بیانات حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی در موضوع ویژگیهای اخلاقی پیامبر:
پیامبر اسوه حسنه و فصل الخطاب همه ی پیامبران است و دعوت همه ی انبیاء به یاد و خاطره او ختم میشود. گفت: نام احمد جمله نام انبیاء است، زانکه صد آمد، نود هم پیش ماست. آنچه خوبان همه دارند پیامبر یکجا داشت. به همین دلیل شاید یکی از بهترین راهها برای شناخت پیامبر خود قرآن است. خدا بطور ویژه در قرآن روی پیامبر حساب باز کرده است. می فرماید: هر چقدر من را دوست دارید پیامبر را اطاعت کنید. یعنی سیره پیامبر، روش و سخنان پیامبر در مسیر محبت الهی است. امیر المومنین در نهج البلاغه فرمود که شما همواره به پیامبر تأسی کنید چون خدا او را اسوه قرار داده است. خدا در قرآن هرکجا می خواهد سفارش پیامبر را بکند، اول اسم خودش را می آورد. اطیعوالله واطیعو الرسول. اطاعت کنید از خدا و پیامبر. از خدا و پیامبر جلو نیفتید. به نظر من خدا در مسائل شخصی و حتی رعایت حال پیامبر در مسائل عرفی هم هوای او را داشته است. یک وقت حضرت میهمانی در خانه ترتیب داد. انس بن مالک میگوید که ده نفر ده نفر می آمدند و غذا می خوردند و می رفتند، بالاخره همه آمدند و شام خوردند و رفتند. دیدم سه نفر نشسته اندو نمی روند. مثل میهمانی های شب نشینی ما هستند که می نشینند و بلند نمی شوند. پیامبر هم آنقدر مأخوذ به حیا بود که به آنها نمی گفت که بروند. آیه نازل شد : وقتی خوردید بروید. در قرآن داریم کهتو حیا میکنی، خدا از بیان حق معذوریتی ندارد. حتی می گوید که صدایتان را از صدای پیامبر بالاتر نیاورید. پشت خانه او داد نزنید. او را با اسم صدا نزنید بگویید یا رسول الله. خدا پیامبر را با اسم در قرآن نیاورده است البته اسم پیامبر در قرآن هست مثل احمد، طه، یاسین. سیره ی پیامبر مربوط به حیات ایشان نیست یک مباحث اخلاقی و کلی است.
امروز هم اگر خدا را دوست دارید از رسول خدا تبعیت کنید. چند تا از اصولی که در زندگی پیامبر حاکم بوده است و مبانی که زندگی پیامبر بر اساس آن شکل گرفته را میگویم. و کتاب هم معرفی میکنم. در مورد اخلاق و ویژگی های پیامبر، کتاب سنن نبی از علامه طباطبایی است. لباس پوشیدن پیامبر رفتار پیامبر با همسرانش غذا خوردن. کتاب سیره پیامبر از آقا شیخ عباس قمی است. من رموز موفقیت پیامبر را در چند محور برای شما می شمارم. یکی همانکه بعداز پیامبر از همسرش سوال کردند که پیغمبر چه جوری بود ؟ گفت : اخلاق او، اخلاق قرآنی بود. اخلاق قرآنی چیست ؟ گذشت آگاهی دادن به افراد ناآگاه انواع خوردن و نگاه کردن ها در قرآن هست. که خدا در قرآن می فرماید: خُلُق عظیم. زیرا اخلاق پیامبر قرآنی بود.
