در این بخش به بررسی موضوع فرصتی برای تهذیب می پردازیم:
مقدمه
اصلاح نفس و خودسازی از اموری است كه پرداختن به آن برای همه مؤمنین ضروری است. ضرورت پرداختن به اصلاح نفس و خودسازی برای كسانی كه به كارهای مهم اشتغال دارند بیش از سایرین است؛ چرا كه نیاز چنین كسانی به استعانت از خدای متعال و توكّل بر او بیشتر میباشد؛ از سوی دیگر، دشمنیِ شیطان با آنها نیز شدیدتر است؛ شیطان با هیچ كس به اندازه یك عالم ربانی كه حِصن اسلام است، دشمنی نمیكند و برای هیچ چیزی به اندازه انسانی كه اهل علم و عمل الهی باشد، توان و نیرو صرف نمیكند. شیطان شش هزار سال عبادت خود را برای عداوت با اولیاء خدا به آتش كشیده است؛ بنابراین متناسب با دشمنی دیرینه شیطان، كسانی كه میخواهند عالِم الهی و عارف به زمان شده و گرهی از كار فرهنگی جامعه باز كنند، باید در امر خودسازی خود كوشا باشند.
اكنون كه دشمنان اسلام به تهاجم فرهنگی روی آورده و برای گسترش و تثبیت فرهنگ مادی در همه ابعاد زندگی بشر برنامهریزی كردهاند، عدهای باید خود را وقف مقابله با این تهاجم كنند و از دوستان اهلبیت علیهمالسلام پشتیبانی و دستگیری نمایند. بیشك كسانی كه در این وادی قدم میگذارند با شیاطینی مواجه خواهند شد كه موكل گمراهی آنها شده و به تناسب بالا بودن اهمیت كار آنها قویترند بنابراین حاملان مأموریتهای بزرگ، بیش از همه نیاز به تهذیب نفس دارند تا بتوانند با شیطان قدرتمندِ مربوط به خودشان مقابله كنند.
تحصیل علم و تهذیب نفس
تهذیب نفس و تحصیل علم هرگز نباید مزاحم یكدیگر تصور شوند. این دو در حقیقت مؤیّد و معاضد یكدیگرند. یكی از دامهای شیطان این است كه به بهانه تحصیل تقوا، مانع تحصیل علم و به بهانه تحصیل علم، مانع تحصیل تقوا میشود؛ این در حالی است كه بزرگان عرصه علم و عمل، هر دو جنبه را با هم و به حد كمال داشتهاند.
در این خصوص حضرت آیت الله بهجت (رض) میفرمودند: استاد ما مرحوم محقق اصفهانی، پیوسته تسبیح دستشان بود و ذكر میگفتند: از ایشان پرسیدند: شما چه میگوئید؟ فرمودند: خواندن روزی هزار مرتبه سوره قدر خوب است. این در حالی است كه حاشیه ایشان بر مكاسب و كفایه به عنوان محصول یك عمر تلاش علمی یك شخص قابل توجه و كافی است. مرحوم آقای كشمیری نیز كه از شاگردان ایشان بودند، میفرمودند: مرحوم محقق اصفهانی در حرم حضرت امیر علیهالسلام، هزار مرتبه سوره قدر را ایستاده میخواندند و بعد محاسنشان را دست گرفته و خطاب به حضرت عرض میكردند:
«گر چه سیه رو شدم غلام تو هستم/ خواجه مگر بنده سیاه ندارد»
بنابراین تحصیل علم و تحصیل تقوا قابل جمع و هر دو مكمّل یكدیگر هستند؛ و شرط توفیق در این دو مراقبه است؛ «قم اللّیل إلا قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلا … إن لك فی النهار سبحاً طویلاً»؛ برخی آیه شریفه فوق را اینگونه معنا كردهاند كه توفیق انسان در مأموریتهای روز، انس و خلوت شبانه با خداست؛ اگر كسی در انس و مناجات با خدا شب خوبی نداشته باشد، روز خوبی هم نخواهد داشت؛ كسی كه نماز خود را اصلاح نمیكند، نمیتواند سایر امور زندگی خود را اصلاح كند، در روایات معصومین علیهمالسلام آمده است كسی كه به نماز اهمیت ندهد، (كه البته این اهمیت دادن، مراتبی دارد)، هم در دنیا، هم در هنگام مرگ و هم در قیامت، دچار آفاتی میشود. سپس میفرمایند: یكی از آفات دنیایی آن رفتن بركت از عمر است. عمر چنین انسانی نه بركت معنوی دارد و نه بركت ظاهری. عمر كسی بابركت است كه مانند مرحوم مجلسی تا چندین قرن، فرهنگ عمومیِ جامعه تشیع بر محور آثارش شكل میگیرد و یا مانند حضرت امام خمینی (رض) با انقلاب خود خداپرستی و معنویت را در جهان زنده میكند. در مقابل هم كسانی هستند كه با وجود تلاش علمی زیاد و تألیف كتاب هیچ اثری از آنها باقی نمانده و یا آثارشان مورد توجه و مرجع قرار نمیگیرد.
