دوشنبه 29 اردیبهشت 1404 - 2:59 بعد از ظهر
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • صفحه اصلی
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهل بیت
    • حضرت محمد صلوات الله علیه
    • امام علی علیه‌السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
    • امام حسن مجتبی علیه‌السلام
    • امام حسین علیه‌السلام
    • امام سجاد علیه‌السلام
    • امام باقر علیه‌السلام
    • امام صادق علیه‌السلام
    • امام کاظم علیه‌السلام
    • امام رضا علیه‌السلام
    • امام جواد علیه‌السلام
    • امام هادی علیه‌السلام
    • امام عسکری علیه‌السلام
    • امام زمان علیه‌السلام
  • مهدویت
    • مهدویت در قرآن
    • مهدویت در حدیث
    • آخرالزمان
    • انتظار فرج
    • رجعت
  • خاندان عصمت
    • حضرت عباس علیه‌السلام
    • حضرت زینب سلام الله علیها
    • حضرت معصومه سلام الله علیها
    • حضرت علی اکبر علیه‌السلام
    • حضرت علی اصغر علیه‌السلام
    • حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام
    • حضرت عبدالله بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت قاسم بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت شاهچراغ علیه‌السلام
    • سایر خاندان عصمت
  • کلیپ و ویدیو
    • دعوت بزرگان
    • دعوت مداحان
    • استوری اینستاگرام
      • استوری شب زیارتی امام حسین
      • استوری ماه محرم
      • استوری أربعین
      • استوری فاطمیه
      • استوری ماه رمضان
      • استوری عید غدیر
      • استوری شهادت
      • استوری ولادت
      • استوری دهه کرامت
      • استوری ایام هفته
    • فیلم کوتاه
    • کلیپ تصویری
    • دعوت از مبلّغین
    • کلیپ صوتی
    • تیزر
    • آموزش سایت
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
No Result
مشاهده تمامی نتایج
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
ورود به سامانه ثاقب
No Result
مشاهده تمامی نتایج
صفحه اصلی مبلغین

ذکر در قرآن و روایات

بیانات حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی

1 مهر 1400
ذکر در قرآن و روایات

بررسی موضوع ذکر در قرآن و روایات در بیانات حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی:

