در اینجا به بررسی موضوع کوچکی دنیا می پردازیم:
أيها النَّاسُ أَنَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَخٍ لِي كَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِي عَيْنِي وَكَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ.
ترجمه و شرح
«ای مردم، من شما را از برادرم خبر میدهم که از برترین مردمان در نظرم بود و کوچکی دنیا در نظر او مهمترین دلیلی بود که او را در نزد من بزرگ ساخته بود».
در آغاز سخن، امام حسن مجتبی علیه السلام از برادری یاد میکند که در نگاه آن حضرت بسیار بزرگ و عزیز بوده و این توفیق را داشته است که آن حجت خدا او را همچون برادر خویش به شمار آورَد و وی را بستاید و از او به بزرگی یاد کند. بیگمان، اگر کسی بتواند به جایگاه و منزلتی برسد که امام زمانش او را برادر خویش بپندارد و الگوی مؤمنان بخواند، مایۀ فخر و مباهات خواهد بود. اما هنگامی که یکی از اولیای الهی کسی را برادر خود میخواند و او را میستاید، این پرسش در ذهن مخاطبان ایجاد میشود که او چه ویژگیها و صفاتی دارد که این افتخار را به دست آورده است. امام حسن علیه السلام در مطلع سخن خویش، با ایجاد این پرسش در ذهن مخاطبان، توجه آنان را به خود جلب کرده و آنان را به دانستن شاخصههای برادری با آن حضرت کنجکاو ساخته است. سپس، در پاسخ به این پرسش مفروض، بیدرنگ علل و عوامل رسیدن آن فرد به این منزلت را برمیشمرد و میفرماید: مهمترین علتی که وی را در نظرم بزرگ ساخته است، کوچک بودن دنیا در نظر اوست. بهراستی چرا کوچک و حقیر بودن دنیا موجب بزرگی فرد در نزد خداوند و اولیای الهی میشود؟
دقت در صفات دنیا، آدمی را به راز این مسئله آگاه میسازد؛ اما از آنجا که ما، در این نوشتار بنا بر شرح و مبسوطنویسی و پرداختن به ویژگیها و صفات دنیا را نداریم، فقط به ذکر تشبیهی بسنده میکنیم:
تمام آدمیان، در زندگی دنیوی خویش، بسان تاجری هستند که میکوشد سرمایۀ خود را در معاملهای سودآور به کار گیرد. طبیعی است که همۀ تاجران، برای اینکه سفیه خوانده نشوند، نخست باید از ارزش سرمایۀ خود باخبر باشند. سپس، در ازای سرمایة خود، میکوشند تا ارزشمندترین معامله را انجام دهند تا از آن رهگذر سود خوبی به دست آورند. حال اگر آدمی عمر خود را تمام سرمایۀ خویش به شمار آورد، به هر اندازه به سرمایۀ خویش ارج نهد، بیشتر در حفظ و نگهداری و نیز صرف آن در راهی که منفعت ارزشمندتر و پایدارتری در پی دارد تلاش خواهد کرد. چنین کسی عمر خود را صرف چیزی میکند که پس از دستیابی به آن احساس خسران و زیان نکند. بنابراین، اگر آدمی عمر گرانمایۀ خویش را صرف دست یافتن به امور زوالپذیر و پایانیافتنی کند، همانند کسی است که مبلغی گزاف برای خرید چیزی کمارزش پرداخته و مغبون شده است.
اما اگر این سرمایۀ بازگشتناپذیر را صرف دست یافتن به عاقبت نیک و سعادت در آخرت کند، هرگز احساس خُسران نخواهد کرد؛ زیرا جان خویش را بهای دست یافتن به سعادتی گرانبها و زوالناپذیر ساخته و از این معامله، سودی سرشار و مستمر برده است. قرآن کریم، در آیات چندی، به جنبۀ تجارتی دنیا تصریح کرده و راه سودمندیِ این تجارت را در ایمان به خدا و عمل صالح یا جهاد با مال و جان در راه خدا دانسته است. برای مثال، در آیاتی از سورۀ صف میخوانیم:
(يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكمُْ عَلىَ تجَِارَةٍ تُنجِيكمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتجَاهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكمُْ وَأَنفُسِكُمْ ذَالِكمُْ خَيرٌْ لَّكمُْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكمُْ ذُنُوبَكمُْ وَيُدْخِلْكمُْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).۱
«اى اهل ايمان، آيا شما را به تجارتى سودمند راهنمایی کنم كه از عذاب دردناك [آخرت] نجاتتان میبخشد؟ به خدا و رسول او ايمان آريد و با مال و جان در راه خدا جهاد كنيد؛ كه اين كار، [از هر تجارتی]، اگر دانا باشيد، براى شما بهتر است؛ گناهانتان میبخشد و به بهشتهايى كه درونش نهرها جارى است و نيز خانههايى خوش و پاكيزه در بهشتهاى جاويد داخل میكند و اين همان رستگارى بزرگ است».
