عزیزانی كه پای تلویزیون * هستند، بحث را نیمه شعبان گوش میدهند. من یك بحثی داشتم، مقایسه بین حضرت یوسف و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. بیست نكته داشتم، دیشب هم در مركز تخصصی مهدویت در قم رفتم، جمعی از طلبهها بودند، گفتم: من میخواهم این بحث را در جمكران مطرح كنم. بیست نكته را خواندم، آنها هم یک چیزهایی اضافه كردند حدوداً سی نكته شد. یك تابلوی خیلی قشنگی شد، این تابلو قابل درج در روزنامهها و مجلهها و بنرها و بروشور است. یعنی هركس اهل قلم و ذوق است، میتواند اینها را دستمایه قرار بدهد.
سخنرانیهای بنده و امثال بنده مثل چوب كبریت است. چوب كبریت خودش چند لحظه خاموش میشود. چوب باریک است، میسوزد و تمام میشود. اما اگر هنرمندی باشد، كه تا این چوب كبریت روشن شد، وصل به گاز كند. با این چوب گاز روشن شود. گاز غذا را بپزد، غذا سلول بدن انسان شود. انسان هم در راه رضای خدا قدم بردارد. این چوب كبریت تا خدا پیش میرود. چرا؟ چوب كبریت به گاز وصل است، گاز وصل به قابلمه و غذا است، غذا به انسان وصل است و انسان به خدا وصل است. افرادی هستند كه از یك جرقهها یك جریان درست میكنند. این یك تابلو است. بنابراین پای تلویزیون با عنایت گوش بدهید. نه بحث مرا، هرچیزی میّبینید با عنایت گوش بدهید. موضوع بحث شباهتهایی بین حضرت یوسف و حضرت مهدی علیهالسّلام.
جایگاه نیمه شعبان، پس از شبهای قدر رمضان
شب نیمه شعبان بعد از شب قدر بهترین شب است. چون این سال هم شب نیمه شعبان به تابستان خورده است و تابستان هم شبها كوتاه است، مردمی كه با كم و زیادش 11، 12 میخوابند، دو، سه ساعت اگر بتوانند بیدار بمانند، قدم بزنند، صورتشان را بشویند، یك دعایی بخوانند، هركاری كنند كه نخوابند. اگر كسی شب نیمه شعبان احیا بگیرد، آن روزی كه همه دلها میمیرد، دل این زنده است. بعضیها هم نیمه شعبان را مقدمه شب قدر قرار دادند. یعنی این بستری برای شب قدر است. این دعای كمیلی كه ما شب جمعه میخوانیم، اصلش برای شب نیمه شعبان است. منتهی گفتند: شب جمعه هم بخوانید. فتوكپیاش برای شب معه است. اصل دعای كمیل برای شب نیمه شعبان است. شبی است كه خدا به بشریت آن رهبری داد كه همه منتظرش هستند.
1- مردم یوسف را نمیشناختند
شباهت اول، مردم یوسف را نمیشناختند. حتی برادرهایش هم گفتند: «أأَنْتَ يُوسُف» تو یوسف هستی؟ گفت: «أَنَا يُوسُف» انفجار شد. احساسات شعله كشید. امام زمان علیهالسّلام هم روایت داریم روی فرش شما هم راه میرود. یعنی در مجامع شما میآید، در مجالس شما میآید، بین شما هست. او شما را میشناسد. شما او را نمیشناسید. مثل اینكه یوسف برادرهایش را شناخت. برادرها یوسف را نشناختند. این یك مورد است.
یك نفر بود كه بوی یوسف را استشمام میكرد و او پدرش بود. پدر چون معرفت و عشق والایی داشت، گفت: «إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ يُوسُفَ» (یوسف/94) من بوی یوسف را میشنوم. بچههایش او را مسخره كردند. گفتند: بابا یوسف بیست سال، سی سال پیش از تو جدا شده است. حالا تو بوی او را میشنوی؟ یك آدم های خاصی خدمت حضرت مهدی میرسند. هركسی خدمت امام زمان نمیرسد.