یکی از اموری که در ماه رجب خیلی روی آن تاکید شده، بحث ذکر و یاد خداست، که من چند جمله‌ای راجع به این موضوع که از موضوعات مهم قرآنی است، صحبت می‌کنم خدمت شما، می‌دانید در سوره احزاب آیه 41 خداوند می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً، این ذِكْراً كَثِيراً که راجع به نماز این را نداریم، راجع به روزه نداریم، راجع به جهاد و حج نداریم، فقط راجع به ذکر است، ذِكْراً كَثِيراً و آیه دیگر که قرآن می‌فرماید: تمام زندگی‌هایی که بدون نام خداست، زندگی تنگ و سخت است، وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا، حالا این ذکر چه است که این قدر اهمیت دارد؟ که خود امام باقر که دیروز سالروز میلادشان بود، فرزندشان امام صادق می‌فرماید: ما با پدرم راه می‌رفتیم، كُنْتُ أَمْشِي مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ، پدرم ذکر می‌گفت،غذا می‌خوردیم ذکر می‌گفت، با مردم حرف می‌زد، ذکر می‌گفت، یعنی چه، یعنی سبحان الله، لا اله الا الله ،که حالا من دو سه تا روایت می‌خوانم تا برسم به این موضوع.
رسول خدا کسی از ایشان سوال کرد: أَيُّ اَلْعِبَادَةِ أَفْضَلُ دَرَجةٌ عِندَ اللّه يَومَ القِيامَةِ؟ کدام بنده‌ها روز قیامت خیلی مقامشان عالیست؟ فرمود: الذاکرون اللَّه کثیرا، کسانی که ذکر کثیر می‌گویند، پس ببینید نه فقط در قرآن، در روایت هم به این موضوع تاکید شده، اباذر می‌گوید رفتم خدمت رسول خدا در مسجد گفتم آقا نصیحتی بفرمایید، حضرت این جمله را فرمودند: عَلَیکَ بِتَلاوَة القُرآن، عَلَیکَ بِتَلاوَة کتاب الله، وَ ذِکرِ اللَّهِ کثِیراً. ببینید باز حضرت رفتند روی ذکرالله کثیر،زیاد داریم از این دست روایات ،ازجمله آن روایتی که می گوید سه عمل که خیلی مشکل است،کمتر کسی موفق می‌شود، ببینید حدیث را، این را زيد شحّام از امام صادق نقل کرده، ثلاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ از سخت‌ترین کارها که بنده‌ها به آن عمل می کنند، سه تا عمل هست که اشد اعمال است:
اول : انصاف
۱- إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِه ِ: آدم انصاف داشته باشد، خیلی سخت است، یک جایی آدم ببیند حق با طرف است یک اشتباه می‌کند قبول کند،منظور از انصاف این است،انصاف از نصف می آید،غیر از عدالت است،یعنی کاملا نگاه تساوی به حقوق،صد رقم ما توجیح می کنیم که زیر بار اشتباهمان نرویم،که راحت آدم یک اشتباهی را بپذیرد این سخت است.
دوم : مواسات
۲- مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ : این که انسان مواسات داشته باشد با مردم، همین دوسه روز قبل در برنامه سمت خدا گفتم، گفتم الان یک کفش نو می خرید یک کفش کهنه هم دارید، از شما می‌آید که نو را به فقیر بدهید؟ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ، آخر ما خوب حرف می‌زنیم، يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ، بینی و بین الله غذاهایمان را که خوردیم، تهش که ماند و نمی توانیم بخوریم می دهیم به فقیر، اما امام رضا قبل از غذا ، از گل غذای سفره جدا می‌کرد می داد به فقیر، چند تا آدم الان در جامعه لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ هستند؟ مواسات این است، خوب حرف می‌زنیم ، کمک کنید، رسیدگی کنید بررسی کنید، من درآن برنامه گفتم اگر هر خانواده ای یک نفر را پوشش دهد، فقر ریشه‌کن می شود، پس انصاف مشکل است، مواسات هم مشکل است ، مواسات یعنی نگاه تساوی داشتن در اموال وکمک به مردم.
سوم : ذکر
۳- حضرت فرمودند: و ذِکْرُ اللهِ عَلی کُلِ حالٍ ، اینکه آدم در همه حال ذاکر باشد، آقا ما شب خواب هستیم چگونه ذاکر باشیم؟ من الان دارم سخنرانی می‌کنم وسط سخنرانی بگویم سبحان الله؟ نمی شود که سخنرانی خراب می شود، یا شما سر کلاس معلم دارید درس گوش می دهید، او دارد فقه درس می دهد شما بگویید لا اله الا الله، لا اله الا الله، اگر این است که کل حال یعنی این دیگر، لذا راوی حدیث سومی را متوجه نشد،آن دوتا را متوجه شد، گفت: قُلْتُ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ وَ مَا وَجْهُ ذِكْرِ اَللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ ،آقا این یعنی چه که آدم در همه حال ذکر بگوید، مگر می شود؟ قال: امام علیه السلام اشاره کردند که منظور از ذکر الله توجه است، وقتی به معصیت می‌رسد خودش را بکشد کنار، آقا الان دارد راه می رود در خیابان، یک نامحرمی رد می‌شود، بدحجاب است، این سرش را بندازد پایین، این می‌شود ذکر الله، حق الناسی پیش می‌آید، یک پولی روی زمین افتاده، مال او نیست، برندارد، یا به صاحبش بدهد، راننده تاکسی که گران نگیرد ذکر خداست، کاسبی که گران نفروشد، امام فرمودند: منظور سبحان الله و لا اله الا الله نیست، گرچه اینها ذکر است اما ذکر لفظی است، ذکر، خدا رحمت کند مرحوم مجلسی، شش مرتبه برای ذکر، ایشان یک جلد بحارش راجع به ذکر است، که این مجموعه دارالحدیث که زحمت کشیدند، یک کتابی چاپ کردند به نام نهج الذکر، کتابخانه هم داریم، نهج الذکر چهار جلد است، ترجمه شده است که بحث ذکر را مفصل ورود پیدا کرده، ببینید آن توجه ،آن در واقع نگاه، مصیبت پیش می آید خودش را نبازد، حالا می خواهد إِنَّا للّه و إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، بگوید یا نگوید، عمده آن ذکر نیست، عمده آن تذکر است، عمده آن توجه است، لذا ببینید آیه قرآن هم این است که، إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَکَّرُوا، این آیه خیلی حرف دارد، کسانی که تقوا دارند، وقتی شیطان، طائف یعنی چه؟ کسی که طواف می‌کند، شما مکه که می‌روید، می‌گویند، طائفین، طواف می‌کنید، اینجا شیطان را می‌گویند طائفین، یعنی طواف می‌کند، دیدید گاهی آب که در خیابان راه می‌افتد، یا در خانه‌تان لوله‌ای بترکد، یا سوراخ شود، آب که می‌آید می‌چرخد می‌بیند که کجا راه باز است که برود جلو، اگر جوی باشد در جوی می‌رود، اگر سوراخ باشد، در سوراخ می‌رود، اگر شکافی باشد، این آیه می‌گوید که شیطان دور شما می چرخد، ببینید چجوری می‌تواند یک راه نفوذی پیدا کند، امام سجاد فرمود: بعضی‌ها را با ریاست، بعضی‌ها را با مال، بعضی‌ها را با زن، با نامحرم، هر کسی، هر کسی از یک راهی، شیوه‌ای، ببینید می‌گوید: إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ، پس این طائف من الشیطان، آن بنده خدا که شیطان را خواب دید که طناب‌های رنگارنگی همراهش است، پرسید اینها چیست؟ گفت من افراد را با اینها گول می‌زنم، یک عالم روحانی مُعَمَّم، به آیت الله که نمی‌توانی بگویی که شراب بخورد، اصلا به تو محل نمی‌گذارد، این راهش نیست، مثلا به یک زن مؤمن که گوشه چشمش پیدا نیست بگویی برو فحشا انجام بده، اصلا به حرف شیطان گوش نمی دهد، بله به این زن می‌توانی بگویی غیبت کن، به آن عالم بگویی تکبر، به پیرمرد نود ساله بگویی بیا مواظب باش یک وقت زنا نکنی، خدا پدرت را بیامرزد، من نود سال سنم هست دیگر راه نمی‌توانم بروم، به او می‌تواند بگوید حرص داشته باش مالت را نگه داشته باش، هر کسی را، گفت خب طناب من چیست؟ گفت تو و امثال تو طناب نمی‌خواهید، شما جلو جلو می‌روید، واقعاً بعضی‌ها اینطور هستند، یک مرحله یک گام جلوتر هستند. لذا حضرت موسی وقتی از شیطان پرسید که تو چگونه بر آدم‌ها مسلط می شوی؟ گفت سه جور، کیف استعوذ علیهم؟ تو چگونه بر آدم‌ها مسلط می شوی؟ گفت:
۱- عُجب، چرا عجب اولی هست، چون شیطان خودش هم عجب گرفته، خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ، اولینش عجب است.
۲- فراموشی گناه، اینها سه روزنه هستند که من زود روی آدم‌ها نفوذ می کنم، یکی عجب می گیرد، یکی گناهانش را فراموش می‌کند. این اعجاب به نفس و نسی ذنوبه، فراموشی گناه،
یک عامل دیگر هم اگر یادم بیاید عرض می‌کنم خدمت شما.

