فرات و نهر علقمه شد. ساقی تشنگان حریم خدا، با شجاعت رجزی خواند و صف لشکریان دشمن را شکست، خود را به آب زلال فرات رساند، با لبهایی تشنه مشک را پر کرد، اما جرعهای ننوشید. زیرا اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان عزیز و معصومش تشنه بودند.
در راه برگشت، زمانی که مشک بر دوش، از شریعه فرات بیرون آمد، از هر طرف هدف حمله و تیرباران دشمن قرار گرفت و در همین حال کسی بر او حمله کرد و دست راستش را قطع کرد و حضرت علیه السلام مشک را با دست چپ گرفت، در حالی که تمام تلاش قمر بنی هاشم علیه السلام رساندن آب به تشنگان حرم و خیام اباعبدالله علیه السلام بود، ملعون دیگری حمله کرد و دست چپ حضرت علیه السلام را برید، اما علمدار کربلا علیه السلام مقاومت کرد و مشک آب را بر دهان گرفت و حفظ نمود. در این حال عمر بن سعد ندا داد که مشک را تیرباران کنند، تیری هم به چشم مبارک باب الحوائج علیه السلام اصابت کرد و لشکریان کفر و نفاق، عمودی آهنین بر فرق مبارک سر حضرت علیه السلام فرود آوردند و ساقی دشت کربلا بر زمین افتاد. امام حسین علیه السلام خود را به بالین علمدار سپاه و برادرش عباس علیه السلام رساند و او در آغوش برادر و مولای خویش، مظلومانه به شهادت رسید و سیدالشهدا علیه السلام را با کوله باری از غم و اندوه در صحرای کربلا تنها گذاشت.
وقتی امام حسین علیه السلام بر بالین خون آلود حضرت عباس علیه السلام حاضر شد، فرمود: الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حِیلَتی … ؛ اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد …
باب الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام در زمان شهادت، ۳۵ سال سن داشت.
حضرت امام سجاد علیه السلام هنگامی که برای دفن پیکرهای مطهر شهدا بعد از واقعه عاشورا به کربلا آمده بود، با این که به بنی اسد اجازه داد در دفن شهیدان او را یاری کنند، ولی برای دفن پدرش امام حسین علیه السلام و عمویش حضرت عباس علیه السلام به آنان اجازه مشارکت نداد و فرمود: با من کسی هست که یاریام میکند.
مرقد مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام هم اکنون در کربلای معلا و در نزدیکی مرقد شریف و نورانی سومین امام شیعیان و سرور و سالار شهیدان، برادر عزیزش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفای ایشان، زیارتگاه و ملجاء و پناه عاشقان و عارفان و دلسوختگان، و مطاف فرشتگان و آسمانیان است.
حرم حضرت عباس علیه السلام در فاصله حدود ۳۰۰ متری شمال شرقی حرم امام حسین علیه السلام قرار دارد و حد فاصل این دو بارگاه نورانی را بین الحرمین میگویند.
امام سجّاد علیه السلام درباره عمویش حضرت عبّاس علیه السلام میفرماید: رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ، فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
خدا عمویم حضرت عباس علیه السلام را رحمت کند، حقا که برادرش “امام حسین علیه السلام ” را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فداى آن حضرت نمود تا این که دستهاى مبارکش قطع شد. خداى عزوجل به جای آن دستها، دو بال به وى عطا کرد تا به وسیله آنها همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان گونه که این نعمت را به جعفر بن ابى طالب نیز عطا کرد، و برای عباس علیه السلام نزد خداوند تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه شهیدان در روز قیامت به آن غبطه میخورند.
ازدواج و فرزندان قمر بنی هاشم علیه السلام
حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام در سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی و چند سال بعد از شهادت پدرش امام علی علیه السلام ، با لُبابَة دختر عبیداللّه بن عبّاس پسر عموی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج کرد. لُبابَة از بانوان بزرگ زمان خویش بود که در فضایی آکنده از نور قرآن و محبت به خاندان وحی دیده به جهان گشوده و در سایه سار قرآن و عترت تربیت یافته بود.
تاریخ نگاران در تعداد فرزندان حضرت عباس علیه السلام اختلاف نظر دارند. برخی، آن حضرت علیه السلام را صاحب دو فرزند به نامهای عبیدالله و فضل، بعضی عبیدالله، حسن و قاسم، برخی دیگر عبیدالله و محمد، و برخی نیز عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر دانسته اند.
عبیداللّه، نخستین پسر او که از دانشمندان و فرهیختگان دوره خود بود، قاضی مکه و مدینه شد و فرزندان او همگی از عالمان برجسته شیعی شدند. امام سجاد علیه السلام ، عبیداللّه را تربیت کرد و سپس دخترش خدیجه یا رقیه را به ازدواج او درآورد. فضل، دیگر فرزند قمر بنی هاشم علیه السلام است که گستره دانش او زبانزد همگان بود، به گونهای که بعضی، کنیه ابوالفضل برای حضرت عباس علیه السلام را برخاسته از وجود این فرزند بافضیلت دانسته اند.
برخی دیگر عقیده دارند حضرت عباس علیه السلام به خاطر فضل بی پایان خود، به ابوالفضل ملقب گردید.
دیگر منابع هم از شهادت فرزندان حضرت عباس علیه السلام در کربلا سخن گفته اند، اما در اسامی آنها گوناگونی وجود دارد.
نوشته اند: هنگامی که حضرت عباس علیه السلام به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام خود را بر بالین او رسانید و فریاد برآورد: وَا غَوْثاه، بِکَ یا الله، وَا قِلَّهَ ناصِراه ، فریاد از بی کسی ، به تو پناه میبرمای خدا! وای از کمی یاران! . در این لحظه، محمد و قاسم فرزندان قمر بنی هاشم علیه السلام نزد امام علیه السلام رفتند و در پاسخ آن حضرت علیه السلام فریاد زدند: ای سرور و مولای ما! ما در خدمت توایم ، امام حسین علیه السلام رو به آنان کرد و فرمود: شهادت پدرتان کافی است ، اما آنان با اصرار، از عمو اجازه گرفتند و عازم میدان نبرد شدند و پس از پیکار با دشمن، ابتدا محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید. برخی نیز عبیدالله بن عباس علیه السلام را هم در شمار شهیدان کربلا ذکر میکنند.
به بیان برخی دیگر از تاریخ نگاران، تنها محمد در واقعه کربلا به شهادت رسیده است. در این زمینه نوشته اند: در کربلا سه تن از فرزندان قمر بنی هاشم علیه السلام با ایشان حضور داشتند و محمد که نوجوانی پارسا و خداترس بود و او را بسیار دوست میداشت، همواره همراه آن حضرت علیه السلام بود. وقتی حضرت عباس علیه السلام برادر بزرگوار خویش امام حسین علیه السلام را بی یاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس نبرد بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفت و نزد امام ره رفت و اجازه پیکار او را گرفت. محمد هم دست امام ره را بوسید و پس از خداحافظی با خیمه گاه، به میدان رفت و مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد، به شهادت رسید.
گفته میشود؛ محمد فرزند حضرت عباس علیه السلام در واقعه کربلا، ۱۵ سال سن داشت.
منبع: باشگاه خبرنگاران