یکشنبه 26 مرداد 1404 - 8:14 قبل از ظهر
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • صفحه اصلی
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهل بیت
    • حضرت محمد صلوات الله علیه
    • امام علی علیه‌السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
    • امام حسن مجتبی علیه‌السلام
    • امام حسین علیه‌السلام
    • امام سجاد علیه‌السلام
    • امام باقر علیه‌السلام
    • امام صادق علیه‌السلام
    • امام کاظم علیه‌السلام
    • امام رضا علیه‌السلام
    • امام جواد علیه‌السلام
    • امام هادی علیه‌السلام
    • امام عسکری علیه‌السلام
    • امام زمان علیه‌السلام
  • مهدویت
    • مهدویت در قرآن
    • مهدویت در حدیث
    • آخرالزمان
    • انتظار فرج
    • رجعت
  • خاندان عصمت
    • حضرت عباس علیه‌السلام
    • حضرت زینب سلام الله علیها
    • حضرت معصومه سلام الله علیها
    • حضرت علی اکبر علیه‌السلام
    • حضرت علی اصغر علیه‌السلام
    • حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام
    • حضرت عبدالله بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت قاسم بن حسن علیه‌السلام
    • حضرت شاهچراغ علیه‌السلام
    • سایر خاندان عصمت
  • کلیپ و ویدیو
    • دعوت بزرگان
    • دعوت مداحان
    • استوری اینستاگرام
      • استوری شب زیارتی امام حسین
      • استوری ماه محرم
      • استوری أربعین
      • استوری فاطمیه
      • استوری ماه رمضان
      • استوری عید غدیر
      • استوری شهادت
      • استوری ولادت
      • استوری دهه کرامت
      • استوری ایام هفته
    • فیلم کوتاه
    • کلیپ تصویری
    • دعوت از مبلّغین
    • کلیپ صوتی
    • تیزر
    • آموزش سایت
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
No Result
مشاهده تمامی نتایج
مجله فرهنگی تبلیغی ثاقب
ورود به سامانه ثاقب
No Result
مشاهده تمامی نتایج
صفحه اصلی فایل صوتی

پادکست روضه‌خونه منوچ، دانلود پادکست های محرم

5 تیر 1404
پادکست روضه خونه منوچ
https://msagheb.ir/mag/wp-content/uploads/2025/06/نسخه-اصلاح-شده-ی-روضه-خونه-منوچ_mixdown_01.mp3

دانلود پادکست

متن پادکست روضه‌خونه منوچ

راوی خانم (با هیجان و استرس):

از دور که می‌دیدمش، سریع زیر چادر مادرم قایم می‌شدم. چشم میگردوندم تا از لابه‌لای تاروپود سیاه چادر نگاش کنم… دنبال ردِ شلوار گل‌وگشادش می‌گشتم که روی زمین کشیده میشد؛ پر بود از لکه‌های روغنیِ خشکیده. نگاهمو که بالاتر میبردم، پیراهن چرک‌مرده‌اش رو می‌دیدم که دکمه‌هاش جابه‌جا بسته شده بود. یه هیکل درشت با موهای فرفریِ بلند و ریش و سیبیل درهم و ژولیده… 

هرکی تو محله یه چیزی درباره‌ش می‌گفت:

صدای دختربچه: (با ترس) منوچ دیوونه بچه‌ها رو می‌دزده…

صدای پسر نوجوان: (با اغراق) اگه قاتی کنه چاقوشو درمیاره و یهو کار دستت میده…

صدای یه پیرزن: میگن یه بچه رو خفه کرده و انداخته تو چاه…». 