2- توطئه دشمنان، عامل غیبت امام زمان علیهالسلام
بخاطر توطئه قتل از یعقوب جدا شد. چون گفتند: «اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوه» (یوسف/9) یا بكشید یا در چاه بیاندازید. امام زمان هم به خاطر توطئه قتل غایب شده است. باشد او را میكشند. من یك مثلی سالهای قبل در تلویزیون زدم. اجازه بدهید تكرار كنم. چرا امام زمان حاضر نیست؟ گفتم: از طرف دولت میآیند یك لامپی میزنند. بچهها میزنند میشكنند، میگویند: خیلی خوب لامپ دوم را وصل كنید. باز میشكنند. میگویند: خوب لامپ سوم را وصل كنید. باز میشكنند، یازده لامپ را زدند و ما شكستیم. مسؤول برق میگوید: آقا دیگر برای این خیابان لامپ نزنید. یازده تا چراغ را شكستند. امیرالمؤمنین را كشتند، امام حسن را كشتند، امام حسین را كشتند. خدا یازده چراغ هدایت را فرستاد، فرمود: دیگر لامپ دوازدهم را وصل نكنید. هروقت آدم شدید.
همه نمیتوانند یوسف را درک كنند. همه آدمها نمیتوانند امام زمان را ببینند. بعضی از این مدعیان دروغگو، میآیند میگویند: ما خدمت امام زمان رسیدیم، باید گفت: باسمه تعالی دروغ میگویید. هركس ادعا كرد كه من با امام زمان رابطه دارم، باید دروغگو گفت. حدیث داریم به اینهایی كه میگویند: ما رابطه داریم، دروغگو بگویید. یك بحثی دارم مدعیان دروغگو، انشاءالله خواهم گفت.
حضرت یوسف را خیلی یاد میكردند. یعقوب مرتب یوسف، یوسف میكرد. بچههایش گفتند: «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُف» (یوسف/85) پدر چقدر یوسف، یوسف میكنی؟ چون او عاشق و عارف بود مرتب یوسف یوسف میكرد. امام زمان هم یك عده عاشق و عارف دارد مرتب یا مهدی، یا مهدی میكنند. دعای ندبه!
3- لطف و عنایت امام زمان علیهالسلام به دوستداران
حضرت یوسف كم را میپذیرد، و كیل كامل میدهد. بچهها آمدند زمان قحطی گفتند: «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة» (یوسف/88) یك مقدار چیز ناقابل آوردیم. «فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل» نگاه به پول ما نكن! گندم ما را بده، خیلی هستیم. یوسف كم را میگیرد، ولی گندم فراوان میدهد. حضرت مهدی هم همینطور است، یك لحظه به او توجه كنیم، غوغا میكند. صلواتی بفرستید
با اینكه هر هفته نامه عمل ما به حضرت عرضه میشود، ولی حضرت فرمود: من هیچوقت شما را فراموش نمیكنم. توجه حضرت مهدی به ما به مراتب بیشتر از توجه ما به حضرت مهدی است.
یك پیغمبر منتظر یوسف بود، یعقوب پیغمبر بود. انتظار یوسف را میكشید. همه انبیاء تاریخ در انتظار حضرت مهدی هستند. چون عصارهی پیغمبر است. همه پیغمبرها آمدند حكومت تشكیل بدهند، نتوانستند ولی از آن طرف هم در قرآن یك آیاتی داریم كه حتماً حكومت را تشكیل میدهیم. سه مرتبه این آیه تكرار شده است، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّه» (توبه33) ترجمهاش این است كه اسلام كرهی زمین را خواهد گرفت. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا» خدا وعده داده است، «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم» (نور/55) خدا وعده داده كه «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) چند جای قرآن خدا وعده داده است كه روی كرهی زمین حكومت دست حزب الله خواهد افتاد.. حكومت دست بندگان صالح خواهد افتاد. همینطور كه یعقوب در انتظار یوسف بود، انبیاء هم در انتظار هستند. اولیاء در انتظار هستند، بخشی از دعای ندبه این است، «أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاق» (بحارالانوار/ج99/ص106) مهدی جان، امام زمان كجا هستی؟ ساختمانهای شرك و نفاق را تخریب كنید. «أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاء» در دعای ندبه داریم، كه كجایی، كجایی. عدهای حضرت یعقوب را مسخره میكردند. میگفتند: چقدر یوسف یوسف میكنی؟ بابا سی سال است از یوسف گذشته است. دهها سال بین پدر و پسر جدایی است. مرتب یوسف یوسف میكرد.به او گفتند: «إِنَّكَ لَفی ضَلالِكَ الْقَدیمِ» (یوسف/95) تو همان انحراف قبلی را داری. بچههای یعقوب به پدرشان گفتند: تو منحرف هستی. هستند افرادی كه به اینها كه منتظر حكومت هستند، منحرف میگویند. مگر میشود، امام زمان میخواهد چه كند؟
