بررسی موضوع عبودیت از نگاه امام سجاد علیهالسلام در کلام حجت الاسلام انجوی نژاد:
یک مقدمه خدمتتان عرض میکنم؛* برخی اینگونه ایراد میگیرند دینی که حرکت زبان و به کار بردن چند کلمه و ایجاد صوت برایش اینقدر موضوعیت دارد، به درد عوام و بیابانگردها و پیرمردها و پیرزن های از کار افتاده میخورد. این چه دینی است؟! مدام این ذکر را بگو، آن را بخوان، اینجا برو، آنجا نرو. در اعمال مسجد کوفه ان شاءالله خدا قسمت کند که برویم، مدام دارند اعمال به جا می آورند و در حال دویدن هستند یا به حج که میروید، در ماه رمضان، همینجا و هر جا که نگاه میکنی قسمت اعظم دین تحت عنوان ذکر یعنی بگو، دارد معرفی میشود. این را بگو، این را بخوان، فهمیدی بخوان، نفهمیدی هم بخوان، حواست جمع بود بخوان، حواست جمع نبود هم بخوان. این کارها را انجام بده، دعای ماه رجب را بخوان، آخرش هم تَبَصْبُص بکن، فهمیدی برای چیست؟ خیلی خوب است، نفهمیدی هم، این کار را انجام بده.
این اصرار زیادی که بر گفتن است و خیلی چیزهایی که شما میبینید، مثلاً روایتهای خیلی عجیب و غریب وجود دارد که هر کس این دعا را، این ذکر را بگوید، در روز قیامت کوههای آتش برطرف می شود، در باغهای جنت باز می شود و غیره، اول این را بررسی می کنیم:
اولاً:
اشکالی دارد که خداوند تبارک و تعالی اینقدر مهربان باشد که برای جبران خطاها یا رسیدن به نعمتها، یک کار ساده را پیشنهاد بکند؟ از نظر شما اگر خداوند زیادی کریم باشد اشکال دارد؟ یا مثلا میگوید بنده من یک سال گناه کردی که البته توضیح میدهد چه گناهی، ذکر مربوط به بعد توبه است، حق الناس نیست، بعد بگوید اگر بگویی لا اله الا الله یا مثلاً دعای شکر را بخوانی، من همه گناهت را میبخشم. بعد شما ایراد میگیرید و میگویید که چرا خدا کریم است؟!
حالا باید چه کار کنیم؟ خدا فرموده مثلاً دو کیلومتر بدوی، به نفس نفس که افتادی میبخشم یا مثلاً بگوید باید روزه بگیری تا ببخشم، خدا گفته است برای اینکه شما را ببخشم همین ذکر دست و پا شکسته را قبول میکنم. از نظر عقلی الان اشکال دارد؟ یا نه خدایی که ما در اسلام معرفی میکنیم، نمیتواند همچین خدایی باشد که اینگونه ببخشد؟؟ این اولین جواب.
ثانیاً:
هرکس بگوید اعمال فیزیکی به درد بخور مانند جهاد، مقاومت، ایثار، تقوا و ورع، ارزششان از ذکر کمتر است، اصلاً معنای ذکر را نفهمیده! چون وقتی ما میگوییم ذکر، نماز و صلوات و دعا و… یک قسمت از ذکر است، جهاد هم ذکر است، اسلحه هم به دست بگیری، ذکر است.
پس ذکر مراتب دارد، در مرتبه پایین آن شما تسبیح به دست میگیری، صلوات میفرستی و لا اله الا الله میگویی، در مراتب بالای آن باید بروی و جان خودت را بدهی. اگر میبینی که اینقدر بر ذکر تأکید می شود، ذکر به معنای مطلق تأکید است یعنی از حرکت لسان تا رسیدن به جَنان، عقلها و ادامه در ارکان یعنی وقتی شما میگویی سبحان الله باید در مسیر تَنْزیه جهان اطرافت هم، حرکتی انجام بدهی.
اگر فقط سبحان الله را میگویی، شما فقط ذکر زبان را داری. آیا در روایات ما گفته است فقط ذکر زبانی یا میگوید ذکر؟ کسی که این ذکر را انجام بدهد. “فاذکروا الله ذکرا کثیرا” خدا را زیاد به یاد داشته باشید، یعنی چه؟ یعنی زیاد صلوات بفرستید؟ نه، یعنی ذکر کامل انجام بدهید. بنابراین ذکر لسانی نمیتواند جای ذکر ارکان را بگیرد، آن سرجایش قرار دارد.
