در مقدمه بحث دو روایت بسیار مهم را عرضه میدارم هر دو روایت در کتب اهل سنت است، روایت اول را از کتاب صحیح جامع الصغیر نقل میکنم که ان را عالم وهابی به شدت مخالف شیعه نقل میکند و این روایت را الوانی طبق قواعد خودشان صحیح و قطعی میداند.
روایت دوم در صحیح مسلم است به شماره هجده هفتاد و چهار، هزار و هشتصد و هفتاد و چهار، این روایت به نظر میآید بسیار روایت مهمی است و برای ما شیعه نسبت به راه و سلوکی که داریم نهصد درصد، صد در میلیارد اطمینانبخش است. گرچه راه ما بعد از درگذشت پیغمبر اکرم با اتصال به امیرالمومنین، عقل امیرالمومنین، علم امیرالمومنین راه مطمئن مطلقی در اطمینان بوده اما در این کوران حوادث و امواج و وسوسهها و سفسطهها این نوع روایت به داد سفسطه شدهها میرسد. از تردید، شک، دودلی، در میآورد. کاری با فکرشان میکند که برای طرف مقابل ما یک عدد خوبی هم دیگر تصور نمیکند. مکتب شیعه را یقین پیدا میکند خیر محض است و مکتب مخالف را یقین پیدا میکند شر محض است.
روایت اول : دو جانشین
اما روایت اول، روایات نکات بسیار مهمی دارد که ما اهل لباس کلا باید جستجوگر نکات باشیم که با یافتن آن نکات محاسن کلام اهلبیت برای ما روشن بشود نه الفاظش، لفظ که همه جا هست. اگر این محاسن روشن بشود و این محاسن انتقال پیدا بکند امام هشتم علیه السلام میفرمایند مردم قبول میکنند این راه را، این آئین را، این فرهنگ را.
در صحیح جامع الصغیر میگوید إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ، اولا یک نکته در تارک است که اسم فاعل است و مانند مضارعش بر تداوم دلالت دارد یعنی این دو تا خلیفهای که من قرار میدهم تا قیامت خلیفه هستند دیگر کسی نمیتواند کنارشان ادعای خلیفه بودن بکند یا تا قیامت فوق اینها پیدا نمیشود که اینها را کنار بزند و آن فوق بشود خلیفه من. این خلافت این جانشینی، تا قیامت تداوم دارد.
و بعد میفرماید خلیفتین، ثقلین ندارد این روایت خیلی جالب است دو جانشین من، یعنی در نبود من مثل زمان خودم کار دین و دنیا و آخرتتان دست این دو تا خلیفه است هر جا دیگر بروید دینتان به باد است دنیایتان هم به باد است آخرتتان هم به باد است. اما خلیفه اول من كِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ، رشتهای و رابطهای که از عالم غیب سماء یعنی عالم با رفعت، یعنی عالم الهی، یعنی عالم غیب، اینجا منظور از سماء مکان که نیست یک سر رشته کنار اراده خداست، یک سر رشته به سوی مردم است، حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ، اما خلیفه دوم، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، یعنی با اضافه کردن اهل بیت در ورود هر مدعی را میبندد، هر قوم و خویشی را، هر زن و مردی را، چون آیه تطهیر با دهها دلیلی که کنارش است ثابت میکند و با روایات متعدد که در زمان خودش اهل بیت امیرالمومنین بوده، صدیقه کبری علیها السلام بوده و وجود مبارک حضرت مجتبی و جان آفرینش حضرت ابی عبدالله الحسین و بعد از خودش هم از زین العابدین تا امام عصر باز طبق روایات آنها مصداق اهل بیت هستند.
