در این بخش به بررسی موضوع مقامات سلوکی انسان و لقاء الله می پردازیم:
مقامات سلوکی انسان و لقاء الله ؛ محصول همراهی و ولایت ائمه معصومین
مقاماتی برای انسان و موحدین در قرآن بیان شده است. انسان می تواند به مقامی برسد که با پروردگارش ملاقات کند. همچنین انسان می تواند در مقامی قرار بگیرد که خدای متعال را دوست بدارد. انسان می تواند به جایی برسد که ملکوت این عالم را مشاهده کند. این ها مقاماتی است که برای انسان بیان شده است. همه این مقامات از یک راه به دست می آید. آن هم از راه وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام است. امام آن خورشیدی است که طلوع کرده و همه عالم را روشن کرده است. اگر نور امام در دل انسان طلوع کرد، قلب انسان نورانی می شود و در پرتوی این نور می شود همه عوالم را دید. ایشان در ادامه بیان می کنند که سید الشهدا علیه السلام وجود مقدس و چراغی است که در قلب نبی اکرم روشن شده است. بیشترین و سریع ترین هدایت و سریع ترین دستگیری تا رساندن به مقام توحید به وسیله سیدالشهداء علیهالسلام است. در بین کسانی که سیدالشهداء اجابت کردند، اجابت ها متفاوت است. آن کسی که از امام حسین علیهالسلام بهره کامل برده و حقیقت شب قدر را درک کرده و به حقیقت شب قدر رسیده است، وجود مقدس قمر بنی هاشم علیهالسلام است
رسیدن به مقامات مختلف افق سلوک انسان / رسیدن به لقاء الله
در ابتدا اشاره میکنیم * که مقاماتی برای انسان متصور است که می تواند به آن برسد. که در بحث خود به تعدادی از آنها اشاره می کنیم. مقاماتی برای انسان و موحدین در قرآن بیان شده که تصور آن جز برای اهلش، اولیای خدا دشوار است. خداوند در قرآن می فرماید: انسان می تواند به مقامی برسدکه با پروردگارش ملاقات کند. مقصود از لقاءالله لقاء جسمی نیست که خدای متعال جسم باشد مقابل ما قرار بگیرد ما با او دیدار داشته باشیم. اما بالأخره بین مؤمن و خدای متعال لقایی صورت می گیرد «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»(کهف/110)، مقام لقاء الله مقامی حقیقی است. انسان می تواند به جایی برسد که با خدای خودش ملاقات داشته باشد. در دعاها مکرر آمده است خدایا کاری کن که بتوانیم به جمال تو نظری بیفکنیم.
در روایات تاکید شده است؛ «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَهُوَ يَرَاكَ»(1)، خدای متعال را به گونه ای عبادت کن که گویی او را می بینی و اگر تو خدای متعال را نمی بینی خدای متعال تو را می بیند. این حداقل عبادت است.
بزرگان فرموده اند: زمانی که انسان در مقام عبادت خدا قرار می گیرد قدم اول این است که در محضر خدا باشد، معبود خود را مشاهده کند و خدای خود را عبادت کند.
در روایت هست که «لَا تَحْجُبْ مُشْتَاقِيكَ عَنِ النَّظَرِ إِلَى جَمِيلِ رُؤْيَتِك»(2)، خدایا مشتاقانت را از نظر به سوی خودت محروم نکن. انسان می تواند به مقامی برسد که مقام رؤیت است. همان مقامی که موسی کلیم از خدای متعال خواست «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ»(اعراف/143)، قطعا این رؤیت که پیامبر اولوالعزم از خدای متعال طلب می کند یک رؤیت جسمانی نبود. زمانی که از امیر المؤمنین سوال کردند که شما پروردگار خودت را روئیت کرده ای و او را عبادت می کنی؟ فرمود: «لَمْ أَكُنْ لِأَعْبُدَ رَبّاً لَمْ أَرَه»(3)، من پروردگاری را که رؤیت نکنم عبادت نمی کنم. البته بعد حضرت برای اینکه دچار اشتباه نشویم توضیح داده اند «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَار»، هیچ گاه چشم نمی تواند خدا را با مشاهده حسی ببیند. «وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان »، اما قلوب می تواند با حقایق ایمان رؤیتی از حضرت حق داشته باشد. به اندازه ای که حقیقت ایمان در وجود انسان محقق می شود و حب امیر المؤمنین در قلب مؤمن می آید، به همان اندازه حجاب برداشته می شود و می تواند رؤیتی از حضرت حق برای انسان حاصل شود.