4- همراهی دانشمندان و نخبگان جهان با امام زمان علیهالسلام
مگر میشود با این همه هواپیمای اف 16 و كارهای مدرن و تكنولوژی مهم و صنعت مهم و پیشرفتهای علمی و نظامی و تبلیغاتی، امام زمان میخواهد چه كند؟ حدیث داریم امام زمان كه ظهور میكند، همان مخترعین میآیند میگویند: ما خودمان و اختراعمان در خدمت شما. مگر خلبانهایی مثل شهید بابایی، خضرایی، صیاد شیرازی، خیلی از افرادی كه در ارتش شاه دانه درشت بودند، وقتی امام را شناختند، آمدند گفتند: ما خودمان و تخصصمان در اختیار شماست. شما نگو امام زمان با هواپیمای اف 16 چه میكند. خود سازنده اف 16 و تخصصشان… حضرت مهدی كه ظهور میكند، افراد دانشمند كره زمین با بالاترین تخصصشان میآیند دست آقا را میبوسند. گذشت زمان یعقوب را منصرف نكرد. دهها سال گذشت اما باز هم یعقوب منتظر بود. طولانی شدن زمان غیبت هم عاشقان را مأیوس نمیكند.
در ماجرای یوسف، یوسف آمد به پدرش گفت: من خواب دیدم یازده ستاره به من سجده كردند. گفتند: این خوابت را برای كسی نگو. اگر این خوابت را بگویی، حسادت برادرانت شعله میكشد، علیه تو توطئه می كنند. در ماجرای غدیر خم هم راجع به حضرت علی حسادت بود. ولی خدا گفت: من تو را حفظ میكنم. «یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ…» اخر گفت: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/67) تو بگو من تو را حفظ میكنم. خطر حسادت و توطئه!
به یعقوب جسارت كردند. وقتی گفت: یوسف، جسارت كردند. گفتند: «قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفی ضَلالِكَ الْقَدیمِ» (یوسف/95) تو منحرف هستی. مرتب یوسف، یوسف میكنی و منحرف هستی. پیغمبر هم وقتی فرمود: قلم و دوات بیاورید، یك چیزی بنویسم، گفتند: نعوذ بالله، پیغمبر دری وری میگوید. «إنّ الرجل لیهجر» (بحارالانوار/ج30/ص466) پیغمبر بیماریاش غلبه پیدا كرده است، دیگر نعوذ بالله… این درست ضد قرآن است. چون قرآن میگوید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) پیغمبر حرف بیهوده نمیزند. روی هوا و هوس حرف نمیزند. لب پیغمبر معصوم است. ولی در مقابل پیغمبر گفتند: پیغمبر معصوم نیست و نعوذ بالله حرف بیهوده میزند. به یعقوب گفتند: حرف بیهوده میزنی، به پیغمبر ما هم گفتند: حرف بیهوده میزنی.
یوسف را اول نپذیرفتند. گفتند: تو یكی، ما هم یكی. چطور پدر ما تو را بیشتر دوست دارد؟ حرف اینكه برادرها او را در چاه انداختند، این بود كه یوسف و برادرش «أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا» (یوسف/8) یعنی چرا او محبوبتر است؟ او را قبول نكردند. البته بعد كه یوسف حكومت را گرفت، دهها سال گذشت گفتند: «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّه» (یوسف/91) خدا تو را انتخاب كرده است، ما بیخود حسادت میورزیم. خدا خواسته است. امام زمان هم اول زیر بارش نمیروند. اما وقتی حكومت تشكیل داد، میگویند: بابا خدا خواسته است. آدمهای حسود بدانند با حسادت نعمت را از دیگران سلب نمیكنند. ولی خودشان حرص و غصه میخورند. این آقا یك كمالی دارد. شما بگو: الحمدلله! نه چرا او این كمال را دارد؟ هی حسادت میكند كه این كمال را نداشته باشد. خدا كمالی كه به او داده را از او نمیگیرد. یعنی اگر یك كلاغ مقابل یك طاووس نشست و گفت: چرا این قشنگ است و من قشنگ نیستم، خدا بخاطر غصهی كلاغ زیبایی را از طاووس نمیگیرد. ولی كلاغ خودش دارد حرص میخورد. با حسادتها خدا نعمت را از دیگران نمیگیرد. فقط تو خودت میسوزی.