عترتی خاندانم، اما از خاندانم کدام افراد؟ اهل بیتم. ام سلمه خانم بسیار بزرگواری بوده و ثابت قدم هم بود تا زمان مرگش، در نزول آیه تطهیر به پیغمبر عرض کرد من جزو اهل بیت هستم؟ فرمود نه انت بخیر، تو راهت خوب است اما عضو پیکر اهل بیت نیستی. چون اینجا جای افراد خاص است که انتخاب حق هستند و در تعریف منطقی باید گفت جامع همه کمالات هستند و فاقد همه نواقص، کس دیگر غیر از اهل بیت این تعریف را ندارد نشان هم دادند متعدد که نه جامع کمالات هستند و نه فاقد نواقص هستند.
و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، خب مردمی که خودشان از پیش خودشان ذات مسئله که افتراقی ندارد، آن اتحاد تا ابد بین قرآن و اهل بیت برقرار است، اما آنهایی که از پیش خودشان میآیند ایجاد افتراق میکنند فقط میروند سراغ قرآن، یا قرآن مجید را کنار میگذارند فقط میروند سراغ اهل بیت بدون عمل به قرآن، هر دو اسلامشان ناقص است، هر دو.
پروردگار میفرماید وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِينَ ﴿آلعمران، 85﴾، کدام اسلام؟ اسلامی که در سوره مائده خود پروردگار میفرماید اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ﴿المائدة، 3﴾، اکمال دین یعنی قرآن و اهل بیت، تمام نعمت یعنی قرآن و اهل بیت، بدون اهل بیت دین ناقص است، گرچه افراد اهل قرآن باشند. بدون قرآن دین ناقص است و قیامت چه دینی را خدا میپذیرد، کدام اسلام را؟ اسلام علیل را؟ اسلام ورشکسته را؟ اسلام ناقص را، اسلام غیرکامل را؟ ناتمام را؟ این معنی لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ.
آنهایی هم که هیچکدامشان را قبول ندارند کافرند صددرصد، پس مردم بعد از پیغمبر یا کافرند، یا اسلام ناقص دارند یا اسلام کامل، آنی که در درون خودش برون خودش، اخلاق خودش، اعمال خودش، لن یفترقایی نیست جدا نمیکند قرآن را با اهل بیت، اهل بیت را با قرآن، این دینش دین کاملی است. اما روایت دوم.
روایت دوم : تمام زندگی زیان بود
باز آدرسش را عرض کنم صحیح مسلم 1874، سلسله رواتشان هم روات به نظر خودشان درستی هستند کتاب هم به نظر کلشان جزء صحاح است، و جزء صحاح مقدم از شش صحیح اینها خیلی دل به صحیح بخاری و مسلم دارند، راوی حذیفة بن الیمان است آدم با شخصیتی است، آدم با ایمانی است، آدمی بوده که بعد از مرگ پیغمبر ثابت قدم بوده ایشان میگوید قلت من عین متن را میخوانم خیلی مهم است، قلت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كنا بِشَرٍّ ؛ حبیب خدا فرستاده خدا کنّا، فعل ماضی است ما پیش از شما تمام زندگیمان زیان بود، شرّ بود خسارت بود، ضرر بود، شقاوت بود، بدبختی بود، وقتی میگوید بشرّ کلمه شرّ مطلق است، همه این معانی را در دل خودش دارد و فَجَاءَ الله بِخَيْرٍ، پروردگار عالم خداوند، ذات مستجمع جمیع صفات کمال، چه لطفی به ما کرد که برای ما خیر آورد، این خیری که برای ما آورد تو هستی و قرآن مجید إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، خدا برای ما خیر دنیا و آخرت آورد. فَنَحْنُ فيه، و ما الان غرق در این خیر هستیم شناگر در این خیر هستیم، همه زندگیمان شده خیر، یا رسول الله بعد از شما چه خواهد شد أیکون وَرَاءِ هذا الْخَيْرِ شَرٌّ؟، بعد از این خیری که برای ما آورده است خدا با نبوت شما، با قرآن مجید، پیش روی این خیر شرّی هم هست؟ قال نعم، فرمود حتما هست.