موانع ذکر خدا در قرآن و روایات
من اینجا هفت تا از موانع ذکر را نوشتم که برایتان می‌گویم، چه باعث می‌شود که ما یاد خدا در زندگیمان کم رنگ شود، چه باعث می‌شود که معنویت در زندگی ما کاهش پیدا کند، این عوامل هفت گانه که من نوشتم، از قرآن و روایات است، از خودم نمی گویم، اینها را خدمت شما عرض می‌کنم، بلاخره ما طلبه هستیم، ماه هم ماه رجب است، این ماه ده هزار قل هوالله وارد است، لااله الاالله وارد است، استغفار چقدر وارد است، عرض می‌کنم که این توجهات این معنویات، انسان را بهر حال، آن روزنامه‌ها نوشتند زمان طاغوت، خیلی سال پیش، وقتی اولین فضانورد شوروی سابق، رفت فضا، گفته بودند در فضا بی وزنی است، الان شما در را در هواپیما باز کنید می‌ترسید، چون پرت می‌شوید پایین، یا مثلا در ماشین، ولی در فضا جاذبه نیست، شما الان در فضا بیایید قشنگ می‌توانید راه بروید، چون کسی همه را پایین نمی کشد، حالا قرار شد در سفینه که باز می‌شود یکی برود بیرون، شما در فضا که زیر پایتان خالی باشد بیایید بیرون خیلی جرات می خواهد، گاگارین فضانورد شوروی اولین کسی بود که این کار را به خرج داد و خلاصه در سفینه باز شد وآمد بیرون، وقتی برگشت خبرنگارها ریختند دورش، گفتند چکار کردی آن لحظه؟ گفت یاد خدا بودم، با آنکه مسلمان نبود، موحد نبود، گفت یک لحظه به یاد خدا، اینکه در قرآن کریم می فرماید: اینها که در دریا هستند، اخیراً یکی از دوستان ما سفری رفته بودند بندرعباس، دو سه هفته پیش با خانواده، می‌گفت یک قایقی سوار شدیم که برویم یکی از جزیره‌های اطراف یک ساعتی راه بود، می‌گفت وسط دریا طوفان شد، می گفت من و دو تا بچه و خانمم در این قایق، مثل کاغذ، چطور در هوا می رود بالا، آن بنده خدا هم که قایق را داشت خیلی ترسید، می گفت آقای رفیعی خدا را دیدم، آره می‌گفت خدا را دیدم، واقعا این آیه برایم جا افتاد که وقتی سوار، رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ، قرآن می‌گوید با اخلاص خدا را یاد کنید.
من در هواپیما این صحنه را دیدم، که مثلا یک وقت سفری ما عراق بودیم، برگشتیم با هواپیما، زائرانمان هم مال شهرهای بندری بودند، یعنی همین شهرهای جنوب می آمدند تهران، که از تهران سوار شوند بروند برای جنوب، نزدیک‌های تهران دچار این ابرهای خیلی سخت شد، حالا من وارد نیستم ولی یک بار رفتم در کابین خلبان، برام توضیح داد قشنگ، گفت این ابرها چند جور هستند، بعضی ها ابر نرم هستند، بعضی ها عین جاده و خیابان دست انداز دارد، بعضی از اینها صاعقه دارند بعضی از اینها…، خلاصه اینها را توضیح داد برای من، گفت ما هم کاری از دستمان ساخته نیست، هواپیما اتومات دارد حرکت می‌کند، خیلی زرنگ باشیم ، یک خورده جابجایش کنیم، خلاصه نزدیک تهران دچار یک طوفان هوایی شدید شد، خلبان بلندگو را گرفت و گفت من نمی‌توانم بنشینم، می‌چرخم تا ببینم چه می شود، یا اصفهان می روم، خیلی تکان های شدید، خدا می‌داند تمام این هواپیما یاد خدا بودند، یعنی من در شب احیا این چنین یاد خدایی ندیده بودم، باور کنید، تمام مردم اصلا بی‌حجاب پیدا می‌کردی شما؟ ابدا، همه روسری‌ها سفت، موها جلو، همه سراغ ما آمدند که حاج آقا شما یک کاری کنید، مگر من خلبان هستم چکار کنم؟ نه نه دعا بخوانید، می گفتند حاج آقا نذر چه کنیم جواب می‌دهد، خوب می شد پول جمع کرد آنجا برای فقرا، ولی این چه روحیه است واقعا که همین آقایی که اخیرا، شما شنیدید هواپیمای مشهد زاهدان ،یک چرخش باز نشد و قرار شد، آن خلبان بدون باز شدن چرخ جلو بنشیند، خطرناک است، بلاخره ممکن است اصطکاک ایجاد کند، آتش بگیرد، بالاخره دوپهلو است دیگر، آن آقا که می‌گفت وقتی رسید بالای زاهدان ما باید اینقدر بچرخیم که بنزینمان خالی شود، یعنی چیزی دیگر در باکمان نباشد بعد من بنشینم که اگر آتش گرفت حداقل آتش‌سوزی باشد، خب شما نگاه کنید، یک ساعت وخورده ای هواپیما در هوا بچرخد که بنزینش تمام شود، چه به سر مسافر می آید خدا می داند، ایشان می‌گفت :بعضی از مسافران ما شیعه هم نبودند، از برادران اهل سنت زاهدان بودند، خلاصه ایشان می گفت: یادم می آید روز میلاد امام جواد بود یا شهادتشان، بالاخره نزدیک آن ایام بود، می گفت همه مردم دعای توسل، زیارت، هرچه شما فکر کنید، شما فکر کنید دارد می چرخد می چرخد، اینجور موقع‌ها زمان هم نمی‌گذرد، یعنی شما مثلا فوتبال را نود دقیقه نگاه می کنید، پنج دقیقه، اما اینجور مواقع بیست دقیقه اش، صد دقیقه می‌گذرد، زمان نمی‌گذرد، این را می‌خواهم عرض کنم، پس