بررسی موضوع صفات چهارگانه اسلام در کلام امام باقر علیهالسّلام:
پیش از آنکه روایت فوق العاده مهمی را از حضرت باقرالعلوم علیهالسّلام به نقل عالمی که علامه حلی می فرماید؛ مانند او را در علم و عمل تا زمان خودم ندیدم [یعنی وجود مبارک شیخ طوسی در کتاب با عظمت امالی که منبرهای ایشان برای مردم بوده است] نقل کنم مقدمه مهمی را که از قرآن مجید و اهلبیت علیهمالسّلام انتخاب کردهام بیان میکنم.
نگاه قرآن و اهل بیت علیهمالسّلام به دنیا و به انسان عالمانهترین و آگاهانهترین و حکیمانهترین و زیباترین نگاه است. من به توفیق خداوند البته کتابهای زیادی را در رابطه با مکتب های گوناگون قدیمی و امروزی چه مکتبهای شرقی و چه مکتبهای غربی خواندهام و بیش از صد مکتب منتهی شده با ایسم دیدهام شما چنین نگاهی را که قرآن و اهل بیت علیهمالسّلام به دنیا و انسان دارند در هیچ مکتب و هیچ مدرسهای نمی بینید.
اگر ما بتوانیم در ایام محرم و صفر که نزدیک است، این نگاه را به مردم انتقال بدهیم، خدمت عظیمی به ایتام پیامبر و آل او، که همین مردم شیعه هستند کردهایم. با این نگاه یک تغییر اساسی در درون و برون مردم ایجاد می شود و تمام نگاههای اشتباهی که به آنها تحمیل شده تصحیح می شود این نگاه بسیار نگاه مثبتی است و نگاه به هویت واقعی دنیا و هویت واقعی انسان است تمام انبیاء خدا و ائمه طاهرین و تربیت شدهگان واقعی مدرسه نبوت و امامت حرکات آنها، اعمال آنها، منش آنها، رفتار آنها و اخلاق آنها بر اساس این نگاه بوده است. و آن این است که قرآن یعنی جلوه علم و عدل و حکمت بینهایت حق دنیا را تجارت خانه میبییند و انسان را هم یک تاجر.
تمام ارزشها را جنس میداند و خریدار این جنس را هم یک نفر میداند که قیمت آن را دارد که بدهد و غیر او احدی در این پهن دشت هستی قیمت این اجناس را ندارد که بدهد و آن یک نفر هم که فقط او خریدار است چون فقط او قیمت جنسها را دارد وجود مقدس پروردگار مهربان عالم است اینجا که تجارت خانه است انسان یک تاجر است و جنس این تجارت خانه ارزشهاست ؛ مشتری فقط خداست قیمت هم فقط در قدرت اوست که عنایت کند و میلیادرها نفر اگر اجناس آنها به گرانترین قیمت هم باشد او می پردازد سود پرداخت نیز ابدی است و از خزانه وجود مقدسش هم با این پرداخت ذره ای کم نمیشود البته من با دلیل میگویم الان هم فرصت بیان دلایل آن هم نیست، یک دلیل هم ندارد، دهها دلیل از آیات از روایات از عقل وجود دارد.
اگر روز قیامت از آدم تا آخرین انسانی که آفریده شده فرض بکنید کیسه آنان به کل خالی باشد و خداوند متعال به وجود مبارک امیرالمومنین علیهالسّلام بگوید فقط بهرهای که از آن شبی که جای پیغمبر من خوابیدی به تو دادم به این مردم بده از آدم تا آخرین نفر بدهد همه مرا کفایت خواهد کرد، « وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد»(1). من هنوز به عمر طلبگیام رضایت الله را نفهمیدم یعنی چه؟ البته خیلی چیزها را نفهمیدم.
یک نفری را در مجلسی دعوت کردند منبر برود نشست پله اول منبر پنج پله داشت. یک عده ای گفتند آقا بالا بفرمایید .گفت من پلهای که انتخاب کردهام به اندازه علمم هست اگر بخواهم به اندازه جهلم انتخاب کنم باید تا عرش بالا بروم . خیلی چیزها را من نفهمیدم.
لمس خیلی از امور فقط زمانی میسر است که پرده کنار برود و انسان وارد عالم بعد بشود لیاقت درک همه باشد، چون بسیاری در قیامت هم که روز کشف حقایق است لیاقت درک آن را ندارند «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(2) حتی قیامت توان درک رب را ندارند آنجا که جای کشف است آن زمانی است که پروردگار می فرماید : « فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ »(3) همان زمان را می گوید « عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ » یعنی یک عده در قیامت هم در کمال نفهمی قرار دارند. آن شب امیرالمومنین علیهالسّلام تمام وجودش جنس بود، مشتری آن پروردگار بود چون خودش پروردگار را انتخاب کرد، چون می دانست که قیمت این داد و ستد دست اوست حتی دست پیغمبر هم نیست « فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ » (4) اصلا پادش بر عهده من هست هیچ چیز دست کسی نیست همه مملوک هستند «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ» مال قلب امیرالمومنین علیهالسّلام است.
