بررسی موضوع ویژگیهای حضرت زینب کبری:
تبریک عرض میکنم میلاد سراسر نور عقیله ی بنی هاشم، اسوه ی صبر و مقاومت حضرت زینب کبری سلام الله علیها را. ابعاد مختلفی از زندگی حضرت زینب رو منبرها بحث شده ، بیشتر هم زندگی ایشان از حادثه ی کربلا ما اطلاع داریم قبلش خیلی خبر نداریم ، تاریخ این را منعکس نکرده. اما یک دو سه تا محور است راجع به حضرت زیتب به نظرم کمتر بحث شده مثلا صبرش خیلی بحث شده، استقامتش، شجاعتش ،اما این دو سه تا محوری که من امروز عرض می کنم که حالا شاید این روزها شبهه هم باشد تو فضاهای مجازی ، این کمتر بهش پرداخته شده من هم همین دوسه تا را مورد بحث قرار می دهم.
یکی از ویژگی های این بانوی بزرگوار عقلانیت و خردمندی است. شما می دانید به ایشان می گویند عقیله، عقیله از عقل می آید. عقل و خرد نعمت بزرگی است، سوره ی مبارکه ی تبارَک اگر نگاه کنید یا سوره ی مُلک که خیلی مستحب است خواندنش در شب ها، اگر کسی شبها این را بخواند تو روایت داریم فشار قبر ندارد. در آنجا خده تو قرآن می فرماید وقتی اینهایی را که می آوردند جهنم یک اعترافی می کنند، فاعتَرَفوا بِذَنبهم ، به گناه و خطایشان یک اعترافی می کنند. اعترافشان این است: می گویند ما فهمیدیم عیب کارمان کجا است ما از عقلمان استفاده نکردیم. لو کنّا نسمَعُ او نَعقِل ما کنّا فی اصحابِ السَّعیر اگر عقل را به کار انداخته بودیم امروز جهنمی نمی شدیم. عقل به معنای منع است ۴۹ بار تو قرآن آمده کلمه عقل. حالا لُب هم آمده چیزهای دیگر هم آمده. حالا خود کلمه ی عقل البته عقل تو قرآن نیامده کلمه اش، فعلش آمده ؛ یَعقِلون تعقلون . این یک نکته.
نکتهی دیگر این هست که در خردمندی و عقل از نظر آیات قرآن و روایات تفاوتی بین زن و مرد هم نیست. حالا این را باید بازش کنم تا به حضرت زینب برسم.
من چند تا مثال می زنم از زنان عاقل تاریخ ، خوب گوش بدهید.
۱. یکی از اینها بلقیس است. بلقیس که یک زن معمولی است نه جزو معصومین است نه همسر امام و پیغمبر است. یک زن آفتاب پرست. وقتی حضرت سلیمان نامه نوشت به ایشان که شنیدم شما بت پرستی می کنید آفتاب پرستی می کنید ایمان بیاورید. خب نامه که به ایشان رسید هیئت دولتش را جمع کرد هیئت وزیران. آیه قرآن است سوره ی سباء. گفت چه کنیم ؟ گفتند ما اولوا قُوَّه خودمان ارتش و زور داریم چه معنا دارد رییس یک حکومتی به ما نامه بنویسد ایمان بیاورید به او چه؟فردا صبح لشکر را آماده می کنیم و مقابلش می ایستیم باهاش می جنگیم. این زن در مقابل همه ی اینها ایستاد گفت نه کار که با جنگ درست نمی شود. صبر کنید ما یک هدیه ی خیلی سنگینی برایش می فرستیم. اگر نگه داشت و گفت خوب است بقیه اش را هم بفرستید بیاید معلوم است از این آدم های باج گیر است ما هم باجی بهش می دهیم سالیانه و کاری با ما ندارد . اما اگر برگرداند گفت نه هدیه می خواهم چکار کنم باید ایمان بیاورید ، آن وقت من خودم می دانم چکار کنم. هدیه را فرستاد حضرت سلیمان هم برگرداند. فردا صبحش گفت که یک هیئت می فرستیم برود با سلیمان .. رفت و گفتگو کرد بعد هم ایمان آورد و زن سلیمان شد و داستانش مفصل است کاری ندارم. حرفم اینجاست : این یک زن بر همه ی آنها غلبه کرد این عقلانیت است دیگر. خوب ببینید من چند تا مثال می زنم تا نتیجه بگیریم.
