از جمله بیانات حجت الاسلام کاشانی با موضوع زیارت أمیرالمؤمنین در روز غدیر (جلسه 2):
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱] «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۲] «إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳].
هدیه به پیشگاه امیرالمؤمنین علیه افضل صلواه المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المَعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
مقدّمه
جلسهی گذشته که بر سرِ سفرهی زیارت غدیریهی حضرت هادی روحی له الفداه بودیم کمی از غربتِ غدیر عرض کردیم و چند فراز از این زیارتِ شریفه را با یکدیگر گفتگو کردیم، شاهد از غیب رسید، یکی از غربتهای عجیبِ اهل بیت علیهم السلام این است که ما آنقدر در بحث از ولایتِ آن بزرگواران کمکاری کردهایم که متأسّفانه یک عدّه به نام دفاع از وحدت نگذاشتند ولایت مطرح بشود، در حالی که خودِ داعیه دارانِ وحدت سردمدارانِ ولایت هستند و آنهایی که این دو را با یکدیگر خلط کردند نفهمیدهاند.
هفتهی گذشته حرفهای آقا را در موردِ عظمتِ این زیارت خواندیم، ایشان که پرچمدارِ وحدت هستند همین امسال روز اول فروردین در موردِ عظمتِ این زیارت صحبت کردند، بعضی نفهمیدند و حرفِ خودشان را به دیگران هم نسبت دادند.
آنقدر از ولایت نگفتیم که عقایدِ مردم مانندِ نهالِ ظریفی شده است که هر کسی با یک فوت میتواند آنها را تغییر بدهد.
از مظلومیتهای از این بیشتر این است که بعضیها… ان شاء الله خدای متعال آنها را با اولیاء حقیقیشان محشور کند و اگر میفهمند در حالِ چه خیانتی هستند ان شاء الله خدای متعال آنها را با غاصبِ حقّ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با صورت به آتش بزند.
مطرح کردنِ چند شبهه در مورد غدیر توسط برخی شیعهنماها
متأسفانه شبِ عیدِ غدیر بعضی شیعهها چند شبههی غیرمؤدّبانه راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطرح کردهاند و انسان نمیداند که این درد را به کجا ببرد و بگوید!
بعضیها اینطور هستند که ایّامِ محرّم حرفهای بنیامیّه در مورد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را میزنند و در شبِ عید غیر حرفهایی را که دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام زدهاند تکرار میکنند! این یک موضوعِ عادیای نیست، من به بهانهی اینکه چرا میخواهم این فرازها از زیارت غدیریه را توضیح بدهم چند کلمه از متنِ این آقا را میخوانم که تیتیرِ عبارتشان این است: «بهرهی ما از غدیر و ولایت»، روز قبل از عید غدیر این را منتشر کرده است، این شخص مدّعیِ اجتهاد هم هست.
میگوید در جامعهی ما دو رویکرد نسبت به غدیر است، یک رویکرد این است که میخواهند از حکومتِ اسلامی دفاع کنند و غدیر را عَلَم میکنند که این ربطی ندارد، من قصد ندارم به این قسمت وارد بشوم، بعد میگوید: گروهِ دوم کسانی هستند که غدیر را دستمایهی تداوم بخشیدن به مجادلاتِ کلامی قرار داده و دینداریِ بدونِ ولایت را کُفر میدانند، عبارتِ صاحبِ حدائق را هم بعنوانِ کسی که شاید تندترین حرفها را در این زمینه دارد آورده است… در ادامه میگوید: در استدلالِ آنها ولایت اساسِ اسلام است و مخالفِ آن حقیقتاً کافر است هرچند ظاهراً مسلمان است، اینجا کلامِ آقای خویی را آورده است، در ادامه میگوید: پس غدیر هر ساله به ما پیام میدهد که شاگردانِ واقعی را بشناسید و مبادا آنها را فراموش کنید، بررسیِ هر یک از این دو دیدگاه مجالِ گستردهای میطلبد، منتها ایشان میگوید چکار کنیم؛ ببینم خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه میفرمایند…
در ادامه میگوید: ولی به نظر میرسد با مراجعهی مستقیم به کلامِ مولا اساساً نگاهمان به موضوعِ خلافت تغییر میکند و در حالی که نصّ بر امامتِ حضرت را پذیرفتهایم نمیتوانیم با چنین تحلیلهایی موافقت کنیم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از تصدّیِ خلافت از سوی دوستانِ خود موردِ سوال قرار میگرفت که ماجرای تغییر خلافت پس از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه بود، بالاخره امام با اصرار اینچنین پاسخ دادند که پس از وفاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ذهنِ من خطور نمیکرد که خلافت را از من بگیرند ولی مردم به سوی فلانی روی آوردند و من ناراحت شدم و از همکاری کنارهگیری کردم تا اینکه عدّهای از اسلام روی گردانده شدند و به معودیِ دین فراخواندند، ترسیدم که اگر به کمک اسلام نشتابم آسیبی ببیند که مصیبتِ آن بیش از زوالِ ولایتِ من به شما باشد، زیرا این ولایت چند روزی ماندگار است و مانندِ سراب سپری میگردد؛ این کلامِ حضرت علاوه بر اینکه در نامه ۶۲ نهج البلاغه در منابع معتبر مانندِ «الغارات» و… هم آمده است، بعد در ادامه جالب است که میگوید: پیوسته بدونِ تردید مورد قبول بوده است!