انسان گاهی می‌تواند در صعوبت‌ها وسختی‌ها این یاد در زندگی‌اش پررنگ می‌شود، حالا این توجه در حالت عادی، خدا به حضرت داوود وحی کرد، اذْکُرْنی فی اَیّامِ سَرّائِکَ، تو در خوشی مرا یاد کن که در گرفتاری من بیایم سراغت، لذا در روایت دارد، بعضی‌ها مثل همین مثال‌ها که گفتم در هواپیما یا در کشتی یا در حوادث، گرفتار می‌شوند می‌گویند خدا خدا، ملائکه می‌گویند: صوت غیر معروف، این صدا ناآشناست، تازه اومده گیر کرده، ولی بعضی ها نه، صدا آشناست، هرشب بلند می‌شد، حرف می‌زد سخن می گفت، الان هم گرفتار شده، بالاخره جوانید، این یاد خدا در زندگی، یک وقتی مقام معظم رهبری، در جمع جوانان دانشجو این را تاکید کرده که یاد خدا در زندگی‌تان آرامش می آورد، سهولت می آورد، خیلی از مشکلات را می‌برد و این پشتوانه برای انسان درست می‌کند، اما موانع هم زیاد است.
مانع اول : شیطان
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ،سوره مجادله آیه ۱۹، اولینش شیطان، تمام هدفش این است مانع یاد خدا شود، منتها آدم هایش را پیدا می کند، روش‌هایش را پیدا می‌کند، شیوه‌هایش را پیدا می‌کند، مگر بَرصیصای عابد را بعد هفتاد سال عبادت آن طور زمین نزد؟ مگر بَلعَم باعورا، بعد یک عمر مستجاب الدعوه بودن آنطور زمین نزد؟ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ، این آیه را امام حسین روز عاشورا خواند فرمود: شما شیطان برشما غلبه کرده، یاد خدا را فراموش کردید، این نکته بسیار دقیقی است که باید، اگر یاد خدا در زندگی انسان باشد ترس هم می‌رود، الان نگاه کنید عزیزان حزب الله، مگر جقدر نیرو دارند، چقدر شجاع ایستادند در مقابل اسرائیل، با آن همه هیمنه و با آن همه تشکیلات، این یاد خداست که به انسان اقتدار می‌دهد.
مانع دوم : حب دنیا
لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ،یکی از عواملی که مانع از ذکر خدا می‌شود، اولاد و اموال است، مسلمان‌ها از مکه هجرت کردند به مدینه، خب زنانشان، بچه هایشان یک عده دورشان را گرفتند، چون پیغمبر خودش شبانه رفت، حضرت علی علیه‌السلام هم چند روز بعد آمد، بقیه هم یواش یواش بعدش پیغمبر آنها را فرستاد مدینه که به اینها می گویند مهاجرین، آمارشان هم بالا بود، بعضی از اینها که از مکه می خواستند بیایند، زنشان نمی گذاشت، بچه شان نمی‌گذاشت قرآن آیه نازل شد که إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ، اینها بعضی‌ها دشمن شما هستند، از اینها پرهیز کنید، دوری کنید.
یک خاطره‌ای از یک شهیدی می‌خواندم که همرزمش می‌گوید: نامه‌ای برایش آمد، این نامه عکس در آن بود، به او گفتیم نامه برایت رسید؟ شب عملیات هم بود، از همین شهدای جنگ رضوان الله علیهم اجمعین، حالا من اسمش را فراموش کردم، گفت که خانم من بچه‌دار شده، فرزنددار شدیم عکس بچه را برایم فرستاد، آن زمان موبایل هم نبود که فورا بفرستند، گفتم بازش کن ببینم، گفت خودم هم ندیدم، الان بسته بود، گفت شب، شب عملیات است می‌ترسم این را باز کنم ببینم یک خورده شل شوم، اینکه ما بچه داریم برگردیم ببینیمش، بزار باشد اگر عملیات تمام شد و من زنده ماندم باز می‌کنم هم به تو نشان می دهم هم خودم، اگر نه هم تو سلام مرا به آن بچه برسان وقتی بزرگ شد، می گویند در همان عملیات هم شهید شد حتی عکس فرزندش را هم ندید، خب ببینید این جدایی، این لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ، اگر گاهی از اوقات اینطور می‌شود که مال و اولاد، خب شما همه اینها را شنیدید، روز پنجم، ششم محرم بود یک آقایی آمد خدمت امام حسین به نام هَرثَمَه، سلام کرد و گفت آقا من یک عرضی دارم، در کربلا، نمی‌دانم چندم محرم بوده، ایشان جزو سپاه عمر سعد است، آقا به ایشان گفت بگو، گفت من با پدرت امیرالمومنین ۲۳ سال پیش، از این سرزمین رد می شدیم، از صفین می‌آمدیم من هم در سپاه پدرت بودم، از اینجا رد می‌شدیم، یک وقتی حضرت امیر پیاده شد، یک قدری از این خاک را برداشت بو کرد، فرمود: ای خاک از روی تو کسانی بهشت می‌روند که در گذشته نظیر نداشتند در آینده هم نظیر ندارند، واها لک أیتها التربة، ای خاک خوشا بحال تو، شهادت شما را پیش بینی کرد، ۲۳ سال پیش و من آن موقع پیش خودم نپذیرفتم، در دل خودم به قول خودمان سبک شمردم، مگر می شود، حضرت امیر دارد غیب می گوید؟ آقا گذشته، پدر شما نیست شهید شده، ۲۳ سال از آن قصه گذشته، آن سال ۳۸ بوده الان سال ۶۱ است، من می‌بینم که واقعا پیش بینی درست بود و پدر شما فرمود: اینجا کسانی شهید می شوند که بی‌نظیرند و بهشت می روند بدون حساب ،آقا به او فرمود: خب حالا تو چه می‌کنی، تو که خودت آمدی برای ما قصه نقل می‌کنی، داستان نقل می کنی، خودت می گویی پدرم اینطور گفت، چه می کنی ما را یاری می کنی؟ گفت نه آقا، لی اولاد صغار، من بچه‌های کوچک دارم در کوفه، من می‌روم، امام حسین والد صغیر ندارد؟ علی اکبر ندارد، علی اصغر فرزند کوچک نیست؟ببینید این مانع می شود، عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی، بعد از قصه کربلا حسرت می خورد که امام حسین مرا دعوت کرد، گفت آقا من نمی‌توانم بیایم، اینها گاهی باعث می‌شود که انسان بماند.
