در مجله فرهنگی دینی ثاقب زنده كردن و ميراندن دل را در حدیثی از أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیهالسلام میخوانید:
حضرت على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمودند:
أَحْىِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَأَمِتْهُ بِالزَّهادَةِ وَقَوّهِ بِالْيَقينِ، وَنَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ، وَذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ
قلب را با موعظه و اندرز زنده كن و هواى نفست را با زهد و بىاعتنايى بميران، دل را با يقين نيرومند ساز، و با حكمت و دانش نورانى نما، و با ياد مرگ رام كن».[۱]
شرح حدیث:
درباره قلب از جنبههاى مختلف مىتوان سخن گفت كه به چند جنبه آن اشاره مىكنيم:
1.آنچه دل را مىميراند
۲. آنچه دل را زنده مىكند
۳. آنچه باعث قساوت قلب مىشود
۴. آنچه قلب را صيقل مىدهد
۵. اقسام قلب.
آنچه دل را مىميراند؛ در روايات ما عوامل گوناگونى ذكر شده كه باعث مىشود دل بميرد. رسول خدا صلوات الله علیه فرموده است:«أرْبَعٌ يُمِتْنَ القلبَ: الذّنبُ عَلَى الذَّنْبِ، وَكَثْرَةُ مُناقَشَةِ النِّساءِ- يَعني مُحادَثَتَهُنَّ- ومُماراةُ الأحْمَقِ، تَقولُ وَيَقولُ وَلا يَرجِعُ إلى خيرٍ، وَمُجالَسَةُ الْموْتى، فقيلَ لَهُ: يا رسولَ اللَّه، وَمَا الْمَوْتى؟ قال: كُلُّ غَنِىٍّ مُتْرَفٍ؛ چهار چيز دل را مىميراند: گناه روى گناه، همسخن شدن زياد بازنان، بگو مگو كردن با احمق (تو مىگويى و او مىگويد و هرگز به راه نمىآيد) و همنشينى با مردگان؛ عرض شد: اى رسول خدا منظور از مردگان چيست؟ فرمود: هر توانگر خوشگذران».[۲] و همان حضرت به اباذر فرمود: «إيّاكَ وَكَثْرَةَ الضَّحِكِ، فَإنَّهُ يُميتُ الْقَلْبَ؛ بپرهيز از خنديدن زياد، زيرا خنده زياد قلب را مىميراند».[۳]
آنچه دل را زنده مىكند؛ باز هم روايات در اين زمينه فراوان است: در همين حديث مورد بحث على عليه السلام به امام حسن عليه السلام مىفرمايد: دل خويش را با موعظه زنده كن. و همان حضرت فرموده است: «لِقاءُ أهْلِ الْخَير عِمارَةُ الْقَلْبِ ؛ ديدار اهل خير، مايه آبادانى دلهاست».[۴]
و باز امام على عليه السلام در وصيتش به امام حسن عليه السلام مىفرمايند:
«فَإِنِّي اوصيكَ بِتَقوَى اللَّهِ- أىْ بُنىّ- وَلُزُومِ أَمْرِهِ، وَعِمارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ ؛ اى فرزندم تو را به پرواى از خدا و پايبندى به فرمان او و آباد كردن دلت با ياد او سفارش مىكنم».[۵]
قساوت قلب؛ عواملى كه باعث قساوت قلب مىشود فراوان است. از نجواهاى خداوند با موسى عليه السلام اين بود:
«يا موسى، لاتُطَوِّل فِى الدُّنيا أمَلَكَ فَيَقْسُو قَلْبُكَ، وَالْقاسى الْقَلْبِ مِنّى بَعيدٌ؛ اى موسى در دنيا آرزوى خود را دراز مگردان، كه دلت سخت مىشود و انسان سخت دل از من دور است».[۶]
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند:«لا تُكثِرِ الكلامَ بِغيرِ ذِكرِ اللَّهِ، فإنَّ كَثْرَةَ الكلامِ بغيرِ ذِكرِ اللَّهِ قَسْوَةُ القَلْبِ، إنَّ أَبْعَدَ الناسِ مِنَ اللَّهِ القَلْبُ القاسىِ؛ در غير از ياد خدازيادهگويى نكنيد، زيرا زيادهگويى در غير ياد خدا، موجب سخت دلى مىشود و دورترين مردم از خدا، انسان سخت دل است».[۷]
امام على عليه السلام فرموده است:«ما جَفَّتِ الدُّمُوعُ إلّالِقَسْوَةِ القُلوبِ، وَما قَسَتِ القُلوبُ إلّالِكَثَرَةِ الذُّنُوب؛ اشكها نخشكيد مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سخت نشد مگر به سبب فزونى گناه».[۸]
و در روايات ديگر عواملى مثل: شنيدن لهو، بسيارى مال و ثروت، نگاه كردن به شخص بخيل و ترك عبادت را باعث قساوت دانستند.