یعنی دل فقط طالب مرضات الله بود اگر خدا به او بگوید علی جان از آدم تا آخرین نفر کیسه آنها بکلی خالی است. فرض کنیم من نمیخواهم کسی جهنم برود. بهشت رفتن هم با ارزشها میسر هست. کیسههای اینها را پر کن با همان یک شب کیسه های اینها را پر می کند و خودش هم چیزی کم نمیآورد. این دنیا است و این انسان است و این جنس است و این مشتری و آنها که این گونه دنیا را نگاه می کنند این گونه خودشان را نگاه می کنند، این گونه مشتری را نگاه میکنند، اصلا دنبال غیر خدا نمیروند. هیچ بلند نمیشود پا به زمین بکوبد و بگوید آمدهام مرجع تقلید بشوم، این هوا است نه خدا. آمده ام یک گوینده کم نظیر بشوم این هوا است نه خدا . بیخود نبود اساتید قدیم ما اول جامع المقدمات یاد می دادند که عملت را به خدا واگذار کن این را از قرآن گرفته بودند « وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ »(5) من برای عنوان نیامدهام، برای مرجعیت نیامدهام، برای شهرت نیامدهام، من خودم را در دست تو واگذار کردم درس را برای شما میخوانم هرجا که اراده حکیمانه تو هست من را هدایت کن به من چه اصلا من در این عالم چه کارهام.
اگر با این نگاه آدم، خودش و دنیا و مشتری و خریدار را نگاه کند به خود حضرت حق قسم دری برای ورود ریا به قلب آدم باز نمیشود. برای کی ریا کنم مگر قیمت جنسها دست کسی است که من حالا بیایم به یک شکلی صدام را نازک کنم، به یک شکلی نمازم را بخوانم، به یک شکلی درس بخوانم با توقع به اینکه چه کسی برای من کاری انجام یا بعنوان این کار در ذهنش جا بیفتم. « قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ »(6). والله واجب است قبل از لمعه و رسال و مکاسب و کفایه اینها را یاد ما بدهند والا درسهای ما و خواندههای ما با آلودهگیها چنان مخلوط می شود که جدا کردن آن گاهی امکان ندارد چون آلودگیهای ما با علم اتحاد پیدا می کند و میشود العلم حجاب الاکبر.
یعنی شخصی پای منبری من بهشت می رود و این علم حجاب شده، من در قیامت در جلوی مشتری تربیت شده من که به بهشت می رود من را می برد جهنم و در روایات قدسی هم آمده است اگر قیامت یک نفر بیشتر برای بهشت رفتن برای من نماند و اولین و آخرین آنها بروند جهنم لاابالی برای من سخت نیست خودشان خواستند بروند جهنم بروند به من چه . اینها را باید اول یاد من بدهند. متاسفانه من که یاد نگرفتم . اینها را باید اول یاد ما بدهند اگر یاد گرفته بودم منبع آلودگی نبودم من چطور می توانم روی منبر پیامبر خدا بگویم دارای قلب صافی هستم؟! حرص ندارم؟! حسد ندارم؟! غرور ندارم؟! خود نمایی ندارم؟! این آلودگیها از لوازم جهل به حقایق است « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا » چقدر قرآن زیباست.
ای کاش اولین و بهترین ساعات حوزه ها به قرآن اختصاص داده میشد و قرآن در حاشیه نبود که یک وقت را آدم تعیین بکند که در وقت بیکاری طلاب است. آن وقت آدم تفسیر قرآن بگوید این چه توهینی به کتاب خدا است؟! چقدر زیباست قرآن حکمت محض است، علم محض، رحمت محض و شفای محض است. اصلا ما به مردم از طریق قرآن باید نگاه بدهیم که با قرآن به خودشان، به دنیا، به زن و بچهاش، به پولشان، به کشاورزی و صندلی نگاه بکنند کسی که با قرآن به مقام نگاه نکند عادل هم که باشد، صندلی به او بدهند ظالم می شود یقیناً. ما سی و یک سال پیش اغلب در این حجره های تنگ و تاریک بودیم. انقلاب که پیروز شد از حجره ها بیرون آمدیم این که شوخی نیست خودتان که دیدید چه تعداد از ما از هول حلیم افتادهایم توی دیگ حلیم را هم آلوده کردیم .