مانع سوم : آرزوهای طولانی
آرزو خوب است اما آرزویی که قابل تحقق باشد، أَنَّ الأَمَلَ یُنسَی الذِّکرَ،امل با الف،امیرالمومنین فرمود:آرزوهای طولانی مانع یاد خداست،نمی گذارد،چرا همیشه گفتند به پایین دست خودتان نگاه کنید؟ببینید شما آرزو کنید آیت الله عظمی بشوی،مرجع بشوی،مدرک بگیری،کتاب …،اینها خوب است،اما این خانه،این ماشین،هی دنبال کثرت گرایی ، إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ،این را من در حرم گفتم چند شب قبل ،گفتم همین قم،تهران وجاهای دیگر هم،اگر خانواده ها تصمیم بگیرند که اموال اضافی شگخود را بگذارند بیرون ،همه را هم نه،بیست درصد را،کوچه ها پر می شوند،چقدر در خانه های ما وسایل و…،شما را عرض نمیکنم ،کلی دارم عرض می کنم ،یک مقدار این آرزوهای طولانی گاهی مانع می شوند ازاین قصه.
مانع چهارم: نگاه منفی
این بیشتر به درد شما می‌خورد، عجیب است، نگاه منفی، من حدیثش را می‌خوانم بعد توضیح می دهم، ببینید بدن ما اعضایی دارد، زبان، دست ،چشم، گوش، پا، حدیث می‌گوید لَيسَ في البَدَنِ شيءٌ أقَلَّ شُكرا مِن العَينِ، کمترین شکر مال چشم است، الان گوش بالاخره شما دارید شکر می‌کنید می‌شنوید، زبان بالاخره آدم نماز می خواند، لا اله الا الله می گوید، عین و چشم باید دوخته شود به صحنه های شکر آمیز، در روایت داریم نگاه به دریا عبادت است، نگاه به پدر و مادر عبادت است، نگاه به عالم، یکی از عواملی که مانع یاد خدا می شود چشم است، الان که دیگر با این فضاهای مجازی، اینستاگرام و تلگرام و ماهواره و فیلم ، دو ساعت، سه ساعت، می بینید صحنه‌های نادرست، خب اینها تاثیر می‌گذارد روی آدم، من اصلا کار به بحث فقهی آن هم ندارم، حلال است یا حرام، نگاه به نامحرم، نگاه به صحنه‌های محرک آمیز، اینها تمام معنویت را از انسان می‌گیرد، یعنی اینکه حضرت عیسی به طرفدارانش می‌گفت فکر گناه نکنید، خب فکر گناه که گناه نیست، من فکر کنم دزدی کنم ولی نمی کنم، اشکال دارد؟ من فکر می‌کنم دروغ بگویم ولی نمی‌گویم، بله ملائکه چیزی نمی نویسد، اما فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنی دود بگیرد، نگاه منفی معنویت را از انسان می‌گیرد.
یک جوانی مشهد آمد پیش من حرم امام رضا، خیلی گریه می کرد،گفت یک هفته است آمدم اینجا اصلا حال ندارم، یک چیز خیلی بدی گفت، گفت من هرچه نگاه می کنم گویا مردم را عریان می‌بینم، بی لباس می بینم، یک همچین حالتی دارم، یک وقت طرف برایش کشف حجاب می شود، مثلا باطن افراد را می‌بیند، یکی مثلا فرض کنید مثل خوک است، این حالا چشم برزخی است، گفت نه اصلا تمام نگاه‌هایم شده شهوت آمیز، حتی به خواهر، مادر، مردم، می گفت حاج آقا نمی توانم بگویم برایتان که چجور هستم، چه مرضی گرفتم ،گفتم پای فیلم‌های مبتذل می نشینی؟گفت آره، گفتم همین است دیگر، روحت خراب شده مریض شده، وقتی روح مریض شد، این نگاه دیگر نگاه…،
یک وقتی یک دزدی را گرفته بودند، زمان مرحوم شهید بهشتی، من یادم است، اول انقلاب در ایران یک چندتا دست قطع کردند، دیگر تعطیل شد این حکم، به هرحال حکم شرع است، چهار تا انگشت، این را بالاخره قاضی حکمش را صادر کرد، در همین قم، سنش هم بالا بود، آوردند دستش را قطع کنند،پزشک هم آوردند دیگر، الان دیگر به این شکل نیست، چون کار مشکلی است، یکی از آقایون من رفتم زندان، این اسید پاشیده،دعوایش شده به کسی اسید پاشیده، جفت چشمای طرف را کور کرده، حالا قاضی هم حکم کرده جفت چشمانش باید کور شود، هیچ پزشکی پیدا نمی شود این کار را بکند، می گویند همین طوری که نمی شود، می میرد طرف، هر چه پزشک گفتند، می‌گویند ما درس خواندیم که چشم را درست کنیم، درس نخواندیم که چشم در بیاوریم، الان حکم مانده، بخاطر اینکه….