آنچه قلب را صيقل مىدهد؛ رسول خدا صلوات الله علیه مىفرمايند: «إنّ هَذِهِ القلوبَ تَصْدَأُ كما يَصدأ الحديدُ إذا أصابَه الماءُ. قيلَ: وما جَلاؤُها؟ قال: كَثْرَةُ ذِكْرِ الموتِ وَتِلاوَةِ القرآنِ ؛ همچنان كه اگر آهن آب به آن برسد زنگ مىزند، اين دلها نيز زنگار مىبندد. عرض شد: صيقل دادن آنها به چيست؟ فرمود: بسيار به ياد مرگ بودن و تلاوت قرآن».[۹]
امام صادق عليه السلام فرموده است: «إنَّ لِلقُلوبِ صَدأً كَصَدأِ النُّحاسِ، فَاجلُوها بِالإستِغْفارِ ؛ دلها نيز همچون مس زنگار مىبندد، پس آنها را با استغفار صيقل دهيد».[۱۰]
اقسام قلب: تعبيرات در اين زمينه گوناگون است. امام صادق عليه السلام فرموده است: «القُلُوبُ أرْبَعةٌ: قلبٌ فيهِ نفاقٌ وإيمانٌ، وقَلبٌ مَنْكوسٌ، وقَلْبٌ مَطْبوعٌ، وقَلْبٌ أزْهَرُ أنْوَرُ … وأمّا الأزْهَرُ فَقَلْبُ المُؤمِنِ … ؛ قلبها چهارگونه است: قلبى كه در آن نفاق و ايمان است، و قلبى كه وارونه است، و قلبى كه مهر بر آن خورده، و قلبى كه نورانى است و خالى از غير خداست. قلب نورانى قلب مؤمن است».[۱۱]
هرگاه خدا نعمتى به مؤمن ببخشد شكر مىگويد و هرگاه مصيبتى به او رسد صبر و شكيبايى مىكند. اما قلب وارونه قلب مشركان است همانگونه كه خداوند فرموده است: «أَفَمَنْ يَمْشِى مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِى سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»؛ آيا كسى كه به رو افتاده راه مىرود به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمىدارد»؟![۱۲]
اما قلبى كه در آن ايمان و نفاق است، قلب كسانى است كه در برابر حق و باطل بىتفاوتند، اگر در محيط حق قرار گيرند تابع حق مىشوند و اگر در محيط باطل باشند گرايش به باطل پيدا مىكنند، و قلب مهر خورده قلب منافقان است.
يك نوع قلب هست كه روايات روى آن تأكيد دارند و آن «قلب سليم» است كه امام صادق عليه السلام در اين زمينه فرموده است:
«القلبُ السّليمُ الّذى يلقى رَبّهُ ولَيْسَ فيه احَدٌ سِواهُ ؛ قلب سليم قلبى است كه خدا را ملاقات كند در حالى كه غير از او در آن نباشد».[۱۳]
و همان حضرت عليه السلام فرموده است: «صَاحِبُ النِّيَّةِ الصّادِقَةِ صَاحِبُ القَلْبِ السَّلِيمِ، لأَنَّ سَلامَةَ القَلْبِ مِنْ هَواجِسِ المَذْكُوراتِ تُخْلِصُ النِّيَّةِ للَّهِ في الأُمورِ كُلِّها ؛ كسى كه نيّت صادقى دارد صاحب قلب سليم است چرا كه سلامت قلب از شرك و شك، نيّت را در همه چيز خالص مىكند».[۱۴]
برگرديم به حديث مورد بحث كه در صدر مطالب ذكر كرديم. امام على عليه السلام مىفرمايد: قلبت را بوسيله موعظه زنده كن، چون موعظه مانند غذايى است كه به قلب و روح و جان انسان داده مىشود و به قلب حيات معنوى مىدهد، انسان مشغول زندگى است و غافل مىشود در نتيجه بايد هر روز موعظهاى از آيه يا روايت بشنود تا نشاط معنوى داشته باشد.
بعد حضرت مىفرمايد: به وسيله زهد قلبت را بميران و به وسيله يقين آن را تقويت كن، يعنى روح انسان داراى دو جنبه ملكوتى و حيوانى است، جنبه ملكوتى را با موعظه زنده كن و جنبه حيوانى آن را بميران. توجه داشته باشيد كه زهد اين نيست كه انسان از اجتماع بيرون برود و از مال و هستى خود دست بكشد و مثل راهبان زندگى كند، بلكه زهد به اين است كه انسان اسير مال و مقام و موقعيت اجتماعى خود نباشد و امير بر آنها باشد كه اگر يك وقت از دستش رفت غصّه نخورد و ناراحتى نكند.
بعد حضرت فرمود: از علم و دانش كمك بگير و مسير راهت را روشن كن، و به وسيله ياد مرگ، نفست را رام و تسليم و روح سركش را آرام كن. اميدواريم خداوند توفيق بدهد تا بتوانيم عامل به فرامين ائمّه عليهم السلام باشيم.
پی نوشت ها:
[۱] نهجالبلاغه، نامه ۳۱، وصيت على عليه السلام به امام حسن عليه السلام
[۲] خصال باب الاربعه
[۳] معانى الاخبار، ص ۳۳۵
[۴] بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۰۸
[۵] نهج البلاغه، نامه ۳۱
[۶] كافى، ج ۳، ص ۳۲۹
[۷] ميزان الحكمه، ج ۸، ص ۲۳۹
[۸] علل الشرايع، ص ۸۱
[۹] كنز العمال، به نقل از ميزان الحكمه، ج ۸، ص ۲۴۷
[۱۰] عدة الداعى، ص ۲۴۹
[۱۱] اصول كافى، ج ۲، ص ۳۰۹، باب فى ظلمة قلب المنافق
[۱۲] سوره ملك، آيه ۲۲
[۱۳] بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۵۹
[۱۴] نوادر الرّاوندى، به نقل از ميزان الحكمه، ج ۸، ص ۲۲۱