در باور کردن علم انبیاء الهی و ائمه طاهرین و معجزاتشان باید آیات مربوط به قدرت بی نهایت پروردگار را با همه وجود باور کرد، ان الله علی کل شیء قدیر، وجود مقدس او بر هر چیزی بر هر کاری، در هر امری، قدرت دارد، وقتی آیات مربوط به قدرت را باور کنیم که باید باور کنیم و یقین به این آیات پیدا کنیم که باید پیدا بکنیم، باور علم و معجزه و انبیاء خدا و ائمه طاهرین خیلی کار آسانی نیست، و به راحتی انسان دانش آنها را که من الله است و معجزاتشان را که من الله است می پذیرد، و با باور آن آیات در هر گونه شک و تردیدی درباره علم انبیا و ائمه و معجزاتشان به روی انسان بسته می شود.
این قدرت خداوند است که گاهی قیمتی ترین اشیاء را در یک ظرف محدود قرار می دهد، عسل ماده ای است که تا امروز فوق این ماده در مواد غذایی نیامده است، کارکردش هم در مواد غذایی نیامده، سلامتش هم هر چه بماند اگر طبیعی باشد دست نمی خورد، خراب نمی شود، از بین نمی رود گرچه هزار سال بگذرد. فساد راهی به سوی این ماده ندارد، و این ماده را یک حشره مثل زنبور تولید می کند. آن هم تولیدش متکی به الهام پروردگار مهربان عالم است چنانکه در سوره نحل آمده، وَ أَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (68) ثُمَّ کُلِي مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِي سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ (69)
تمامش متکی به حق است. یا یک ماده پرقیمت و ماده برتری را که در عالم تا حالا فوقش نیامده مانند ابریشم این را در یک کرم کوچک تولید می کند پروردگار عالم، ابریشم سازی کار خود کرم نیست بلکه با اراده او، با قدرت او، لعاب دهان این کرم کوچک بهترین ماده پارچه ای را در عالم تولید می کند. گاهی می بینید گرانبهاترین شی زینتی را مثل الماس در یک قطعه زغال سنگ قرار می دهد، فیروزه گرانقیمت را در یک مقدار سنگ به وجود می آورد، عقیق پرقیمت را در یک مقدار سنگ به وجود می آورد، از کار او، از قدرت او، از اراده او نباید شگفت زده شد و آره و نه گفت و چون و چرا کرد که چگونه می شود علم گسترده ای را و مقام عظیمی را که اوهام و عقول دسترسی به آن ندارد در یک کودک هفت ساله قرار می دهد، کودکی که در چند شبانه روز حدود صد هزار مسئله مشکل را به عالمان روزگار خودش جواب بدهد، این تعجبی ندارد.
وقتی من یقین به قدرت حق از طریق قرآن پیدا کردم ایمان به قدرت حق پیدا کردم خیلی برایم باورش آسان است که امامی از دنیا برود و شهید شود و بعد از او امام در سن هفت سالگی طلوع بکند با همان علوم پدران گذشته اش تا پیغمبر عظیم الشان اسلام. و با همان ولایت تکوینی مانند پدرانش تا پیغمبر عظیم الشان اسلام. اینجا که روایات ما زمان را هفت سال بیان کردند، قرآن مجید کمتر از هفت سال را هم بیان کرده است درباره یحیی علیهالسّلام می خوانیم اتیناه الحکم سبیا، کودک بود که ما مقام نبوت را به او عنایت کردیم عطا کردیم.