جوانان با قرآن بیشتر انس داشته باشید و خودتان را با اخلاق قرآنی منطبق کنید. شما سوره فرقان را باز کنید. در آخر سوره دوازده ویژگی برای بنده های خوب خدا آمده است. بنده های خوب خدا با تکبر راه نمی روند، وفادرا به عهد هستند و… اینها خیلی مهم است که ما خودمان را با قرآن محک بزنیم. ویژگی دیگر این بود که پیامبر در تعلیم و تربیت روش تحکم و اجبار نداشت. خدا در قرآن می فرماید: ای پیامبر تو به این ها جبر نداری. ای پیامبر تو به این ها زور نگو. تو میخواهی مردم را به ایمان آوردن اکراه کنی؟ را اجبا رنکن آیا می خواهی آنها را به اکراه به یمان در آوری؟ اگر خدا می خواست همه را به زور مومن میکرد. روش پیامبر اکراه و اجبار نبود. روش دعوت بود. پیامبر مذکر بود یعنی یادآورد بود. تو به وظیفه ات عمل کن، میخواهد کسی مسلمان بشود و یا نشود. پیامبر وقتی مسیحیان نجران مسلمان نشدند با آنها چکار کرد؟ قرار داد بست که جزیه بدهند و مالیات بدهند و بر دین خودشان هم باقی باشند. اسلام با زور پیش نرفته، اسلام با استدلال و منطق پیشرفته است. آیه لا اکراه فی الدین یعنی دین و اعتقادات جبری نیست. دین باو راست و من به زور نمی توانم چیزی را باور کنم. ممکن است به زور چیزی را بگویم ولی باورم نیست. این یکی از محورهای اصول پیامبر بود و وقتی میخواست برای تبلیغ به معاذ برود گفت : به مردم آسان بگیر و بشارت بده از دین نفرت ایجاد نکن. خانواده ها جوانان را از دین و نماز زده نکنید. رفتار عدم تحکم هما رفتار پیامبر بود. احکام را تدریجی بیان میکرد، خطاکار را می بخشید، گذشته ی طرف را به رُخش نمی کشید، به طرف مسئولیت می داد. ابوسفیان با آن پیشینه ی را در فتح مکه آزاد کرد.
نکتهی سوم در رفتار پیامبر رافت و مدارا بود. خدا همانطور که نماز را بر من واجب کرده، مدا را را هم بریا من واجب کرده است. رگ خواب افراد و سلیقه ها با هم فرق می کند. کسی ممکن است با کلام جذب بشود، کسی با نگاه جذب بشود، کسی با یک میهمانی جذب بشود، کسی با یک هدیه جذب بشود. رسول خدا رگ خوابها را می دانست و این رافت است. ببینید چقدر زیبا با خطاکاران رفتار میکرد. اصل رافت ومدارا در روابط خانوادگی و اجتماعی و در روابط سیاسی خیلی مهم است. همدیگر را تحملکنیم. همین باعث شد که اسلام در قلب ها نفوذ کند. قبایل اوس و خزرج که با هم اختلاف داشتند تا دیدند که این سخنان پیامبر حرف دل آنان است و او کسی است که ریا ندارد و حرفهایش دروغی نیست، مسلمان شدند.
پیامبر فرمود : دوست دارم چند کار بعد از من سنت بشود. یکی سلام کردن به کودکان است. یک سوار شدن بر مرکب های ساده است. یکی نشستن روی خاک است یکی غذا خوردن با غلام ها ست. کمتر پیش می آمد که از پیامبر معجزه و یا استدلال بخواهند. با یک نگاه می فهمید که این انسان اهل دنیا و ریاست نیست. این انسان اهل فروتنی و تواضع است و اهل خداست.
نکته چهارم در رفتار پیامبر همان است که قرآن می فرماید : الم نشرح لک صدرک. شرح صدر پیامبر یا همان دریا دلی پیامبر است. قدرت تحمل افکار مختلف را داشتن است. به اوناسزا میگفتند. یهودی به جای سلام می گفت : مرگ بر شما، سنگ و چوب به او زدند. وقتی موسی می خواست نزد فرعون برود نگفت : خدیا به من صلاح بده بلکه گفت : رب شرح لی صدری. شرح صدر پیامبر خیلی عجیب بود. و همین اخلاق در خیلی ازجاها باعث تعامل با دیگران می شد. گاهی اوقات یکی از همسران حضرت با حضرت بحث شان می شد یا یکی از همسایگان یا حرفشان نزدیکان حرفشان می شد، در مدینه افراد از ترکیبات مختلف یهودی و منافق و مسلمان سست و قوی بوند. اینکه پیامبر بعد از ده سال توانسته کاری بکند که وقتی وضوع می گیرد، دست ببرند و آب وضوی او را بعنوان تبرک بردارند، کار بزرگی است. در اولین حج وقتی موهایش را تراشید، موهایش را بعنوان تبرک بردند. از وقتی که پیامبر از غار حرا پایین آمد و شروع کرد و از منبر بالا رفت و خدا حافظی کرد، فاصله بیست و سه سال است.