خود یوسف هم برای حكومتش زمینهسازی میكرد. امام زمان هم بیكار نیست. یوسف برای اینكه حكومت را بدست بگیرد، اول لیوان را لا به لای گندمهای برادر گذاشت به بهانهی اینكه لیوان یوسف گم شده است. در جریان هستید چون فیلمش را دیدید. برادرها آمدند، گندم خواستند، برای هر برادری یك خورجین گندم پر كردند، تحویل دادند، یوسف گفت: لیوان دربار را در یكی از این خورجینها بگذارید كه مربوط به برادر من است. «جَعَلَ السِّقايَةَ فی رَحْلِ أَخیه» (یوسف/70) بعد لب دروازه گفتند: بایستید! لیوان یوسف گم شده است. شما دزدی كردید. گفتند: نه! ما دزدی نكردیم. گفتند: اگر لیوان را در بارهای شما پیدا كردیم چه؟ گفتند: در هر خورجینی بود، صاحب همان خورجین را نگه دارید. اینجا هم رد گم كرد. اینجا یك كار اطلاعاتی است. مستقیم سراغ همان لیوان نرفتند. میگفتند: ببین خودتان گذاشتید، خودتان هم برداشتید. قرآن میگوید: «فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخیه» (یوسف/79) یعنی همه خورجینها را گشتند. كه نگویند: این مستقیم سر همان خورجین رفت. خودش گذاشته و خودش هم میداند كجاست. رد گم كرد تا بالاخره این لیوان را یافتند و گفتند: طبق حرفی كه خودتان زدید، لیوان در خورجین هركس بود، همان كس را باید گروگان بگیریم. این كاری است كه خود یوسف كرد برای اینكه برادرش را نگه دارد. یا مثلاً پول گندم را برگرداند و در خورجینهای دیگر گذاشت. یعنی خود یوسف هم برای برگرداندن برادر و آوردن پدر و مادر، برای حكومت آینده خودش هم طراحی میكرد. اینطور نیست كه امام زمان هم بیكار نشسته باشد. افرادی را امام زمان هدایت میكند، خودش بازوی خودش را درمیآورد. یعنی به یك افرادی اشاره میكند، میگوید: تو بیا. به یك افرادی القاء میكند، به یك افرادی لز طرف خداوند الهام میشود كه این میشود یك نگاهی هم به ما بكند.
5- تبدیل نظام ناسالم جهانی به نظام كارآمد دینی
یوسف وارد حكومت رژیمی غیر الهی شد. یوسف وقتی به پادشاهی رسید و مسؤول گندم شد، نظام، نظام الهی نبود. حكومت غیر الهی بود. ولی همین یوسف در همان حكومت رفت، شاه آمد ایمان به یوسف آورد. كم كم ایمان آوردند، حكومت غیر الهی را الهی كرد. مثل امام خمینی، امام خمینی در كشوری آمد كه میگفتند: جاوید شاه، جاوید شاه! همین كشور جاوید شاه را به كشور مرگ بر شاه تبدیل كرد. یوسف در رژیم غیر الهی وارد شد و رژیم را برگرداند. امام زمان هم همین كار را میكند. حالا چطور وقتی پادشاه مصر مسلمان شد، به یوسف ایمان آورد، باقی مردم هم ایمان آوردند. وقتی حضرت عیسی آمد به حضرت مهدی اقتدا كرد، همه مسیحیها یا بسیاری از مسیحیها ایمان میآورند. میگویند: رئیس ما آمد. اگر رئیس آمد، باقیها هم میآیند. همانطور كه شاه مصر ایمان آورد، باقی هم گروه گروه ایمان آوردند، حضرت مسیح كه به حضرت مهدی اقتدا میكند، باقی مسیحیها هم در دنیا گروه گروه ایمان میآورند. راه برای دیگران باز شد.