ثالثاً:
یک اثراتی بر همین ذکر لسانی مترتب است که اگر این ذکر را قطع کنیم، یا به آن ذکر اعضاء و جوارح نمیرسیم یا کج میرسیم. به عنوان مثال خدمتتان عرض میکنیم وقتی ما میگوییم ذکر، ذکر در دامنه دین تعریف میشود، امام سجاد(علیهالسّلام) توضیح میدهند؛ دین چه دارد؟ دین یک سری بایدها و نبایدها را دارد، که ذکر جزء این بایدها و نبایدها است. اگر کسی فقط به دنبال ذکر تنها برود، این شخص حتماً و حتماً در مسیر انحراف است. کسی بگوید دین از ما هیچ چیزی نمیخواهد الا خواندن، الا گفتن، الا ذکر!
قبلا مثالی از آقای قرائتی گفته بودم که فکر نمیکنم الان در ذهن کسی باشد. آقای قرائتی میگفتند، در بازار نشسته بودیم با یکی از رفقای بازاری که خیلی اهل ذکر بود، دائم تسبیح در دستش بود، مدام میگفت سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله. دیدم همان جایی که نشسته بود، یک خانمی هم رد شد، بعد ذکر را برگرداند و گفت: استغفرالله، استغفرالله. آقای قرائتی گفتند خودم دیدم. هر بچه دبستانی هم میفهمد که این ذکر نیست!
ذکر باید دو کار انجام دهد، یک حداقلی و یک حداکثری:
-حداقل ذکر، بازدارندگی است.
حداکثرش، نفوذ و تأثیر است.
وقتی شما لا اله الا الله میگویی، باید این لا اله الا الله در زندگی شما یک بازدارندگی نسبت به شرک داشته باشد. یعنی اگر شما صلوات میفرستید و کف آن را نداشته باشی یعنی صلوات بازدارندگی نداشته باشد، شما فقط دهنت را بیخودی به کف وادار میکنی، هیچ تأثیری ندارد.
حداکثر ذکر چیست؟ حداکثر ذکر نفوذ، تأثیر، انقلاب، اصلاً متحول کردن و استحاله است. حداقل یا زهرا (س) گفتن یک خضوع قلبی است که منجر به یک حالت قلبی، یک توبه لحظهای و یک مقداری بازدارندگی بشود. حداکثرش این است که آقای بهاءالدینی (ره) فرمودند: یک یا زهرا (س) میتواند کوه را تکان بدهد.
پس وقتی سراغ ذکر میرویم:
مقصودمان فقط ذکر لسانی نیست، ذکر جنانی هم هست. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند که ذکر از لسان باید به جنان، به عقول منتقل بشود یعنی باید قدرت تفکر بالا برود و بعد به ارکان برسد یعنی آخر ذکر باید یک حرکت باشد، اگر غیر از این باشد این ذکر ممکن است دقیقاً در منافات با خدا بکار برود!
یکی از دوستان سوال کرده بود چرا این تکفیری ها موقع سر بریدن و کارهای خشن، الله اکبر میگویند؟ من جوابی برایش نداشتم، ممکن است جواب حدسی داشته باشم ولی راجع به اینکه چرا این نفس الله اکبر میگوید، جواب دارم. برای اینکه ذکر بی تأثیر بدون بازدارندگی گفته است و دقیقاً در بدترین جا آن ذکر به زبانش میآید!
توجه برادران و خواهران را به روایت امام صادق (علیهالسّلام) جلب میکنم که وقتی بشیر و مبشر یا نکیر و منکر از میّت سوال میکنند مَن ربّک؟ میگوید: الله جَلّ جَلالُه. در روایت میگوید که در ورودی هر جایی که حساب و کتاب است، یکی میگوید: صَدَقَ عَبْدی، بنده من راست میگوید. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: نگاه کردیم، دیدیم شیطان است! اصلاً با الله گفتن مشکلی ندارد، خیلی از مسلمانها در الله اکبر گفتن مشکلی ندارند، این الله معلوم نیست چه کسی است! چرا؟ چون وقتی این الله اکبر را میگفتند کف ذکر یعنی بازدارندگی را نداشتند فلذا خیلی از اوقات ممکن است که اتفاقاً زشت ترین اعمال، با ذکر همراه باشد، ممکن است کثیفترین عمل با سبحان الله همراه باشد، چون لقلقهی زبان میشود. برای مقدمه همین مقدار کفایت بود، یک ذکر قشنگ صلوات ختم کنید.