۲. نمونهی دومش دختر شعیب. وقتی حضرت موسی آمد کمک کرد به این دو دختر حضرت موسی فرار کرده بود پای برهنه شکم گرسنه نه جا داشت نه مکان داشت نه غذا داشت نه همسر داشت تکیه داد به یک دیواری گفت: خدایا من خیلی فقیرم ربِّ انّی لما اَنزَلتَ الیَّ مِن خیرِِ فقیرُ ،امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید : شکمش از بس سبزی های بیابان خورده بود آثار سبزی زده بود. آنقدر گرسنه و خسته بود. دید نمی گذارند دختران شعیب آب بردارند کمکشان کرد سطل های آب سنگین را آورد برایشان. دختر شعیب به بابایش گفت ، گفت: یا ابتِ اِستَاجِرهُم ،بابا این را استخدام کن ، این دوتا ویژگی دارد : قَویُّ اَمین ، خب بابایشان گفت از کجا فهمیدید به این زودی؟ مگر چقدر باهاش ملاقات داشتی از سر چاه تا اینجا ، گفتند خب قوی که معلوم است دوتا سطل به این سنگینی را زمین نگذاشت تا اینجا آورد . اما امین از اینجایی که به ما گفت من پشت سر شما نمی آیم شما نامحرمید من تحریک می شوم شما بروید پشت سر من من جلو می روم از اینحا فهمیدیم جوان متدین و امانت داری است که حاضر نیست از پشت سر به نامحرم نگاه کند. این فکر را کی داد به حضرت شعیب که حضرت موسی را آورد و حضرت شعیب دخترش را بهش داد کار بهش داد و بعد پیغمبر شد و همه شان از اینجا شروع شد . این پیشنهاد یک زن عاقل.
۳. سورهی تحریم آیه ی قرآن راجع به آسیه می فرماید این زن مومن زن فرعون است، اما این زن در مقابل فرعون ایستاد از حضرت موسی دفاع کرد که خدا تو قرآن یک جمله ای دارد خیلی عجیب است. می دانید که غربی ها به ایراد می گیرند شما حقوق زن را نادیده گرفتید ، یک چیزهایی پیدا می کنند که آنها هم جواب دارد. آنوقت خودشان زن را به ابتذال کشیدند خودشان زن را به ابزار تبدیل کردند. اوضاعی است در غرب اصلا خانواده را منفجر کردن آن وقت اینها به ما می گویند شما برای زن مقام قائل نیستید. این آسیه است که قرآن می فرماید :ضرب الله مثلاً للذینَ آمنوا ، آسیه الگوی برای همه مومنان است نه برای زن ها. این سه تا.
۴. حضرت مریم؛ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ . این خیلی عجیب است تو قرآن این بی نظیر است. حتی راجع به حضرت موسی ما تو سوره ی طاها یکبار داریم خدا تورا برگزید. اما راجع به حضرت مریم دوبار داریم خدا تورا برگزید. آیت الله جوادی آملی یک جمله ای دارند خیلی قشنگ است ؛ می گویند : حضرت یوسف وقتی تو اتاق گیر افتاد با ذلیخا فرار کرد ، خودش را نجات بدهد دید حریف نصیحت به این نمی شود.فرار کرد. اما حضرت مریم وقتی دید زیر درخت یک نامحرمی می آید ، نمی دانست که فرشته است نه تنها خودش را نجات داد به او هم نصیحت کرد گفت از خدا بترس من یک زن تنها هستم، گفت خانوم من فرشته ی الهی هستم آمدم بشارت حضرت عیسی را به تو بدهم . دوبار تو قرآن آمده إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ خدا تورا برگزید، وَ طَهَّرَکِ و پاکیزه ات کرد ،وَ اصْطَفاکِ ، این یک امتیاز فقط برای حضرت مریم است دوبار اصطفاکِ داریم تو قرآن. این هم یک نمونه. اینها همه زنان خردمند.
کمی هم تو تاریخ بیاییم. کی زهیر را به کربلا کشاند؟ خانمش. زهیر نمی خواست برود .کی حبیب را کشاند که دنبال امام حسین؟ همسرش. کی جوانش را فرستاد کربلا بعد هم وایساد شهید شد بعد هم سرش را انداخت در مقابل دشمن؟ ام وهب یک زن. آقایان ! عقل و خرد بزرگترین نعمت الهی است.
حضرت آدم وقتی مبعوث شد خدا بهش گفت یکی از این سه تا را انتخاب کن (حدیث در کافی است)عقل و دین و حیا، یا دین را بردار یا حیا یا عقل. یک خورده فکر کرد گفت عقل. با آن دوتا کاری نداریم ، خب آن دوتا هم آمدند . خدایا مگر نگفتی یکیش؟ خطاب شد این دوتا هم همانجایی هستند که عقل هست. یعنی عقل باشد دین هم هست عقل باشد حیا هم هست. لذا من کانَ عاقلاً فلهُ الدین .
نمی خواهم بحث را خیلی سخت کنم ، فقط برایتان بگویم عاقل چهارتا علامت دارد، ده تا پنج تا اینها در روایات آمده ولی این روایت قشنگ است.