حضرت یوسف نیاكانش را به رخ كشید. «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائی» (یوسف/38) یوسف گفت: من پیرو پدرانم هستم. پدران من كیست؟ ابراهیم، اسحاق، یعقوب، حضرت یوسف خودش را مطرح كرد كه من پدر در پدر در پدر نیاكانش را شمرد. امام زمان هم همینطور است. تكیه به كعبه میكند، میگوید: هركس میخواهد آدم را ببیند، مرا ببیند. هركس میخواهد نوح را ببیند، مرا ببیند. هركس میخواهد موسی را ببیند مرا ببیند. عیسی را ببیند، مرا ببیند. پیغمبر را ببیند، مرا ببیند. علی را ببیند، مرا ببیند. هركس میخواهد امام صادق را ببیند، مرا ببیند. یعنی همان نقشی كه یوسف نیاكانش را مطرح كرد، امام زمان هم نیاكانش را مطرح میكند.
زنها یوسف را كه دیدند دست خودشان را بریدند. یا دست از غذا كشیدند. حضرت مهدی هم وقتی میآید، مردم عزت و عظمت او را میبینند، دست از بسیاری از مكتبها و انحرافها و همهی چیزهای مصنوعی میكشند. چطور وقتی زنها با چاقو نارنج پوست میكردند، تا یوسف را دیدند، تعجب كردند. حكومت حضرت مهدی هم تا دیدند، حیرت زده میشوند.
خدا یك شبه ورق را برمیگرداند. بنی صدر یازده میلیون رأی داشت كه خیلی از اینها هم مخالف دكتر بهشتی بودند. اگر دكتر بهشتی میخواست یكی یكی با اینها صحبت كند، یازده میلیون یك ربع، وقت میخواست، ببینید چند سال میشود؟ اما با انفجار حزب جمهوری و شهادت دكتر بهشتی و هفتاد و دو تن یك باره همه متوجه شدند كه بنی صدر چه كسی است؟
حدیث داریم خداوند وقتی میخواهد كار امام زمان را راه بیاندازد، یك شبه همه چیز را زیر و رو میكند. «يُصْلِحُ اللَّهُ أَمْرَهُ فِی لَيْلَة» (بحارالانوار/ج13/ص42) اینطور نیست كه حالا امام زمان بیاید با این همه كفار چه میكند. با این همه منافقین چه میكند؟ با این همه طاغوتها چه میكند؟ حدیث است، «يُصْلِحُ اللَّهُ أَمْرَهُ فِی لَيْلَة» یعنی خدا یك شبه كار او را درست میكند. بعضی افراد جهازیه كه میخرند، هر هفته و ماه و سال یك چیزی برای دخترشان میخرند. سی سال، بیست سال جهیزیه جمع میكند. ولی آدمهایی هستند كه دو ساعت بازار میروند، هرچه این خانم یكساله خریده است، آنها دو ساعته میخرند. فروشگاه زنجیرهای میروند و همه جهاز را دو ساعته میخرند و با یك وانت میآورند. آن كسی كه پول دارد و تصمیم دارد…
6- در اختیار گرفتن همه امكانات برای برپایی حكومت جهانی
قرآن راجع به یوسف میگوید: ما به او امكانات دادیم. «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكینٌ أَمینٌ» (یوسف/54) پادشاه مصرگفت: تو از امروز كه خواب مرا تعبیر كردی، از امروز حكومت دست تو، كلید دست تو. مسؤول گندم و اقتصاد تو باش. یعنی در یك لحظه با یك تعبیر خواب كل حكومت را گرفت. قرآن چه میگوید؟ قرآن راجع به حضرت مهدی هم میگوید: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّه» (توبه/33) اسلام كره زمین را خواهد گرفت.
داستان یوسف سبب دلگرمی پیغمبر شد. داستان یوسف در مكه نازل شد. پیغمبر در مكه خیلی در فشار بود. یارانش را شكنجه میكردند. خودش در محاصره اجتماعی بود. كسی با پیغمبر تماس نگرفت. در محاصره اقتصادی بود. كسی با پیغمبر خرید و فروش نمیكرد. مشركین مكه انواع سختیها بر پیغمبر وارد كردند و خدا در آن زمان سوره یوسف را فرستاد، این یعنی چه؟ یعنی پیغمبر سختیها بر یوسف هم بود، ولی بالاخره ما یوسف را از چاه به جاه رساندیم. یعنی قصه یوسف برای پیغمبر آرامش بود. همینطور كه قصه یوسف برای پیغمبر آرامش بود، داستان حضرت مهدی هم برای ما آرامش است. وقتی نگاه میكنیم، اینطور شد، اینطور شد، اینطور شد. بالاخره میگوییم: ما صاحب داریم. ما ولی داریم، ما امام زمان داریم. ما خدا داریم. خدا به ما قول داده است. وعده داده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا… لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم» حكومت دست ما باشد. «وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه» (حج/47) خدا خلف وعد نمیكند. خدا قول داده «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلاً» (نساء/122) چه كسی از خدا راستگوتر است؟ همانگونه كه داستان یوسف برای فشارهای مكه آرامبخش بود، داستان حضرت مهدی هم برای یارانش آرامبخش است.