، بالاخره حکم است دیگر، حواستان را جمع کنید، حالا پدرم راضی نمی شود هرکاری می کنم راضی نمی شود، آن نابینا که اسید در چشمش پاشیده شده، حالا به هر حال آوردند پزشکی را، آنجا شلوغ شد، حکم هم جلوی مردم اجرا می شد، منظورم اینجاست، یک مصاحبه‌ای با این کردند، آقا تو چرا این قدر دزدی می کنی؟ گفت دزدی عشق من است، من شبی که جایی پیدا نکنم دزدی کنم از زنم دزدی می‌کنم، اصلا در زندان از دزد بغلی دزدی می‌کنم، من اگر شبی دزدی نکنم خوابم نمی‌برد، خدا نکند که آدم به این مرحله برسد، امام کاظم، یک دزدی را آوردند پیشش، در باغ موقع خرما چیدن بود، این بالای درخت خرما که می‌چید، دو سه تا دسته را می انداخت پشت دیوار، یواشکی که شب که می آید پایین، هم مزدش را بگیرد هم آن خرماها را ببرد، یکی او را دید، البته اگر می رفت به خودش می‌گفت بهتر بود، رفت به امام کاظم گفت، گفت فلان کارگر آن بالا دارد کار می‌کند، گاهی هم دوتا می اندازد آن پشت، آقا صدایی زد، فرمود: أَ تَجُوعُ ؟ گرسنه‌ای سیر نمی‌شوی که دزدی می کنی؟ گفت: نه، لباس می خواهی؟ چند سوال از او کرد، گفت: پس به من بگو دلیل اینکه سرقت می کنی چیست؟ گفت اِشْتَهَيْتُ ذَلِكَ یابن رسول الله، عشقم دزدی است، این خطر است، من آدم می شناسم، من چند سال نهاد دانشگاه بودم برخورد داشتم با این آدم ها، استاد داشتیم هفتاد سالش بود، باز هم نسبت به نامحرم، نسبت به زن‌ها شهوت داشت، می‌گفت عادت کردم، من توان جنسی ندارم ولی عادت کردم، امان از آن زمانی که انسان عادت کند، رَدُّ الْمُعْتَادِ عَنْ عَادَتِهِ کَالْمُعْجِزِ، العادَةُ عَدُوٌّ مُتَمَلِّكٌ، نگذارید گناه در زندگی شما عادت شود. بابا عشق من دزدی است، من دوتا نمونه گفتم برایتان، لذا نگاهایتان را کاری کنید، زبانتان را کاری کنید که عادت به حرف عَوِّد لِسانَكَ الخیر، عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِسْتِماعِ الحدیث، ببینید عادت بدهید، من دیدم بعضی‌ها اینقدر درواقع تدین دارد، ایمان دارد، عادت دارد عصبانی هم که می‌شود می‌گوید لا اله الا الله، استغفرالله ربی واتوب الیه، یعنی عادت داده به خودش که حتی در عصبانیت هم ذکر بگوید.
مانع پنجم: یاد مردم
چجوری است؟ یاد مردم که خوب است، نه اگر شما در کارهایت تکیه کردی به من از خدا غافل می شوی، تکیه کن به خدا ، بیا من هم واسطه ام کارت را راه می اندازم، اینکه آقا فرمودند: سرنوشت مردم را به آمریکا گره نزنید، سه سال دویدید، دو سال برای برجام، چه شد؟ الان اروپا، نفرمودند تعطیلش کنید نه، فرمودند بروید حرف بزنید با دنیا، اما اینطور نشود که اگر آنها قبول نکنند ما دیگر باید گرسنگی بکشیم، نه، مَنِ اِشْتَغَلَ بِذِكْرِ اَلنَّاسِ قَطَعَهُ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ ذِكْرِهِ ، اگر کسی همیشه دنبال پارتی گشت، دیدید بعضی ها، این مثل هم غلط است که می گوید، رفتنم با خودم، برگشتنم با خدا، بر عکس، هم رفت و هم برگشت شما با خداست، آقا اول خدا بعداً شما.
یک کسی آمد پیش آقای حجت،یک طلبه ای گرفتار بود،گفت آقا اول خدا،دوم شما،فرمود :برو بیرون به تو چیزی نمی دهم،برگشت بیرون اطرافیان گفتند آقا چقدر ناراحت شد، چه گفتی؟ گفت: گفتم آقا گرفتارم اول خدا دوم شما، آمدند خدمت آقا ، آقا فرمودند: برای اینکه خلاف قرآن حرف می‌زند، هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ، بله اول وآخر خداست، یعنی چه اول خدا دوم شما؟ این حرف اشتباه است، اول خدا، آخر خدا، آغاز خدا، ظاهر خدا ، باطن خدا، بله آقا الان کار ما گیر ضمانت شماست، بیا ضمانت کن کمک کن، من گاهی به پولدارها که به فقرا کمک می‌کنند می گویم من به شما منت دارم، این را از شما قبول می‌کنم، قیامت باید جواب بدهم تو به من پنج میلیون می‌دهی باید بدهم به بیچاره ها، باید برم بگردم بیچاره‌ها را پیدا کنم، جیبم که نمی‌گذارم، یک وقت نگویید به فلانی….، نه این خیلی مهم است که انسان تکیه‌گاهش، اگر این استاد امضا نکند زمین می خورم، نه خیر، اول تکیه‌گاه خدا و آخر هم خدا.
مانع ششم : لهو و لعب
الملاهی یعنی کارهای لهو، ان تسد عن ذکرالله، آن ملاهی که انسان را از ذکر خدا دور می کند،لهو برای خودش تعریف دارد، موسیقی مبتذل، حالا شما در غرب شب‌های یکشنبه یا شب‌های شنبه، همه تفریحشان در این دیسکو رفتن است، اما ته ته آن افسردگی است، آن غنای آنی، غم می‌آورد، اینکه اسلام منع کرده از این چیزها، چون معنویت است که آرامش می‌آورد.
مانع هفتم : خصومت
إيّاكُم و الخُصومَةَ في الدِّينِ ، فإنَّها تَشْغَلُ القَلبَ عَن ذِكْرِ اللّه ِ، خصومت، یکی به دو کردن، مجادله کردن، نه مباحثه و گفتگو.

