ولادت
روایات پیرامون سال ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام متعدد و مختلف است اما سه مورد پنج سال پیش از بعثت، سال دوم بعثت و سال پنجم بعثت از شهرت بیشتری برخوردار است. شیخ طوسی در ضمن بیان مناسبتهای ماه جمادی الثانی آورده است:
«روز ۲۰ ماه جمادی الثانی سال دوم مبعث، ولادت فاطمه علیها السلام در برخی روایات است و در روایتی دیگر، سال پنجم ذکر شده است و عامه (اهل سنّت) روایت می کنند که ولادت آن حضرت ۵ سال پیش از مبعث بوده است.»[۱]
همچنان که شیخ طوسی گفته، مشهور در میان مورخین اهل سنت، سال پنجم قبل از مبعث است. و عدهای تصریح به همزمانی آن با سال تجدید بناء کعبه یعنی سال پنجم پیش از مبعث نموده اند.[۲]
از علمای شیعه، شیخ مفید ولادت آن حضرت را سال دوم بعثت دانسته است و کفعمی نیز این قول را ترجیح داده است.[۳] این قول مطابق است با روایتی که حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب مستدرک با استناد به امام جعفر صادق (علیه السلام) پذیرفته است: «فاطمه در ۲۱ سالگی درگذشت و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ۴۱ سال داشت به دنیا آمد».[۴]
قول سوم که به نظر می رسد مشهور بین علماء شیعه است، (البته بعضی علمای اهل سنت نیز قائل به آن شده اند)[۵] و روایات چندی نیز بر آن دلالت دارد، سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت می داند.[۶][۷]
از میان این اقوال قول پنج سال پیش از بعثت به دلائل زیر نمی توان مورد قبول واقع شود:
– مورخان گفته اند که همه فرزندان خدیجه علیهاالسلام پس از بعثت به دنیا آمدند.[۸]
– نسایی روایت کرده که وقتی ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کردند، پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آنان را با این عذر که فاطمه کوچک است، رد کرد.[۹] اگر گفته اهل سنت درست باشد که فاطمه علیهاالسلام پنج سال پیش از بعثت به دنیا آمده، در این صورت باید عمر او به هنگام خواستگاری که به اتفاق همه مورخان پس از هجرت بوده، حدود هجده یا نوزده سال باشد. در حالی که به کسی که در این سن است، کوچک گفته نمی شود.[۱۰]
مطابق با برخی روایات، رسول خدا (صلوات الله علیه) قبل از انعقاد نطفه حضرت زهرا سلام الله علیها، از سوی خدا مأمور شد که چهل شبانه روز از حضرت خدیجه (علیهاالسلام) فاصله بگیرد و خانه را ترک نموده در مکانی معتکف گردد. آن حضرت این ایام را به روزه و عبادت سپری نمود و در پایان این اعتکاف چهل روزه جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و در حالى که طعامى با خود به همراه آورده بود، به پیامبر گفت: به فرمان خداوند با این طعامى که به دستور خدا از بهشت براى تو آوردهام افطار کن. پس رسول خدا با آن غذا افطار نمود و پس از افطار به سوى خانه خدیجه روان شد و همان شب نطفه پاک فاطمه منعقد گردید.[۱۱]
در روایتی آمده است که رسول خدا (صلوات الله علیه) در دوران حمل حضرت فاطمه سلام الله علیها توسط خدیجه به او فرمود: اى خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است، و گفته که او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى، امام و خلیفه خدا در زمین باشند.[۱۲]
حضرت زهرا در زمان پیامبر اکرم
در مکه:
زندگی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از آغاز کودکی آمیخته به سختی ها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند.[۱۳] و چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند.[۱۴] قریش نیز در واکنش به این حرکت، پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و … را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید.[۱۵] مطابق با گزارش های تاریخی کسانی که درون شعب بودهاند، وضعیت سختی داشتند آنها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.[۱۶]
در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابیطالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی می رفت، حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علیها بیش از پنج سال نداشتند، مادرش حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفت. در روایتی آمده است، پیش از خاکسپاری، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر میگشت و میپرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می گذاشت. او به سوی دیگران می رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می گرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان می دهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست… و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.[۱۷]
پس از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانت ها و تلاش های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه می آمد، فاطمه (علیها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می فرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».[۱۸]
در روایت آمده است دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند خوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه (علیها السلام) این خبر را شنید و به اطلاع پدر رسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند.[۱۹]
در صحیح بخاری آمده است: ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بی رحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه (علیها السلام) رسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد، و به آنها نفرین فرمود.[۲۰]
هجرت به مدینه:
پس از رحلت ابوطالب و عدم حمایت بنی هاشم از رسول خدا (صلوات الله علیه)، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عده ای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا (صلوات الله علیه) اعلام کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شبی که به لیلة المبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) راهی مدینه شدند.