بچه ای که شاید کمتر از یک ساعت است به دنیا آمده وقتی یهودیان لجوج آمدند کنار گهواره و به مریم عتاب کردند، مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِيّاً (28)، پدرت که آدم بدی نبود مادرت که خانم پاکدامنی بود تو شوهر نکرده این بچه را از کجا آوردی؟ اشاره به گهواره کرد، یهودیان تعجب کردند فکر کردند دارد مسخره شان می کند، گفتند فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا کَيْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً (29) ما را داری ارجاع می دهی به یک بچه در گهواره که از او بپرسیم از کجا آمدی صدا از میان گهواره بلند شد، انی عبدالله آتانی الکتاب، نه بعدا کتاب به من می دهند افعال همه ماضی است، اتانی الکتاب و جعلنی نبیا، اینها یک موجودات ویژه الهی هستند که به عنوان چراغ هدایت مردم به سوی سعادت دنیا و آخرت قرار داده شدند سن هم در آنها در پیشگاه پروردگار مطرح نیست که حالا به چه سنی برسند آن وقت مقام نبوت یا امامت را پیدا بکنند و آنهایی که اهل یقین بودند، آنهایی که اهل باور بودند که باید گفت خوش به حالشان امامت علم، رهبری، مقام این فرزند هفت ساله حضرت رضا را با جان و دل باور کردند هیچ شکی هم نداشتند. سوالی هم نکردند.
وجود مبارک امام صادق علیهالسّلام فرزندی دارند به نام علی که در روایاتمان زیاد اسمش را می بینیم، علی ابن جعفر، قبرش هم در بقیع است، ایشان زمان امام صادق پدر را با یقین، با ایمان واجب الاطاعه می دانست، امام صادق از دنیا رفتند فرزند کوچکترشان موسی ابن جعفر در جایگاه امامت ظهور کرد یا ظهور داشت ظهور ظاهری کرد، علی ابن جعفر که عموی او بود یقین به امامت او داشت، ایمان به امامت او داشت با همه وجود مطیع او بود، بعد از موسی ابن جعفر حضرت علی ابن موسی الرضا به مقام امامت رسیدند علی ابن جعفر تسلیم محض حضرت رضا بود عمرش هم طولانی شد، تا یک روزی در مسجد پیغمبر نشسته دارد درس دین می دهد، درس فقه می دهد، روایت نقل می کند، شاگردها همه به طرف او هستند علی ابن جعفر به طرف در ورودی مسجد پیغمبر شاگردها یک مرتبه دیدند از جا پرید این پیرمرد نود و چند ساله پرید، و از بین شاگردان گذشت شاگردها همه برگشتند ببینند چه اتفاقی افتاده دیدند دم در یک بچه هفت ساله وارد شد، ایشان خم شد، دستش را بوسید، کناری ایستاد تا این طفل هفت ساله رفت کنار قبر پیغمبر آمد نشست برای ادامه درس، شاگردان پرسیدند چی شد؟ چه حالی به تو دست داد؟ کی بود؟ گفت او امام واجب الاطاعه من است، حضرت جواد الائمه، اگر چقدر اینها ایمان بالایی داشتند، اگر خدا در این محاسن سفید من لیاقت می دید که امامت را به من بدهد بخلی که نداشت امامت را می داد به من، اما در این محاسن سفید من و این سن من لیاقت امامت را در من ندید این مقام را به این طفل هفت ساله عنایت کرد تعجبی هم ندارد چون قدرت خدا در کار است، چون اراده پروردگار در کار است، یک تجلی من الله است، که علوم اولین و آخرین در یک کودک هفت ساله قرار بگیرد یک تجلی الهی در کار است که ولایت تشریعی کامل در او قرار بگیرد، یک تجلی الهی است که ولایت تکوینی کامل در او قرار بگیرد.
مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه که چهره شناخته شده و با عظمتی در علمای شیعه است، در کتاب المعتبرشان جلد اول صفحه سی و سه الان چاپ های مختلف شده من از چاپهای دیگر خبری ندارم نقل من برای یک چاپ المعتبر است، ایشان تعدادی از شاگردان حضرت جواد الائمه را شمردند، که البته بعضی هایشان زمان حضرت رضا را درک کردند بعضی هایشان هم زمان حضرت هادی را، ولی اینها از اصحاب ویژه بودند. اینها بودند حسین ابن سعید، احمد بن محمد بزنطی، احمد بن محمد ابن خالد برقی، فضل ابن شاذان عیاشی، بزنطی یک کتاب بسیار فوق العاده ای دارد به نام جمع بزنطی، حسین ابن سعید سی جلد کتاب الهی و دینی و فقهی دارد، احمد ابن محمد ابن خالد برقی بیش از صد جلد کتاب دارد، که البته بخشی از اینها انتقال به کتب اربعه پیدا کرده، فضل ابن شاذان نیشابوری دویست جلد کتاب دارد، که کافی است بگوییم اگر غیر از ایذاحش کتابی نداشت برای او بس بود ولی دویست جلد کتاب دارد، عیاشی دویست جلد کتاب دارد، که من در بعضی از کتابها دیدم بخشی از روایاتی که عیاشی نقل کرده معتبرتر از روایات کافی می دانند اینها این همه دانش را از کجا آوردند؟ این همه علم را از کجا آوردند؟ این هنر تالیف علوم الهی را از کجا آوردند؟ بخش عمده ای مربوط به زانو زدن در کنار درس های وجود مبارک حضرت جواد الائمه است.