جمع‌بندی
به هر حال جمع‌بندی می‌کنیم عرضمان را، یکی از بزرگترین ارزش‌ها در زندگی ما یاد خداست، اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا، الذَّاكِرينَ وَ الذَّاكِراتِ، قرآن می‌گوید. در روایت داریم سه گروه در روز قیامت تحت عرش الهی، تحت سایه رحمت خدا هستند، سه گروه روز قیامت ،اینها ایمن از عذاب هستند:
۱- اَلذَّاكِرُونَ لِلَّهِ ، کسانی که یاد خدا هستند.
۲- الباكُونَ مِن خَشيَةِ اللّه ، کسانی که از خشیت خدا اشک می‌ریزند.
۳- و المُستَغفِرونَ بِالأسحارِ ، کسانی که در سحر استغفار می‌کنند.
پس یاد خدا خیلی موثر است در زندگی، موانعش را هم عرض کردم، باید اینها را مخصوصاً انسان تمرین کند، توجه داشته باشد.
آقایان عزیز، سروران معظم، این درس‌هایی که ما می‌خوانیم شما می‌خوانید، دانشگاه می‌خوانند، ریاضی، شیمی، فیزیک، فقه، اینها همه علم است، فضل است.

علم رسمی سر به سر قیل است و قال               نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
ایها القومُ الذی‌ فی‌ المدرســــــــه‌                کل‌ مــا حصَّلتمــــوهُ وَسوَسـه
فکرکــــم ان کان فـــی غیـر الحبیب             مالکم فی النشاة الاخری نصیب