در آن شب پیامبر (صلوات الله علیه)، على (علیهالسلام) را فرمود که صبح و شام بر دامنه کوه فریاد زند: هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس دهیم. سپس به او فرمود: على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مى سپارم و هر دوى شما را به خداوند؛ او شما را حفظ کند.
پس از ورود رسول الله به قباء آن حضرت در منزل عمرو ابن عوف ساکن شدند و زمانی که ابوبکر پیشنهاد رفتن به مدینه را داد، آن حضرت نپذیرفتند و فرمودند: «من داخل مدینه نمی شوم تا اینکه پسر برادرم (یعنی علی علیه السلام) و دخترم فاطمه نزد من بیایند». وقتی شب شد ابوبکر از رسول الله (صلوات الله علیه) جدا شده و داخل مدینه شد اما پیامبر در قباء باقی ماند و نامه ای برای علی (علیهالسلام) نوشت و در آن از او خواست تا به ایشان بپیوندد. وقتی نامه به امیرالمومنین (علیهالسلام) رسید حضرت به همراه حضرت فاطمه و مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و به راه افتاد و به دنبال آنها ایمن فرزند ام ایمن (غلام رسول خدا) و ابو واقد فرستاده رسول خدا نیز آمده و به آنها ملحق شدند. وقتی قریشیان مطلع شدند، عده ای را به دنبال آن حضرت و همراهان فرستادند و قصد وادار نمودن امام علی علیه السلام برای بازگرداندن کاروان به مکه را نمودند که با دفاع قهرمانانه ی آن حضرت، خوار و حقیر به مکه بازگشتند. و حضرت علی علیه السلام به همراه همسفرانش راه مدینه را پیش گرفتند و پس از مدتی به ضجنان رسیدند؛ شب را در آنجا مانده و در طول شب به عبادت خداوند مشغول بودند، در حال ایستاده یا نشسته و حتی در حالی که به پهلو دراز کشیده بودند. صبح هنگام مجددا راه مدینه را پیش گرفته و به هر منزلگاهی می رسیدند به همین وضعیت به عبادت می پرداختند.[۲۱]
در روایت ابو عبیده از پدرش و ابن ابی رافع آمده است که: در شأن آنها قبل از رسیدنشان به پیامبر این آیات نازل گردید: «الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا …» «آنهائی که در هر حال، ایستاده و نشسته و در حال خفتن، خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمانها و زمین فکر کرده، پروردگارا تو این را بیهوده نیافریده ای …».(آل عمران، ۱۹۱) تا آنجا که می فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى» که «ذکر» علی علیه السلام و «انثی» فاطمه سلام الله علیهاست و «بعضکم من بعض» اشاره دارد به اینکه علی از فاطمه است.[۲۲]
ازدواج با امیرالمؤمنین
علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه علیها السلام به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[۲۳] اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، ۹ یا ۱۰ یا حداکثر ۱۱ سال بوده است.[۲۴]
آن حضرت به ازدواج امام علی علیه السلام در آمد که مطابق با برخی منابع در آن زمان ۲۱ سال داشتند.[۲۵] پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۲۶]
مطابق با روایات وقتی حضرت علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه سلام الله علیها رفت پیامبر به نزد فاطمه رفت و فرمود: «على بن ابى طالب، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواستهام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است. چه نظرى دارى؟».
فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، کراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه] رضایت اوست».
پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابىطالب درآور که خداوند، این دو را براى هم پسندیده است.[۲۷]
از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض:[۲۸] یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».
علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفتهاند: نکاح بر کفائت است -که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست.[۲۹]
زندگی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهمالسلام
حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام زوجی هستند که هر دو معصوم و از خطا و اشتباه مبرا هستند. لذا زندگی ایشان زندگی کامل، سرتاسر طهارت و از هر نقص و اشتباهی بدور است. از روایات اندکی که در این مورد به دست رسیده است بر می آید که رفتار آنها با یکدیگر و با فرزندانشان به بهترین وجه و سرشار از عشق و علاقه بوده است. و آن دو همه امور خویش را بر اساس دستورات پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) تنظیم مینمودند.
رضایتمندی از یکدیگر:
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف زندگی شان با حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: به خدای سوگند که در همه ی عمر زندگی مشترک، هرگز به فاطمه خشم نگرفته و هرگز او را به کاری وادار نساختم… . و او نیز به من هرگز خشم نگرفت و در هیچ کاری مرا نافرمانی نکرد. او به گونه ای بود که هر گاه به او می نگریستم غمها و اندوه هایم زدوده میشد.[۳۰]
تقسیم کارها:
حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آمدند و تقاضا کردند که خدمات خانه و زندگى را براى هر یک مقرر فرماید. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را به خدمات درون خانه گماشت و بیرون خانه را به على (علیه السلام) واگذاشت.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: فقط خدا مىداند که من چه قدر مسرورم از این که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مرا ماءمور به امورى نساخت که فقط از عهده مردان برمىآید (کنایه از این که زنان توانایى حمل بار گران زندگى را ندارند).[۳۱] البته در موارد متعددی نیز ذکر شده است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در کارهای خانه به همسرشان کمک میکنند.[۳۲]
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: حضرت امیر علیه السلام هیزم میآورد، آب میآورد، جاروب میکرد و فاطمه زهراء علیها السلام آسیاب میکرد، خمیر میکرد، نان میپخت.[۳۳]
تحمل سختی های زندگی:
از روایات و گزارشهای تاریخی مشخص می گردد که زندگی این زوح با سختی و البته صبر ایشان در برابر این سختیها همراه بوده است.