یوسف جلوی چشم مردم نبود، در زندان بود ولی از زندان به مردم خیر میرساند. تعبیر خواب پادشاه را در زندان كرد. تعبیر خواب زندانیان را در زندان كرد. یعنی لازم نیست كسی بخواهد خیر برساند، در جامعه بیاید و خیر برساند. آدمهایی هستند ممكن است در ایران هم نباشند، بیرون ایران باشند، ولی میگوید: آقا یك مدرسه به اسم من بسازید. یك مسجد و درمانگاه و بیمارستان به اسم من بسازید. همینطور كه یوسف از درون زندان به جامعه خیر میرساند، حضرت مهدی علیهالسّلام هم پشت ابر به مردم خیر میرساند. حضور فیزیكی ندارد ولی خیررسانیاش هست.
برادرها نسبت به یوسف گردن كلفتی كردند. ولی بالاخره وقتی دیدند گرسنه شدند و قحطی شده است، قحطی و نیاز و گرسنگی اینها را وادار كرد كه نزد یوسف بیایند. یك عده هم نسبت به امام زمان گردن كلفتی میكنند اما فشار و نیاز اینها را تسلیم میكند. یك شعر هست، میگوید:
آنچه شیران را كند روبه مزاج ***احتیاج است، احتیاج است، احتیاج
برادران یوسف زیر بار نمیرفتند. نیاز باعث شد كه اینها آمدند گفتند: «تَصَدَّقْ عَلَيْنا» (یوسف/88) به ما صدقه بده. خدا صدقه دهندگان را جزا میدهد. امام زمان هم یك عده قبول نمیكنند ولی بعد تسلیم میشوند.
عزت یوسف براساس لیاقتش است. چطور یوسف عزیز شد؟ قرآن آخر سوره یوسف میگوید: فكر نكنید الكی چیزی را به یوسف دادیم. «وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» (انعام/84) یوسف یك آدم نیكوكار و پاكی بود كه براساس لیاقتی كه داشت ما یوسف را یوسف كردیم! امام زمان هم همینطور است. اینطور نیست كه از خواب بلند شوند و رئیس شوند. «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) یعنی انتخاب یوسف براساس ظرفیت و لیاقتش بود. حكومت حضرت مهدی هم براساس ظرفیت و لیاقتش است. ملاك توفیق یوسف این بود كه گفت: «إِنِّی حَفیظٌ» من گندمها را حفظ میكنم، نمیگذارم بیرویه مصرف شود. «عَلیمٌ» (یوسف/55) اگاه هستم كه چگونه گندمها را حفظ كنم. جیرهبندی كنم. در تعبیر خواب میگوید: «مِمَّا عَلَّمَنی رَبِّی» (یوسف/37) یعنی ملاك عزت یوسف علم بود. ملاك امام زمان هم علم است.
7- سخنان امامان معصوم درباره امام زمان علیهالسلام
در عالم خواب یازده ستاره به یوسف سجده كردند. تمام یازده امام ما هم نسبت به حضرت مهدی كلماتی دارند. مثلاً امیرالمؤمنین فرمود: «شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِ» (بحارالانوار/ج51/ص115) حضرت امیر چند قرن قبل از حضرت مهدی است. میگوید: «شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِ» من عاشق دیدن حضرت مهدی هستم. امام صادق فرمود: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ» من اگر امام مهدی را درك میكردم، «لَخَدَمْتُه» (بحارالانوار/ج51/ص148) من خادمش بودم. افتخار انسان است كه در مسجد جمكران كار كند. در مهدیه كار كند. در مؤسسات خیریه كار كند. امام صادق فرمود: «وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِی» تا آخر عمر خادمش بودم. امام رضا فرمود: «بِأَبِی أَنْتَ يَا أَبَا ابْنِ خِيَرَةِ الْإِمَاء» (بحارالانوار/ج51/ص110)، «بِأَبِی أَنْتَ» یعنی پدرم فدای شما! امام رضا به حضرت مهدی میگوید: پدرم فدای تو! یعنی موسی بن جعفر! یعنی همینطور كه در ماجرای یوسف یازده ستاره به او سجده كردند، یازده امام هم نسبت به حضرت یوسف كلمات مباركی دارند.