راوی: این حرفا تو ذهنم می‌چرخید و منوچهر رو برام تبدیل کرده بود به یه کابوس زنده. ولی گاهی ته چهره‌ش، یه جور شادی بچه‌گونه بود، شاید یه مهربونیِ گم‌شده…

(صدای همهمه‌ی آدما و ماشین‌ها از دور)

روزایی که کِیفش کوک بود، می‌پرید جلوی عابرا و ماشین‌ها… شکم قلمبه‌شو تکون می‌داد و دستاشو توی هوا می‌چرخوند. اما بعضی روزا که از دنده‌ی چپ بلند می‌شد یا سر به سرش میذاشتن، با چوب می‌افتاد دنبال بچه‌ها و با شیپور دست‌سازش ترس مینداخت به جونشون…

(صدای شیپور دستی / صدای بلند و آزاردهنده ناله توسط صداپیشه منوچ دیوونه)

بعضی روزا هم تکیه می‌داد به دیوار کوچه و رهگذرها رو با سنگ‌ریزه و ناسزا بدرقه‌ می‌کرد. یه لقمه نونشو هر جوری بود در میاورد؛ حالا یا با پولی که مردم داوطلبانه کف دستش میذاشتن یا با زور و دعوا، ته‌مونده‌شو هم می‌برد واسه مادر زمین‌گیرش. بگذریم…

اون سال، محرّم برام رنگ دیگه‌ای داشت. اولین باری بود که واقعا دلم تنگ شده بود واسه حال و هواش… ریحانه، همکلاسی دبیرستانم، روضه داشتن و ما هم دعوت بودیم. خونه‌شون دو سه‌تا کوچه اون‌ورتر از ما بود، مادرم با پای گچ‌گرفته نمی‌تونست بیاد و مجبور بودم تنهایی برم. گفت:

صدای مادر: “برو مادر، سپردمت به خدا، واسه منم دعا کن”.

راوی: ترسمو از مامانم پنهون کردم و قورت دادم، ولی فکر منوچ دیوونه مثل یه قلوه سنگ ته دلم قِل می‌خورد.

(صدای ذهنی راوی با نگرانی) “اگه سر کوچه یهو سر و کله اش پیدا بشه چی؟ نکنه با چاقو بدوه دنبالم؟”

(صدای نفس عمیق و بعد سکوت کوتاه)

راوی: کوچه رو تا آخر رفتم و پیچیدم. خداروشکر خبری ازش نبود. نفس حبس‌شده‌مو دادم بیرون. چهار قدم که جلوتر رفتم، یهو پاهام سست شد. خودش بود، زیر درخت توت کنار نونوایی، منوچهر روی یه صندلی پلاستیکی نشسته بود. چهارتا پسربچه و یه دختر کوچیک هم روی گونی که جلوش پهن‌ بود ولو بودن. از شانس من نونوایی هم تعطیل بود و پشه پر نمیزد. قبل از منوچ، فکر و خیالا بهم حمله‌ور شدن:

(صدای ذهنی راوی با وحشت)  ” همه‌شونو دزدیده که بندازه تو چاه… حتما داره گولشون می‌زنه.”

راوی: سرش پایین بود. بدنم داشت می‌لرزید «کاشکی بال داشتم، اون یه تیکه راهو پرواز میکردم».

منوچ دیوونه با صدای گرفته و بمش داشت یه چیزی میخوند انگار:

صدای منوچ: ( با صدای نامفهوم و درحالت گریه) “حسین! حسین!”

راوی: همزمان با مشت‌ می‌کوبید رو پیرهن مشکیِ رنگ‌ورو رفته‌ و فین‌فین می‌کرد. داشت مرثیه می‌خوند؛ با کلمات مبهمی که فقط “حسین”ش قابل فهم بود. آروم رفتم نزدیکتر. چقدر رقیق شده بود، درست مثل اشکای درشتی که روی صورت سیاهش سر میخورد. یهو پام رو زمین کشیده شد، سرشو آورد بالا. تا منو دید آستینشو کشید گوشه‌ی چشمش و نیشش باز شد؛ دندونای زردش کامل پیدا بود. داد زد:

منوچ دیوونه: “منوچ دیوونه ترس نداره! حسین رو تشنه کشتن، بچه!”