شما مقام امامت را بخواهید بدانید چیست که این روایت را من از نوجوانی یادم است تا الان حضرت آیت الله العظمی وحید در منابر یا در درسهایشان ارائه می کردند روایتی است که در جلد اول اصول کافی باب امامت از وجود مبارک حضرت رضا علیهالسّلام نقل شده نزدیک سه صفحه است و درخشنده ترین روایت در باب امامت است، آن روایت و دعای بسیار بسیار مهم یا زیارت جامعه کبیره آئینه ای است برای اینکه ما در روایت حضرت رضا و جامعه کبیره چهره امامت یعنی جایگاه، و امام یعنی شخص امام را بشناسیم، آن روایت که آدم را حیرت زده می کند، امام هشتم اوصاف امام و جایگاه امام را امامت و امام را بیان می کنند با دیدن آن روایت و با فهم جامعه کبیره انسان می فهمد بعد از مرگ پیغمبر جدا شدگان از امام و امامت تا حالا چه خسارت غیر قابل جبران دیدند، آدم یک وقت خسارت می بیند ولی جبران می شود ولی میلیاردها نفر بعد از مرگ پیغمبر تا امروز با جدا زیستن از امام و مقام امامت و جابجا کردن امام با افرادی که هیچ لیاقتی نداشتندچه خسارت عظیمی کردند و مردند و یقینا به طرف جهنم برزخی و قیامت هم به طرف دوزخ قیامتی حرکتشان خواهند داد.
گناه کمی نیست که پروردگار عالم چراغی مانند امام در مسیر زندگی قرار بدهد انسان از این چراغ رو برگرداند برود در ظلمت و در ظلمت طلب علم و طلب درستی و طلب دین و طلب ایمان و طلب رضایت خدا و طلب جنت الله بکند چه گناهی از این بالاتر، چه خسارتی از این سنگین تر. وجود مبارک حضرت جواد با اینکه سن کمی داشتند در بیست و پنج سالگی شهید شدند ولی تا جایی که اقتضا کرد از دانش خودشان برای هدایت مردم حقایقی را آشکار کردند، یک روایت دارم که به مناسبت شهادتشان و برای اینکه بیشتر از این فضا استفاده بشود و نورانی تر بشود آن روایت را من برایتان می خوانم.
سه کلمه است یعنی اگر طبیعی آدم بنویسد نصف خط را بیشتر پر نمی کند یک خط نمی شود ولی غوغایی است این روایت، سه جمله، این کار امام است، سه جمله فقط، الدین الایمان عزّ، یک و العلم کنز و الصمت نور، عزّ، عزت یعنی قدرت غیر قابل شکست، انسانی که مومن باشد و دین خدا را بپذیرد و با دین خدا زندگی بکند و با دین خدا بمیرد و با دین خدا محشور بشود عزیز است یعنی شکست ناپذیر است. آن وقت می آیید در آیات قرآن و روایات ارزش مومن واقعی را می بینید آدم را مات زده می کند ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه، که مصداق اتم آیه وجود مبارک امیر المومنین است و آنهایی که تابع واقعی امیر المومنین هستند، خیر البریه، یعنی یک مومن واقعی از تمام جنبندگان عالم، جنبندگان غیبی و شهودی، ملکوتی و ملکی، بهتر است. خیر در اینجا معنی افعل و تفضیل دارد اولئک هم خیر البریه.