“الهی لَولا الواجب مِن قَبول امْرک لَنَزّهْتُکَ مِن ذکری ایّاک”. اول امام سجاد (علیهالسّلام) این را باز میکند و میگوید اصلاً ما نمیتوانیم ذکر کنیم، چرا؟ چون ذکر یعنی نشانی از خدا را به خلق یا به خودت نشان دادن. اینقدر خدا عظیم و بزرگ است، ذکر خدا را فقط چون امر کرده است که فاذکروا الله، داریم میگوییم و گرنه اصلاً دهن من برای سبحان الله گفتن، خیلی کوچیکتر از این حرفها و خیلی نجستر از این حرف ها است یعنی کلام، اسم خدا، ذکر خدا بر زبان ما جاری شدن یک قداستی لازم دارد که خیلی از ما اصلاً نداریم. جرأت نمازی که در پیشگاه خدا میخوانیم فقط به این خاطر است که دستور داده و میگوییم اگر نماز را نخوانیم بد میشود، خدا ناراحت میشود، عقاب میکند، عذاب دارد وگرنه ما اصلاً نباید جرأت نماز خواندن داشته باشیم.
و بعد هم می فرماید: “وَ مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنَا جَرَيَانُ ذِكْرِكَ عَلَى أَلْسِنَتِنَا”. بالاترین نعمت همین است که ما بتوانیم این ذکر را بر زبانمان جاری کنیم، همین خودش خیلی مهم است.
یک پرانتز دیگر باز میکنم: خیلی از اوقات ذکر برای من و شما سنگین جلوه میکند یعنی بنده میخواهم نماز بخوانم، سنگین جلوه میکند. میخواهی یک صلوات بفرستی، در جمع هم نشسته ای واقعاً هم میدانی صلوات را باید خوب بفرستی ولی زبانت برای صلوات فرستادن سنگین است. بعضی وقتها احساس میکنی که مثلاً دلخوری، بیماری یا ناراحتی در حالی که بعد میبینی برای یک صحبت عادی، زبان کاملاً سبک است.
هرجا احساس کردی زبانت برای این ذکر سنگین است، بدان یک مشکل خیلی جدی عقیدتی دارد پیش میآید. چرا؟ چون خداوند فرمود: من وقتی ببینم بنده ی من در مسیر انحراف قرار دارد، جلوی ذکر را میگیرم. میگوید برای نماز خواندن کسل هستم، در مناجات ابوحمزه امام سجاد (علیهالسّلام) قشنگ توضیح میدهند که چرا برای نماز خواندن، کسالت اتفاق میافتد. الان یک عبادتی در پیش داریم که ان شاءالله همه توفیق داشته باشند، واقعاً هم توفیق میخواهد مثلاً من نمیتوانم روزه بگیرم، دو سال پیش یک روزه گرفتم همان روز افتادم! روزه نگیری اعتکاف خیلی نمیچسبد، خیلی توفیق میخواهد تا روزه نگیری آن جو سنگین معنوی اعتکاف را نمیتوانیم احساس کنیم و از این طرف هم بگویم خیلی از شما لحظه شماری میکنید که به اعتکاف بروید، بعضیها خودشان را میکشند اما نمیتوانند بیایند. بنده آدم میشناسم سرحال، خیلی قوی اصلا برای اعتکاف مشکلی ندارد می آید ولی نمی تواند بماند مثلاً عصر بیرون می رود و می گوید ان شاء الله شب برای مجلس و مراسم می آیم استفاده میکنم.
برادرا و خواهرها، این سه روز فشار معنوی را خیلی ها نمیتوانند تحمل کنند، آن هایی که میروید قدر خودتان را بدانید. مثلاً طرف حاضر است برود شش ماه برای اعتکاف شما بگردد، هزینه جمع کند، برنج بیاورد، غذا بپزد ولی نمیتواند سه روز را تحمل کند. تحمل اعتکاف یک ذکر ثابت است، سه روزش به یک ذکر بر می گردد حاضر است الان در افغانستان بجنگد یا شش ماه بجنگد ولی یک معنویت سه روزه خیلی برای این روح سنگین است، نمیتواند تحمل کند!