وقتی عقایدِ همهی شیعیان را میزنید مورد تردید نیست، آن را میزند بعد پایین برای اینکه استناد کند میگوید این روایت پیوسته بدونِ تردید مورد قبول بوده است، در ادامه میگوید: ما چند فهم داریم، یک: امام احتمالِ انحرافِ خلافت را نمیدادند یعنی یک فتنهی از قبل طراحی شده نبود…
اینها شبِ عیدِ غدیر منتشر شده است! اینها برای شبکهی نور و وصال و کلمه نیست، یک آخوندِ شیعه گفته است! پناه بر خدای متعال از اینکه بازیهای سیاسی انسان را به اینجاها بکشاند.
میگوید: از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فاصله میگرفتند و در دامانِ معاویه میرفتند، اگر شما راست میگویید با علی بن ابیطالب مشکل دارید دیگر معاویه که واضح بود چه کسی هست! اگر شما به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم مشکلی داشتید چطور به معاویه میپیوستید؟ یعنی روی چه استدلالی؟ آیا معاویه باتقوا بود؟ آیا معاویه فسق و فجورِ علنی نداشت؟ آیا معاویه سابقهی خوبی داشت؟ آیا معاویه مادرِ خوبی داشت؟ معاویه چه چیزی داشت که از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عدول میکردید و به سراغِ معاویه میرفتید؟ حدّاقل کنار مینشستید!
بلاتشبیه در زمانِ مختار اگر از مختار فاصله میگرفتند چرا به سراغِ عبدالله بن زبیر میرفتند که اینها به دشمنی با اهل بیت علیهم السلام مشهور بودند؟
اگر میخواهید با جمهوری اسلامی مخالفت کنید مخالفت کنید، الآن که دیگر الحمدلله هر کسی هرچه بگوید کسی با او کاری ندارد، چرا با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درمیافتید؟ یک جریانی حدودِ ده سال است که در کشورِ ما برای اینکه با جمهوری اسلامی دشمنی کند با ولایتِ اهل بیت علیهم السلام دشمنی میکنند! از مسئولِ دولتی که چند مرتبه بهتان زده است، از کربلا و امام حسن مجتبی علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و… تا اینها که برای تئوریزه کردنِ آن حرفها.
الآن که موسمِ رأی نیست میشود این حرفها را زد، مدام ما گریه کنیم و بگوییم که یک عدّهای حقّ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خوردند… شما یک برگ رأی میدهید و یک نفر را بر سرِ کار میآورید که این شخص با ولایتِ اهل بیت علیهم السلام دشمنی میکند قطعاً شما در کارِ او شریک هستید، ما به آن کسی که رأی میدهیم و بالا میآید شریک هستیم مگر اینکه تحقیق کرده باشیم، و اگر اعلامِ برائت هم نکنیم به فعلِ او راضی هستیم دیگر، حال عباراتِ حضرت هادی علیه السلام را میخوانم، پس امام هادی علیه السلام برای چه کسی میفرماید که «ان شاء الله خدای متعال لعنت کند آن کسانی که به فعلِ آنها راضی بودند»؟
اگر شما میخواهید با جمهوری اسلامی دشمنی کنید دشمنی کنید، جمهوریِ اسلامی که اینقدر دشمن دارد! چرا شما با ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مخالفت میکنید؟ این علامتِ ناحق بودن است، آن هم با این استدلالهای مسخره! اصلاً حیف است که نامِ آن را استدلال بگذارم!
در ادامه میگوید: اولاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میخواستند بفرمایند که ماجرای سقیفه از پیش تعیین شده نبود، دوماً: این تغییر و انحراف با مشارکتِ عمومِ مردم اتّفاق افتاد، امام برای جلوگیری از صدمه به اسلام به همکاری با دستگاه خلفا اقدام کردند، حضرت ولایتِ خود را (نستجیر بالله العظیم) مطاعِ روزهای گذرا و اندک میخوانند… بعد هم گفته است که غدیر روزی است که باید ببینیم خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه فرموده است!
این مطالب را اهل سنّت نگفتهاند، این مطالب برای یک فردِ به ظاهر شیعه است! سَلَفِ این آقا که از دنیا رفته است که ان شاء الله خدای متعال او را با اولیاء حقیقیِ او محشور کند، او گفته بود که حدیث ثقلین گفته است که مادامی که به قرآن و عترتِ من تمسّک کردید گمراه نمیشوید اما نگفته است که اگر به یکی از این دو تمسّک کردید حتماً گمراه میشوید! بعد این شخص خود را شیعه میخواند!
اگر اینطور باشد من میگویم آیا فرموده است که اگر به یکی از این دو تمسّک کردید حتماً نجات پیدا میکنید؟ بدبخت! خیرِ سرت ده سال در حوزه درس خواندهای! ما مأمن نیاز داریم، مثلاً اینطور نیست که بگویند شما از این به بعد شانزده رکعت نماز بخوانید که شاید پذیرفته بشود! با «شاید» که کار پیش نمیرود.
میخواهی نجات پیدا کنی و به زلالت نرسی باید به این دو تمسّک کنی، اگر به این دو با یکدیگر تمسّک نکردی میگویی ممکن است گمراه نشوی؟ ممکن است گمراه بشوی! انسان مأمن از عذاب نیاز دارد، فراقِ ذمّه نیاز است، یعنی من باید کاری انجام بدهم که یقین داشته باشم که مرا عذاب نمیکنند، شاید که به درد نمیخورد، اینطور باشد که من میگویم شاید عذاب شدم یا شاید گمراه شدم!