فرمود: اعقَلُ الناس عاقل ترین مردم چیزی است که چها چیز را در زندگی اش انجام بدهد(حالا به ما بگویند عاقل می گوییم کسی که زود یک تومان را دو تومان کند، زود پشت خودش را ببندد زود در اداره ماشین فلان بخرد نه این عقل نیست. به امیرالمومنین گفتند معاویه اینطور می کند ، گفت اینها که عقل نیست اینها خدعه هست نیرنگ است . چون عقل پاک است. الان لامپ های اینجا را خاموش کنند تاریک می شود ،حدیث می گوید: العقلُ فی القَلب کَالسِراج فِی البَیت؛ عقل تو بدن تو روح ، عقل مثل چراغ تو خانه است. شما چراغ را خاموش کنی راه را پیدا نمی کنی.ببینید العقلُ فی القلب قلب یعنی روح ، کالسراج فی البیت)حالا این چهار علامت را ببینید
۱. اعقلُ الناس مَن عرفَ ربَّهُ فاطاعَهُ ، عاقل ترین مردم کسی است که اول خدا را بشناسد . ببیند کی خلقش کرده نرود سنگ بپرستد نرود چوب بپرستد نرود گاو بپرستد نرود آلت انسان را. ما الان مکتب داریم تو هندوستان آلت می پرستند. تمام شهرشان هم علامتهای آلت انسان هست. الان ما تو این عالم مکاتبی داریم که حیوان می پرستند مکاتبی داریم که هندوها تو این معبدها انواع و اقسام دارند البته نمی گویند اینها خدا هستند چون من باهاشان گفتگو کردم می گویند مظهر خدا است. انواع اقسام بت. ولی عملا این را پرستش می کنند واسطه می دانند. عاقل کسی است که خدا را بپرستد. خیلی قشنگ است این حدیث
۲. عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ ، دشمنش را هم بشناسد و جلویش بایستد . پس خدا شناسی دومی هم دشمن شناسی. بداند دشمنش کیه!
۳. که خیلی مهم است، وَ عَرَفَ دَارَ إِقَامَتِهِ فَاَصْلَحَهَا ، بداند جای ماندن کجاست؟ من نمی گویم برای دنیایش کار نکند ولی اینجا دار اقامت نیست نمی خواهید یک روز صبح برود پشت غسالخانه بهشت زهرا بایستد. روزی ۳۰۰ جنازه می شویند حالا ۱۱۰ می شود ۲۹۵ می شود ،من با رییسشان آشنا هستم و گاهی می بینیم، چندتا بالا پایین می رود. چند بار گفت بیا سخنرانی کن و نرسیدم برایش بروم.ببینید تاجر توش هست کاسب توش هست دکتر توش هست هیئت علمی توش هست جوان و پیر توش هست همه رقم هست. ما آدم هایی که منکر خدا هم بودند منکر مرگ نبودند. مثلا فرعون خدا را قبول نداشت ولی مرگ را قبول داشت برای خودش قبر می ساخت. پس سومین نشانه ی عاقل این است که بداند دار اقامت کجاست. الان شماها اگر مثلا زندگیتان تهران باشد ولی گاهی می روید شمال گاهی مشهد یک خانه ای هم آنجا خریدید سالی دوبار سه بار می روید مشهد. اینجا بیشتر هزینه می کنید یا آنجا؟ شما غالبا اینطورید آقایانی که در روستاها هستند یا مثلا جاهای خوش آب و هوا رودهن بومهن و اینها ویلایی چیزی دارند خانمش می گوید فرش کهنه ها را ببریم یخچال قدیمی را ببریم بگذاریم آنجا رختخواب ها را .. مبل نوها و یخچال خوب ها را تو خانه ی اینجا می گذارند چون اینجا دارد زندگی می کند. ولی مشهد می خواهد سالی ده روز بیست روز برود. آقایان مَثَل ما با دنیا و آخرت این است دیگر اینجا اجاره ای است داریم می بینیم اجاره ای است داریم لمس می کنیم. مرگ و میرها را می بینیم حوادث را می بینیم آنجا دار اقامت است. آدم عاقل برای آنجا بیشتر هزینه می کند.
همان قصه ای که پیغمبر همه تان شنیدی هزار بار روی منبرها شنیدید وقتی گوسفند همه ش را داد مقداری ماند فرمود اینش رفت آن ماند این نگاهی که وقتی یک گوسفند را نود درصدش را انفاق کردیم ده درصدش را خوردیم اینکه خوردیم رفت کود شد اما آن ماند.
۴. کسی که، عَرَفَ سُرْعَةَ رَحِیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَهَا، سرعت مرگ را درک کند که چقدر سریع است خیلی سریع است مرگ. خیلی زود یعنی شماها فکر کنم خود من که اینطور هستم تقویم ۹۸ ما هنوز نو است ، الان باید ۹۹ بخریم. حالا شاید بعضی از آنها که کاسبید نگاه کنید تو دفترتان می بینید دفتر ۹۰ هم دارید و هنوز نو است ،۸۵ هم داریم. یعنی مثل اینکه هنوز تیک تیک تو گوش من است که مثلا اعلام کرد سال ۱۳۵۸، الان می گوید سال ۱۳۹… چهل سال شده آدم باورش نمی شود. اگر یک وقتی بین هم که نشستیم عکس های قدیمی تان را بگذارید حالا را نگاه کنید متوجه می شوید چقدر سرعت!
عاقل چهار چیز را درک می کند : خداشناسی، دشمن شناسی، قیامت شناسی ، مرگ شناسی. برای اینها فکر می کند .
ویژگی عقلانیت حضرت زینب علیهاالسلام
عزیزان یکی از ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها عقلانیت است. اولا زن احساساتش قوی است زودتر از ما گریه می افتد زودتر از ما عکس العمل نشان می دهد و طبیعی است و عیب و اشکال نیست .