راوی: نگاهم افتاد به سینی فلزی کنار پاش، پر از کلوچه‌های نارگیلی ترک‌خورده، و یه سماور زنگ‌زده‌ی بدون قوری. با دست اشاره کرد سمت بچه‌ها و گفت:

منوچ دیوونه: “اینجا روضه‌خونه‌ی منوچه! بشین! هر بچه‌ای برای حسین گریه کنه، کلوچه و چایی بهش می‌دم، منوچ کاریش نداره.”

(صدای گریه‌ی آروم بچه‌ها و خش‌خش گونی)

راوی: یهو بغض گلومو فشار داد. ترسم ریخت. روضه‌ی ریحانه کلا از ذهنم پرید. ولو شدم روی گونی. نه به خاطر کلوچه و چای، واسه گریه بر حسینِ منوچ، منوچهر مهربونی که زیر اون ظاهر زخمت قایم شده بود. عشق امام حسین چقدر دلشو نرم کرده بود. چه مجلس بی‌ریا و خالصی واسه اربابش گرفته بود…

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

پادکست محرم از موسسه فرهنگی ثاقب

پادکست روضه‌خونه منوچ، یکی از تولیدات فاخر مجموعه فرهنگی و تبلیغی ثاقب است؛ روایتی صمیمی و شنیدنی از روضه‌های خانگی با حال‌و‌هوایی خودمانی، معنوی و دلنشین. اگر به دنبال شنیدن نغمه‌های عاشورایی، حرف‌های ناب و روضه‌های ماندگار هستید، حتما این پادکست را از دست ندهید.

این پادکست با بهره‌گیری از محتوای اصیل مذهبی و صدای گرم و تاثیرگذار منوچ، تلاش می‌کند لحظاتی ناب از روضه‌های خانگی را برای دل‌های مشتاق بازآفرینی کند.

همچنین مجموعه ثاقب در راستای ترویج فرهنگ روضه‌های خانگی، برای علاقه‌مندان به برگزاری این روضه های خانگی، سخنران در سراسر کشور اعزام می‌کند.جهت درخواست سخنران روضه خانگی کلیک کنید.

درخواست روضه

 

برچسب‌ها: پادکست ویژه محرم
مطلب قبلی

پادکست محفل فرشتگان، پادکست ویژه محرم

مطلب بعدی

پادکست مجلس محبوب امام حسین

مطلب بعدی
پادکست مجلس محبوب امام حسین

پادکست مجلس محبوب امام حسین

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده − یک =

موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب
  • سایت ثاقب
  • اپلیکیشن ثاقب
  • درخواست سخنران برای روضه خانگی

مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب با همت طلاب و روحانیون جوانِ دغدغه‌مند و بانیان خیّر در دی‌ماه سال ۱۳۹۹ (فاطمیه ۱۴۴۲) تشکیل شد تا بتواند سنّت روضه‌های خانگی را احیاء نموده و در تعظیم شعائر الهی و مکتب أهل‌بیت علیهم‌السلام قدمی بردارد. این مجموعه برای عزیزانی که محافل خانگی (روضه خانگی و جشن خانگی) برگزار می‌کنند و دلتنگ روضه و توسل به حضرت امام حسین علیه‌السلام هستند، سخنران اعزام می‌نماید. متقاضیان روضه خانگی یا جشن خانگی می‌توانند پس از ثبت‌نام در سایت، درخواست اعزام سخنران را ثبت کنند.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مؤسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب می‌باشد.

No Result
مشاهده تمامی نتایج
  • مجله ثاقب
  • عزاداری و روضه خانگی
  • شناخت أهلبیت
  • قرآن شناسی
  • مهدویت
  • احادیث
  • خاندان عصمت
  • طراحی گرافیک
  • کلیپ و ویدیو
  • اخبار و رویدادها
  • ویژه مبلّغین
  • اپلیکیشن ثاقب

© تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ثاقب می‌باشد.