در این سالها جامعه زیر و رو شده است. وقتی ازغار حرا پایین آمد به طرف او سنگ پرتاب کردند و به او ساح رو مجنون گفتند ولی روزی که از منبر بالا رفت تا خداحافظی کند، مثل باران اشک می ریختند و می گفتند : پدرم به قربانت. چه کرده است که وقتی مادر چهار شهید یپکر هسدانش را می برد، می گوید : الحمدلله که پیامبر زنده است. این خیلی تحول است. آدم هایی که حاضر نبودند روز اول حرف پیامبر را گوش کنند چه شده که حنظله که امشب ازدواج کرده و فردا صبح به میدان احد می آید و جانش را فدا میکند. چه کرده که وقتی بالای سر سعد انصاری رفتند و داشت جان میداد، گفت: جان شما و جان پیامبر. یعنی خودشان را سپر بلای پیامبر می کردند. این ها به خاطر شرح صدر پیامبر بود و از بس که به حرف همه گوش می کردند به او اُذن میگفتند. حتی وقتی خانه ی حضرت می آمدند، حضرت رویش نمی شد که به آنها بگوید بروید.
نکته پنجم را حضرت علی در نهج البلاغه می گوید که پیامبر میانه رو و معتدل بود. در جریانان اجتماعی، سیاسی. بعضی ها که خیلی سیاسی میشوند از خانواده غافل می شوند. یا وقتی در جریان مسائل خانوادگی قرار می گیرد از سیاست غافل میشود. ولی پیامبر همان شخصیتی که در دل شب با جبرئیل سخن می گوید، گاهی وقتها با همان شخصیت پیش همسرش می نشیند و میگوید که خانم بیا با هم کمی صحبت کنیم. همین شخصت به حسن و حسین می گوید : بیایید روی کول من سوار شوید و من شتر شما می شوم و آنها را دور اتاق میگرداند. همین شخصیت در میدان جنگ شمشیر دست می گیرد و مقابل دشمنان می ایستد و همین شخصیت در سال هفت هجری نامه به سران ایران و روم را دعوت به اسلام میکند. و باز همین شخصیت در کوچه پیش بچه یتیم ها می نشیند و غذا می خورد. در جامعه ما وقتی عده ای در کاری برجسته می شوند در جهت دیگری کمرنگ می شوند. خیلی متدین و مومن است ولی در صله رحم ضعیف است. بچه ای می گوید : نماز شب پد رمن ترک نمیشود ولی حاضر نیست که پنج دقیقه با من صحبت کند.
پیامبر شنید که عده ای می خواهند به سمت غارنشینی بروند وترک دنیا کنند، این ها را جمع کرد و گفت که من این طوری نیستم. غذا خوب می خورم، زن و بچه دارم سفرمی روم. مومن باید جامع باشد. نمیشود یک بعد را زیاد پرورش داد و به بعد دیگر توجهی نداشت. بله همسر پیامبر می گفت که تا وقتی صدای اذان را می شنید با ما بیگانه می شد. ماه رمضان در خانه بود افطاری می داد و به افطاری می رفت. اما در دهه ی آخر ماه رمضان بسترش را جمع می کرد و به مسجد می رفت و می فرمود این دهه دهه ی اعتکاف است. حتی اگر می شنید در قبیله ای فردی مرده است مقید بود که به تشییع آن برود. یا اگر مریض است به عیادت او برود. روزیبچه ی یهودی که پیامبر را دوست داشت، مریض شد و پیامبر به عیادت او رفت و گفت که می خواهی مسلمان بشوی و او گفت پدرم اجازه نمی دهد و پیامبر به پدر او گفت که شما مانع مسلمان شدن فرزندت می شوی ؟ گفت : نه اگر خودش بخواهد. او شهادتین را گفت و مسلمان شد و بعد از دنیا رفت. پیامبر خوشحال شد که توانسته یکنفر را قبل از مرگ به دین اسلام در بیاورد. تمام هم و غمش این بود که مردم را اصلاح کند. جامعه را اصلاح کند.