مقام مهم محبت خدا
یکی دیگر از مقاماتی که انسان می شود به آن برسد مقام محبت است. انسان می تواند در مقامی قرار بگیرد که خدای متعال را دوست بدارد. این مقام بسیار بالایی است. همه سهم محبتهای ما محبت هم صنف هایمان است. انسان آن قدر باید رشد کند که بتواند محبت خدای متعال را در دلش جای دهد، مشتاق حق باشد و او را عبادت کند. خدا را بپرستد و مقابل او خاشع باشد، آن هم تواضعی که از سر محبت باشد. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خُشُوعَ الْإِيمَانِ قَبْلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِي النَّار»(4)، خدایا من از تو خشوع ایمان را می خواهم. خشوعی که ناشی از محبت به توست.(خشوع تواضع باطنی است) قبل از اینکه وارد جهنم بشوم و آنجا شعله های آتش و عذاب، من را به خشوع وادار کند خشوع محبت و ایمان را به من عطا کن.
مقام مشاهده عالم ملکوت
همچنین انسان می تواند به جایی برسد که ملکوت این عالم را مشاهده کند. خدای متعال به ما چشم داده تا ملک عالم را ببینیم. اما همه موجودات ملکوت دارند «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ»(یس/83)، ملکوت عالم در ید قدرت الهی است. می توان به مشاهده ملکوت رسید و ملکوت عالم را دید و با دیدن آن به یقین رسید. خدای متعال می فرماید: چرا به ملکوت عالم نظر نمی کنید؟ فرصت ها تمام خواهد شد. باید کاری کنید تا به نظر به ملکوت این عالم موفق شوید.
راه رسیدن به این مقامات، بهره برداری از ولایت معصومین
این ها مقاماتی است که وعده دیدارش به ما داده شده است. ما به این مقامات دعوت شده ایم. ولی یک نکته قابل تأمل و توجه که در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است، این است که همه این مقامات از یک راه به دست می آید. آن هم از راه وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام است. وقتی خداوند در قرآن مسیر لقاء را توضیح می دهد می فرماید: این مسیر با پیامبر هموار می شود. ای پیامبر به مردم بگو من که اولین مخلوق هستم و همه کائنات سایه وجود من است لباس بشر پوشید ام. به این عالم آمده ام تا با شما انسان ها مأنوس بشوم و شما را ببرم «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ»(کهف/110)، به من وحی می شود. خداوند بدون حجاب با من تکلم کرده است و در این تکلم به من کلمه روح را عطا کرده است. به من وحی شده که «أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ».
آن چیزی که به پیامبر دادند، حقیقت توحید است. اگر کسی با این پیامبر حرکت کند به مقام توحید، معرفت و اخلاص می رسد. سپس می فرماید: اگر می خواهید به لقا الله برسید و من شما را به توحید برسانم و بین شما و پروردگارتان ملاقاتی اتفاق بیافتد (البته این نکته نیز باید ذکر شود که در بعضی روایات داریم بین ما و حضرت حق هفتاد هزار حجاب است) باید با من حرکت کنید. «فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا»، کار خوب انجام بدهید «وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»، در عبادت پروردگار شریک قرار ندهید. «وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»، را روایات متعددی معنا کرده است. اینجا مقصوداز شرک، شرک جلی نیست بلکه شرک خفی است؛ شرکی که خدا می بخشد. در واقه شرک خفی همان است که انسان در دلش ریایی باشد حتی ریای پنهان.