قلت کیف؟ این شر چیست؟ چگونه است به چه صورت است؟ این را صحیح مسلم میگوید، وای که آئین ما شیعه چقدر دلیل دارد بر حقانیتش، چقدر برهان و حجت دارد بر حقانیتش، اگر هیچ برهانی هم نداشتیم روایات ائمه طاهرین در کتب معتبره بهترین برهان بر حقانیت دین ما بود، من از ب بسم الله کافی تا آخر اصول را یک سال کامل مطالعه کردم یادداشتبرداری کردم چیزی از چشمم رد نشده، این نزدیک به چهار هزار روایت کل هم ترجمه کردم، در مرز چاپ قرار گرفته به خدا برایم بهتآور بود که هزار و پانصد سال پیش این چه عقلهایی، چه علمهایی بوده که گوشهای از زندگی دنیا و آخرت مردم را فروگذار نکرده مگر اینکه دستور کارگشا داده. راهنمایی داده. چراغ در راه انسان روشن کرده است. این روایات عقل آدم را مبهوت میکند من فکر میکردم خودم اگر صد سال محصل بودم و درس میخواندم یک خط از این روایات را بلد نبودم اختراع بکنم و درست بکنم، این معجزه عقلی ائمه طاهرین است، این معجزه علمیشان است، به خودشان قسم از در خانه اینها به در خانه دیگری هر کسی میخواهد باشد رفتن رفتن به سوی جهنم است بیبرو و برگرد.
آدم متعصبی هم نیستم و نبودم، آدم تندی نیستم و نبودم، دلیل است راه است برهان است خورشید است چگونه آدم کنار این خورشید اینگونه حرف نزند؟ یکون من وراء هذا الخیر شرّ، بعد از این خیری که خدا به ما داد شرّی هم هست؟ یعنی یک زیان جامع، یک فساد جامع، یک ضرر جامع، یک خسارت جامع، قال نعم حذیفه هست، چیه یا رسول الله؟ قلت کیف؟ فرمود يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، بلافاصله بعد از من سرانی میآیند، پیشوایانی میآیند که مطلقا دین من را انتخاب نکردند و نمیکنند اصلا قبول ندارند اسلام را، ولا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، و با روش من هیچ کاری ندارند، همشان بیگانه از دین و نبوت و قرآن و سنت من هستند و غیر از این حذیفه وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ، یک عدهای کنار اینها و زیر علم اینها سینه میزنند و حرکت میکنند و کارهای اینها را روبه راه میکنند و تابوت حکومت اینها را به دوش میکشند که قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ، تمام اینها دلهایشان دلهای شیاطین است فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ، یعنی به صورت کلشان آدمیزاد هستند و به حقیقت کل شیطان هستند.
شیطان کیست؟ مردود خدا، رجیم خدا، ملعون خدا، شیطان کسی است که تهدید قطعی به دوزخ رفتن شده این شیطان است، شیطان اسم عام است شامل کل چهرههای خطرناک انسی و جنی میشود، این شیطان است. حذیفه قلوبهم آنهایی که زیر علم اینها سینه میزنند کار میکنند برایشان، یقوم یعنی برای آنها حرکت دارند کار میکنند، استاندار میشوند، فرماندار میشوند، فرمانده لشگر میشوند، در بیت المال میآیند کل آنها بعد از مرگ من شیاطین است، قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ، خب روایت اول و این روایت دوم تکلیف را معلوم کرده که جدای از قرآن و اهل بیت راه باطل است و جدای از امامت ائمه هدایت امامت و پیشوایان غیر آنها صددرصد باطل است.
قرآن مجید آمده در سوره توبه و انبیاء ائمه را دو فرقه کرده، سوره توبه فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الكُفرِ(آیه 12)، خب با روایت صحیح مسلم معلوم است که اینها امامان کفرند و با آیه سوره انبیاء وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ ۖ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ﴿الأنبياء، 73﴾، خیلی این دو تا روایت زیبا روشن میکند که راه غیر از قرآن و اهل بیت کفر است و امامت غیر از امامت اهل بیت هم کفر است. خیلی زیبا به خصوص که دو تا آیه هم به یاری این دو روایت میآیند. مسئله معلوم است، راه ما، سلوک ما، امامان ما صددرصد حق و راه و سلوک و امامان غیر ما صددرصد باطل است.