بركتی كه خدای متعال به بندگان خود عنایت میكند به دلیل خودسازیها و مراقبههاست؛ بنابراین هر انسانی نیازمند فرصتی است تا بین خود و خدای متعال خلوت انسی داشته باشد؛ این خلوت در ابتدا از یك فرصت حداقلی آغاز میشود كه اگر خلوت خوبی باشد، تمام شبانهروز انسان را فراگرفته و به خلوتی دائمی تبدیل میشود. در احوال مرحوم آقای قاضی نقل شده است كه پدرشان به ایشان توصیه كرده بودند: در شبانهروز یك ساعت را برای خودتان بگذارید؛ چون اشتغالات دنیا انسان را با خود میبرد و این یك ساعت همه 24 ساعت را پر خواهد كرد. در احوالات یكی از شاگردان میرزای شیرازی آمده است كه وقتی برای عهدهداری امور اجتماعی مردم تبریز عازم بود از میرزای شیرازی بزرگ (صاحب فتوای تنباكو) یك توصیه خواست؛ میرزای شیرازی فرموده بودند: در آنجا كه سرتان شلوغ میشود؛ در شبانهروز ساعتی را برای محاسبه و مراقبه خود بگذارید. ایشان بعدها فرموده بود: كه آن یك ساعت مراقبه، تمام شبانه روز من را پر كرد.
دلیل قرار دادن فرصتی معین برای انس با خدای متعال این است كه این انس، مبدأ محبّت و نورانیت قلب میشود.
خودسازی، توفیق و برنامهریزی
البته پرداختن به این امر هم بدون برنامهریزی، دقت و توجه امكانپذیر نیست. مراقبه و خودسازی بدون برنامهریزی و خود به خود تحقق نمییابد؛ توفیقٌ من الله در جای خود وجود دارد، اما از این سو نیز تلاش، محاسبه، مراقبه و جدیّت لازم است؛ خلاصه اینكه این امر با مسامحه پیش نمیرود، حتی برای یك سفر زیارتی هم باید برنامهریزی داشت؛ اگر زائر از ابتدا سست باشد بیتردید تا پایان سفر نیز سست خواهد بود.
«رجب، شعبان و رمضان» فرصتی برای تهذیب
بعضی از فرصتها برای تهذیب و اصلاح نفس، ممتاز هستند بزرگان در سه ماه رجب، شعبان و رمضان به شكل ویژه با خداوند خلوت داشتند. حضرت امام (ره) در ماه رمضان حتی در دوره رهبری، دیدارهای عمومی خود را تعطیل میكردند و ده نوبت قرآن را ختم میكردند. پاسداری كه ده سال محافظ ایشان بود میگوید: حضرت امام (ره) در شبانه روز دوازده نوبت تلاوت قرآن داشتند و توصیه میكردند: ابتدا نمازتان را اصلاح كنید و بعد با قرآن مأنوس شوید و تلاوت قرآن داشته باشید.
بعضی ایام، ایام مخصوص هستند؛ مانند ماههای رجب و شعبان و به ویژه ماه رمضان كه ماه ضیافت الله و كرامت الله است. در این ماه، درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته است و شیاطین در غل و زنجیرند؛ این به آن معناست كه در ملكوت عالم، اتفاقات مهمی میافتد، این ماه، یك ماه عادی نیست؛ در ملكوت این ماه درهای فیض و رحمت الهی باز و درهای عقاب بسته است؛ اگر كسی بخواهد وارد جهنم شود باید تلاش كند تا قفلها را باز كند و اگر بخواهد وارد بهشت شود، راه هموار است و درها باز. بعضی از بزرگان از عید فطر تلاش میكردند تا در سال بعد ماه رمضان و شب قدری بهتر و شایستهتری داشته باشند و برای رسیدن به این مقصود، مراقبههای كاملی انجام میدادند. در این بین برای فرصتهای از دست رفته جز استغفار و التجاء به خدای متعال برای جبران گذشته هیچ چارهای نیست. امام سجاد علیهالسلام در دعای وداع ماه رمضان، فضیلتهای از دست رفته ماه رمضان را میشمارند: «اللهم لك الحمد اقراراً بالاسائه و اعترافاً بالاضاعه»؛ خدایا كار تو ستودنی است؛ نعمت را تو دادی؛ آنهایی كه رسیدند با همین نعمتها رسیدند؛ عیب از تو نیست؛ ما بد عمل كردیم كه نتوانستیم به نتیجه برسیم؛ ما نعمت را تضییع كردیم. این اقرار و اعتراف باید با ندامتهای داخلی پیوند خورده و زبان صادقانه عذرخواهی كند؛ انسان باید به دلیل این اتلاف وقتها و تضییع نعمتها اعتذار حقیقی داشته باشد. انسان اگر به چنین نقطهای برسد، درهای فضل الهی به روی او گشوده خواهد شد.