در روایات آمده که اخلاص کار مشکلی است. «الشِّرْكَ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْل »(5)، شرکی که وارد قلب انسان می شود پنهان تر از رد پای یک مورچه است. بعد از این می فرمایند: یکی از اقسام شرک«تَحْوِيلُ الْخَاتَمِ لِيَذْكُرَ الْحَاجَة»، است.اگر انگشترت را برگردانی که مبادا یادم برود امروز صبح فلان مطلب را به دوستم بگویم، به همین اندازه که به این برگرداندن انگشتر تکیه کردید شرک است. شرک استفاده کردن از اسباب شرک نیست بلکه تکیه به اسباب است.
بنابراین حضرت فرمود: اگر می خواهید من شما را به لقاء رب برسانم خودتان را از این شرک نجات دهید. اگر شما به مقام اخلاص رسیدید، من دست شما را می گیرم تا مقام لقا پروردگار می برم. البته کسی هم نباید گمان کند اگر ما اهل عمل صالح شدیم و شرک در عبادت نداشتیم به لقاء الله رسیدیم. آنهایی که اهل عمل صالح اند و شرک در عبادت ندارند اول راه توحید هستند. اگر کسی با نور نبی اکرم حرکت کرد به سرچشمه نور می رسد نه این مقامات.
توصیف مقام لقاءالله
مقام لقاءالله که حجاب بین بنده و رب برداشته می شود و ملاقات بین او و پروردگارش حاصل می شود و نشاط و لذت در آن ملاقات پیدا می شود قابل توصیف نیست. روایت می فرماید: گاهی ضیافت خاصی برای بهشتیان برگزار می شود و یک تجلی از امام حسین برای آنان می شود. یک روئیتی از مقام باطنی امام حسین برایشان حاصل می شود و آنچنان غرق در این جمال هستند که همه نعمت های بهشتی را فراموش می کنند. آنگاه کار به جایی می رسد که این نعمت ها به خدا شکایت می برند که خدایا اینها چشم از ما پوشیده اند. بعضی ها متناسب با درجاتشان زودتر این زیارت برایشان حاصل می شود. بعضی هفته ای یک بار و بعضی ها صد ها سال طول می کشد. حالا با این اوصاف لقاء الله چیز دیگری است. لقا الله زیارت خدای متعال است. البته این نکته لازم به ذکر است که برای ما لقاء الله بدون حجاب ممکن نیست.
ما می توانیم جمال الهی را در ائمه مشاهد کنیم. در روایات است که وقتی کسی در عرفه به زیارت سید الشهدا برود«كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِه»(6)، گویا خدا را زیارت کرده است. آن هم نه زیارت در عالم ملک بلکه زیارت در فوق العرش. به تعبیر بزرگان؛ انوار الهی و جمال و جلال الهی را از جوار و حجاب امام حسین آن هم در فوق العرش دریافت می کند.
بنابراین اگر مقام لقاء الله برای ما وجود دارد و می شود به جایی برسیم که مشتاق دیدار با خدای متعال شویم و همه چیز را فراموش کنیم تنها در پرتوی ائمه علیهم السلام امکان پذیر است. هیچ کس به مقام لقاء الله نمی رسد جز به واسطه نبی اکرم. نبی اکرم معلم همه انبیاء هستند زیرا توحید را تعلیم می دهند. اگر کسی دست به دست نبی اکرم داد او را بالا می برند تا به مقام توحید برسانند.