این نق زدنهای اینطوری نشان میدهد که مشکلِ بعضیها جمهوری اسلامی نیست، من جسارت نمیکنم که بگویم مشکلِ ژنتیکی دارند ولی باید رجوع کنند و ببینند که مشکلِ آنها کجاست، من اصلاً نسبت به یک سنّی اگر اینطور حرف بزند اینطور تند نمیشوم، چون آنها اصلاً نشنیدهاند، اما تو میگویی من شیعه هستم و در شیعه هزاران هزار روایت هست، ما با آنها فرق داریم، آن بیچارهها ندارند، تازه این یکی است، اگر من میخواستم در نقضِ به این حرفهایی که این آقا زده است بیش از هزار روایت بود، یکی از آنها این کتاب است، این کتاب «وسائل الشیعه» است که فقها روی آن فتوا میدهند، جلد اول، باب بیست و نه، «بابُ بُطلان العباده بدون ولایه الأئمه»، یک باب است که روایاتِ زیادی هم دارد، شما یک روایت آوردهاید و این کتاب هم که تازه کتابِ فقهی است و کتابِ روایتی نیست نوزده روایت آورده است.
مگر انسانِ عاقل همینطور حرف میزند؟ یک روایت از کتاب معتبر «غارات ثقفی»! بعد میگوید من فقه هم خواندهام! مگر میشود روی کتاب «غارات ثقفی» فتوا داد؟ آیا سندِ متّصل دارد؟ غیر از آنکه آن معنایی هم که او میگوید ندارد.
در این جلسه طلبههای متعددی هستند، ما کجا در فقه میخواهیم حرف بزنیم در مقابلِ یک مجموعه تفکّری که هزاران هزار دلیل دارد یک روایتِ نیمبند میآوریم؟ انتهای آن این است که این روایت با آنها تعارض دارد! آیا این مدلِ بحث است؟ آیا تو نمیدانی؟ آیا خودِ تو «تعادل و تراجیح» نخواندهای که من باور کنم تو مثلِ آن سنّیها نفهمیدهای؟
شبِ عید غدیر این آقا حرفهایی زدند که نگذاشتند من بخوابم و من تا صبح او را لعن کردم، ان شاء الله خدای متعال هر کسی که دانسته خدشهای در ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میکند لعنت کند، ما در موردِ آن بدبختی که نمیداند که حرفی نداریم، کسی که «تعادل و تراجیح» را تدریس میکند، یعنی چه؟ یعنی اگر زمانی روایات معارض شدند ما چکار کنیم.
ما هزاران هزار روایت در اهمیّتِ ولایتِ اهل بیت علیهم السلام داریم، بعد تو بگویی یک روایت در «غارات ثقفی» داریم که پیوسته مورد قبول هم بوده است؟! میخواهد مطلب را به زور جا بیندازد! «غاراتِ ثقفی»؟! کتابِ تاریخ؟! شما با کتابِ تاریخ فتوا میدهید؟!!! آیا شما مجتهد هم هستید؟
این زیارتی که ما امروز خواندیم… که من الآن چند روایت بخوانم که الآن آتشِ خودم بخوابد و از دستِ این شخص عصبانی نشوم. شما یک روایت خواندی و من الآن سه روایت مخالفِ آن را میخوانم، این که شیوهی بحث نیست!
اهمیّتِ ولایت در بیان امام صادق علیه السلام
از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است که در ایشان در ایام حج بودند و فرمودند: «ما أکثر السواد؟!»[۴]، چقدر جمعیّتِ زیادی برای حج آمدهاند، راوی میگوید که گفتم: بله آقا! خیلی زیاد هستند! الحمدلله! حضرت فرمودند: «أما والله ما یحج أحد لله غیرکم.»، بخدا هیچ کدام از اینها بغیر از شما چند نفر حج بجا نیاوردند.
در زیارت جامعه امام هادی علیه السلام هم داریم در زیاراتِ دیگر هم داریم که «یا وَلِیَّ اللّهِ ! إنّ بَیْنى وَ بَیْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا یَأْتى عَلَیْها إلّا رِضاکُمْ»، امام اینجا در حالِ بیان چه چیزی هستند؟ این یک مورد هم نیست، در جاهای دیگر هم هست، گاهی هم به امامِ خاصّی میگوییم «لا یَأتی عَلَیها إلّا رِضاکَ»، توبهی من پذیرفته نیست الا به رضای شما! الا به ایمانِ به شما!
ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطاعِ زودگذرِ دنیا و سراب است نستجیربالله؟
ما چند جلسه در موردِ این موضوع بحث کردیم که ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک چیز است و حکومتِ چهار ساله بر مردم چیزِ دیگری است! این را چندین بار توضیح دادیم و قصد ندارم مجدداً تکرار کنم، تو که تاریخ نمیفهمی چرا حرف میزنی؟ شبِ عیدِ غدیر؟ برو و شبههی خودت را از یک نفر بپرس! آیا شبِ عیدِ غدیر زمانِ این است که انسان بگوید ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطاعِ زودگذرِ دنیاست؟ بعد تو آیت الله هم هستی؟! پناه بر خدا! دین چقدر مظلوم است که…
آنقدر نگفتهایم اینطور شده است، اگر ما در جامعه بیان کرده بودیم دهانِ این آدم را در جامعه پاره میکردند، اگر یک سنّی این حرفها را بزند… تازه این حرفها در صحیح مسلم و بخاری هم نیست، تو میگویی من شیعه هستم، تو از کجا فتوا میدهی؟ آیا از همین وسائل الشیعه استناد میکنی؟
روایتِ دیگری هم میخوانم: «ما على مله إبراهیم أحد غیرکم»[۵]، جز شما هیچ کسی بر ملّتِ ابراهیم نیست، «وما یقبل الله الا منکم»، امام در حالِ بیانِ چه موضوعی هست؟ میفرماید: خدای متعال جز از شما نمیپذیرد، «ولا یغفر الذنوب الا لکم»، توبه نمیپذیرد الا از شما.