در این قسمت می گوید: یکی از حسنهای ذکر این است که خودت را میسنجی، خداوند تبارک و تعالی چقدر به شما اجازه ذکر داده است. جلوتر از اعتکاف را ببینیم، آدم میشناسم ساکن مشهد، کربلا و نجف است، سی سال است سر سوزن لذت عبادتش تغییر نکرده! آدم داریم شش ماه با کاروان می آید و برمیگردد، سرویس میدهد ولی در این شش ماه سر سوزن تغییر نمیکند. خیلی ها حج عمره را تحمل نمیکنند، آن هایی که رفتند تعریف میکنند، ما که نرفتیم ان شاءالله خدا ریشه وهابیت را بکند، این ها تعریف میکنند که خسته شده ام! پانزده روز را نمیتواند تحمل کند!
خیلی از اوقات من و شما از اینکه مثلاً مادر بزرگمان نشسته دو ساعت ختم انعام، نماز جعفر طیار و… می خواند، ایراد میگیریم که این چه دینداری است؟! حالا به شما کاری ندارم که شما چه دینداری ای داری؟! ولی دینداری او هیچی که نباشد، صدر این آدم، ظرفیت این آدم خیلی بزرگ است که میتواند تحمل کند. آقا امیرالمومنین (علیهالسّلام) فرمودند: نماز سنگین است. یعنی چه؟ یعنی این که نماز را تند میخوانی برای اینکه نمیتوانی آن را تحمل کنی و گرنه عقلاً چه اشکالی دارد؟ باور کنید یک متن عربی امتحان کنید، متن عربی، انگلیسی، اسپانیایی، سرخ پوستی بردار با اعمال پانتومیم وار چهار ساعت راحت میتوانی انجام بدهی، ولی نمی توانی نماز را طول بدهی چون تا میگوید، الله اکبر در محضر خدایی قرار داری که برای صحبت با این خدا یک جنبه معنوی میخواهد. اینهایی که فیلم بازی میکنند و نمازشان را طولانی میکنند، چه کار میکنند؟ ذهنشان را از خدا منحرف میکنند، نمیتوانند تحمل کنند، در سبحان الله گفتن فکرشان یک جای دیگری میرود، مقداری حضور قلب داشته باشد، نمیتواند تحمل کند.
جایگزینی ذکر در وجودها تحمل میخواهد، برای همین نوجوان ها خیلی راحتند. میتواند تحمل کند، پای کار میآید، پاک است، ظرفیت دارد، سه روز، چهار روز، روز آخر هم باید از اعتکاف با اصرار بیرونش کنی. برادر نمی خواهی بروی؟ چرا، دلم نمی آید از اینجا بیرون بروم ولی طرفی که میان سال است تا گفتند الله اکبر افطارش را بر می دارد و سریع خارج می شود. خدا خیلی سنگین است. الهی به اندازهای که به من اجازه دادی، این شدت و سنگینی ذکر را تحمل کنم ممنونت هستم.
دو نوع بعدی ذکر:
به خَفی و جَلی تقسیم بندی اش میکنیم. یعنی چه؟ ذکر به معنای عام را می گوییم یعنی ذکر لسانی، فکر، ذکر جنانی، ارکان، ذکر جهادی یک عملی را انجام می دهی که خفی و جلی دارد.
ذکر جَلی: برخی اوقات بر شما واجب است که ذکر جَلی داشته باشی. در جایی که ذکر یک تظاهرات است مثل نماز جمعه، نماز جماعت، راهپیمایی، مبارزه غیره و غیره، بر شما واجب است یک ذکر جلی داشته باشی. خیرات به معنایی که مردم ببینند و الگو بشود گرچه آن جا ممکن است یک مقدار اخلاصت لطمه بخورد ولی لازم است شما این کار را داشته باشی.
ذکر جلی در حقیقت روشن کردن چراغ تبلیغاتی اسلام در کره زمین است. اگر ذکر جلی نباشد تبلیغات باطل میشود. ذکر جلی این است که این ذکر را باید به گونه ای ادا کنی که شوقت، رغبتت، اعلام ارادت به خداوند تبارک و تعالی خودش را نشان بدهد. ذکر جلی مثل اینکه شما یک صلوات بفرستی، یک مرگ بر بگویی، یک سلامی بدهی، یک درودی بفرستی، یک زیارتی بروی، اربعین به کربلا بروی. ان شاءالله اتفاقاً امسال میخواهم بروم برای اینکه این مردک، ابوبکر بغدادی پیام داده که میخواهیم اربعین امسال خاطره عاشورای سال شصت و یک هجری را زنده کنیم و همان بلایی که آن زمان بر سر شیعه آوردیم، دوباره تکرارش کنیم. پرده دارد کنار می رود، وهابیت رسماً دارد میگوید که ما اصحاب یزید هستیم! پس ما حتماً میرویم.