اگر خدا بخواهد با عدل خود رفتار و قضاوت كند هرگز هیچكس نمیتواند به مقصد برسد؛ محاسبه یك ترك اولی كافی است كه خدای متعال آدم را از بهشت بیرون كند و تا قیامت او و نسلش را در دنیا گرفتار نماید؛ بنابراین تنها راهی كه باقی میماند، فضل خدای متعال است. كسانی كه فضل الهی را مشاهده میكنند، به امید و رجاء میرسند و سپس با این سرمایه خدادادی به مقصد دست مییابند. در حقیقت، سرمایه انسان برای سلوك، رجاء به خدای متعال و توكل به او است كه آن هم با مشاهده فضل خدا واقع میشود. در حدیثی از معصوم علیهالسلام آمده است كه اگر انسان مشاهده فضل كند در او امید پیدا میشود؛ تا هنگامی كه فضل الهی شهود نشود، امید پدید نمیآید. البته مشاهده فضل نیز مقدماتی میطلبد كه به آن اشاره شد.
استغفار و جبران فرصتهای از دست رفته
به هر حال عدهای كه از فرصتها استفاده كردند، باید شاكر باشند؛ آنها هم كه فرصت را از دست دادند باید در فرصتهای بعدی به حمد و اقرار و استغفار مشغول شوند تا درهای فضل الهی به روی آنها گشوده و با فضل خدای متعال همه آنها جبران شود. كسی كه فرصت را از دست داده مانند كسی است كه میخواهد در شب امتحان، دروس یك سال را با هم بخواند. این كار در ظاهر شدنی نیست مگر آنكه محاسبه دیگری پیش آید.
اگر محاسبه دیگری پیش آمد ممكن است آنچه در ظاهر محصول یك سال تلاش است، در یك لحظه به دست آید. در احوالات یكی از علما است كه زمانی در نجف نوعی بیماری فراگیر شد؛ همه ساكنین نجف مهاجرت كردند و فقط من و یك نفر دیگر ماندیم.، تا اینكه روزی به آقایی بزرگوار برخورد كردم كه تا آن زمان در نجف ایشان را ندیده بودم؛ ایشان به من فرمود: خدای متعال به دلیل این كار، علم توحید را به شما عنایت میكند. ایشان میگوید: در خواب دیدم دو ملك با الواحی در دست از آسمان پائین آمدند؛ یكی از این دو ملك به دیگری گفت: ما مأموریم این الواح را به این آقا نشان دهیم. سپس ایشان میگوید: آن لوح را به من نشان دادند؛ وقتی از خواب بیدار شدم به قدری از معارف توحید به من عنایت شده بود كه اگر هزار سال تحصیل علم میكردم این قدر ازمعارف را به دست نمیآوردم!
پس، اینكه خدای متعال فرصتهایی را گذاشته است كه انسان جبران كند و آنچه را كه آرام آرام از دست رفته، تدارك كند، امكانپذیر است؛ البته این عنایت مخصوص كسانی است كه به مقام مشاهده فضل میرسند. فضل الهی اگر شامل حال كسی شد، اندازه و حساب ندارد؛ «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الكثیر». كسانی كه در گذشته كوتاهی كردهاند میتوانند با حمد خداوند، اقرار و اعتراف به گناه و اظهار و ابراز ندامت و اعتذار صادقانه، به مشاهده فضل الهی رسیده و به واسطه فضل خداوند، جبران همه فرصتهای از دست رفته را درخواست كنند.
در حدیثی معروف، اباصلت از وجود مبارك حضرت ثامن الحجج علیهالسلام چنین نقل میكند: آخرین جمعه ماه شعبان در محضر حضرت بودم؛ ایشان فرمودند: فرصتها گذشته و این آخرین جمعه ماه شعبان است؛ حضرت دستوراتی دادند كه انجام دهم. سپس فرمودند: كوتاهیهایی كه در طول این ماه شده را جبران كن. حضرت چند دستور به ایشان دادند كه یكی از آنها كثرت در استغفار است؛ استغفار خود را زیاد كنید؛ تلاوت قرآن و دعا را زیاد كنید، تا پاك و مطهر وارد ماه بعد شوید.