فرزندان:
بی شک هیج زندگی در عالم، ثمره اش پربارتر و گرانبهاتر از زندگی این دو بزرگوار نیست. ثمره این زندگی درخت امامت است. امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهاالسلام) صاحب سه پسر و دو دختر شدند. فرزندان این دو بزرگوار عبارتند از:
۱. امام حسن (علیهالسلام) دومین امام شیعیان که در سال سوم هجرت به دنیا آمدند.
۲. امام حسین (علیهالسلام) سومین امام شیعیان که در سال چهارم هجرت به دنیا آمدند.
۳. حضرت زینب (علیهاالسلام) که در سال پنجم هجری به دینا آمدند.
۴. حضرت ام کلثوم (علیهاالسلام)
۵. حضرت محسن (علیهالسلام) اولین شهید راه ولایت که به علت ضربه ای که به حضرت زهرا (علیهاالسلام) وارد شد، ایشان در شکم مادرشان سقط شدند و به شهادت رسیدند.
پینوشتها:
1. المصباح، شیخ طوسی، طبع هند، ص۵۵۴
2. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۷؛ ذخائرالعقبی، ص۴۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۸.
3. رجوع شود به تاریخ ولادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س)، سید ضیاء مرتضوى، پیام زن، آبان ۱۳۷۷، شماره۸۰
4. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۷۸، ح ۴۷۶۵. نقل از ولادت فاطمه زهرا(س)، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
5. نک: تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۸، و ذخائرالعقبی، ص۵۲.
6. نک: بحارالانوار، ج۴۳، صص۶ ـ ۱۰.
7. تاریخ ولادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س)، سید ضیاء مرتضوى، پیام زن، آبان ۱۳۷۷، شماره۸۰
8. مناقب آل ابی طالب؛ ج ۳، ص ۳۹۳؛ تذکره الخواص، ص ۳۰۶- ۳۰۷؛ ضیاءالعالمین، ج ۲، ص ۴۶.
9. ر. ک: خصائص امیرالمؤمنین علی، ص ۲۲۸؛ مناقب آل ابیطالب؛ ج ۳، ص ۳۹۳؛ تذکرة الخواص، ص ۳۰۶؛ ضیاءالعالمین، ج ۲، ص ۴۶.
10. علامه جعفر مرتضی عاملی ، رنج های حضرت زهرا ( سلام الله علیها )، ص۲۹
11. علّامه مجلسى در بحار الانوار، ج ۱۶ ص ۷۸ و ۷۹
12. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار ،ص:۳۳
13. الدر فی اختصار المغازی و السیر،ص۲۷
14. ترجمه دلائل النبوه،ترجمه محمود مهدوی دامغانی،ج ۲ ص ۶۵-۶۶
15. سیره ابنهشام، ج۱، ص۳۷۵، ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۲۰۸ و طبرسی، اعلام الوری، ص۴۹، بیهقی، دلایل النبوة، ج۲، ص۳۱۱
16. انساب الاشراف ، ج۱، ص۲۳۴
17. فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، محمدکاظم قزوینی؛ ص ۱۵۹
18. سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۴۱۶
19. مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۱، صفحه ۷۱
20. صحیح بخاری، جلد ۵، صفحه ۸
21. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۱۹، ص۶۴-۶۶
22. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۱۹، ص۶۶
23. امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج ۱، ص ۳۱۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ ق
24. انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج۴،ص۲۱، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ق
25. ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج ۴، ص ۱۸۹۳، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
26. ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۱۱،در سنن نسائی آمده است: پیغمبر (صلوات الله علیه) در پاسخ آنان گفت: «فاطمه خردسال است» و چون علی (ع) او را از وی خواستگاری کرد، پذیرفت.(نسائی، سنن، ج ۶، ص ۶۲؛ فاطمـه الزّهراء، ص ۲۵، ج ۲)،الصواعق المحرّقه، ص ۱۶۲ و رجوع به انساب الاشراف، ص ۴۰۲ شود،بحار، ص ۹۲ و نک: فصل «گزیده ای از شعرای عربی».
27. الأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى : ص ۲۶۱
28. بحارالانوار ج ۴۳/ ۱۰۷
29. حسن زاده آملی؛ حسن، شرح فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة، ص۱۷۸
30. بحارالانوار، ج ۴۳
31. ناسخ التواریخ ، حالات حضرت فاطمه (س)، ص۴۱۷
32. فضائل الزهراء، ص۷۷
33. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار)، ترجمه نجفى، ص۱۶۹
منبع : ویکی أهلبیت