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ »(7) ببینید از این آیه کاملا فهمیده میشود که دنیا تجارت خانه است و انسان تاجر است، جنس قابل خرید و فروش در آیات فراوانی بیان شده نه فقط در این آیات سوره مبارکه صف. در سورههای دیگر هم بیان شده خوب این نگاه قرآن است.
اما در نهج البلاغه : ( الا و ان الیوم المضمار) چقدر تعبیر زیباست مردم، دنیا یک میدان تمرین و ورزش است. در این میدان باید ایمان، اخلاق، نیت پاک، عمل خالص مورد تمرین شما باشد . بسیار خودتان را در ایمان قویتر بکنید، در اخلاق قویتر بکنید در علم قویتر بکنید، در خدمت به مردم قویتر بکنید « الا و ان الیوم المضمار وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ »(8) . میدان ورزش است مضمار به عربی یعنی میدان ورزش میدان تمرین. خوب کی زمان مسابقه است؟ که همه در مسابقه شرکت کنیم معلوم بشود برنده کیست و بازنده کیست؟ « وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ » فردای قیامت زمان مسابقه است. اما مدال مسابقه چیست؟ این مدال که میدهند به ورزش کار برنده با رفیقانش پای کوبی میکنند، مدال را میبوسند و تعظیم میکنند، هلهله میکنند .خیال میکنند ملکوت را فتح کردند. مدال مسابقه در قیامت چیست؟ « والسبقه » یعنی مدال مسابقه، جایزه مسابقه. الجنه مال برندهها است. اما بازندهها چی « الغایه النار » بازنده هیزم جهنم است. هیچ بردی در دنیا نداشته نه تمرین شرف داشته، نه تمرین غیرت، نه تمرین کرامت، نه تمرین ایمان نه تمرین عبادت، نه تمرین اخلاق وارد قیامت شده خالی از ارزشهاست. یک اسکلت استخوانی خشک . این را باید بندازند در تنور جهنم.
این نگاه قرآن و اهلبیت علیهمالسّلام البته من برای نمونه فقط یک آیه از قرآن و یک جمله از وجود مبارک امیرالمومنین علیهالسّلام که ای کاش قیامت من را خدا خاک کف کفش قنبرش حساب بکنه نقل کردم والا شما به آیات و روایات دیگر در بیان این نگاه مراجعه کنید میبینید که غوغا کردند.
حالا روایت حضرت باقر علیهالسّلام را عنایت بفرمایید که من فقط متن روایت را می خوانم، یکی از روایات « أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ کَمَلَ اِسلامُهُ » چهار حقیقت است، اگر کسی به دست بیاورد خداوند متعال به خاطر این چهار سرمایه، پنج رویکرد با ارزش به او خواهد داد. حالا رویکرد خدا را فقط آثارش را نه ماهیتش را . اگر کسی بخواهد از متن روایات و قرآن پی جویی کند شگفت زده می شود. به قول حافظ :
عقل دیوانه شد آن سلسه مشکین کو
دل زما گوشه گرفت آبروی دلدار کجاست
اصلا وقتی آدم آثار این پنج رویکرد خدا را با آیات و روایات ارزیابی کند مات و متحیر میشود.
حاصل به بدست آوردن این چهار ارزش:
یک : کلمه اسلام: خب یکی را فکر بکنید در دنیا با اسلام کامل زندگی کند و در قیامت با اسلام کامل وارد بشود، یعنی شجره طیبه، اسلامش و تسلیم بودنش شاخه پژمرده نداشته باشد، برگ زرد نداشته باشد، برگ ریخته نداشته باشد، کسی که شجره طیبه شود چی گیر او میآید. آن را باید دنبالش رفت که دیوانه کننده است اسلام کامل با آدم چه کار میکند و در قیامت چه پاداشی رو جذب میکند این یک روی کرد. کمال اسلام هم کار خاص پروردگار است .همه چیز کار اوست یه مقدار آدم ریز بشود، اصلا می بیند هیچ طلبی نداره هرچیز هم به او می دهند از باب لطف است.
مرحوم فیض کاشانی (ره) سیصد جلد کتاب نوشته که به چاپ زمان ما حدود ششصد جلد میشود یکنفره هم نوشته نه کامپیوتر داشته نه سی نفر لجنه علمی که برایش کار کنند و نظام بدهند و بعد چاپ کنند. تک و تنها در شهر کویری کاشان زیر پنجاه درجه گرمای کویر و چند درجه زیر صفر سرمای کویر در این خانه های کاهگلی گنبدی کنار چراغ پیهسوز نوشته است. غیر از این 300 جلد کتاب، یک کتاب شعر هم دارد و یک غزل در این دیوان درباره نمازاست.