روایت سوم : دست در دست ائمه
حالا یک روایت هم از وجود مبارک حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام عنایت کنید، عجب روایتی است این روایت. امام کل زمانها را تا قیامت تا زمانی که مردم روی کره زمین هستند در نظر گرفته است، اِذَا نَزَلَتْ بِکُمْ شدة، هرگاه فتنه، تنگنا، مشکلات اعتقادی و دینی، عقلی، فکری، آن چه که برای دینتان، برای دنیایتان، برای آخرتتان ضرر دارد آمد سراغتان اِذَا نَزَلَتْ بِکُمْ شَدِیدَةٌ فَاسْتَعِینُوا بِنَا عَلَى اَللَّهِ، بیایید دستتان را در دست ما ائمه، اهل بیت بگذارید از ما کمک بخواهید هم برای دینتان، هم برای دنیایتان و هم برای آخرتتان کمک بگیرید، یعنی اگر ما را نداشته باشید شکستتان قطعی است، ورشکستگی شما حتمی است، فستعینوا کمک بگیرید.
حالا جمله بعد چقدر فوق العاده است، ما کی هستیم؟ ما چهارده نفر کی هستیم؟ و هذا و بنا، هذا یعنی بنا ما، قول اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها ، ما اسماء حسنی عینی پروردگار هستیم نه لفظی، اسماء لفظی همین است که با قلم روی کاغذ نوشته میشود یا چاپ میشود، اهل بیت اسماء عینی هستند یعنی کلمة الله هستند اسم الله هستند، یعنی تمام نیرو را، ارزش را، برای نجات انسان خدا در این بزرگواران قرار داده انسان میتواند با کمک گرفتن از اخلاقشان، اعمالشان، روایاتشان، دنیا و آخرتش را آباد بکند و یک دین کاملی به دست بیاورد اینها اسماء عینی، اسماء زنده و اسماء دارای حیاتند که در آیات سوره بقره به صورت جمع مذکر از اسماء یاد کرده خدا، یا آدم أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ ﴿بقره ؛ 31﴾، اسمهای عینی من را به ملائکه درس بده. نه الفاظ را، انبئهم باسماء هولاء. درس بهشان بده.
آدم اگر چهره نه سودی به خاک، بر در پیرم علی آدم نبود، چطوری این موجود آدم میشود و محل جلوه اسماء عینی و محل جلوه خلافت الله، هدایت الله، کرامت الله میشود؟ با این بزرگواران. حالا درباره بنا ببینید وجود مبارک حضرت هادی چی میفرمایند، بعد از اینکه معلوم شد اینها اسماء عینی هستند نه لفظی، قرآن هم اینها را اسماء عینی میداند این آیه را عنایت کنید، خدا درباره پیغمبر میفرماید با صفت مشبهه، یا با صیغه مبالغه البته صفت مشبهه است.
عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ ﴿التوبة، 128﴾، خب این اسم عینی پروردگار است رئوف رحیم، پروردگار اینها اسماء عینی هستند، خب این اسماء که اسماء الله هستند ضرورتا باید نور محض باشند ضرورتا، نمیشود در اسماء عینی پروردگار ذرهای تاریکی، جهل، نقل، وجود داشته باشد نمیشود، اسماء الله شعاع پروردگار است، نور محض هستند أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ (زیارت وارث)، اصلاب شامخه که ابی عبدالله با بدن بوده و در اصلاب شامخه و ارحام مطهره، اما نمیگوید جسم پاکی در اصلاب شامخه و ارحام مطهره، کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ.
