در مجله فرهنگی دینی ثاقب دنیای مؤمن و کافر را در حدیثی از پیامبر أعظم صلوات الله علیه می خوانید:
قال رسولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:
الدُّنْیا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِر».[۱]
پیامبر اکرم صلوات الله علیه میفرماید: «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است».
شرح:
فلسفه پیدایش زندان دو چیز بود: یکی اینکه افرادی شرور بودند و به خاطر آنکه از شرّ آنها در امان باشند آنها را به زندان میانداختند و تنبیهی بود برای اشرار، دیگر اینکه این نوعی مجازات است چون طبیعت انسان آزادی خواه است، اگر به زندان بیفتد، زجر میکشد؛ حتّی حیوانات هم اگر در قفس باشند ناراحت هستند.
حیوانی که آزاد است اگر او را در قفس بیندازند، دیگر نمیخواند. اگر میبینید که حیوانی در قفس میخواند، به این علت است که در قفس متولد شده است و نمیداند آزادی یعنی چه؟
انسان به آزادی علاقه دارد، چون تکاملش را در آزاد بودن میبیند و اگر به زندان بیفتد، از فعّالیّتهای زندگی باز میماند.
حدیث میفرماید: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. انسان دارای دو جنبه است: «روح» و «جسم»؛ گاهی روح آزاد و گاهی در زندان است. همینطور گاهی جسم آزاد و گاهی در زندان است، و گاهی اینها در دو جهت مخالف هم قرار میگیرند، یعنی جسم در زندان و روح آزاد است، همان چیزی که یوسف علیه السلام گفت: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ …»؛یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند».[۲] یعنی اینها مرا به چیزی دعوت میکنند که روح مرا به زندان میکشد و اگر جسم من به زندان بیفتد برای من محبوبتر است. از اینجا معلوم میشود که چرا دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است، دنیا جایی است که روح مؤمن در محدودیّت قرار دارد هرچند جسم او متنعّم باشد، زیرا جسم برای او معیار نیست.
ولی کافر عکس آن است یعنی اهل جسم و مادّه است، دنیا برای او بهشت است و در قیامت وقتی در عذاب الهی گرفتار میشود برای او زندان است.
از آیات قرآن استفاده میشود که بهشتیان گروه گروه دور هم هستند امّا دوزخیان خیر، زندانهای انفرادی دارند و حتّی این مقدار که آرامش پیدا کنند و همدردی داشته باشند را هم ندارند.
بر فرض که مؤمن در این دنیا دارای نعمت باشد، امّا در مقایسه با آن نعمتهای الهی که بعد از مرگ دارد، زندان است. امّا کافر هر قدر در این دنیا بیچاره باشد باز هم در مقایسه با عذاب خدا در قیامت، بهشت او به حساب میآید.
نکته تربیتی و اخلاقی حدیث این است که در مقابل مشکلات دنیا باید صبور باشیم، چون دنیا هرچه باشد زندان است و اگر میبینیم بعضی از کفّار متنعّم هستند، غصّه نخوریم چون بهشت آنهاست.
علی علیه السلام در نهجالبلاغه دنیا را مدح میکند. حضرت شنید که کسی مذمّت دنیا میکند و به او فرمود: ای کسی که نکوهش دنیا میکنی در حالی که تو خود به غرور دنیا گرفتار شدهای، و فریفته باطلهای آن هستی، آیا تو خود مغرور به دنیا هستی و سپس مذمّت آن میکنی، تو از جرم دنیا شکایت داری یا دنیا باید از جرم تو شکایت کند؟….
انَّ الدُّنیا دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها، وَدارُ عافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْها، وَدارُ غِنیً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها، وَدارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعظ بِها. مَسْجِدُ احِبّاءِ اللَّهِ، وَمُصَلّی مَلائِکَةِ اللَّهِ، وَمَهبِطُ وَحْیِ اللَّهِ، وَمَتْجَرُ اوْلِیاءِ اللَّه ؛ این دنیاجایگاه صدق و راستی است برای آن کس که با آن به راستی رفتار کند، و خانه تندرستی است برای آن کس که از آن چیزی بفهمد، و سرای بی نیازی است برای آن کس که از آن توشه بگیرد، و محلّ اندرز است برای آن که از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خداست، و نماز گاه فرشتگان پروردگار، و محلّ نزول وحی اللَّه، و تجارت خانه اولیای حق».[۳]
از این کلام حضرت علی علیه السلام روشن میشود که دنیا را میشود از دو زاویه نگاه کرد: یکی دنیایی که هدف باشد، و این مذموم است و دیگر دنیایی که وسیله رسیدن به آخرت باشد پسندیده است.
دنیا مسجد اولیای خداست تا سجده کنند و نماز بخوانند و تجارت خانه است تا از آن برای آخرت خود بهره گیرند.
مرگ وقتی برای مؤمن فرا میرسد به معنای شکسته شدن زندان و آزاد شدن از زندان است.
از خدا بخواهیم ایمان ما را به حدّی برساند که مرگ را لحظه شکستن زندان بدانیم و این میسّر نمیشود مگر اینکه تهذیب نفس و عمل صالح داشته باشیم.
پی نوشت ها:
[۱] میزان الحکمه، ج ۳، ص ۳۱۸.
[۲] یوسف، آیه ۳۳.
[۳] نهجالبلاغه، کلمات قصار، ۱۳۱.