می گوید:« ای خدا من وارد نماز شدم، زمانی که من حمد و سوره را قرائت کردم که برای تو بود، متن حمد و سوره که تو ارائه کردی، اعصاب، گلو و ماهیچه های گلو و تارهای صوتی اینها که برای تو بود، مفاصلی که با آن رکوع کردم، قنوت کردم، سجده رفتم برای تو بود. دوتا زانو که بر آنها نشستم و تشهد خواندم برای تو بود. هدایت به نماز هم که کار تو بود. خب این نمازی که خواندم از خودم چه مایهای گذاشتم پس از تو چه طلبی دارم. این خیلی عجیب هست، حضرت امام حسین علیهالسّلام شب عاشورا به قمر بنی هاشم می گوید: برو مهلت بگیر امشب جنگ نکنند من امشب میخواهم تا سحر استغفار کنم، به خدا بگویم من حسین بن علی را بیامرز، من بدهکارم . بدهی خدا را نتوانستم بدهم و نمیشود بدهیاش را داد. واقعاً نمیشود.
دوم :« أعِينَ عَلَى إيمانِهِ » ! این رویکرد دوم حق است . ایمان یعنی آن مرتبه عالی قلبی است خداوند به او کمک کند رشد کند . قلب تا نزدیک قلب انبیاء برود، تا نزدیک صدیقین برود، تا نزدیک عاشقان خاص خدا و این قلب در این چاه نماند و به لجن دچار نشود . این دو رویکرد.
سوم : «وَ مُحِّصَت عَنهُ ذُنوبُهُ» ! تمام پرونده را از گناهانی که قبل از این چهار ارزش مرتکب شده پاکمیکند .
چهارم : «وَ لَقِیَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنهُ راض» ! قیامت که وارد می شود با رضایت پروردگار روبرو می شود.
ولو با لو گفته شود یعنی ممکن هست اینطور نباشد «ولو کان فیما بین قرنه الی قدمیه ذنوباً» اگر یک انسان پیچیده شده در کفن انواع گناهان را داشته باشد «حطها الله عنه » عین درخت که با آمدن باد پاییزی برگهایش می ریزد، خداوند گناهانش را می ریزد و وقتی که آدم پاک وارد قیامت شود چی چیزی گیر او میآید؟ آیا می شود حساب کرد؟!
اما چهار ارزش و چهار جنسی که می شود با خدا معامله کرد:
«و هی الوَفاءُ بِما يَجعَلُ اللهُ عَلى نَفسِهِ». تمام حقوقی که برای خدا بر عهده اش است وفا دار باشد، ادا کند، عمل کند، آدم متعهدی باشد.
«وصدق اللسان مع الناس» با همه زبان صادقانه و درستی داشته باشد. زبان منافقانه نباشد، زبان کلک نباشد، زبان وعده های بیخود برای خودش نباشد.
«والحیاء» این چقدر عالی است و بی حیایی در جامعه ما چه بیداد میکند. حیاء را که خدا به زن داده بود فطرتاً و اصلا دختر بچه حالش، حال حیا است. چنان بیحیا کرده اند دختران و زنان جوان را بخش اعظمی از آنها را که راحت با آرایش با نشان دادن حجم بدن با بد حجابی در ادارات، پارکها، هواپیماها، مغازه ها در قم رژه میروند و کسی نیست با اینها حرف بزند « و الحَيَاءُ مِمَّا يَقْبَحُ عِنْدَ اللّه ِو عندَ الناسِ» (9)
«وَ حُسْنُ الْخُلْقِ مَعَ الأَهْلِ وَ النّاسِ» نسبت به زن و بچه اش متکبر نباشد، مغرور نباشد، نسبت به مردم حسود نباشد، حریص نباشد، فخر فروش نباشد، حسن الخلق که یک امر جامعی است با زن و بچه نه فقط با مومنین تنها.
پینوشتها:
1) سوره بقره آیه 207
2) سوره مطففین آیه 15
3) سوره ق آیه 22
4) سوره نساء آیه 100
5) سوره غافر آیه 44
6) سوره انعام آیه 91
7) صف:10
8) خطبه 28 نهجالبلاغه
9) الامالی، شیخ مفید 166 المجلس الحادی والعشرون ؛ مستدرک الوسائل :8/462 باب 93، حدیث 10016
والحمدلله رب العالمین
سخنرانی در دفتر مقام معظم رهبری
ذی الحجه سال ۱۳۸۹