ماه شعبان ماه نبی اکرم است «هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِك »(7)، نام این ماه شعبان است. شعبه ای از عنایات الهی است. «شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان»، خدای متعال می فرماید ما او را در پوشش رحمت خودش و رضوان خودش قرار دادیم. اگر کسی وارد ماه شعبان شد از هر دری وارد شود وارد محیط رحمت خدا شده است. در روایت امیر المؤمنین علیهالسلام فرمودند: منادی حضرت در ماه شعبان ندا داد که حضرت فرموده اند شعبان ماه من است و شما ما را در روزه این ماه کمک کنید. معنایش روشن است. یعنی؛ ماه من است. می خواهم شما را شفاعت کنم، دستتان را بگیرم و وارد محیط ماه شعبان کنم که محیط رضوان و رحمت خداست. شما نیز مرا کمک کنید. اگر روزه گرفتید و از مبطلات و تعلقات دنیایی چشم پوشیدید، آنوقت می توانم شما را برسانم.
مشاهده جمال الهی در آیاتش
اگر کسی می خواهد به مقام لقا الله و رؤیت برسد با انبیاء و اهل بیت ممکن است. ما باید خدای متعال را در آیاتش بیینیم. مشاهده جمال خدای متعال در پرتوی مشاهده نور امیرالمؤمنین است. اگر کسی به مقام نورانیت امیرالمؤمنین رسید و نور امیرالمؤمنین را دید در پرتوی نور ایشان همه عالم را محضر خدا و مخلوق خدا می بیند و در عالم جز آیات خدا و جلال و جمال الهی چیزی مشاهده نمی کند. لذا زمانی که موسی کلیم به خدای متعال عرضه داشت: خدایا خودت را به من نشان بده. خدای متعال فرمودند: «لَنْ تَراني »(اعراف/143)، این شدنی نیست. اگر این کوه قرار پیدا کرد تو می توانی مرا ببینی. «تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا»، یک تجلی پروردگار در کوه واقع شد و کوه متلاشی شد. موسی کلیم مدهوش شد. در روایت می فرماید: آن تجلی که بر کوه طور شد تجلی کروبین بود که از شیعیان امیرالمؤمنین است.
این روایت را اگر معنا کنید، معنایش این است که؛ موسی کلیم سلام الله علیه می خواست حقیقت امیر المؤمنین که اسم اعظم خداست «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي »(8)، اکبر آیات خداست را ببیند. اگر کسی بخواهد کبریای خدا را مشاهده کند باید در جمال امیرالمؤمنین ببیند. حضرت موسی کلیم می خواست در امیرالمؤمنین این آیه عظیم الهی که اکبر آیات خداست خدای متعال را مشاهده کند. به او گفتند در این دنیا نمی شود. سهم این دنیا خیلی محدود است. باید به عالم های بالاتر بروی تا آنجا این پرده برداشته شود.
پس اگر کسی به مقام روئت برسد به واسطه ائمه است. «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْك »(9)، خدایا دیده های دل ما را به پرتوی نگاه رسول خودت نورانی کن تا جایی که اینقدر نورانی بشود که به سرچشمه عظمت راه پیدا کند. این همان راه پیدا کردن به مقام نورانیت امیر المؤمنین است. آنجا محفل العظمه است. مثل نور الهی است که وجود مقدس رسول الله و امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله و سلم است. اگر به مشاهده ملکوت برسی با نور ائمه علیهم السلام است. قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم می فرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»(انعام/75)، ما به ابراهیم خلیل ملکوت آسمانها و زمین را ارائه کردیم زیرا حضرت اهل یقین بود «وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ».
تا زمانی که انسان به مشاهده ملکوت عالم نرسد انوار یقین به قلبش نمی رسد. شک و تردید در حقایق، مقامات و توحید با مشاهده ملکوت برداشته می شود. قرآن توضیح می دهد که چگونه ملکوت عالم را به ابراهیم خلیل عطا کرد «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ»(انعام/76)، شب تاریک شروع شد و ظلمت شب همه جا را فرا گرفت. یک ستاره از افق بالا آمد. انسانی که در تاریکی ظلمت گرفتار شده محتاج نوری است که راه خودش را پیدا کند. فرمود «هَـذَا رَبِّي»، این رب من است. ستاره غروب کرد. فرمود: چیزی که غروب می کند نمی شود به آن دل ببندی. ستاره ای که الان هست و ساعتی دیگر نیست نمی تواند که راه من باشد. این من را وسط ظلمات رها می کند. اگر دنبال آن رفتی وسط تاریکی می مانی.