من چند روایتِ با این مضامین بیان کنم؟ در کتاب بحار مجلّداتی به این موضوع اختصاص دارد! اینها بدبختی است که یک نفر شیعه که یعنی من منابعِ شیعه را قبول دارم، بگو من شیعه نیستم، وقتی میگویی من منابعِ شیعه را قبول دارم این مطالب واضح است، ما چقدر روایت داریم که کسانی که ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را قبول نکردهاند را رد کردهاند، آنقدر زیاد است که اصلاً نمیدانم کدام را بگویم، چه میشود که یک نفر دهانِ خود را در جامعه باز میکند و اینطور حرف میزند؟ برای این است که ما از ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نگفتهایم، آنقدر نگفتهایم که این شخص جرأت میکند همچنین حرفی بزند.
آیا میشود همینطور یک روایت را قبول کرد؟
مثلاً میگوید که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میخواهند بگویند که سقیفه از پیش برنامهریزی شده نبود!
ما چقدر در نهج البلاغه عرض کردیم که این روایات اصلاً نقلِ مرسل است و به این راحتی نمیشود به این روایات اعتماد کرد؟ اگر در خاطر داشته باشید بعضی اوقات یک روایت را از سه راوی عرض میکردیم و میگفتیم که از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است و از امام حسن مجتبی علیه السلام هم نقل شده است، یا میگفتیم که اینجا از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است و در جای دیگری از شخصِ دیگری، به این راحتی نیست.
شما میگویید حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که من فکر میکردم که اینها حکومت را از من بگیرند، پس این یعنی اینکه از قبل طراحی نشده است!
در همین نهج البلاغه هست که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خلیفه دوم فرمودند: «بدوش و هر کاری که انجام میدهی انجام بده که هر کاری که انجام میدهی نیمی از آن برای خودت است»، این یعنی چه؟ یعنی تو به دنبالِ حکومتِ خودت هستی!
آیا انسان یک جمله را ملاک قرار میدهد و هزار جمله را رها میکند؟ بعد نامِ خود را هم «آیت الله» میگذارد! اگر جرأت هم دارید به حوزه نقد کنید! که بگویید آنقدر در فقه رفتهاید و همه چیز را رها کردهاید که الآن عقایدِ مسلمین هم نقد میکنند و کسی هم تعجّب نمیکند! این حرفهایی که این آقا زده است مثلِ این میماند که شما بگویید نماز ظهر شش رکعت است! یک عدّهای میگویند چهار رکعت است که نقدِ آنها مجالِ مفصّلی میخواهد اما در یک جا آمده است که شش رکعت است! این حرفها همینقدر مسخره و تعجّبانگیز است، آیا ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطاعِ زودگذرِ دنیا و سراب است؟ پناه بر خدا!
ما دهها مرتبه در همین جلساتِ نهج البلاغه عرض کردیم که حکومتِ آدم بر آدمها نمیارزد، برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حکومت وسیله است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حکومت نمیارزد الا اینکه بتوانم حقّی را احقاق کنم و بتوانم جلوی باطلی را بگیرم، ولی آنهایی که آمدند تا حکومت را به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدهند خلافتِ رسول خدا ندادند که! خلافتِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم یک فضیلتی است که قابل قیاس با چیزی نیست، مثل این است که بگویید خلافتِ هارون از موسی علیه السلام سرابِ دنیاست! مثلِ این است که بگویید خلافتِ خلفای پیامبران الهی سرابِ دنیاست! کدام دیوانهای اینطور حرف میزند؟
این حکومت و پستِ دنیایی است که نمیارزد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعنوانِ خلیفه به حکومت نرسیدهاند، بارها عرض کردیم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعنوانِ امامِ معصوم حکومت نکردند، چرا حکمیّت بوجود آمد؟ چون خلافتِ حضرت را قبول نداشتند، گفتند تو بیا و مثلِ خلفا و بلکه پایینتر باش.
به همین آقا باید گفت تو که خودت را شرحه شرحه کردی تا از یک رئیس جمهور دفاع کنی که خودِ او دیگر توانِ دفاع از خود را نداشت، تو بخاطرِ مطاعِ زودگذرِ دنیا با ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خدشه وارد میکنی، تو چرا برای یک رئیس جمهور این حرفها را میزنی؟ نمیارزد! حکومت و قدرت به شرطِ ظلم و دروغ نمیارزد، نه اینکه خلافتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیارزد! پس تو در حوزه چهل سال چه خواندهای؟
واقعاً اولین مقصّر حوزه است که اهمیّتِ مسائلِ ولایت را از بین برده است، که اگر بگویند سی سال است که در فضای ولایت کار میکنیم در فضای حوزه میگویند چه درسی خواندهای! اگر جرأت هم داری حرف بزن! وگرنه نباید میگذاشتند که این آدم در قم زندگی کند، یک زمانی یک نفر میگوید من شیعه نیستم و من میگویم که شما در منابعِ خودتان از این حرفها ندارید، یک وقت طرف میگوید من شیعه هستم، اگر شیعه هستی همین زیارت غدیریه که با یکدیگر خواندهایم، من چند عبارتِ آن را میخوانم تا با یکدیگر ببینیم.