آیت الله جوادی آملی یک کتابی دارند راجع به مقام زن ، مفصل آنجا نوشتند آقا اسلام تو مسائل ارزشی بین زن و مرد فرق نگذاشته . من دلیل هم دارم برای شما، یکی از این آقایانی که کتابی نوشته توی قم آیت الله کریمی جهرمی ایشان داماد آیت الله عظمای صافی است ، یک کتابی دارد جاذبه ی قرآن ، تو بازار هست. ایشان تو آن کتاب آدرسش هم آورده.
رفیقی داشتیم در ژاپن، که ایرانی بود آنجا می رفت تجارت می کرد با یک مهندسی که اسمش هم نوشته مهندس کامورا ژاپنی بود . با این رفیق شد و بر اثر رفت آمد آن آقا مذهب بودا داشت این ایرانی مسلمان شیعه با او رفیق شد او را مسلمان کرد و شیعه کرد و خلاصه با هم یاق شدند. این آقای مسلمان می گوید آن مهندس ژاپنی که مسلمان شده بود از من خواست و گفت من دو تا دختر دارم اینها مذهب بودا دارند بیشترین اشکالشان به قرآن است، می گویند قرآن همهی ضمیرهایش بیشتر مذکر است همه مرد را می گوید الرجالُ قوامون و .. به خاطر همین چندین بار منی که مسلمان شدم و بابایشان هستم حریفشان نشدم اینها را به اسلام جذب کنم، شبهه شان هم بیشتر در بحث زن است توی قرآن و اینها. این آقا می گوید من رفتم منزل اینها در ژاپن و توکیو ، و با دخترانش صحبت کردم از جمله این را بهشان گفتم ؛ گفتم اصلا بحثها را ول کنید، من یک آیه قرآن برای شما میخوانم آیه ۳۵ سوره ی احزاب (حالا اگر وقت کردید باز کنید نگاه کنید) در سوره ی احزاب آیه ۳۵ ، ده مورد را خدا شمرده ده مورد . می گوید این ده تا فرقی بین زن و مرد نیست. بلدید آیه اش را ،إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ می رود جلو دیگر ،وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ … خیلی جالب است چون در قرآن وقتی می گوید روزه بر شما واجب است نمی گوید بر زن و مرد، می گوید کُتِبَ علیکم ، کُم یعنی مرد ، خب آقایان فقها می گویند این روی غلبه است و زن را هم شامل می شود. وقتی می گوید تقوا داشته باشید اتقوا الله این مذکر است. وقتی می گوید نماز بخوان می گوید اقیموا مذکر است. ولی این آیه ریز کرده مسلمین مسلمات، این یک آیه.
یک آیه دیگر هم می گوید مطرح کردم و این آیه است : مَن عَمِلَ صالحاً، هرکه کار خوب بکند مِن ذَکرِِ او اُنثی، می خواهد مرد باشد می خواهد زن باشد. فلنحیینه حیاهَ الطیبَه زندگی اش زندگیِ پاکیزهای است. فرق نگذاشته اسلام این تهمت است.
گشته تو نهج البلاغه یک جایی یک چیزی پیدا کرده آن هم باید دید تو شرایط جمل بوده، حدیث شناسی کار هرکسی نیست ، حدیث زمان صدور دارد ، خدا رحمت کند علامه طباطبایی را می گوید ما روز خوب و روز نحس نداریم که ، روز روز است زمین می چرخد دور خورشید یا خودش می شود شبانه روز . مثلا امروز با دیروز چه فرقی می کند ؟ عین همان حرکتی که توی کرات اتفاق افتاده هر روز اتفاق می افتد روز اصلا بار ندارد . حوادث است که به روز بار می دهد. مثلا ۲۷ رجب پیغمبر مبعوث می شود این روز با برکت می شود. تو ماه صفر مثلا اهل بیت اسیر می شود می شود نحس. یک روزی عذاب می آید قوم عاد را از بین می برد می شود یوم نحس، یک روز سیزده رجب امیرالمومنین متولد می شود می شود روز با برکت. عین این لباس الان مثلا یک مرجع تقلید این عبا را دوش بگیرد ارزش پیدا می کند این چفیه را وقتی مقام معظم رهبری می اندازد می روند سراغش و می گیرند برکت است چون دوش آقا است. فرق می کند این لباس هیچ باری ندارد بستگی دارد تن کی باشد ممکن است مثلا یک آدم وهابی هم این عبا را دوش کند این نگاه منفی بهش می کنید. بله توی جریانی مثلا حالا من نمی خواهم خیلی قضایا را یک جریانی اتفاق افتاده جملی شده حضرت آنجا اشاره می کند به اینکه اینجا تو این قصه عقل به کار نرفته، که چند هزار آدم تو جمل کشته شده، اما ما قرآن داریم تو روایات داریم همه چیز را با قرآن بسنجید. این یک صفت حضرت زینب.