ماه بالا آمد فرمود: این از آن نورانی تر است. این می تواند من را هدایت کند. در واقع انسان با نور هدایت می شود «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(نور/35)، امام رضا فرمودند: «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْض»(10)، هدایت با نور است. ماه نیز غروب کرد. فرمود: این نیز کارساز نیست. خورشید طلوع کرد. گفت: این از همه نورانی تر است. این ما را به مقصد می رساند. خورشید نیز غروب کرد.
پیامبر و اهل بیت خورشیدی افول ناپذیر
یکی از معانی که برای این آیات شده این است که؛ ابراهیم خلیل می خواست بفهماند همان گونه که شما با نور خورشید در روز و با نور ستاره و ماه در شب راهتان را پیدا می کنید، در ملکوت عالم نیز یک خورشیدی است که با آن خورشید می شود ملکوت و باطن عالم را تا قیامت دید.
زمانی که خورشید طلوع می کند، اول نور خورشید را می بینیم بعد خودمان را می بینم. خورشیدی نیز که خدا قرار داده باید برای شما طالع شود آن وقت همه عالم برایتان روشن می شود. تا قیامت و بعد از قیامت را نیز می بینید. اگر این خورشید برایتان طلوع کرد از ظلمت و فتنه ها رها می شوید. «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»(شمس/1)، آن خورشید و ماهی که اگر طلوع کند، همه عالم را روشن می کند وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.
در واقع حضرت ابراهیم خلیل می خواست بفهماند که خورشید، ماه و ستاره نیز نورشان از خودشان نیست اما این ها غروب دارند و نمی توانند نور الهی را به شما نشان بدهند. خدای متعال خورشیدی دارد که غروب ندارد. اگر خورشید آسمان غروب نیز نکند، همین که انسان به عالم برزخ رفت دیگر در کارآیی ندارند. خدای متعال خورشیدی قرار داده که نور الهی را به عالم می تاباند. غروب ندارد نه در این دنیا نه در عالم برزخ و نه در هیچ جای دیگر. هر کجا باشید این خورشید هست. فقط باید چشم انسان به روی این خورشید باز بشود و این خورشید در افق جان انسان طلوع کند.
«الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم»(11)، امام آن خورشیدی است که طلوع کرده و همه عالم را روشن کرده است. نه فقط عالم دنیا بلکه عالم برزخ، ملکوت و عوالم دیگر را نیز روشن کرده است. امام در افق عالم است «وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار»، هیچ چشم و هیچ دستی نمی تواند امام را آشکار کند.
باید نور امام در دل انسان ظهور کند. اگر نور امام در دل انسان طلوع کرد، قلب انسان نورانی می شود و در پرتوی این نور می شود همه عوالم را دید. اگر این خورشید در افق جان انسان طلوع کرد، انسان می تواند معرفت عالم را هم ببیند.
در واقع ظهور یعنی همین. یک ظهور جزئی داریم و یک ظهور کلی. ظهور کلی در دوره ظهور واقع می شود. در دوره ظهور به طور کلی نور امام در عالم ظاهر می شود «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69)، زمین با نور امام روشن می شود. ولی قبل از آن پرتو نور امام به قلوب خاصی می رسد این همان ظهر جزئی است.
ابراهیم خلیل می خواست این را بفهماند؛ همان گونه که شما در تاریکی شب به نور ماه و ستاره پناه می برید، ظلماتی است که بسیار از این تاریکی شب خطرناکتر است که در آیه ظلمات خدای متعال توضیح داده است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»(نور/40)، آن ظلمات با چیز دیگری از بین می رود و آن خورشید نبی اکرم است. خدای متعال خورشیدی قرار داده که همه کائنات با آن روشن می شود. اگر چشمتان به نور آن خورشید نورانی شد، حجاب عالم ملک از شما برداشته می شود. با نور امیرالمؤمنین می توانید به ملکوت و جبروت عالم و تا مقام قرب الهی برسید. لذا در شعر می گوید: «در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود * از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت» این شب سیاه جریان ثقیفه است «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/257).