بر اساس بیان صریح قرآنی، معاملهای را که در آن عمر انسان در چیزی غیر از ایمان و عمل صالح صرف شود، زیانبار است، و با سوگندهای پیدرپی، بر خسران همۀ آدمیان تأکید شده است:
(وَالْعَصْرِ إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ)؛۲«سوگند به عصر، كه انسان در خسارت و زيان است، مگر آنان كه ايمان آوردند و نيكوكار شدند و به درستى و راستى و پايدارى [در دين] يكديگر را سفارش كردند».
این دو دسته از آیات قرآن کریم، نمونهای از موارد متعدد کلام خداست که در بیان بهای عمر انسان وارد شده است. اینگونه از آیات بیانگر آن است که عمر انسان سرمایهای است که از ارزشی فراتر از زندگی مادی و دنیوی برخوردار است. ازاینرو قیمت هر کس بیش از دنیا و مواهب زودگذر آن است. بنابراین، نگاه قرانی به عمر، هر خردمندی را به سوی صَرف آن در چیزی گرانبهاتر از دنیا سوق میدهد. اما کسی که دنیا در نظر او ارزشمندتر است، از اینکه عمر خویش را در به دست آوردنش صرف کند ابایی نخواهد داشت. چنین انسانی قدر و منزلت خویش را نشناخته و همانند سفیهی است که مبلغی گزاف برای خرید چیزی بیارزش میپردازد و کسی که هدفش در زندگی، بهرهمندی بیشتر از دنیا و مواهب آن است، کمتر به ارزشهای دینی و اخلاقی پایبند خواهد بود و چنین کسی شایستۀ «برادری با ولیّ خدا» نیست. اما اگر دنیا در نظر او کمارزش و حقیر باشد، هرگز عمر خویش را برای دنیای محض هزینه نخواهد کرد و از تلاش برای دستیابی به سعادت ابدی غافل نمیشود و در نتیجه مبتلا به زیان و خسران ابدی نمیگردد. نتیجة اینگونه عملکرد، شایستگی برای برادری با امام علیه السلام است. امیرالمؤمنین علیه السلام در جملهای کوتاه میفرماید: قیمة کل امریء ما یحسنه؛۳«ارزش هر فرد به اندازة چیزی است که آن را نیکو میپندارد».
سید رضی در توصیف این حدیث شریف میگوید: این جمله قیمت ندارد و هیچ کلامی نیست که هموزن آن باشد. به نظر میرسد که مقصود امام علی علیه السلام در این حدیث نورانی این است که اگر آدمی چیزی را خوب بداند، برای دستیابی به آن میکوشد و عمر خود را در راه آن صرف میکند. درحقیقت، او با این کار نشان میدهد که ارزش وجودیاش چقدر است. اگر مطلوب او دنیا باشد، ارزش وی به اندازۀ دنیاست و اگر مطلوب وی آخرت باشد، ارزش او با آخرت برابری میکند. پس بر اساس حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام که گذشت، هر انسانی با عمل خویش ارزش خود را تعیین میکند. آن کس که دنیا را حقیر بشمارد، از رسیدن به آن شادمان نمیشود و با از دست دادن آن محزون نخواهد شد۴ و عمر گرانمایۀ خویش را برای رسیدن به آن صرف نخواهد کرد؛ و نیز به هر اندازه دنیا در نظر انسان محبوبتر باشد، خود او در نزد خدا و اولیای او مبغوضتر است و به هر اندازه دنیا در نزد وی خوارتر و بیمقدارتر باشد، در نزد خدا و اولیای الهی محبوبتر خواهد بود.
پی نوشت ها:
۱.. صف: ۱۰ ـ ۱۲.
۲.. عصر: ۱ ـ ۳.
۳.. امالی (شیخ صدوق)،ص۵۳۲.
۴.. حديد: ۲۳ (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ)؛ تا بر آنچه از دستتان مىرود اندوهگين نباشيد، و بدانچه به دستتان مىآيد شادمانى نكنيد.