امام سجاد می فرماید : شب عاشورا ، بابایم شروع کرد شعر خواندن: یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ. کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ. می گوید من بغض گلویم را گرفت فهمیدم این شعرها یعنی شهادت امشب شب آخر است ولی مرد است . می گوید بغض را تو گلویم نگه داشتم. اما ای وای عمه جانم زینب شنید. ببینید فرق احساسات این است دیگر زد زیر گریه ، لطمت وجهها زد تو صورتش، شقت جيبها گریبانش را چاک داد. بعد تعبیر این است ، آمد جلو گفت برادر ! لیتَ الموت اعدماً الحیاه ، اول من باید بمیرم بعد شما ، این نمی شود این زمین بشود قبر من زمین بشود … یک وضعیت اینطوری ، ببینید چی می خواهم عرض کنم یک جمله امام حسین فرمود: یا اختاه! اصبری ، خواهرم صبر کن صبور باش. تمام شد. یعنی این عقلانیت . شما روز عاشورا بیایید ببینید تمام این که کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود. شما حالا ببینید ، علی اکبر می آید امام حسین می آید قاسم از نهر علقمه.. شاه بیت کربلا حضرت زینب است یعنی امام حسین پیراهن می خواهد خواهرم بچه شش ماهه را می خواهد خواهرم ، میدان می دپرود مهلاً مهلا خواهرم، قتلگاه می آید خواهرم ، اما عقلانیت یعنی آقایان من شب یازدهم محرم ۲، ۳ سال قبل بیت منبر بودم خدا رحمت کند آیت الله خزعلی را ، سفره ی شام بود من دیدم ایشان شام نمی خورد گفتم آقا چیزی میل کنید . آقا هم نشسته بودند ، گفت امشب نمی توانم شام بخورم دارم دق می کنم ، گفت شما نمی دانی امشب چه شبی است ! خیلی با شب عاشورا فرق می کند، شب عاشورا امام حسین بود، اما امشب جنازه ها روی زمین بچه ها پراکنده خیمه آتش زده خب یک اوضاع استثنایی بوده .
این را می خواهم عرض کنم در این شرایط امام سجاد می گوید عمه جانم نماز شبش ترک نشد . حرف دارد اینها. صبح روز یازدهم وقتی عصر اعلام شد حرکت کنید امام سجاد را هم آرام کرد ، امام سجاد داشت جان می داد ، تعبیر این است ؛ زینب کبری آمد گفت عزیز برادرم ما لی اراکَ تجودوا بنفسک، تو داری غالب تهی می کنی اینها دفع می شود اینجا حرم می شود اینجا زیارتگاه می شود. من خیلی ناراحت می شوم کمتر شده ولی گاهی می شنوم بعضی می گویند بیچاره زینب،ولی زینب چاره ساز عالم بوده بیچاره منم بیچاره شمایید. واقعا چاره ساز عالم بود. شما یک جا اگر پیدا کردید کسی گفت زینب به دشمن التماس کرد در مقابل ابن زیاد ما رایتُ الّا جمیلا. در مقابل یزید اَستصغرُ شَانَک من اصلا تو را آدم نمی دانم حرف بزنم با تو. دروازه ی کوفه ، آن خطبه ای که واقعا اگر سر برادر را نیاورده بودند زینب متوقف نمی شد، وقتی خطبه ی حضرت زینب تمام شد ، یک انقلابی شد یک مردی بلند شد وسط جمعیت فریاد زد گفت بهترین مردها مردهای شما بودند ، بهترین جوانها جوانهای شما بودند خدا لعنت کند ابن زیاد را. این می شود عقلانیت دقت کردید .
می دانید چه می خواهم بگویم ، تو مصیبت تو حوادث تو تصادف تو بیماری ها تو زندگی پیش می آید دیگر ، احساس بر عقل نباید غلبه کند یعنی، پنج تا استان کشور رفت زیر جنگ ، امام اول انقلاب است انقلاب جان ندارد هنوز تازه یک ریاست جمهوری شده آن هم بنی صدر ، تازه سپاه شکل گرفت.
من یادم است خدا رحمت کند آقای محمد منتظری را من در حرم قم بودم ایشان آمد سخنرانی گفت: مردم قم تورو خدا شما یک کاری بکنید یک چیزی بنویسید بنی صدر اسلحه بدهد به سپاه ، نمی دهد. خرمشهر با ۱۶ نفر سقوط کرده ایشان تو حرم قم آمد خب در چنین شرایطی امام آمد پشت تلویزیون این است عقلانیت، فرمود : یک دیوانه یک سنگی انداخته رفته ما به خودش بر می گردانیم، این عقلانیت. یک روز رییس جمهور شهید شد یک روز نخست وزیر یک روز هم هفتاد نفر ، اصلا نمی بازد خودش را . یک بار می گویند تو نجف پسر جوانت از دنیا رفت، من همه ی حرفم رو یک کلمه بود، عاقل، حضرت زینب مظهر عقلانیت است. یعنی گریه هایش را تو مدینه کرد کنار قبر پیغمبر ، اما کوفه و شام و خطبه و حرکت و اصلا کاش فرصت می شد کارگردان های ما فیلمی راجع به شخصیت حضرت زینب می شاختند که چه نقش عجیبی این شخصیت بزرگوار در جریان کربلا دارد. از اینجا عبور کردم.
ویژگی مدیریت حضرت زینب علیهاالسلام
ویژگی دوم ایشان گفتم آنهایی که که گفته نشده من امروز می خواهم بگویم. مدیریت.