حضرت هادی علیه السلام میفرمایند که «وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْکَ» کسی که از تو بازمانده است گمراه شده است… ما هم میگوییم با کسی که ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ندارد در دنیا مثلِ مسلمان برخورد کنید اما تو از کجا میگویی که خدای متعال در قیامت اسلامِ این شخص را میپذیرد؟ آیا تو قیامت را دیدهای؟ ما که نمیگوییم الآن بروید و یقهی اهل سنّت را پاره کنید، ما میگوییم بروید و مهربانی کنید و یک نفر را جذب کنید و بر سرِ سفرهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیاورید، اما اینکه در قیامت هم از اینها قبول میکنند، مخصوصاً آنهایی که حق را دریافتند و انکار کردهاند؟ آیا شما قیامت را دیدهاید که میگویید اسلامِ واقعی است؟ منظورِ او از اسلامِ واقعی چیست؟ یعنی در قیامت هم از او میپذیرند.
اگر آن اسلامِ واقعی است آیا ما مریض هستیم که باید یک شرطِ اضافی هم داشته باشیم؟ اگر اسلامِ واقعی ایمانِ به خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است ما مریض بودیم که شرطِ اضافی داشته باشیم؟ آیا نستجیربالله ائمه علیهم السلام ما را سرِ کار گذاشتهاند؟ اگر آن اسلامِ واقعی بود چرا برای ما شرطِ دیگری اضافه کردهاند؟ پس چرا اینقدر هزینه دادیم؟ چرا باید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا میرفتند؟ برای یک چیزِ بیهوده؟! چرا حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کشته شد؟! برای همین است که شما مجبور میشوید که بگویید امام حسین علیه السلام هم میخواستند بروند تا مذاکره کنند اما شهید شدند! اگر جرأت کنی میگویی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم شهید نشدهاند و این توهّمِ شیعه است! یعنی با این حرفها مجبور هستی اینطور بگویی.
این عباراتِ زیارت جامعه را ببینید، امام هادی علیه السلام میفرمایند: «وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْکَ» کسی که از تو بازمانده است گمراه شده است، «وَ لَمْ یَهْتَدِ إِلَى اللَّهِ» آن شخص هدایت نشده است، «وَ لا إِلَیَّ مَنْ لا یَهْتَدِی بِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ثُمَّ اهْتَدَى» خدای متعال میفرماید: من میگذرم، میآمرزم، غفّار هستم، کسی که ایمان بیاورد و عملِ صالح انجام بدهد و توبه کند، بعد امام هادی علیه السلام قید میزنند «إِلَى وِلایَتِکَ»، تازه او را بر سرِ سفرهی ولایتِ تو میآورم.
این عبارت را ببینید: امام هادی علیه السلام میفرمایند «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ» خدای متعال کسانی که تو را با دشمنانِ تو یکسان پنداشتند لعنت کند؛ امام اینجا چه کسانی را میفرمایند؟ آیا ما مریض هستیم با کسی که اسلامِ واقعی دارد اینطور حرف بزنیم؟
بعد حضرت میفرمایند: «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وِلایَتَکَ» خدای متعال کسانی که تو را با آن کسانی که وظیفه داشتند ولایتِ تو را بپذیرند یکسان پنداشتند لعنت کند، آنها باید به درِ خانهی تو میآمدند و تبعیّت میکردند که ادّعای حکومت و خلافت کردند، امام هادی علیه السلام میفرمایند: کسانی که اینها را با تو یکسان بدانند هم لعن میکنم.
حال میشود قید زد و گفت آنهایی که قاصر هستند را کنار بگذاریم، خدای متعال ظالم نیست و اگر به کسی حق نرسیده است خدای متعال با او در قیامت کنار میآید، ولی در موردِ بقیّه چطور؟
اگر بخواهیم با قیچیِ این آقا جلو برویم از این زیارت چه میماند؟ باید همهی این زیارت را قیچی کنیم و دور بریزیم! به چه دلیل این روایتِ صحیحه را کنار بگذاریم؟ با این ادلّهی شما که در «غارات ثقفی» یک جمله آمده است که آیا اصلاً معنای آن چیزی که تو میگویی هست یا نه؟! به چه دلیل باید آن یک جمله را به همهی اینها ترجیح داد؟ خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام روز عید غدیر سال ۳۵ یا ۳۶ که با جمعه یکی شد سخنرانی کردندف شما میگویید به سخنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رجوع کنید، اولاً که سخنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با سخنانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام تفاوتی ندارند، ثانیاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه غدیریه فرمودند: خداوند از کسی عبادت قبول نمیکند الا بولایتِ والیِ این روز! خودِ حضرت فرمودند! چرا آن جمله را میگیری و این بیانات را رها میکنی؟
یک زمانی یک نفر اصول فقه نخوانده است که در مقامِ تعارض باید چکار کرد، اگر او یک حرفی بزند طبیعی است، اما تو که ادّعا میکنی من متخصص و کارشناس هستم چطور این همه روایت و دلیل را برای یک روایتی که اصلاً خودِ آن به تنهایی شأنیّتِ استدلال ندارد کنار میگذاری؟
مثلِ این میماند که من بگویم صد سند دارم برای اینکه این خانه برای من است و شما بگویید در تاکسی شنیدم شخصِ دیگری را میگفتند! خودِ این خبر اصلاً شأنیّت ندارد و بلکه صدها معارض دارد و تو هم مثلاً فقیه هستی! جز این است که میخواهی از کسی دفاع کنی که خودِ او دیگر قادر نیست از خود دفاع کند؟ بعد انسان برای چه چیزی با ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درمیافتد؟
حضرت هادی علیه السلام میفرمایند خدای متعال لعنت کند کسانی که «قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ» تو را یاری نکردند.