آن وقت تمام آثار این اسماء عینی وقتی در کلامشان شکل میگیرد امام هادی میفرمایند کلامکم نور، یعنی تمام این روایات نور است، چراغ است، راهنماست، فی اللجج الغامرة فی ظلمات الارض فی ظلمات القیامة، نور کلامکم نور، چرا؟ چون خودتان نور هستید، چون روحتان نور است عقلتان نور است، قلبتان نور است.
شناسنامه کامل أهلبیت علیهمالسّلام
ما خیلی روی منبرها خواندیم همهمان وقتی که گلوی بریده را روی خاک گذاشت گفت أبتاه ! أما الدنيا فبعدك مظلمة و امّا الآخرة فبنور وجهك، وجه یعنی شخصیت، مشرقه. آخرت اشراق به نور تو پیدا کرد، آخرت یک دنیای بینهایتی است زمان ندارد، چقدر این نور قوی است که تمام آخرت را روشن کرده، کلامکم نور وقتی آدم این کتابهای روایی را باز میکند میخواند حظ میکند، جان میگیرد زنده میشود، شاد میشود، دلش نمیخواهد در خانه حرف دیگر برود کلامکم نور و امرکم رشد.
وقتی فرمان میدهید فرمانتان هدایتگر است و امرکم رشد، و وصیتکم وقتی دهان باز میکنید کسی را میخواهید سفارش بکنید سفارشتان به تقواست که جماع الخیر و فعلکم الخیر، تمام کارهایتان خیر مطلق است. و سجیتکم الکرم، سرشت شما مجموعهای از ارزشهاست و شأنکم موقعیت شما الحق و الصدق و الرفق، و دنباله جامعه کبیره که شناسنامه کامل اهل بیت است.
ذکر مصیبت و روضه امام هادی علیهالسلام
حرفم تمام، دیروز که داشتم روایات مربوط به حضرت هادی در ارتباط با شهادتشان را نگاه میکردم از دیروز تا حالا دو بار با سوز دل گریه کردم، در روایت دارد سمی که به ایشان معتمد عباسی داد خوراندند به محض اینکه از گلوی مبارکشان پایین رفت افتادند، یعنی همان وقت از پا درآورد، جمله بعد دارد که آخه گاهی زهر به معده اثر میکند میکشد آدم را، جمله بعدی دارد که از سر تا نوک پای حضرت کل مسموم شد یعنی استخوان، پوست، خون، اما به امام عسکری از قول شما عرض میکنم این سمی که ایشان را درجا انداخت، این سمی که همه بدن را گرفت شما امروز وقتی خواستید بدن را غسل بدهید یک تاول کوچک در این بدن بود؟ نه، یک زخم بود؟ نه، پس این حرفی که پیغمبر اولین بار ایشان زده یک حرف کاملا صحیحی است، لا یوم كیومک یا اباعبدالله، جایگاه خاصی دارد ابی عبدالله این را هم از قول حضرت هادی عرض بکنم مدرکش هم کامل الزیارات است تقریبا ما نود و نه درصد در این کتاب اطمینان برایمان هست نود و نه درصد برای بعضیها که میگویند صددرصد روایات کامل الزیارات درست است.
امام هادی میفرماید به به، کسی که از خانهاش بیاید بیرون برود کربلا، با آب فرات غسل بکند، فقط حالا هنوز هیچ کاری نکرده فقط آمده کربلا غسل کرده خداوند او را جزو مفلحین قرار میدهد. بعد از غسل کردن سلام میکند یک سلام، حالا یا میرود در حرم یا گنبد را میبیند یا در صحن، السلام علیک خدا او را جزء کامیابان عالم قرار میدهد، و وقتی نماز زیارتش را خواند و سلام نماز را داد عطاه ملک یک فرشته میآید روبرویش میگوید پیغمبر بهت سلام رساند، و پیغمبر پیغام داد تمام گناهان گذشتهات پاک شد و استأنف العمل.
* مراسم شهادت امام هادی علیه السلام در بیت آیت الله العظمی وحید خراسانی