منظور از کوکب هدایت در قرآن نبی اکرم است. «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»(نحل/16)، منظور از علامات ائمه و نجم وجود مقدس رسول الله است.
بنابراین می توان به مقام لقاء خدا رسید. مخلوقی که از خاک است، می تواند آنقدر رفعت پیدا کند که چشم دلش نورانی شود و روئیتی از حضرت حق داشته باشد. می شود به مقام روئیت ملکوت و یقین رسید، ولی یک راه بیشتر ندارد. اگر کسی بخواهد این عالم را پشت سر بگذارد، از ظلمات وارد عالم نور شود و سپس از عالم نور به سرچشمه نور برسد فقط یک راه دارد که خداوند متعال در سوره نور به آن اشاره کرده است؛ باید با نبی اکرم و اهل بیت سیر کند. اگر چشم کسی به نور نبی اکرم روشن شد، عالم ملکوت برایش آشکار می شود.
در روایت است که جابر به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: خدای متعال می فرماید ما این گونه درهای ملکوت را به روی ابراهیم خلیل باز کردیم و ملکوت را به او ارائه کردیم. کذلک یعنی چه؟ این را برای ما معنا کنید. حضرت اشاره ای کردند به سماوات کردند و با اشاره امام پرده ملکوت برداشته شد و عالم ملکوت مشاهده شد.
اگر کسی می خواهد به این مقامات برسد فقط یک راه وجود دارد؛ راهش نبی اکرم و اهل بیت هستند. در آیه نور خدای متعال آدرس می دهد که چطوری به سرچشمه نور برسید. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، ولی اگر می خواهید برسید باید از بیوت شروع کنید.
سیدالشهداء ؛ سریعترین راه رسیدن به توحید
سیدالشهدا علیهالسلام وجود مقدس و چراغی است که در قلب نبی اکرم روشن شده است. بیشترین و سریع ترین هدایت و سریع ترین دستگیری تا رساندن به مقام توحید به وسیله سیدالشهداء علیه السلام است. ایشان بهترین وسیله شفاعت نبی اکرم هستند. سیدالشهداء عاشورا را به جان خریده برای اینکه حقیقت در عالم ظاهر شود. لذا حقیقت در عاشورا ظاهر شده است. عاشورا افق ظهور حقیقت است. سیدالشهداء علیه السلام همه را دعوت کردند. فرمود: خدا سفره ای برای من پهن کرده و من بلایی را تحمل میکنم اگر با من همراه شوید، شما را تا قرب خدا می برم. این که سید الشهدا داعی الله هستند، به این معناست که وجود مقدس سید الشهدا دعوت کننده خداست. سیدالشهداء در مکه ندا دادند؛ «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»(12)، اگر کسی حاضر است خونش را در این راه بدهد و مشتاق لقاء خداست و خودش را آماده ملاقات با خدا کرده، با ما همسفر شود. اگر با ما راحل شد ما او را می رسانیم.
راحل با مسافر فرق می کند مسافر می رود، وطنش پشت سرش است و دوباره برمی گردد. ولی راحل کوچ نشین است. وطنش پیش رویش است. حضرت فرمود: اگر حاضرید خون دلتان را در راه لقاء الله بدهید و اگر آماده ملاقات با خدا شدید با من کوچ کنید. اگر راحل بشوید و با من کوچ کنید من شما را می رسانم.
آن روزی که حضرت همه را دعوت می کرد، اگر همه می آمدند، مثل حبیب همه را می رساند. حضرت نگفت ده نفر یا هفتاد و دو نفر با من بیایند. این هفتاد و دو نفر خودشان را رساندند. حضرت سیدالشهداء روز عاشورا اینها را به لقاء الله رساند. سیدالشهداء سفینه نجات است که موجها را می شکند و ما را به ساحل مقصود و توحید می رساند. نمی گذارد موج های فتنه ائمه نار ما را در آتش فرو ببرد. سیدالشهداء وسط آتش رفته و آتش را برای دوستان خودش گلستان کرده و همه را بهشتی کرده است.