امام هشتم نقل می کند از پدرانشان، تا رسول خدا، یعنی سلسله سند روایت ائمه طاهرین هستند از موسی ابن جعفر تا رسول خدا که پیغمبر فرمودند المومن افضل من ملک مقرب، مرحوم ملا مهدی نراقی در جامع السعاداتشان نقل می کنند پیغمبر داشتند طواف می کردند دیدند یک شخصی دستش را روی در خانه کعبه گذاشته کعبه آن وقت کمتر بود تقریبا ساختمانش به این بلندی نبود کوتاه تر بود و دارد به پروردگار التماس می کند خدایا به حرمت کعبه حاجت من را برآورده کن رسول خدا در حال طواف بودند دستشان را گذاشتند روی شانه دعاکننده فرمودند خدا را به سوگند بالاتر سوگند بده، گفت یا رسول الله سوگند بالاتر چیست؟ خیلی حرف است، نگفتند به من یا به انبیا، فرمودند اگر مومن هستی خدا را به خودت قسم بده بگو خدایا به حق خودم فان المومن اعظم حرمه من الکعبه، خب یک آدم عادی یک کاسب عادی که مومن واقعی است پیغمبر می فرماید خدا را به خودت قسم بده ارزش مومنانی چون انبیا و ائمه را کی می تواند بسنجد، کدام عقل به ارزش آنها راه پیدا می کند که آدم بنشیند یک حوزه علمیه را وادار بکند یک سال، دو سال، ده سال در عظمت حضرت جواد الائمه یا پدرانش فکر بکند که برسد به جایگاه ایمانی آنها و اخلاقی و عملی آنها و وجاهت آنها در پیشگاه پروردگار مهربان عالم. اهل سنت نقل کردند درباره مقام امامت که یک امری است صددرصد الهی، کجا نقل کردند؟ صحیح بخاری، مسیلمه کذاب می آید مدینه به پیغمبر اکرم می گوید رهبری بعد از خودت را به من واگذار کن مسلمان می شوم، پیغمبر اکرم می فرمایند من هرگز از امر خدا در این مسئله تجاوز نمی کنم، یعنی علنا صحیح بخاری دارد می گوید امامت یک مقام الهی است، تعیینش با پیغمبر نیست، که پیغمبر می گوید من از امر الله در رابطه با بعد از خودم تجاوز نمی کنم و این کار را نمی کنم.
امام شناسی خیلی کار لازمی است به خصوص در این روزگار، در هر صورت اهل سنت نقل می کنند امیر المومنین وارد مسجد شد قطعا آن وقت به سی سال نرسیده بود امیر المومنین جوان بود دید پیغمبر تنها در مسجد نشستند محضر رسول خدا عرض کرد من یک در خواست از شما دارم، پیغمبر فرمود بگو علی جان، گفت از خدا بخواهید غفرانش را نصیب من کند، پیغمبر دو رکعت نماز خواندند در سجده آخر امیر المومنین می فرماید پیغمبر به پروردگار عرض کرد اللهم بحق علی اغفر لعلی، بلند شدند تشهد را خواندند سلام دادند من گفتم یا رسول الله چرا خدا را به حق خود من قسم دادید فرمود علی جان در تمام مخلوقات خدا بهتر از تو را ندیدم که خدا را به حق او قسم بدهم، این امام است. این ایمان است. ایمان عزّ ان المومن اعظم حرمتا من الکعبه، اگر ما مومن هستیم یقین بدانید از برکت ائمه طاهرین مومن هستیم، وگرنه یک میلیارد نفر الان در دنیا می گویند پیغمبر ولی خدا آنها را مومن نمی داند آنها خسارت دیدگان جامعه بشری هستند.
شما اگر مومن هستید فقط و فقط از برکت ولایت و امامت ائمه طاهرین مومن هستید، امام صادق می فرماید ما اگر در روایاتمان می گوییم شیعه منظورمان همان لفظ مومنی است که خدا در قرآن فرموده بین مومن و شیعه عموم و خصوصی وجود ندارد، وحدت وجود دارد هر کجا بگوییم مومن یعنی شیعه، هر جا بگوییم شیعه یعنی مومن ما از خودمان چیزی نداریم ایمان ما از برکت وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام است.