زندانی رفتن یوسف دست خودش نبود. هوس زلیخا باعث شد یوسف زندانی شود. غیبت امام زمان هم دست خودش نیست. «و غیبته منا» چون سوء قصد زلیخا باعث شد یوسف را در زندان بیاندازند. غیبت امام زمان هم به خاطر خودش نبود، به خاطر ما است. یوسف هم كنعانیها را پذیرفت، هم مسیحیها را پذیرفت. حضرت مهدی هم كه ظهور كند، هم شرق را میپذیرد، هم غرب را. یعنی امام همه است. میگویند: وقت تمام شد.
حدود سی و سه شباهت به عقل ناقص ما آمده است. نیمه شعبان شب مهمی است. كاری كه میتوانید بكنید، 1- در همه خانهها مهدی باشد. هركس پسری دارد اسمش را مهدی بگذارد. نگوید: برادر من مهدی دارد. خوب برادرت یخچال هم دارد. پس شما یخچال نمیخواهی؟ برادرت تلویزیون دارد، شما تلویزیون نمیخواهی؟ همه خانهها فاطمه باشد، همه خانهها علی باشد، همه خانهها محمد باشد، حسن باشد، اینكه برادرم حسن دارد، خواهرم مهدی دارد، فاطمه دارد، این اسم است. 2- سهم حضرت مهدی را بدهید. ما اگر چراغانی كنیم، انواع خدمات هم بكنیم، اما مال امام زمان را ندهیم. مثل اینكه من از شما طلب دارم، مرتب شما مرا میبوسی. میگویم: آقا ببخشید! مرا نبوس، حقوق مرا بده. امام زمان سهم دارد. سهم امام زمان را باید بدهیم. وگرنه اگر ما سهم امام زمان را ندهیم، با آنهایی كه فدك را غصب كردند چه فرقی داریم؟ آن كسی كه فدك را خورده، سهم زهرا را نداده است. ما هم سهم بچهاش را نمیدهیم. هردو دزدی كردیم. او از زهرا دزدی كرد، او از حضرت مهدی دزدی كرد. سهم امام را بدهیم. گفتند: سهم امام را به كسی بدهیم كه قبولش داریم. به مرجع تقلیدت بده. مرجع تقلید كسی است كه از نظر علم و تقوا شما او را پذیرفتهای. الزامی و اجباری و تحمیلی نیست. خودت انتخاب كردی كه من میخواهم دینم را از این بگیرم. سهم امام را باید داد. خمس را باید داد. اسم مهدی روی بچههایمان بگذاریم. بدانیم هر هفته كارهای ما دست اوست. زندگی ما زندگی مهدوی باشد. در هر خانهای یك كتاب راجع به امام زمان باشد.
ما و بچههایمان میتوانیم بازوی اسلام و حضرت مهدی باشیم. چون بینندهها شب نیمه شعبان بحث را میبینند، من دلم میخواهد با توجه به این دعای من آمین بگویند. من به آمین شما چشم دارم.