گاهی همه ریاضتهای انسان به خاطر یك گناه به نتیجه نمیرسد؛ در نهایت هم تا هنگامی كه آن گناه صاف نشود، انسان به نتیجه نمیرسد؛ برطرف كردن گناه نیز نیازمند توبه و توجّه است. حضرت همچنین فرمودند: اگر امانتی از مردم به عهده دارید به صاحبش برگردانید. انسان باید به انواع امانات و دیونی كه بر عهده دارد توجه كند؛ گاهی یكی از آنها، مانع بهرهمندی [از فیوضات الهی] میشود؛ حضرت در ادامه فرمودند: بر ترك و رهایی از گناهانی كه مرتكب شدهاید، مصمم باشید. البته هر كسی باید متناسب با احوال خود عمل كند؛ ممكن است كسی گناه كبیره مرتكب شده باشد و دیگری اهل مكروه هم نباشد؛ اما بیتردید همه در درگاه خدای متعال، مذنب هستند. سپس فرمودند: برای ترك گناهان تصمیم بگیرید و سعی كنید به خوف الهی روی آورید؛ ترس از خدای متعال را در خود ایجاد كنید و به او توكل داشته باشید كه این وادی بدون توكل پیمودنی نیست.
دو نكته پایانی
در نهایت باید به دو نكته توجه داشت: یكی خواندن ادعیه و دیگری تلاوت قرآن است. خداوند درباره قرآن میفرماید: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله»؛ اگر خدای متعال یك تجلی از این قرآن را بر قلب انسان وارد كند اگر كوه هم باشد متلاشی و خاشع میشود؛ خشوع قلبی با تجلیات قرآن واقع میشود. به تعبیر قرآن، تجلی عظمت الهی در قرآن قابل مشاهده است، «ولو أنّ قرآناً سیّرت به الجبال، أو قطّعت به الارض أو كلّم به الموتی». حضرت آیت الله بهجت (رض) فرموده بودند: اگر چنین كتابی (قرآن) در چین هم بود و ما وصفش را میشنیدیم باید آن را پیدا میكردیم و با آن مأنوس میشدیم؛ حال كه این كتاب در اختیار ماست، باید استفاده كنیم.
كثرت تلاوت این كتاب، با ادب حضور و به خصوص در خلوت، بسیار مؤثر است؛ از امام سجاد علیهالسلام ادعیه لطیفی مانند مناجات شعبانیه و صلوات شعبانیه نقل شده كه معارف بلندی است؛ تداوم در خواندن این صلوات و مناجات حتی در غیر ماه شعبان هم آثار عجیبی دارد. حقیقت این دعا مانند حقیقت قرآن است. حقیقت قرآن در منزلت بالایی است كه قلب بشر ظرف دریافت تجلیات آن نیست، حقیقت این دعا، حالی است كه تنها بین امام علیهالسلام و خدای متعال است؛ حالی كه در دسترس و قابل دریافت برای بشر نیست؛ امام علیهالسلام این حال را تنزّل داده و آن را قابل دریافت و درك كردهاند. دعا در حقیقت حال استكانت، تضرّع، بندگی، فقر، افتقار، احساس نیاز و تمام حالات بین امام علیهالسلام و خدای متعال است؛ اگر امام علیهالسلام این حال را در عالم تنزل نمیدادند دست كسی به حقیقت آن نمیرسید.
از كارهای امام سجاد علیهالسلام كه در صحیفه سجادیه ظهور دارد، تنزل آن حقایق در عالم است. حضرت از طریق این ادعیه عالم را وارد فضای درك آن حقایق كردهاند. همچنانكه اگر حقایق قرآن، نازل نمیشد همیشه در پرده حجاب باقی بود و نبی اكرم صلیالله و علیه و آله و سلم واسطه تنزل حقیقت قرآن به عالم انسانی شدند؛ به همین ترتیب، حقیقت دعا نیز به واسطه حال امام سجاد علیهالسلام در عالم انسانی تنزل یافته است. دعا از خزاین غیب الهی كه در محضر خدای متعال است از نیازها و ظرفیتهای انسان، از ضعفها و عقوبتهایی كه در انتظار انسان است و از جمال و جلال الهی و افتقار انسان به این جلال و جمال الهی سخن میگوید.
اگر معصوم علیهالسلام آن تلقی خود از خدای متعال، افتقار خویش، سختی راه و مراحل سلوك و مانند آن را، به عالم انسانی تنزل نمیدانند، هیچگاه باب دعا به روی بشریت گشوده نمیشد و كسی نمیتوانست با خدای متعال مناجات كند، بیتردید مناجات با حضرت حق به واسطه معصوم علیهالسلام واقع شده و تنزل یافته است. حقیقت حال مناجات مؤمن نیز، تنزل حال معصوم علیهالسلام در او و تجلی آن حقیقت در قلب اوست.