در مجله ثاقب به بررسی موضوع آزادى در انتخاب در کلام امام رضا(علیه السلام) می پردازیم:
امام رضا(علیه السلام) – به نقل از پدران خود از امام على(علیه السلام) :
انّ المسلمینَ قالوا لِرسولِ اللّه(صلی الله علیه) : لو اکرَهتَ یا رسولَاللّه مَن قدرتَ علیه من الناسِ على الاسلامِ لکَثُر عَددُنا، و قَوینا على عَدُوّنا. فقال رسولُاللّه(صلی الله علیه) : ما کنتُ لالقَى اللّهَ – عزّوجلّ – ببدعَةٍ لم یُحدِث الىَّ فیها شیئاً، و ما اَنا من المُتکَلّفین. فانزَلَ اللّه – تعالى – علیه: یا محمد! (ولو شاءَ رَبُّک لت منَ مَن فى الارضِ کلُّهم جمیعاً) على سبیلِ الالجاءِ و الاضطرارِ فى الدنیا کما یُومنونَ عندالمعاینةِ و رؤیةِ البأس فى الاخرةِ، ولو فَعلتُ ذلک بهم لم یَستَحِقُوا مِنّى ثواباً ولا مَدحاً، لکنّى اُریدُ منهم اَن یُومِنوا مُختارینَ غیرَ مُضطَرّینَ، لِیَستَحقُّوا منّى الزُّلفى والکَرامةَ و دوامَ الخُلودِ فى جَنّهِالخُلدِ (افأنتَ تُکرهُ الناسَ حتّى یکونُوا مؤمنینَ)…(عیون اخبارالرضاع ۱/۱۳۵.)
مسلمانان به پیامبر(صلی الله علیه) گفتند: اى رسول خدا! اگر کسانى را که در حوزه قدرت تو هستند، در پذیرش اسلام مجبور کنى، نفرات ما زیاد مىگردد و در برابر دشمنان نیرومند مى شویم. پیامبر گفت: من هیچگاه با انجام دادن کارى که بدعت است و درباره آن دستورى نرسیده است، به دیدار خداى بزرگ نخواهم رفت. من از زورگویان نیستم. خداى متعال (پس از این جریان)، این آیه را بر محمد فرو فرستاد: اى محمد! «اگر خدا مىخواست همه مردم روى زمین به دین مى گراییدند» از روى اجبار و ناگزیرى، چنان که هنگام دیدن حقایق (پس از مرگ)، و دیدار قدرت حق در آخرت ایمان خواهند آورد. من اگر با مردم روشى اجبارى در پیش گیرم، نه سزاوار پاداشند و نه شایسته ستایش؛ لیکن من مىخواهم که با آزادى و اختیار به دین بگروند، و مجبور نباشند، تا شایسته قرب و اکرام من گردند، و در مینوى جاوید، جاودانه زندگى کنند. «آیا تو مردمان را مجبور مى سازى تا دین باور باشند»…
این حکمت راستین رضوى (علیه السلام) جانبدارى اصولى از حقوق انسان است، و ارزش انسان، و حرمت آزادى، و آزاد فکرى در انتخاب راه و کار خود را آشکار مى سازد. سلب این آزادى و اجبار فکرى و اعتقادى بیشترین تاثیر منفى را بر شخصیت آدمى مى گذارد. اگر آدمى در اندیشه و عقیده مجبور گشت، و نتوانست آزادانه بیندیشد و چیزى را باور کند و برگزیند، در میدانهاى زندگى نیز نمى تواند آزاد عمل کند، و از راه انتخابى خود برود.
پذیرش راه و فکر از سر اجبار، ارزشى نیز ندارد، و باور درست و موثرى را در پى نخواهد داشت. با این گونه اعتقادهاى تحمیلى، انسان همواره به دنبال راه گریز است، و با هر شیوه و ترفند عقیده تحمیلى را نادیده مى گیرد. اعتقادهاى دینى همواره تاثیرهایى بسیار اساسى و عمرى دارد، و در پنهان و آشکار انسان را به عمل در راستاى عقیدهاشوا مى دارد، چنان که در دین باوران راستین طول تاریخ دیدهایم.
بنابراین انسانها باید خود راه خویش را انتخاب کنند، و عقیده و ایمانى را برگزینند، و با کارگردانى خود، صحنه هاى زندگى را اداره کنند، و خود قهرمان زندگى خویش باشند. این چنین انتخابى است که آدمى را شایسته پاداش یا کیفر مى سازد، و در جامعه مستحق ستایش یا نکوهش مى کند. این است راه و روش اسلام و رهبران راستین آن.
از این رو مى نگریم چنان که قرآن بارها ترسیم کرده است، پیامبران الهى همواره به دعوت و نشر فکر مى پردازند، و با منطق و استدلال هاى عقلى سخن خود را اثبات مى کنند، و راه هاى نادرست بشرى را پوچ و بى ارزش مى سازند. این که مى بینیم در قرآن کریم این همه به تفکر، و تعقل، و بررسى و واکارى و ژرفنگرى در نشانه هاى خلقت فرا مى خواند، و بررسى دقیق آراء را از همگان مى خواهد، و صاحبان خرد را کسانى معرفى مى کند که سخنها را بررسى مى کنند و بهترین آن را بر مى گزینند، همه و همه براى اصالت بخشیدن به فکر و اندیشه آدمى و اراده آزاد او در انتخاب است.