مدیر تو بحران خودش را نشان می دهد و الّا شرایط عادی که مدیریت کاری ندارد. جنگی بشود حادثه ای بشود. بینی و بین الله من این را مقاله کردم الان هم وقت نیست برایتان مفصل بگویم. تا امام حسین زنده است من کاری ندارم از شهادت امام حسین امام سجاد هم بیمارند ، مدیریت حضرت زینب تا شام و مدینه بیلیید یک دور بررسی کنیم . چه کرده؟ ! شما نگاه کنید ، شب یازدهم بچه های شهدا هستند همسر شهیدان هستند جنازه ها رو زمین هست خیمه ها آتش گرفته بیمار هست خودش هم داغ دیده شش تا برادر از دست داده دوتا فرزند که یکی مال خودش بوده مسلّم از دست داده. یک چیزی می گویم یک چیزی می شنوید ، شما یک جنازه ی عزیزتان دو ساعت تو خانه هست هی زنگ می زنید آقا بیا بردار برو من حریف زن و بچه و دخترش نمی شوم ، یک جنازه ای شب تا صبح جلو چشم شما باشد هشتادتا زن و بچه بی مکان ، اوضاعی است . اینها را بخواهی صبح یازدهم حرکت بدهی از کربلا مگر ساده است ؟ خیلی مشکل است قابل تامل نیست. آن وقت در چنین شرایطی تمام اینها را سوار کند آماده کند بفرستد. آن وقت یک نکته ی مهم اینجاست که خودش هم فراموش نکند یعنی همه را که سوار کرد گودی قتلگاه حرف هایش را با برادر بزند و بعد هم حرکت کند . این مدیریت است. من فکر نمی کنم بحرانی شدیدتر از بحران کربلا شما سراغ داشته باشید. حالا مدیریت حضرت زینب تو قصه ی مادرش حضرت زهرا و امام حسن آنجاها هم هست. تنها ناقل خطبه ی فدک ایشان است. آن وقت با همه ی این مصائب کوفه شروع کند خطبه خواندن. ۲۰ تا آیه خوانده تو آن خطبه ، خطبه اش را چاپ کردند بعضی ها نوشته شده ، چقدر استدلال چقدر قوی چقدر محکم ، افتخار کنیم . من جاهای دیگر هم گفتم، این فضای حضرت زینب را ما همه ش توی مصیبت ها بررسی کردیم ، نه ؛ عقلانیت ایشان . مدیریت ایشان . ساده نیست اینها باید رویش صحبت و گفتگو بشود.
ویژگی عفاف حضرت زینب علیهاالسلام
نکته ی سوم که من به همین اکتفا می کنم ، عفاف حضرت زینب است. یک توضیح بدهم این را. چون بحث مبتلابه ای هست بحث حجاب و عفاف اینها. ببینید عزیزان عفت یعنی خویشتن داری، حالا فقط مال حجاب نیست ، نه آقا لقمه ی حرام می آید جلو من بزنم کنار می شود عفت شکم. زبانم می خواهد یک دروغی بگوید کنترلش کنم می شود عفت زبان. چشمم می خواهد به صحنه حرام بیفتد برگردانم می شود عفت چشم. فرق نمی کند. عفت مالی داریم عفت کلامی داریم عفت نگاه داریم ، عفت مربوط به قوای جنسی داریم ، همین قدر بگویم که این حدیث را خوب گوش بدهید ، کادَ العفیف عن یکون ملکاً منَ الملائکَه آدم عفیف مقامش با ملائکه یکی است می دانید چرا؟ جون ملائکه گناه نمی کنند جوانی هم که چشمش را رو هم می گذارد دارد کار ملائکه را می کند لذا ملائکه برایش دعا می کنند. خیلی مهم است این عفت .
من یک حدیثی برایتان بخوانم. یک آقایی آمد پیش امام باقر ، گفت آقا من یک سوالی دارم فرمودند بگو . گفت من انا رجلُُ ضعیف العَمل، من یک آدم کم عملی ام حالا مثلا انقدر مکه رفته انقدر عمره رفته نه انقدر کربلا رفتم نه ، من فقط خیلی به قول خودمان زرنگ باشم واجباتم را انجام دادم ولی دوتا ویژگی دارم :
۱. حرام نمی خورم. لقمه ام حلال است ، می دانید قرآن می گوید هرچه بخورید حلالاً طَیِّباً.
۲. قوای جنسی ام از راه حرام ارضا نمی کنم . تاحالا خب انسان است نشده شهوت دارد بگوید بروم زنا می کنم یا رابطه ی حرام ، نه نمی گویم استفاده نمی کنم هم شکمم را سیر می کنم هم قوه جنسی ام را اما هردو از راه حلال. آقا امام باقر یک نگاهی بهش کرد فرمود: عابدترین آدم تویی، ما عُبِدَ اللّه ُ بِشَيءٍ أفضَلَ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ .بالاترین عبادت زیر این آسمان کنترل شکم و قوع ی جنسی است.