اینها خوب است، خیلی که آدم در اصول قوی باشد، می‌شود میرزای قمی، خیلی که در فقه قوی شود می‌شود شیخ انصاری، خوب است اینها، باید درس خواند، اما منهای معنویت هیچکدام از این علوم جواب نمی‌دهد.

برچسب‌ها: حجت الاسلام رفیعیذکر خداذکر در روایاتذکر در قرآنماه رجبمواساتموانع ذکریاد خدا
مطلب قبلی

ادب گفتگو با خداوند

مطلب بعدی

مهمترین توصیه امام باقر علیه‌السّلام

مطلب بعدی
مهمترین توصیه امام باقر علیه‌السّلام

مهمترین توصیه امام باقر علیه‌السّلام

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 3 =

موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی

مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب با همت طلاب و روحانیون جوانِ دغدغه‌مند و بانیان خیّر در دی‌ماه سال ۱۳۹۹ (فاطمیه ۱۴۴۲) تشکیل شد تا بتواند سنّت روضه‌های خانگی را احیاء نموده و در تعظیم شعائر الهی و مکتب أهل‌بیت علیهم‌السلام قدمی بردارد. این مجموعه برای عزیزانی که محافل خانگی (روضه خانگی و جشن خانگی) برگزار می‌کنند و دلتنگ روضه و توسل به حضرت امام حسین علیه‌السلام هستند، سخنران اعزام می‌نماید. متقاضیان روضه خانگی یا جشن خانگی می‌توانند پس از ثبت‌نام در سایت، درخواست اعزام سخنران را ثبت کنند.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب می‌باشد.

No Result
مشاهده تمامی نتایج
  • مجله ثاقب
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهلبیت
  • قرآن شناسی
  • مهدویت
  • احادیث
  • خاندان عصمت
  • طراحی گرافیک
  • کلیپ و ویدیو
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
  • اپلیکیشن ثاقب

© تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ثاقب می‌باشد.