در اینجا به بررسی موضوع هم نشينى می پردازیم:
قال عليُّ بن الحُسَين عليه السلام:
«مَجالِسُ الصّالِحينَ داعيةٌ الَى الصَّلاحِ، وَ آدابُ العُلَماءِ زيادَةٌ فىِ العَقْلِ، وَ طاعَة وُلاةِ الأمْرِ تَمامُ العِزِّ».[۱] (تحف العقول، حكمت ۳۵)
امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: «وقتى صالحان در يك جا جمع مىشوند به نيكى دعوت مىكنند، و معاشرت با دانشمندان فزونى در خرد است، و طاعت واليان امر حكّام الهى كمال عزّت است.
شرح:
زندگى انسان دسته جمعى است و تنها نمىتواند زندگى كند. انسان در زندگى جمعى نياز به رفيق دارد و بدون رفيق زندگى ناگوار است و روح ناآرام مىشود، لذا زندانهاى انفرادى بسيار سخت است و اگر طولانى باشد باعث جنون مىشود».
امام سجّاد عليه السلام در اين حديث سه نصيحت فرموده است:
همنشين
شخصيّت انسان داراى ابعادى است، و امورى كه شخصيّت انسان را تشكيل مىدهند مختلفند، مانند جنبههاى وراثت، پدر و مادر، استاد و وسايل ارتباط جمعى. يكى از امورى كه در ترسيم شخصيّت انسان خيلى مؤثّر است، همنشين است. همنشين در وضع روحى و فكرى و اخلاقى انسان تأثير مىگذارد؛ و اثرش به قدرى زياد است كه گاهى يك همنشين خوب انسان را بهشتى و يك همنشين بد انسان را جهنّمى مىكند. بنابراين بايد در انتخاب دوست براى خود، كاملًا مراقب باشيم.
حديثى از امام على عليه السلام گواه بر اين مطلب است كه مىفرمايد: «اذَا اشْتَبَهَ عَلَيْكُم حالُ الرَّجُلِ فَلَمْ تَعْرِفُوهُ فَانْظُروا الى خُلَطائِهِ وَ جُلَسائِهِ فَانَّ الْمَرْءَ عَلى دينِ خَليلِهِ وجَليسِهِ؛ اگر حال كسى بر شما مشتبه شد و نمىتوانيد بفهميد كه خوب است يا بد، به دوستان و همنشينانش نگاه كنيد چرا كه انسان دين دوستانش را دارد». اين روايت نشان مىدهد كه دين و ايمان انسان بستگى به دوست او دارد. در روز قيامت جهنّميان به جهنّم و بهشتيان به بهشت مىروند، امّا از آيات استفاده مىشود كه اينها يك ارتباطى باهم دارند و هم ديگر را مىبينند و گاهى گفتگوهايى بين آنها ردّ وبدل مىشود، از جمله آن گفتگوها اين است كه بهشتيان مىگويند: « «مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ»؛ چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟» آنها دلايلى ذكر مىكنند: « «قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ* وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ»؛ مىگويند ما از نمازگزاران نبوديم، و اطعام مستمندان نمىكرديم، و پيوسته با اهل باطل همنشين و هم صدا بوديم»، و سرانجام آن « «وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»؛ و همواره روز جزا را انكار مىكرديم».۲
امام سجّاد عليه السلام در تفسير اين حديث مىفرمايد: همنشين با نيكان، انسان را به نيكى دعوت مىكند. همنشينى با ائمّه عليهم السلام افراد بسيارى را بزرگ كرده است، به عنوان مثال فضّه كه خادمه حضرت زهرا عليها السلام بود و مستجاب الدعوه شد و بيست سال با قرآن سخن مىگفت و يا قنبر با امام على عليه السلام همنشين شد و به مقام عالى رسيد، بنابراين همنشينى ناخود آگاه در انسان اثر مىگذارد.
خداوند نتيجه دوستى بد را در قيامت بيان كرده و مىفرمايد:« «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِى وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»؛ و به خاطر بياور روزى را كه ظالم دست خويش را از شدّت حسرت به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول خدا راهى برگزيده بودم! اى واى بر من كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم. او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه ياد حق به سراغ من آمده بود، و شيطان هميشه خواركننده انسان بوده است».۳
مفسران در شأن نزول اين آيات گفتهاند: در عصر پيامبر اكرم صلوات الله علیه دو دوست به نام عقبه و ابى در ميان مشركين بودند. هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذايى ترتيب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىكرد و در عين حال دوست مىداشت به محضر پيامبر صلوات الله علیه برسد، هرچند اسلام را نپذيرفته بود. روزى از سفر آمد و طبق معمول غذايى آماده و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز دعوت نمود، هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد، پيامبر صلوات الله علیه فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانيّت خدا و رسالت من دهى، عقبه شهادتين به زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش ابى رسيد و گفت: اى عقبه از آيينت منحرف شدى؟ او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم، ولى مردى بر من وارد شد كه حاضر نبود از غذايم بخورد جز اينكه شهادتين بگويم، من از اين شرم داشتم كه او از سر سفره من برخيزد، بى آنكه غذا خورده باشد، به همين جهت شهادت دادم. ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم، مگر اينكه در برابر او بايستى و به او توهين كنى، عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سرانجام در جنگ بدر در صف كفّار به قتل رسيد و رفيقش ابى نيز در جنگ احد كشته شد.
آيات فوق نازل شد و سرنوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىكشاند، شرح داد.۴
تأثيرپذيرى انسان از همنشين و دوست تا حدّى است كه از حضرت سليمان عليه السلام چنين نقل شده: «لاتَحكُمُوا على رَجُلٍ بِشَيْءٍ حتّى تَنْظُروا إلى مَن يُصاحِبُ، فإنّما يُعرَفُ الرَّجُلُ بِأشكالِهِ وَ أقرانِهِ، وَ يُنسَبُ الى أصحابِهِ وَأخدانِهِ؛ درباره كسى قضاوت نكنيد تا آنگاه كه ببينيد با چه كسى دوستى مىكند، چرا كه انسان به وسيله دوستان و ياران و رفقايش شناخته مىشود».۵
آداب علما عقل انسان را زياد مىكند
آداب يعنى حرفهاى علما با علما و اهل فضل، چرا كه گاهى حرفهاى عادى آنها در انسان اثر مىكند، علاوه بر اين زندگى آنها هم الهام بخش است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «در شگفتم از كسى كه خواهان داشتن ياران بسيار است، چگونه با دانشمندان خردمند و پرهيزكار مصاحبت نمىكند تا از فضايل آنها بهره گيرد و در پرتو دانش آنها هدايت شود و مصاحبت آنان او را آراسته گرداند؟».۶
اطاعت حاكم عادل نوعى عزّت است.
حكومت اسلامى كه تشكيل مىشود مردم بايد از آن حكومت اطاعت كنند و مخالفت نكنند، چرا كه عزّت آنها از بين مىرود.
________________________________________
[۱]( ۱) تحف العقول، حكمت ۳۵.
[۲]( ۱) مدّثر، آيه ۴۲- ۴۵.
[۳]( ۱) فرقان، آيه ۲۷- ۲۹.
[۴]( ۱) تفسير نمونه، ج ۱۵، ص ۶۷.
[۵]( ۲) تفسير نمونه، ج ۱۵، ص ۷۳.
[۶]( ۳) غررالحكم، شماره ۶۲۷۷.
مطالب عالي ودلنشين
خدااجرتان بده