خیلی مهم است ، حالا اینجا محاسن باشد آثار سجده هم باشد ، هیئت و مجلس و..لباس راه راهی هایی که تلویزیون نشان می دهد خیلی هایشان چهره های مذهبی اند. یک آقایی چند روز قبل توی قم می گفت من دیگر نماز نمی خوانم. گفتم چرا ؟ گفت اینهایی که هرشب نشان می دهد همه شان مذهبی اند. گفتم آقا اینکه دلیل نمی شود این با مذهب بازی کرده این با خدا و پیغمبر .. تو چرا آیت الله حق شناس را نگاه نمی کنی؟ تو چرا آیت الله بهجت را نگاه نمی کنی ؟ گفت آخر اینها کم هستند . گفتم بابا اگر اینطور بود تو کربلا هم باید می رفتی تو سپاه عمرسعد چون آنجا ۳۰ هزار نفر بودند. اینکه قرآن است . قرآن می گوید خوب ها کم هستند. بخوانید آیه اش را ، قلیلُُ مِن عبادی الشکور بنده های شاکر کم اند. آنور هم بلدید ؛ اکثرُ الناس لا یعقِلون، این آیه قرآن است. گفت آخر فلانی می شناختمتش ، شمارا هم گاهی دعوت می کرد. گفتم ما که خبر نداشتیم مشکلش چیه ؟ شما آنحا برایش منبر رفتی خب ببین آقا این دلیل نمی شود . اولا که بد خودش را نشان می دهد خوبها خودشان را نشان نمی دهند. ثانیا این خیلی مهم است حرام نخورم حرام قوای جنسی ام را ارضا نکنم می شود عفت.
این عفت را تو حضرت زینب ببینید شما . من نمی دانم این قصه را گفتم برایتان یا نه ، ولی انقدر دوست دارم که اگر ۵۰ بار هم بگویم بازهم می گویم .
خدا رحمت کند مرحوم کاشف الغطا را شاید از من شنیده باشید قصه را ولی انصافا من این قصه را هر وقت می گویم هم خوشحال می شوم هم گریه ام می گیرد یعنی هم حالت آرامشی به آدم دست می دهد هم آن بعد مصیبت توش نمایان است. به تکرارش می ارزد اگر شنیدید.
مرحوم کاشف الغطاء قبرش تو نجف است من سر قبرش رفتم ، یکی از این اتاق های خارج حرم این مثل شیخ طوسی که بیرون حرم است ایشان هم بیرون حرم است. آدمی بود که گفت چهل سال من مکروه مرتکب نشدم چه برسد به حرام چهل سال، به قول آیت الله مظاهری وقتی ایشان را اسم می برد می گفت تالی تِلو عصمت ، یک مرحله پایین تر از عصمت . خیلی آدم بزرگی بود از نظر علمی هم که بی نظیر بود. ایشان می گوید یک شب نشسته بودم راجع به حضرت زینب شعر می گفتم ، دو بیت شعر عربی گفتم ، اما از شدت ناراحتی و گریه نتوانستم ادامه بدهم قلم را گذاشتم خوابیدم . صبح که بلند شدم دیدم یک خط شعر به این شعرها اضافه شده نه خط مال من بود نه رنگ قلم ، مثلا من اگر آبی نوشته بودم این سبز بود، گفتم این یا خط حضرت حجت است ارواحنا فداه ، یا بلاخره از منبع غیب است. چون مال من نبود. آن شعری که ایشان گفت و گریه کرد و خوابید این بود راجع به حضرت زینب:
حاسرهُ الوَجه بغیر بُرقعِِ ؛ یعنی روز عاشورا حجاب از صورت زینب رفت کنار. بُرقَع مبرقع می گوید آن پوشیه بود. البته این را به شما بگویم الان هم اینطور است توی عرب چندین پوشش دارند ، یعنی یک لباس بلند با یک معجر باز رویش یک چادر است ، می گویند کشیده شد اینها چند تا حجاب روی هم است . اما این که گاهی مثلا توی زیارت نامه ها می خوانید ناشِرات الشُّعور ، موهایشان را پراکنده کردند اینها کنایه هست تو فارسی هم ما می گوییم ؛ فلانی مویِ کُنان نه اینکه موهایش را بیرون ریخت، اینهارا دقت کنید یک وقت شَان حضرت زینب را پایین نیاورید .
گفت حجاب از چهره ی ایشان کنار رفت، حاسرهُ الوجه بغیرِ بُرقَعِِ
لا ستر غير ساعد و اذرع، ایشان بازو و ساقش را می گرفت جلو صورتش که نامحرم نبیندش. این یک بیت خوب گوش بدهید
بیت دوم ، گفت : تودّ انّ جسمها مقبور ، آرزو کرد زمین قبرش بشود ولا یراها الشّامتُ الکفورُ، اما این دشمن ها صورتش را نبینند. وقتی به اینجا رسید از شدت گریه قلم را گذاشت زمین و خوابید . می گوید صبح که بلند شدم دیدم این شعر اضافه شده ،
و هیَ بِاَستارِ مِنَ الاَنوار،
تَحجبُها عن اعين النظّار.