خدایا به آبروی حضرت مهدی و پدرش و اجدادش و جدش زهرا و مادرش، این مادر چقدر بركت دارد. شش نفر از امامان ما، مادرشان كنیز بوده است. یعنی میشود از كنیز به جایی برسد كه مادر امام شود. آنوقت جوانهای ما میگویند: من فوق لیسانس هستم. زن من باید فوق لیسانس باشد. یكوقت میبینی یك زنی كه شش كلاس درس خوانده است، چهار بچهی خوب برای شما میآورد و زنی كه مدركش بالاست، ممكن است آن بچهها را نداشته باشد. ما نمیدانیم بچهی خوب از دامن چه كسی است. خدا خواسته باشد بچه خوب بدهد، كار به لیسانس و دكتر و آیت الله ندارد. یك زن كنیز مادر امام زمان شد. پنج، شش نفر از امامان ما، مادرشان كنیز بوده است. ما گاهی وقتها عارمان میشود. میگوییم: نه آخر ایشان روستایی است، من شهری هستم. ایشان سوار پژو میشود، من سوار بنز میشوم. من فوق لیسانس هستم و این لیسانس است. این حرفها چیست كه در ازدواج میزنید؟ چرا باید به ما بگویند: حدود یک میلیون دختر داریم كه سنشان بالای سی سال است؟ اگر هم میخواهید حضرت مهدی شاد شود، بیایید یك نهضتی برای ازدواج راه بیاندازید. والله دولت نمیتواند. به خدا دولت نمیتواند. مردم هم نمیتوانند. ستادهایی درست شده یك كمكهایی به دختر و پسرها و جهیزیه میكنند، اینها مشكل حل نمیشود. ازدواج باید یك نهضتی داشته باشد. میگویم ولی بخندید. ولی میخواهید هم نخندید، عقیدهام است. ازدواج دانشجویی دیر است، ازدواج باید دبیرستانی باشد. معنایش این نیست كه هر دبیرستانی یك خانه داشته باشد كه بگوییم: شغل ندارد، خانه ندارد، سربازی ندارد، مدرك ندارد. نداشته باشد. این بچه دبیرستانی اگر از راه حلال تأمین نشود، ممكن است منحرف شود. بابا یك دختری را عقد كنید كه این زنش شود. دختر خانهی پدرش باشد، پسر هم خانهی پدرش باشد. منتهی وقتی اینها به هم نیاز دارند، بروند همدیگر را حلال ببینند. تشكیل زندگی باشد وقتی مدرک گرفت، سربازیاش حل شد و شغل گرفت. ازدواج معنایش این نیست، ازدواج به معنی زندگی مستقل نیست كه خانه دربست، یعنی ماشین دربست، یعنی حقوق تثبیت شده، یعنی پایان كار، اینطور نیست. ما گره زدهایم، مثل اینكه میگوییم: مكه برو. میگوید: من اگر برگردم، باید خانه خودم بنشینم. خانهام را باید بازسازی كنم. باید رنگ آمیزی كنم. باید سه روز بنشینم. باید هر شبی چهار گوسفند بكشم. همینطور باید باید میكند، میگوید: پس من واجب الحج نیستم. به چیزهایی بند میكنیم بعد میگوییم: واجب الحج نیستیم. ما در ازدواج گیر كردیم. اینقدر لحاف كرسی به ازدواج بند شده باید این نخها را قیچی كنیم. ازدواج به معنی عقد حلال است، منتهی با تحقیق است. در پارک و سینما و خیابان خندیدیم و بستنی خوردیم و عاشق شدیم، اینها ازدواجهای پفكی است. با تحقیق دختر كیه و پسر كیه؟ بخاطر امام زمان باید یك نهضتی برای ازدواج راه بیفتد. بیاییم هركس وضعش خوب است، به خصوص آنهایی كه بچههایشان عروس و داماد شدند، مثل بنده! بنده سه دختر داشتم، الحمدلله شوهر كردند. حالا اگر خدا چهار تا بچه به من داد، چه میكردم؟ برای چهارمی اقدام میكردم. فرض كنم یكی از جوانهای ایران بچهی من است. هركس دخترهایش را شوهر داده، پسرهایش را داماد كرده، فرض كند خدا یک بچه به او داده است. به عشق حضرت مهدی یك كسی را داماد كنید. والله به خدا میشود. من دیروز در روزنامه خواندم، یك میلیون دختر بالای سی سال داریم حواسم پرت شد. مرتب میگویم: عجب! یك میلیون دختر بالای سی سال داریم. چرا باید اینطور باشیم. حالا شش بشقاب گلش به هم نخورد. چه میشود؟ یك اتاق میشود زندگی كرد، خانه دربست نباشد، چه میشود؟ دختر شوهر هم نداشته باشد، سر سفرهی پدرش است، پسر هم ازدواج نكند سر سفره پدرش است. بروند درسشان را بخوانند. منتهی هروقت خواستند به حرام بیافتند از حلال استفاده كنند.
* تاریخ پخش برنامه از تلویزیون: 1393/03/22