چه ربطی به این داشت؟ دقیقاً ربطش به این بود که چقدر نسبت به یک ذکر جلی اذیت شده اند! زیارت اربعین با بیست میلیون نفر، بزرگ ترین تجمع دینی جهان البته بعد از هند است. در هند یک گاو میآورند سیصد میلیون جمع میشوند! بعد از هند بزرگ ترین تجمع دینی جهان اربعین شده است. در اینجا ذکر جلی واجب می شود، خیلی وقتها حضور در جماعات، در راهپیمایی ها واجب است، واجب شرعی است ولو اینکه شما بگویی نتوانستم اخلاص کامل را رعایت کنم. در آن شلوغی آدم بخواهد به زیارت امام حسین (علیهالسّلام) برود، زیارت کامل هم نمیتواند بکند، چه کاری است آخر؟! اینجا باید این اتفاق بیفتد، برای اینکه اینجا ذکر جلی واجب است. معلوم است که اربعین ابا عبدالله (علیهالسّلام) جهان و سپاه شیطان را اذیت میکند بنابراین بر شما واجب است که به زیارت بروی. تا به نماز، نماز جماعت و خیلی چیزهای دیگر که در جامعه اتفاق می افتد، میرسد.
در خیلی از مواقع بر شما واجب است که به دیگران نشان دهی و به آن ها بگویی من پای کار هستم. اگر خواهری حجابش را در حد شرعی رعایت میکند خیلی از اوقات واجب است که این خواهر در حد فضائل حجابش را رعایت کند، بالاتر از حد شرعی. اینجا دیگر واجب است، برای چه؟ برای اینکه احساس میکند این ذکر باعث اذیت شدن دشمن می شود. هر جا احساس کردی که دشمن دارد اذیت میشود واجب است که بگویی.
اما خیلی از اوقات ذکر جلی از نظر اخلاصی برای ما مشکل ایجاد میکند. مثلاً شما الان میخواهی مدرسه بسازی، در جشن خیرین مدرسه ساز شما بگویی ده میلیون، بغل دستی هم مجبور است بگوید هشت یا یازده میلیون، مجبور است دیگر! یک چشم و هم چشمی مانند گلریزانها! برای امر خیری یک گلریزانی انجام میشود طرف مجبور است بعضی وقتها بیاید و یک رو دربایستی اتفاق میافتد ولی برخی اوقات ممکن است شما به صورت مخفیانه ده هزار تومان خیرات کنی، اندازه یک میلیارد این ذکر جلی، برای خودت اثر داشته باشد.
بعضی وقتها یک ذکر مخفیانه خیلی اثر دارد، بعضی وقتها یک عده هستند مجبوراً یا مجبور نیستند که نماز شب بخوانند تا بقیه یاد بگیرند ولی عدهای هم هستند اصلا کسی نمیفهمد که این ها نماز شب میخوانند، استاد حوزه قرار است الگو باشد، نماز شبش را نقل میکند ولی یک طلبه در حوزه هیچ وقت کسی نماز شب خواندنش را ندیده است.
اثری که ذکر خفی در نفوذ مستعدّه و در اینکه ما در مراتب سلوک به قرب برسیم دارد، خیلی بالاتر از ذکر جلی است. لذا ممکن است زمانی خداوند از نظر اجتماعی به شما برای راهپیمایی اربعین خیلی اثر بدهد اما یک وقت ممکن است یک یا حسین (علیهالسّلام) مخفیانه ی شما در یک نصف شب، یک جایی، یک گوشهای بیشتر در وجود شما تأثیر داشته باشد.
پس ذکر خفی هم جزء کارهایی است که ما باید در برنامه هایمان داشته باشیم، از زبان بگیر تا نماز، تا خیرات، تا ایثار، تا مجاهدت، تا جهاد و غیره و این را هم بدانید که خیلی وقتها برای ما سخت است عبادتی که به آن عادت کرده ایم را، خفی کنیم. عادت کرده این عبادت عمومی باشد، همه ببینند، یک عمر نماز جماعت خوانده، امام جماعت بوده. یک وقتهایی ما اینقدر به ذکر جلی خو میگیریم که دیگر نمیتوانیم آن را خفی کنیم و در آن گیر میکنیم. دقت کنید که حتماً برای خودتان یک ذکر خفی داشته باشید، یک ساعاتی از شبانه روز را فقط خودتان و خدا بفهمید. روز قیامت خیلی مهم تراز این دنیا است.
* ایراد سخنرانی در تاریخ 1393/2/20 – میلاد امام جواد (علیهالسّلام)