کاشف الغطا غصه نخور خدا رو چهره ی عمه ی سادات پرده نور انداخت احدی در کربلا چهره ی زینب را ندید نامحرم اورا ندید خیالت راحت باشد. می گوید خوشحال شدم ، وقتی این را دیدم و هیَ بِاَستارِ مِنَ الاَنوار، تَحجبُها عن اعين النظّار،نظار اینهایی که نگاه می کردند. خیالت راحت باشد کسی چهره ی عمه جان سادات را روز عاشورا و تو اسارت ندیده.
این شخصیت حضرت زینب است. شما هزار بار اینها را از ما شنیدید.یک زن داغ دیده ی چهل منزل گذشته ،که مرحوم میرزای شیرازی نشسته بود یک آقایی آمد روضه بخواند ، بعضی اوقات ما فکر می کنیم زیاد روضه خواندن خوب است ، نه، روضه را باید درک کرد ،خدا حفظ کند آقای فاطمی نیا را ، می گفت من اصلا روضه ی مکشوف نمی خوانم. این روضه خوان شروع کرد روضه خواندن ؛ بله تازه مقدمه داشت می گفت، گفت: بله دَخلَت زینبُ بنتُ عَلی علی ابن زیاد ،زینب دختر علی وارد بر ابن زیاد شد با لباس های مندرس لباسهایی که دیگر در مسیر کهنه شده بود. میرزا گفت: صبر کن آقا صبر کن ، بگذار من حق این را ادا کنم. گفت آقا من که روضه نخواندم. گفت :روضه از این بالاتر که دختر علی که وقتی می رفت کنار قبر پیامبر هفت نفر مجرم ها دورش را می گرفتند باید بیاید جلوی ابن زیاد ملعون حرام زاده ؟ روضه از این بالاتر؟ دَخلَت زینبُ علی ابن زیاد. آن وقت این شخصیت وارد شده بر یزید ملعون ، تا وارد شده می گوید اَمِنَ العدل یابن الطُلقاء؟ یزید این درست است این عدالت است زن های تو پشت پرده باشند ؟ این رفته رو حجاب. اینهارا باید برای مردم گفت.
همه ی حرف من با شما سه تا پیام از زندگی حضرت زینب است :
۱. عقلانیت.
۲. مدیریت
۳. عفت.
که هیچ تفاوتی هم تو اینها بین زن و مرد نیست . یعنی مرد می تواند خردمند نباشد زن می تواند باشد. نمونه اش را تو تاریخ نگاه کنید . زنان خردمندی که کنار امام حسین ، در مقابل معاویه ایستادند و مردانی که به این سادگی خودشان را.. اصلا بحث زن و مرد اینجا نیست تو عقلانیت. تو مدیریت . مثال زدم بلقیس و آسیه و مریم را. و در موضوع عفاف و خویشتن داری. اینها نکاتی بود که در این بانوی بزرگوار عرض کردم.
البته روز میلاد ایشان است من اصلا نمی خواستم مصیبت بخوانم منتها زندگی حضرت زینب را هرجوری وارد شوی به مصیبت می خورد و دست خود آدم نیست . یعنی شما فضایل ایشان را هم که نقل کنی مصیبت می شود.
ولی این را بدانید ، پنج سالش بوده این خطبه ی فدک که سندش خیلی قوی است یعنی نهج البلاغه سال ۴۰۰ جمع آوری شده اما خطبه ی فدک ۲۸۰ و خورده ای ابن تیفور تو بلاغات النساء آورده . این خطبه تنها ناقلش حضرت زینب است یعنی می دانید که حدیث راوی دارد می گوید فلانی اینطور گفت ، ابن عباس می گوید من از زینب شنیدم که مادرم زهرا اینهارا گفت. چون حضرت زهرا وقتی خطبه را شروع به خواندن کرد کسی نمی نوشت آنجا. حضرت زینب بعدا نقل می کرد می گفت مادرم اینطور … طولانی هم هست حافظه را ببینید حافظه ی خدادادی است . این شخصیت بزرگوار ناقل خطبه ی فدک است.
حالا این که ایشان کجا دفن است چجور از دنیا رفته آیا تاریخ میلاد و شهادتش ؟ اینها مهم نیست اینها مسائل فرعی است . کاملا فرعی است. مهم این است در زندگی حضرت زینب که ما این ویژکی ها که من سه تا را عرض کردم دیگر بقیه را نگفتم ، می دانید یکی از کسانی که راجع به حضرت زینب کتاب نوشته یک نویسنده مصری است ، ایشان شیعه هم نیست خانمی است به نام دکتر عایشه بنت شاطع، مفسر قرآن است تفسیر هم زیاد دارد کتابهایش در اینترنت هست عکسش هم هست . خانم محجبه ای هست. نمی دانم الان هست یا از دنیا رفته خبر ندارم ولی کتاب زیاد دارد. یک کتاب راجع به حضرت زینب نوشته ترجمه ی فارسی هم شده . من نمی خواهم بگویم نقد ندارد . چرا ؟ ولی شجاعت حضرت زینب را تو این کتاب ایشان متعرض شده اسم کتاب را گذاشته زینب بتلُ کربلا، زینب قهرمان کربلا، که این خانم شیعه نیست ،مفسر قرآن است.