سیدالشهداء علیه السلام آن روزی که دعوت می کرد همه را دعوت کرد. آنهایی که اجابت کردند رسیدند. هنوز هم راه باز است. اگر کسی می خواهد وارد ماه رجب شود که شهر امیر المؤمنین است روز اول باید به زیارت سیدالشهداء برود. یعنی؛ دعوت سیدالشهداء هنوز باقی است. هنوز هم آماده دستگیری است تا ما را به لقاء الله برساند. این طور نیست که در کنار جده فرمود: با ما بیایید و هفتاد و دو نفر رفتند و اینها را به مقصد رساند و راه تمام شد. سیدالشهداء هنوز دارد صدا می زند. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»، هنوز این دعوت هست. لذا روز اول رجب به ما گفته اند به زیارت سیدالشهداء بروید که حضرت صدایتان می زند.
«لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّه»(13)، سیدالشهداء اول رجب هنوز صدا می زند. هر ماه رجب ندا می دهند: رجبیون کجا هستند؟ مگر نمی خواهید وارد ماه رجب بشوید و باطن این ماه که امیر المؤمنین است را درک کنید؟ مگر نمی خواهید درهای ماه رجب به رویتان گشوده بشود و جزء رجبیون بشوید؟ لذا می گویند اول رجب به زیارت حضرت بروید و بگویید «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّه »، اگر آن روزی که صدا زدی من با جسمم حاضر نشدم ولی دعوت شما را گوشم و قلبم شنیده و اجابت کرده «فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي».
قمر بنی هاشم علیهالسلام بهره مندترین فرد از وجود سیدالشهداء
در بین کسانی که سیدالشهداء اجابت کردند، اجابت ها متفاوت است. حبیب، زبیر و حر را هم اجابت کرده است. اینها با یکدیگر متفاوت هستند و درجاتشان یکی نیست. حر هم رسید. در آخرین لحظه آمد و بارش بسته شد. امام حسین علیهالسلام شب قدر است. کسی که خودش را به امام حسین علیهالسلام رساند بارش بسته است. اگر حر خودش را به امام حسین نمی رساند هزار ماه نیز عبادت می کرد به این مقام نمی رسید. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3)، هر کس از شب قدر یک بهره ای می برد. بهره حر و حبیب بهره خودشان است. آن کسی که از امام حسین علیهالسلام بهره کامل برده و حقیقت شب قدر را درک کرده و به حقیقت شب قدر رسیده است، وجود مقدس قمر بنی هاشم علیهالسلام است. در روایت است که خدای متعال مقامی به عموی من در بهشت داده است که همه شهداء به آن غبطه می خورند.
همه به مقام شهدا غبطه می خورند جزء شهدا جعفر طیار و حمزه سید الشهدا نیز هستند. «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين»(نساء/69)، فرمود: مقصود از شهداء در این آیه حضرت حمزه و حضرت جعفر است. با این حال آنها هم به مقام قمر بنی هاشم غبطه می خورند. وقتی می بینند که قمر بنی هاشم چه بهره ای از امام حسین علیهالسلام دریافت کرده، چگونه با امام حسین علیهالسلام صالح شده و چگونه از شفاعت امام حسین و دستگیری امام حسین برخوردار شده می فهمند که باخته اند و از امام حسین علیهالسلام بهره نبرده اند. نه به این معنا که بهره نبرده اند. حبیب از قبل خودش را آماده کرده بود از زمان امیر المؤمنین و قبل از ایشان. رشید هجری سال ها پیش از آن به حبیب گفته بود: می بینم که سری را بر سر نیزه به کوفه می آورند.