و العلم کنز، دانش گنج است خدا آدم را خلق می کند بعد از نعمت وجود بالاترین نعمتی که به او عنایت می کند علم است و وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا (31) که بعضی ها معتقدند آدم نه اینکه لفظ سیب را خدا یادش داد که این میوه را می گویند سیب این را می گویند فرش، این را می گویند آسمان و زمین این به آدم مقامی نمی دهد ما هم این الفاظ را بلد هستیم این برای ما مقامی نیست، می گویند علم الآدم الاسماء کلها منظور حقیقت اسماء حسنی پروردگار است که وقتی در انسانی تجلی پیدا بکند او تمام سعادت نصیبش شده است.
مخصوصا این دانشی که ما در این حوزه داریم تحصیل می کنیم که پیغمبر می فرماید شرکت در مجلس علم سبب می شود طیور هوا و ماهیان دریا برای انسان طلب مغفرت بکنند دیگر امروز ثابت شده که حیوانات شعور دارند نطق دارند قبل از اینکه اینها این حرفها را برای ما بگویند ما در قرآن مجیدمان می دیدیم ان من شیء منا و یسبح بحمده، ما در قرآن می دیدیم که یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض، اینها را ما می دیدیم یعنی یک طالب علم معروف بین پرندگان فضا و ماهیان دریاست که دعایش می کنند و فرمود از خانه که بیرون می آیید به طرف علم حرکت می کنید اگر مرگتان برسد مات شهیدا، این علم گنج است، و این گنج بودنش با آن ایمان قیامت برای ما معلوم می شود که ایمان عزّ است یعنی چی، علم گنج است یعنی چی، و الصمت نور، این که انسان زبانش از هر حرف لغوی، از هر گناه مربوط به زبان که مرحوم فیض در محجه البیضاء بیست گناه برای زبان شمرده ساکت باشد نور پیدا می کند این یقینی است.
یعنی ما با زبان می توانیم نور پروردگار را، نور ائمه را، نور انبیا را، نور قیامت را در وجود خودمان تجلی بدهیم در همین حوزه نقل می کنند که مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی که قبرشان در شیخان در یک مجلسی بودند من زمان طلبگی ام زیاد خدمت مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی حاج آقا حسین فاطمی که هر دو عمری با حاج میرزا جواد آقا بودند برای استفاده می رسیدم، می فرمودند حاج میرزا جواد آقا در یک جلسه ای نشستند یک نفر آمد یک غیبتی را شروع بکند ایشان بلند شد، و به آن غیبت کنند که اصلا حاج میرزا جواد آقا هم نشنید غیبت کی را می خواهد بکند گفت آقا زحمت من ر ا زیاد کردی من با شنیدن همین مقدمه غیبتت که بعد فهمیدم می خواهی غیبت کنی بلند شدم چهل شبانه روز من را از خدا دور کردی، اینها نور داشتند می فهمیدند المومن ینظر بنور الله الایمان عزّ و العلم کنز و الصمت نور. این یک گوشه ای از فرهنگ ملکوتی و الهی حضرت جواد است.
اما یابن الرسول الله امروز که ما در این بیت علم در این حسینیه، در این خانه ودر این محل نورانی جمع شدیم برای عزاداری جهت شهادت شما جمع شدیم، یابن الرسول الله بین شما و بین جدتان حضرت اباعبدالله الحسین چقدر مشابهت وجودداشت، فقط در زمان مشابهت وجود داشت شما شهید شدی سه شبانه روز جنازه تان در خانه بود نگذاشتند دفن کنند، فقط همین مشابهت را دارید سه شبانه روز جنازه تان ماند، اما بدنتان سالم بود، اما لباس به بدنتان بود، اما بعد از سه روز بالاخره با احترام کنار جدت موسی ابن جعفر دفنتان کردند، یابن الرسول الله شما حتما حتما در جلسه اول محرم پدر بزرگوارتان امام هشتم بودید که پدرتان برای پسر شبیب داستان کربلا را دورنمایش را بیان کردند بودید.
* ویژه برنامه شهادت امام جواد علیهالسّلام ؛ بیت آیت الله وحید خراسانی ؛ ذی القعده 1436