در این مقاله به بررسی موضوع بیهوده کاری در حدیثی از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام میپردازیم:
حدیث
علل الشرائع : حدّثنا محمّد بن موسى المتوكّل رحمه اللَّه عليه ، قال : حدّثنا علىّ بن الحسين السعد آبادى ، عن أحمد بن أبى عبداللَّه البرقى ، عن عبد العظيم بن عبداللَّه الحسنى ، عن سليمان ، عن رجل ، عن محمّد بن علىّ[عليهما السلام] ، أنَّه قال لمحمّد بن مسلم : … وَ لا تَقطَعِ النَّهارَ عَنكَ كَذا وَ كَذا ، فَإَنَّ مَعَكَ مَن يُحصِى عَلَيكَ . [۱]
ترجمه
حضرت عبدالعظیم عليه السلام – به سند خود – : امام باقر عليه السلام خطاب به محمّد بن مسلم فرمود : «روزهاى زندگى را به انجام دادن كارهاى بيهوده هدر نده ؛ زيرا كسانى با تو هستند كه كارهاى روزانهات را شماره مىكنند» .
حدیث
جامع الأحاديث للقمّى : حدّثنى أبو القاسم عليّ بن محمّد بن عليّ العلوى ، قال : سمعت محمّد بن أحمد السنانى ، قال : سمعت محمّد العلويّ العريضى يقول : سمعت عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى يقول : سَمِعتُ أحمَدَ بنَ عيسى العَلَوِيَّ يَقولُ : سَمِعتُ أبا صادِقٍ يَقولُ : سَمِعتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام يَقولُ – يَتَمَثَّلُ لِأَبى ذَرٍّ الغِفارِيِّ رَحمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ – :
أنتَ فيِ غَفلَةٍ و قَلبُكَ ساهي نَفَدَ العُمرُ وَ الذُّنوبُ كَما هِي
جَمَّةٌ حَصَلَت عَلَيكَ جَميعاًفى كِتابٍ و أنتَ عَن ذاكَ ساهى
لَم تُبادِر بِتَوبَةٍ مِنكَ حَتّىصِرتَ شَيخاً و حَبلُكَ اليَومَ واهى
عَجَباً مِنكَ كَيفَ تَضحَكُ جَهلاًو خَطاياكَ قَد بَدَت لِإِلهى
فَتَفَكَّر فى نَفسِكَ اليَومَ جَهداًوَاسلُ عَن نَفسِكَ الكَرى ياتاهى . [۲]
ترجمه
حضرت عبدالعظيم عليه السلام: از احمد بن عيسى علوى شنيدم كه مىگفت : از ابو صادق شنيدم كه مىگفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه از ابو ذر غفارى – كه رحمت خدا بر او باد – نقل كرد :
تو در غفلتى و دلت فراموشكار استعمر به پايان رسيد و گناهان همچنان باقى هستند
مجموعهاى از گناهان، همه آنهادر نامهات جمع شده و تو از آنها غافلى
اقدامى به توبه نكردى تا اين كهپيرمردى شدى و امروز، ريسمانت سست است
از تو در شگفتم كه چگونه نادانسته مىخندىو خطاهايت براى معبودم آشكار است!
پس امروز به جِد، در خودت بينديشو جان غافلت را به پرسش بكش، اى سرگردان!
شرح
در حديث به يكى از علايم فريفتگى يعنى «بيهودهكارى» اشاره شده كه از آن نهی شده است. امّا توضيح اين حكمت، عبارت است از :
۱ . گرانبهاترين سرمايه سعادت جاويد آدمى ، عمر اوست . بنا بر اين ، كسى كه انسان را به كارى كه موجب نابودى اين سرمايه مىگردد دعوت كند ، «فريبكار» و كسى كه دعوت او را بپذيرد و عمر خود را صرف كارهاى بيهوده نمايد، «فريب خورده» است .
۲ . يكى از راههاى مهمّ پيشگيرى از بيهودهكارى، اين است كه انسان باور كند همراهانى (مأموران ثبت اعمال) دارد كه هيچ گاه از او جدا نمىشوند و آنها او را مىبينند؛ ولى او آنها را نمىبيند ، و روزى به پرونده اعمال او رسيدگى خواهد شد و در برابر كارهاى نيك ، بهترين پاداشها را در سراى جاويد خواهد ديد و در مقابل كارهاى بد ، با خطرناكترين سرنوشت ، روبهرو خواهد شد و هنگامى كه در نامه عملش كارهاى بيهوده را ملاحظه كرد ، حسرت خواهد خورد .
۳ . حكمت ياد شده در واقع، تفسيرى است بر آياتى مانند :
(إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ * مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ .[۳]آن گاه كه دو [فرشته ]دريافت كننده از راست و چپ مراقب نشستهاند، [آدمى] هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد، جز آن كه مراقبى نزد اوست و آن را ضبط مىكند) .
اين آيه و آيات مشابه آن، به روشنى دلالت دارند كه علاوه بر احاطه علمىِ خداوند سبحان بر ظاهر و باطن انسان ، و افزون بر اعضا و جوارح آدمى كه مأمور ضبط اعمال اويند ، دو فرشته نيز مأموريت دارند تا ثبت اعمال او را انجام دهند. آنها پيوسته از طرف راست و چپ انسان ، مراقب كارهاى اويند و لحظهاى از او جدا نمىشوند .
در حديثى از امام على عليه السلام، اين ماجرا بدين سان بيان شده است :
اِعلَمُوا عِبادَاللَّهِ أَنَّ علَيكُم رَصَداً مِن أنفُسِكُم ، و عُيُوناً من جَوارِحِكُم ، و حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحفَظُونَ أعمالَكُم ، و عَدَدَ أنفاسِكم ، لا تَستُرُكُم مِنهُم ظُلمَةُ لَيلٍ داجٍ ، و لا يُكِنُّكُم مِنهُم بابٌ ذو رِتاجٍ . [۴]
بدانيد – اى بندگان خدا – كه ديدهبانانى از وجود شما و جاسوسانى از اعضاى بدن شما و نگهبانانى صادق، بر شما گماشته شده اند كه اعمال شما و شمار نَفَسهايتان را ثبت مىكنند . نه سياهى شب تار، [اعمال] شما را از ديد آنها پوشيده مىدارد و نه دروازه محكم و بسته ، شما را از آنان مخفى مىكند.
پی نوشت ها:
[۱]علل الشرائع : ج ۲ ص ۵۹۹ ح ۴۹ . نيز ، ر . ك : همين كتاب : ح ۹۸ .
[۲]جامع الأحاديث ، قمّى : ص ۲۶۴ (المسلسلات) ح ۳۷ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۴۵۳ ح ۲۲ .
[۳]ق : آيه ۱۶ – ۱۷ .
[۴]نهج البلاغة : خطبه ۱۵۷ .