خدای متعال میداند که دو سه روز است این آقا اعصابِ مرا بهم ریخته است، نه اینکه ما از این حرفها نشنیده باشیم، ما از این حرفها از ابن تیمیّهها زیاد شنیدهایم اما ابن تیمیّه عمامهی علمای شیعه به سر نمیگذارد، از اینکه حوزه علمیّه اجازه میدهد اینطور انسانها در آن پرورش پیدا کنند، از اینکه کسی احساسِ درد ندارد، از اینکه ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام غریب است، حوزهی انقلابی کجا بود؟ حوزه ولایی بشود نیازی نیست انقلابی بشود! حوزهای که از ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دفاع نمیکند از ولایتِ کسِ دیگری دفاع میکند؟ بنده قصد ندارم بگویم در این حوزه انسانِ خوب نیست اما وقتی بنای دروسِ حوزه فقط بر فقه است حسّاسیّتِ طلاب از بین میرود، خیلی از آنها این حرفها را نشنیدهاند، من در جایی در جمعِ اساتید بعضی از روایاتی که صحیحه است و فقها هم روی آن فتوا دادهاند را گفتم گفتند که گفتنِ اینها چه ضرورتی دارد؟! گفتم: شما تشخیص میدهید؟ صد و شصت روایت از معصوم داریم، آیا شما تشخیص میدهید که اینها به چه درد میخورد؟ دلیل بیاور که نیست، وقتی مطلب از معصوم است شما امام هستید یا مأموم هستید؟ آنها هم مقصّر نیستند، اصلاً نشنیدهاند! طلبه اگر ده سال درس بخواند و خودِ او به دنبالِ این حرفها نباشد کدام درسِ حوزه از ولایت میگوید؟ نتیجهی آن این میشود که حسّاسیّتِ مردم از بین میرود.
ما یک زمانی داشتیم که علمای ما میگفتند یک سال میگشتیم تا ببینیم آن کتابی که بر علیهِ شیعه است کجاست تا جوابِ آن کتاب را بدهیم، الآن این دست مطالب همینطور رواج دارد!
نکاتی در مورد جناب عمّار علیه السلام
در این زیارت خیلی اسم از کسی برده نشده است، اسمِ حضرت جعفر و حضرت حمزه آمد که جلسهی گذشته اشاره کردیم، نامِ «عباس» آمد که پشتِ سرِ فراریان در حنین فریاد میزد، و نامِ یک فردِ دیگر، نامِ عمّار آمده است، چرا حضرت هادی علیه السلام نامِ عمّار را برده است؟ حضرت فرمودند: و عمّار بینِ دو صف در سپاه (بینِ سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سپاهِ معاویه) در صفّین فریاد میزد «الرَّوَاحَ الرَّوَاحَ إِلَى الْجَنَّهِ»، چرا امام هادی علیه السلام این مطلب را فرمودهاند؟ چرا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «أینَ عَمّار» میفرمایند؟
آنقدر ما با واژهی «بصیرت» عمّار را خراب کردیم، نه بصیرتِ انقلابی پیدا کردیم و نه بصیرتِ ولایی! فقطِ نامِ جناب عمّار رحمه الله تعالی علیه خراب شد! وقتی انسان نخواهد گوش بدهد اینطور است، حضرت آقا میفرمایند «أینَ عمّار»، طرف همایش میگذارد در مادّهی «بَصَرَ» «یَبصُرُ» بصیرت یعنی چه!
چرا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «أینَ عَمّار» میفرمایند؟
تاریخ ثابت کرده است که این فضیلتی که عمّار دارد چند نفر بیشتر ندارند؛ وجودِ حضرت مریم سلام الله علیها علامتِ حقّانیّتِ حضرت عیسی علیه السلام است، وجودِ مبارکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها علامتِ حقّانیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، وجودِ عمّار نشانهی حقّانیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، اصلاً خیلی چیزِ عجیبی است!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روایتی فرمودهاند که ما در حوزه مروی بطورِ مفصّل راجع به آن بحث کردیم که اهمیّتِ آن از حدیث غدیر کمتر نیست! برّندگیِ آن بیشتر هم هست!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَیْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَهُ البَاغِیَهُ، یَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّهِ، وَیَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ»، آن گروهی که اهلِ بغی و ظلم هستند عمّار را خواهند کشت، عمّار اینها را به بهشت دعوت میکند و آنها هم عمّار را به سمتِ دوزخ دعوت میکنند.
شیعه و سنّی در این موضوع هیچ اختلافی ندارند که عمّار به بهشت دعوت میکرد، نه فقط ما شیعهها این را بگوییم که بزرگانِ اهل سنّت هم این موضوع را گفتهاند، در این مسئله اختلاف هم ندارند که عمّار به بهشت دعوت میکرد، عمّار که رئیس جبهه نبود، عمّار که فرماندهی کلّ قوا نبود، عمّار آن وسط یک سرباز بود، عمّار که رئیس نبود، دعوتِ به اطاعتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میکرد، آن طرف که به آتش دعوت میکردند هم به معاویه دعوت میکردند، در جمل زمانی که طلحه فهمید عمّار در سپاه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است برای ادامهی جنگ دچارِ تردید شد، ببینید خدای متعال چه مقامی به یک نفر داده است!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که روایاتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خدشهدار و انکار و کتمان میکنند و برای اینکه حق روشن بشود باید شخصِ دیگری و چیزهای دیگری را هم وسیلهی پیدا کردنِ راهِ حق قرار میدادند؛ اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این عبارت را راجع به هر کسی میفرمودند احتمال داشت آن شخص سوءاستفاده کند، میدانید همانطور که برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داریم که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» داریم که «عَمّارٌ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمّار»، با این تفاوت که حق به دورِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگردد و عمار به دورِ حق، عمّار شاخصِ تشیّع است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شاخصِ امامت است.
اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این جمله را راجع به هر شخصِ دیگری میفرمودند… کمااینکه ائمهی ما علیهم السلام گاهی وکلایی داشتند که اینها وکیلِ امام بودند و مردم به سراغِ اینها میرفتند اما اینها به امامِ بعدی خیانت میکردند، با این کارِ اینها کار خیلی خراب و فتنه خیلی سنگین میشد، عمّار هم میتوانست این کار را کند، ببینید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه اطمینانی به عمّار داشتند.
عمّار در هر جبههای که قرار میگرفت… در همین فتنه که مردم مثلِ ذرّاتِ گرد و غبار بودند و به این طرف و آن طرف میرفتند هر کجایی که در مقابلِ آنها عمّار بود جبهه را خالی میکردند که نکند عمّار کشته بشود، مظلومیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ببینید که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میجنگند ولی مراقب هستند که عمّار کشته نشود، در آن جامعه روایات فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کتمان شده است و دیگر هجمه را گذاشتهاند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خاموش کنند اما روایتِ عمّار در ذهنها هست، وقتی عمّار در جمل آمد طلحه لرزید و به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کرده شنیدهام عمّار را آوردهاید! آنها برای چه عایشه را آورده بودند؟ برای اینکه بگویند همسرِ پیامبر علامت است؛ به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردند که شما جناب «امّ سلمه سلام الله علیها» را ببرید که که فتنهی عایشه بخوابد اما حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند من بر خلافِ حق عمل نمیکنم، من برای اینکه بخواهم از حقّ خود دفاع کنم بر خلافِ امرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عمل نمیکنم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند که «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»[۶]، یعنی همسرانِ پیامبر در خانه بمانند، و این عایشه علامتِ حق نبود عمّار علامتِ حق بود.
در صفّین همینها که هیچ چیزی نمیفهمیدند وقتی حمله میکردند آن جایی که عمّار بود را خالی میکردند، برای اینکه نکند عمّار کشته بشود! بعد هم گفتند که شب بود و در تاریکی تیر زدند و اشتباه شد و نفهمیدند که چه کسی چه کسی را با تیر زد!
دیدید که امام هادی علیه السلام میفرمایند که بر قاتلِ عمّار لعنت، چرا باید امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه این موضوع را بفرمایند؟ غدیر چه ربطی به عمّار دارد؟ انسان میتواند به جایی برسد که وجودِ او اینطور به امامِ زمانِ او خدمت کند، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما با دستِ ناقابلمان قدمی برای امام زمان ارواحنا فداه برداریم.
در کشورِ امام زمان ارواحنا فداه کسی که چهل سال در حوزه درس خوانده است بیاید و راجع به بدیهیّاتِ عقایدِ ما و آن هم با این استدلال… ای کاش که یک استدلالِ به درد بخوری و یا یک چینشِ منطقیای داشت یا کمی برای مخاطب شعور قائل بود! ایشان سخنرانِ مجمع تشخیص مصلحتِ نظام است! سخنرانِ ماه رمضان دولت بود! فکر نکنید که او را از جایی نامعلوم پیدا کردهام!
یک جریانی برای اینکه با ولایت فقیه بجنگند همه کاری انجام میدهند، میگوید: ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرابِ زودگذرِ دنیاست! (نستجیر بالله).
این علامتِ شبه نفاق است که کسی بگوید من شیعه هستم و این حرف را بزند، هزاران هزار روایت داریم بعد شما اینطور بگویید؟!
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در سال ۳۵ یا ۳۶ بجای نمازجمعه خطبهی غدیر را خواندند و فرمودند اگر کسی امامتِ صاحبِ امامتِ این روز را نپذیرد عباداتِ او مقبول نیست، وقتی جلسه تمام شد و نماز را خواندند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که همهی شما در خانهی امام حسن مجتبی علیه السلام میهمان هستید، این موضوع در کتاب «اقبال» آمده است…
عدّهای برای میهمانی به محضرِ امام رضا علیه السلام آمدند و ایشان همه را نگه داشتند، آنها گفتند که قصدِ مزاحمت نداریم، امام رضا علیه السلام فرمودند: امروز روزِ عید غدیر است! امروز روزِ امامتِ مولای ما حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است! حضرت نهار دادند، هدیه دادند، اهل بیت علیهم السلام در تکریمِ این روز سر از پای نمیشناختند.
عمّارِ نود و چند ساله که یک عمر در راهِ اسلام خدمت کرده است، اوایلِ اسلام پدر و مادرِ ایشان با شکنجه از دنیا رفتند، عمّار شیرِ میدان بود، بعضی روزها فرماندهی اصلیِ حملهکننده بود، با اینکه نود و چند ساله بود، نفرِ اولی بود که به خطّ دشمن میزد، رجزِ ایشان هم رجزی نبود که خود را معرّفی کند، روایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در موردِ امامتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بعنوانِ رجز میخواند، میفرمود:
فالیوم نضربکم على تأویله کما قتلناکم على تنزیله
امروز بر اساسِ تفسیرِ صحیحِ قرآن میجنگیم، کما اینکه قبلاً بر اساسِ اینکه بگوییم قرآن کریم کتابِ خدای متعال است و شما کفّار نمیپذیرفتید با شما میجنگیدیم.
این روایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در موردِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِیلِ هَذَا اَلْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِیلِهِ»[۷]، یک روز من جنگیدم که اثبات کنم قرآن کریم کلامِ خدای متعال است و به زودی کسی با شما میجنگد برای اینکه تفسیرِ صحیح چیست!
عمّار بیش از نود سال عمر کرد و تلاش کرد و جهاد کرد، دورانِ خلیفه سوم وقتی خلیفه «عبدالله بن مسعود» را کشت و عمّار او را شبانه دفن کرد… این نشان میداد که دفنِ شبانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حکومتِ خلفا را تخریب کرده است… عثمان فهمید و عمّار را بشدّت کتک زد و او نقصِ عضو پیدا کرد اما عمّار کوتاه نیامد، تا زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد!
میدانید که اگر عمّار و مالک اشتر نبودند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چهار سال حکومت را هم نداشتند، مردم در حالِ رفتن به سمتِ طلحه بودند، عمّار تلاش کرد و به مردم میگفت که چرا به سراغِ کسی میروید که او هم مانندِ عثمان خورده است و بُرده است؟ به سراغِ کسی بروید که او دار و ندارِ خود را در راهِ اسلام داده است، به سراغِ کسی بروید که همسرِ خود را در راهِ اسلام داده است، به سراغِ کسی بروید که به شما پول داده است و پولی نگرفته است، به سراغِ کسی بروید که باغ درست کرده است و وقف کرده است…
عمّار و مالک مردم را از درِ خانهی طلحه به درِ خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگردادند، وگرنه تاریخ اصلاً نمیدانست که حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یعنی چه.
روضه جناب عمّار علیه السلام
این بدن در راهِ اطاعتِ خدای متعال خسته بود، در راهِ اطاعت از خدای متعال جنگید، تا اینکه این مردِ بیش از نود ساله در میانِ جنگ تشنه شد و آب خواست، بجای آب آبی مخلوط با شیر آوردند، تا آن را دید گفت: «صَدَقَ رَسول الله»… فرمود: «آخِرُ شَرَابِکَ مِنَ الدُّنْیَا ضَیَاحٌ مِنْ لَبَنٍ»، معلوم است که نوبتِ دیدارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است، آن را خورد و به شهادت رسید، سلام الله علیه…
او آب خواست و بهتر از آب به او دادند، از آب هم مضایقه کردند کوفیان…
* روز جمعه مورخ ۰۲ شهریور ۱۳۹۷ مصادف با ایام عید سعید غدیر خم
پی نوشت ها:
[۱] سوره مبارکه غافر، آیه ی ۴۴
[۲] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] صحیفه سجّادیه، صفحه ۹۸
[۴] وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۱۲۱ (أحمد بن أبی عبد الله البرقی، فی (المحاسن): عن أبیه، عن حمزه بن عبد الله، عن جمیل بن دراج، عن ابن مسکان، عن الکلبی عن أبی عبد الله (علیه السلام) – فی حدیث – قال: ما أکثر السواد؟! یعنى الناس، قلت: أجل، فقال: أما والله ما یحج (أحد) (۱) لله غیرکم.)
[۵] المحاسن، جلد ۱، صفحه ۱۴۷ (عنه، عن أبیه ومحمد بن عیسى، عن صفوان بن یحیى، عن إسحاق بن عمار، عن عباد بن زیاد قال: قال لی أبو عبد الله علیه السلام: یا عباد، ما على مله إبراهیم أحد غیرکم، وما یقبل الله الا منکم، ولا یغفر الذنوب الا لکم)
[۶] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)
[۷] شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار، جلد ۱، صفحه ۳۳۷ (اَلدَّغْشِیُّ، بِإِسْنَادِهِ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلْخُدْرِیِّ، أَنَّهُ قَالَ: کُنَّا جُلُوساً نَنْتَظِرُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَخَرَجَ إِلَیْنَا مِنْ بَعْضِ بُیُوتِ نِسَائِهِ، فَقُمْنَا مَعَهُ نَمْشِی، فَانْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِهِ، فَأَخَذَهَا عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ فَتَخَلَّفَ عَلَیْهَا، لِیُصْلِحَهَا، وَ قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَنْتَظِرُ، وَ نَحْنُ مَعَهُ قِیَامٌ – وَ فِی اَلْقَوْمِ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ -. فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِیلِ هَذَا اَلْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِیلِهِ، فَاسْتَشْرَفَ لَهَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ! فَقَالَ: لاَ، وَ لَکِنَّهُ خَاصِفُ اَلنَّعْلِ. قَالَ أَبُو سَعِیدٍاَلْخُدْرِیُّ: فَأَتَیْتُهُ بِهَا لِأُبَشِّرَهُ، فَلَمْ یَرْفَعْ لَهَا رَأْساً، فَعَلِمْتُ أَنَّهُ شَیْءٌ قَدْ سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَبْلَ ذَلِکَ. وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: أَنَّ أَبَا بَکْرٍ قَالَ: أَنَا هُوَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ. وَ عُمَرُ أَیْضاً. قَالَ: لاَ، وَ لَکِنَّهُ خَاصِفُ اَلنَّعْلِ، یَعْنِی عَلِیّاً صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ.)