وقتی نامه سید الشهدا رسید حبیب به مسلم بن اوسجه گفت: کجا میرو؟ گفت: می روم محاسنم را خضاب کنم. گفت: وقت این کار نیست نامه سید الشهدا آمده. خانه نرفتند که خداحافظی کنند. راهی کربلا شدند. ترسیدند اگر برای خداحافظی بروند از غافله امام حسین علیهالسلام جا بمانند. همین حبیب روز قیامت به مقام قمر بنی هاشم غبطه می خورد. زیرا می بیند آن کسی که حقیقتا از امام حسین بهره برده قمر بنی هاشم است.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ – الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِين»(14)، مقام عبودیت، مقام صالحین و مقام طاعت و طوع سه مقامی است که امام صادق علیهالسلام برای حضرت دارند.
انبیاء آمده اند و به ما گفته اند قانع نباشید «مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ»(نساء/77)، اگر همه دنیا را به شما بدهند کم است. شما باید تا لقاء الله بروید و عالم ملکوت را پشت سر بگذارید. اهل روئیت عالم ملکوت بشوید، روئیتی با پروردگار خودتان داشته باشید. همه این مقامات ممکن است. هر کس در این وادی به مقامی رسیده است در پرتوی نبی اکرم و اهل بیت است.
در این میان شهدای کربلا ممتاز هستند «فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَر وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»(15)، من بهتر از اهل بیت و اصحاب خودم سراغ ندارم و در بین این اهل بیت و اصحاب وجود مقدس قمر بنی هاشم می درخشد.
فرمود: مقامی خدای متعال به عموی من عباس داده است که همه شهدا در قیامت به آن غبطه می خورند. مقام شهادت ناشی از وادی شهادت سید الشهداست. شهادتی که برای سیدالشهداء علیهالسلام حاصل شد همه مؤمنین را به مقام شهادت می رساند. لذا هر مؤمنی دو مرگ دارد؛ یک موت و یک شهادت. اگر مرگ عادی داشته باشد، برمی گردد و به شهادت می رسد. این پرتو شهادت سیدالشهداء است.
سال 76 در آن روز های اولی که راه کربلا باز شده بود، حالات زائرانی که به کربلا می رفتند بسیار عجیب بود. یکی از بزرگان و اولیای خدا به من فرمود: این طوری که اینها زیارت می روند باب زیارت امام حسین علیهالسلام برای همه باز می شود. امام حسین علیهالسلام نیز به گونهای به استقبال شهادت رفت که باب شهادت را برای همه مؤمنین گشود. همه مومنین به مقام شهادت میرسند. پرتوی شهادت امام حسین در بین هفتاد و دو نفر یار خودشان خاص است و درمورد وجود مقدس قمر بنی هاشم خاص تر است.« يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»(فجر/28)، این خطابی که به سیدالشهداء شد خطاب به خود ایشان و اصحابشان بود. یعنی؛ بیا و اصحابت را هم بیاور. آن کسی که در این خطاب در بین اصحاب و اهل بیت بیش از همه اهل نعمت است وجود مقدس قمر بنی هاشم سلام الله علیه است. ایشان باب امام حسین علیه السلام است.
پی نوشت ها:
(1) شرح أصول الكافي (صدرا)، ج 4، ص: 133
(2) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 91، ص: 144
(3)بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 25، ص: 119
(4) دعای سحر ماه رمضان
(5) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 68، ص: 142
(6) الوافي، ج 14، ص: 1463
(7) صلوات ماه شعبان
(8) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 99، ص: 140
(9) مناجات شعبانیه
(10) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 4، ص: 15
(11) زیارت امام رضا علیهالسلام
(12) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 44، ص: 367
(13) دعای روز اول ماه رجب
(14) زیارت حضرت عباس علیهالسلام
(15) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 44، ص: 392
* متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در ایام میلاد حضرت سیدالشهداء؛ امام حسین علیه السلام در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به تاریخ 12 خردادماه سال 93 می باشد.